* دیدهبان خمپاره در غرب کشور بودم
پس از حمله رژیم بعث عراق به کشور، بنیصدر اعلام کرد نیروهای منقضی سال 54 ـ 56 باید به جبهه اعزام شوند. بنده هم که این شرط را داشتم، اوایل مهرماه از طریق پادگان عشرتآباد تهران به پادگان اصفهان اعزام شدم. در آنجا مجدداً دوره آموزشی دیدم، یک هفته هم به شیراز رفتم و دورههای تیراندازی و کار با اسلحه را گذراندم که بعد از این دورهها به عنوان سرباز احتیاط در سومین هفته جنگ به کرمانشاه اعزام شدم. ما را بعد از تقسیمبندی در اسلامآباد به ارتفاعات میمک فرستادند و به گردان 171 زرهی اسلام آباد پیوستیم. از اواخر مهر ماه تا اویل دی، عملیاتهای ایذایی اجرا شد؛ یعنی عراقیها حملات کوچکی به منطقه میکردند و ما هم پاسخ میدادیم تا اینکه قرار شد، عملیات سراسری 19 دی 1359 از سراسر جبهههای غرب تا نزدیکی جبهه جنوب اجرا شود. در این عملیات حدود 15 کیلومتر پیشروی کردیم و ارتفاعات میمک را از عراقیها گرفتیم. بعد از آزادسازی میمک، از اول تا دهم بهمن به ما مرخصی دادند. یازدهم بهمن دوباره به جبهه اعزام شدیم که عراق در منطقه دو بار عملیات اجرا کرد. من دیدهبان خمپارهانداز بودم؛ دوستان دیگر دیدهبان کاتیوشا، توپ 150 و بقیه هم به عنوان نگهبان دیدهبان بودند. از جایی که ما دیدهبان نفوذی بودیم، قبل از نیروها محاصره شدیم. حدود 5 ـ 6 نفر از همرزمانمان شهید شدند و 11 نفر از هم که بعضی سالم و بعضی هم زخمی بودیم، به اسارت بعثیها درآمدیم. به خاطر اینکه از نیروهای دیدهبانی بودیم، برای عراقیها مهم بود که بتوانند از ما اطلاعات بگیرند. بعد از اسارت حدود 72 ساعت ما را از پاسگاهی به پاسگاه دیگر منتقل میکردند و بازجویی هر پاسگاه جای خود را داشت.