حالا او و هومن برقنورد به زوج دوستداشتنی این شبهای تلویزیون تبدیل شدهاند كه شخصیتهای اصلی سریال «دزد و پلیس» را بازی میكنند.
تشكر با بازی در این دو مجموعه تلویزیونی میان مخاطبان به چهرهای شناختهشده تبدیل شد. او توانست خیلی زود نظر مخاطب را به جنس خاص بازیاش جلب كند. با او به گفتوگو نشستیم تا درباره چند و چون نقشها و نحوه آمدنش به تلویزیون برایمان بگوید.
آقای تشكر! طی سالهای اخیر بازیگران زیادی از تئاتر به تلویزیون آمدهاند. این اتفاق عدهای را به این فكر انداخته است كه شاید این بازیگران برای دیده شدن، به تصویر روی میآورند یا كارگردانان به دلیل اختصاص دستمزد كمتر، از این بازیگران دعوت به كار میكنند.
طرح این موضوع كمی بیانصافی است. من قصد ندارم بگویم هیچ كس شهرت را دوست ندارد، چرا كه حرف درستی نیست. چون با این توجیه بسیاری از بازیگران تئاتر اصلا نباید به سمت حرفه بازیگری میرفتند، چون بازیگری در نفس خود شهرت هم به دنبال دارد. من به شخصه 15 سال خاك صحنه خوردم و بدون هیچ چشمداشتی برای دلم كار كردم. اگر قصد مشهور شدن یا عقده دیده شدن داشتم در این 15 سال از این دفتر به آن دفتر میرفتم و به آنها التماس میكردم در سریالها و فیلمهایش به من نقشی بدهند. كاری كه من هیچ وقت صرفا با توجیه مشهور و محبوب شدن حاضر به انجام آن نشدم و نخواهم شد.
پس دلیل این تغییر محیط از سوی بازیگران تئاتر چیست؟
فرهنگ تلویزیون با فرهنگ تئاتر بسیار فرق میكند. مخاطبان تلویزیون، مردمی نیستند كه به سالن تئاتر میآیند. بنابراین به محض اینكه بازیگری، فضای كاری و موقعیت خود را عوض میكند باید فرهنگ خود را نیز عوض كند تا بتواند متناسب با موقعیت جدید نقشهایش را بازی كند، چون در تلویزیون ما به خانه همه مردم میرویم و تعداد كسانی كه ما را میشناسند به نسبت بیشتر است. پس اتفاقا كارمان حساستر و سختتر میشود. در مورد خود من هم به این صورت بود. من اصلا فكر نمیكردم بخواهم بازیگری را در تلویزیون و سینما ادامه دهم. من بازیگر تئاتر بوده و هستم و همیشه به دنبال یادگیری در تئاترم و معتقدم هنوز چیزی یاد نگرفتهام. هیچ ادعایی هم ندارم، اما فكر میكنم بازیگری را باید در تئاتر یاد گرفت. بازیگری كه از تئاتر به تلویزیون میآید ابزارش فرق میكند و همه بازیگرانی كه از تئاتر به تلویزیون میآیند حتما موفق نمیشوند، چون دوربین با همه بازیگران رفیق نمیشود و آنها را برنمیتابد. كسانی هستند كه در تئاتر بسیار موفقاند، اما به محض ورود به تلویزیون موفقیت خود را از دست میدهند. البته موارد عكس این موضوع هم بشدت زیاد است. برخی بازیگران سینما كه شهرت زیادی هم دارند و اتفاقا قواعد بازی كردن مقابل دوربین را هم خوب بلدند، وقتی وارد تئاتر میشوند اصلا خوب بازی نمیكنند و حتی گاهی از روی صحنه آمدن هم خجالت میكشند.
فكر میكنم یكی از این نمونههایی كه میگویید علی سرابی است كه از تئاتر به تلویزیون آمد. به نظرم در تجربه اولش در سریال «سهمی برای دوست» به اندازه بازیهای تئاترشان خوب ظاهر نشد، یعنی آن علی سرابی تئاتر نبود...
شاید به دلیل این است كه به زمان بیشتری برای اثبات خود احتیاج دارد.
شاید به دلیل نقشی است كه میپذیرد...
به هر حال وقتی یك بازیگر، حوزه تخصص و موقعیت خود را عوض میكند باید روی نقشهایی كه به محض ورود میپذیرد بیشتر وسواس نشان دهد. یعنی دقت نظر زیادی روی كارگردان و نویسنده و حتی بازیگران آن داشته باشد.
