الف) مهریه به عنوان سرمایهای مادی و معنوی برای ورود به زندگی متأهلی
مهریه هدیهای است مادی و معنوی که پس از توافق مرد و زن، از سوی مرد به زن داده میشود و زن پس از ازدواج مالک آن میشود و میتواند در آن هرگونه تصرفی بکند (ر.ک. به رسالههای فقهی و آیات قرآن مانند سورهی نساء، آیهی 4).لازم به ذکر است که مهریه در درجهی اول امر با ارزشی است که از جانب مردی که زن میخواهد سالها با او زندگی مشترک داشته باشد، به او داده میشود.
قرآن از مهریه به صدقه تعبیر میکند که نشانهی راستین بودن علاقهی مرد و افزون بر آن، به معنای صداقت در باور است. این امر تأثیر روانشناختی ویژهای در زن بر جای میگذارد و او احساس میکند مرد به او علاقهمند است و علاقهی خود را در میدان عمل نیز نشان داده است و حاضر است هزینهی آن را بپردازد؛ لیکن در مرحلهی دوم اهمیت ارزش اقتصادی مهریه به زنان است. قرار دادن مهریه برای خود زن و نه پدر یا خویشان او، پشتوانهی اقتصادی نسبتاً مطمئنی را برای او فراهم میآورد تا با دلگرمی بیشتری به ایفای مسئولیتهای خانوادگی بپردازد. در متون اسلامی، شواهدی وجود دارد که اهمیت اقتصادی مهریه را برای زنان نشان میدهد (سالاریفر، 1389، ص 179).
در روایات ندادن مهریه به زن نوعی دزدی به شمار رفته است و حتی آمده است: خداوند یکی از گناهانی را که نمیبخشد انکار مهریهی زن و ندادن مهریه به او است. حال اگر مهریه تنها جنبهای عاطفی داشت و صرفاً زمینهای برای آغاز یک زندگی خانوادگی بود، ندادن آن به زن به این شدت مذمت و توبیخ نمیشد (همان، ص 180).
سیرهی معصومین نیز در این رابطه بسیار عبرتآموز است و نشان میدهد، در اسلام، بنا بر توافق طرفین بر مهریهی متعارف و دادن آن در ابتدای زندگی است؛ به گونهای که زن بتواند در طول دوران زندگی مشترک، آن را در کاری که خود مایل است هزینه نماید، نه پولی که به هنگام طلاق به زن داده شود برای خروج از زندگی!
البته مهریه کارکردهای مختلفی دارد که افزون بر نکاتی که گذشت، به این امور اشاره شده است:
اخذ تعهد محکم به تشکیل یک زندگی مشترک مادامالعمر، قبول مسئولیتهای متنوع ناشی از پیمان زناشویی، ابراز قدردانی به پاس اجابت از سوی زن، ایجاد زمینهی مناسب جهت ارضا و شکوفایی تمایلات اصیل انسانی، جبران محرومیت زن از تحصیل برخی موقعیتهای فردی و اجتماعی ناشی از ایفای مسئولیتهای خانوادگی و ابراز محبت و ایجاد عشق و علاقهی وافر به عنوان مهمترین سرمایهی تحکیم و تثبیت خانواده (شرفالدین، ص 302 تا 371).