از زد و خوردهای کابینة وثوق الدوله با نهضت جنگل و اعزام قوای قزاق به سرکردگی استاروسلسکی و قلع و قمع موقتی قیام جنگل در این یادداشت توضیحات نسبتاً مفصلی به چشم میخورد. معزالسلطنه همچنین به ماجراهای دستگیریاش ـ که اینک از عناصر انقلابی جنگل به شمار میرفت ـ اشاره میکند: از گرفتاریاش با خدعههای ساعدالدوله و اسارتش در چنگ اردوی قزاق و انتقالش به لاهیجان و رشت بعد از اعدام دکتر حشمت گرفته تا رهایی یافتن از اعدام و زندان به واسطة اقدامات دوستانش. وی که با سپردن ضمانت خود را به تهران رسانده بود، اندکی بعد برای رساندن پیام مجامع سیاسی تهران به میرزا کوچک خان، مخفیانه عازم گیلان شد.
خواجه نوری در ادامة کتاب به بازگشت میرزا از رشت به جنگل، تشکیل کمیتة انقلاب و سرگذشت یکی از چهرههای مؤثر در تاریخ مشروطة ایران و نیز نهضت جنگل، یعنی سردار محیی رشتی میپردازد. وی در چند بخش از یادداشتهای خود به سردار محیی اشاره دارد. آتشزدن و غارت خانة سردار محیی که « ... از اولین مجاهدین و محیی مشروطیت بود ...» به دست قزاقها (ص 77)، توقیف سردار محیی و عمیدالسلطان برادرش توسط حکومت انقلابی رشت، تلاشهای نویسنده برای رهایی آنها و اعزامشان به بادکوبه (ص 84) و درگذشت سردار محیی در دیار قفقاز (ص 118) از آن جمله است.
بخشهای پایانی کتاب به نهضت جنگل پس از کودتای 1299 اختصاص دارد. در این بخش، وی پس از اشاراتی به بازگشت حاج احمد کسمایی به گیلان، به تأثیر انعقاد قرارداد 1921ایران و شوروی بر سرنوشت جنگل پرداخته است و نیز آخرین تلاش انقلابیون جنگل برای حمله به تهران و در پی آن در هم شکستن قشون جنگل.
معزالسلطنه در جریان تسلیم شدن خالو قربان به رضاشاه، به اتفاق حاج محمدجعفر و خالو قربان در امامزاده هاشم با سردار سپه ملاقات کرد. اشارات او به دیدگاههای رضاخان در جریان این ملاقات، حائز اهمیت است. رضاخان سردار سپه در این ملاقات میرزا کوچک خان و تمام ارکان انقلاب را «مردمان صالح و وطنپرستی» قلمداد کرد که سیاست اتخاذ شده از سوی آنان « ... کمکم به صورتی درآمده که سیاست بیگانه بیشتر در مملکت ما رسوخ کرده است» و نتیجة این انقلاب آن شد که « بالاخره مملکت با یک رشته هرج و مرج مواجه شده». وی تلاش داشت میرزا کوچک خان را وادار به ملاقات کند، بلکه به این ماجرا خاتمه دهد.(ص 101)