شما این دقت نظر را داشتید؟
من، هم در سریال ساختمان پزشكان و هم دزد و پلیس خیلی خوششانس بودم چون یكی از نقشهای اصلی فیلمنامه برادران قاسمخانی را بازی كردهام و سریالهایی كه سعید آقاخانی و سروش صحت آنها را كارگردانی كردهاند. این عوامل همه دست به دست هم داد تا در اولین حضور جدیام در تلویزیون موفق عمل كنم. از طرف دیگر، هومن برقنورد نقش مقابل مرا داشت و این موضوع شاید مهمترین انگیزه برای انتخاب این نقش توسط من بود. من و هومن اندازه بازیهای همدیگر را میدانیم. ما وقت عمل و عكسالعمل را میدانیم. آنقدر در زمان بازی با هم راحتیم كه ناخودآگاه باعث یك ریتم خوب و بجا در كار میشویم.
این هماهنگی كه میگویید بین شما و شقایق دهقان هم هست؟
بله. خانم دهقان خیلی قوی بازی میكند و به دلیل نوع نگاه و صداقتی كه در بازی دارد، خوب در نقش خود جا خوش میكند. او پاسكاریهای خوبی در دیالوگ دارد و هنگام بازی خیلی خوب جایش را پیدا میكند. انشا و قلم همسرش، مهراب را هم بخوبی میشناسد و مهراب نیز متقابلا با جنس بازی دهقان آشناست. به همین دلیل فكر میكنم كسی كه اولین تجربه خود را با این گروه آغاز كند مطمئنا كارش تضمین شده است.
آقای تشكر! اما من هنوز پاسخ سوالم را نگرفتم. چه شد شما تصمیم گرفتید به تلویزیون بیایید؟
برای من ورود به تلویزیون دغدغه نبود و اصلا فكر نمیكردم روزی بخواهم وارد عرصه تصویر شوم، اما وقتی وارد تلویزیون میشوی خود به خود تلویزیون برای انسان دغدغه میآورد و حضور همهجانبه در خانههای مردم را به تو تحمیل میكند. طوری كه دیگر یك بازیگر تئاتر، آن بازیگر گوشه گیر و عزلتنشین نیست كه مخاطب خاص خودش را دارد. من پیش از ورودم میدانستم تصویر شوخیبردار نیست و بشدت زیر ذرهبین هستم و به اندازه تمام مردم ایران، چشم دنبالم است و دیگر نمیتوانم هر جلفبازی را به نام طنز انجام دهم.
از مفهوم جلفبازی دقیقا چه تعریفی دارید؟
اصلا نمیخواهم جلفبازی را تعریف كنم. مردم خودشان میدانند جلفبازی چیست. ادا و اطوار درآوردن كه تعریف نمیخواهد. فقط میتوانم بگویم آقای بازیگری كه از جلفبازیهایت پول هم درمیآوری به نظر من تو شیرینكاری نه بازیگر! نمیدانم چرا یك بازیگر فكر میكند اگر پیژامه بپوشد و بنشیند سر سفره و دهنش را پر از لقمه كند و همین جور از دهنش غذا بیرون بریزد و در حین حرف زدن توی سر نقش مقابلش بزند، یعنی اینكه مردم را خندانده است. همین اداها سطح سلیقه عمومی افراد جامعه را پایین میآورد و بچهها هم یاد میگیرند و در مدرسه و خانواده هم به خودشان اجازه میدهند به همشاگردیها، دوستان، برادرشان و ... نیز پسگردنی بزنند و خیال كنند خیلی طنازند.
شما در بدو ورود به عرصه بازیگری در یك كار طنز حضور پیدا كردید. چه تدبیری اندیشیدید كه نقشتان به سمت همین جلفبازی و شیرینكاریهایی كه میگویید نرود؟
اولین چیزی كه در ساختمان پزشكان به سروش صحت گفتم این بود كه من مثل سایر بازیگران از این ادا و اصولها، چشم نازككردنها، اردنگی زدنها و تو سر هم زدنها بلد نیستم و اصلا از من انتظار نداشته باش این مسائل را اجرا كنم. گفت ما اصلا نمیخواهیم وارد این قضیه شویم و وقتی متن را خواندم به این نتیجه رسیدم كه اتفاقا فیلمنامه هم به بازیگر كمك میكند به سمت جلفبازی نرود.
آیا به نقشتان جزئیاتی هم اضافه كردید؟
من بشدت به متن وابسته هستم و سعی میكنم زیاد بداهه كار نكنم. البته فیلمنامههای قاسمخانی نیز این آزادی را به بازیگران میدهد كه چیزهایی را به نقش اضافه كنند؛ مثلا هومن برق نورد از آن دسته بازیگرانی است که هنگام بازی ظرایفی را به نقشش میافزاید. این كار او، هم به من به عنوان بازیگر مقابل، هم به كارگردان و هم به نویسنده كمك زیادی میكند. جزئیات بازی برقنورد منجر به یكسری عكسالعملها از سوی من میشد و در نهایت به یك پاسكاری منطقی و جذاب از سوی ما تبدیل میشد یا حتی به نویسنده كمك میكرد متن را باز نویسی كند و كارگردان نیز میزانسن متفاوتتری بچیند.
شما كه دست بردن در نقش را مثبت ارزیابی میكنید چرا خودتان از آن در بازیهایتان استفاده نمیكنید؟
من معمولا زیاد كار خاصی انجام نمیدهم و سعی میكنم چیزی را كه كارگردان و نویسنده از من میخواهند درست انجام دهم و فكر میكنم همین موضوع تاثیر خوبی روی بازی میگذارد. فیلمنامه دزد و پلیس به نوعی نوشته شده كه بار اصلی طنز بر دوش برقنورد است و او ناگزیر است برای جذابتر شدن نقش، چیزهایی را هم به آن اضافه كند. اما سعی میكنم نقشم را در چارچوب فیلمنامه انجام دهم، چون جنس طنز و بازیای كه برقنورد انتخاب كرده با من خیلی فرق میكند. خیلی پیش آمده با برق نورد راجع به جزئیاتی كه میخواهد اضافه یا كم كند، حرف میزنیم و با هم تصمیم به انجام آن میگیریم. در دزد و پلیس، بار داستانی كار به عهده من است. به همین دلیل سعی میكنم از نقش فراتر نروم تا با همكاری برقنورد بتوانیم داستانی جذاب و دیدنی را به تصویر بكشیم و مكمل هم باشیم.
من با این حرف شما مخالفم. به نظر من بار اصلی طنز بر دوش هر دوی شماست. شاید حتی برخی مواقع شما بیشتر این وظیفه را دارید. مثلا در برخی مواقع بیننده از صدای تودماغی برقنورد خسته یا گاهی شخصیت و شوخیهایش برای او تكراری میشود...
هومن از همان ابتدا نیز قرار بود شخصیت كاریكاتوری داشته باشد. همان طور كه دهقان در ساختمان پزشكان این شخصیت را داشت. به نظر من این نقش كاریكاتوری باعث جذابیت كار شده و اصلا تكراری نیست.
اما فانتزی بودن خانم شیرزاد با داوود قابل مقایسه نیست...
شاید هم تعامل میان من و برقنورد است كه باعث به وجود آمدن موقعیتهای خنده میشود. به عنوان مثال من اگر واكنشی در قبال برق نورد داشته باشم حتی اگر این واكنش یك نگاه ساده باشد، شاید موقعیت خندهآوری را به وجود بیاورد. اما مسلما داوود باعث به وجود آمدن این موقعیت شده است. میخواهم بگویم ما كنار هم بیننده را میخندانیم و اگر یكی از ما نباشیم كار بشدت میلنگد. همان طور كه در قسمتهای آخر سریال كه ما زیاد كنار هم نیستیم و هر كدام در فضای دیگری بازی میكنیم آنقدر موقعیت خنده به وجود نمیآید. هر كدام از ما شاید كارمان را خیلی هم درست انجام دهیم، اما چون مقابل هم نیستیم موقعیت كمدی شكل نمیگیرد. شاید شما باورتان نشود، ولی من به عنوان یك بازیگر در این سریال گاهی آنقدر از دست برقنورد (داوود) میخندیدم كه گاهی تصویربرداری از یك سكانس به 14 برداشت میرسید.
با این توضیحات میتوان گفت شما، هومن برقنورد و شقایق دهقان به یك گروه طناز تبدیل شدهاید. آیا بیننده از این به بعد هم شما سه نفر را در دیگر آثار نمایشی و كمدی كنار هم خواهد دید؟
به نظرم این سوال را باید از برادران قاسمخانی بپرسید. ما در دزد و پلیس و ساختمان پزشكان تعامل خیلی خوبی با هم داشتیم و بازیهایمان با هم هماهنگ بود. بازیهای همدیگر را میشناسیم و اندازه بازی هم را میدانیم و تمام تلاش مان را هم كردیم كه در این دو سریال متفاوت بازی كنیم و فكر میكنم در دزد و پلیس حتی برای یك لحظه هم جنس بازیها، ساختمان پزشكان را در ذهن بیننده تداعی نمیكند. مثلا برقنورد در نگاه اول شبیه ناصر ساختمان پزشكان بود اما هومن آنقدر رندانه و هوشمندانه شخصیت داوود را بسط و گسترش داد كه شخصیت خود در سریال ساختمان پزشكان را از ذهن مخاطبان پاك كرد.
من فكر میكنم اگر تا چند سال قبل بازیگرانی مانند جواد رضویان، رضا عطاران و ... بار اصلی طنز تلویزیون را به دوش میكشیدند امروز این طنازی به عهده شما افتاده است و با توالی این دو سریال متوجه شدیم شما سه نفر تكراری نشدهاید.
بله، شاید همین طور باشد.
البته من نقدهایی هم به دزد و پلیس دارم...
خوشحال میشوم بشنوم.
مثلا در مورد نقش شما میتوان گفت بعد از مدتی جدیت نقش بیرون زده است؛ یعنی مخاطب از ناصر انتظار دارد اینقدر عصا قورت داده نباشد و تا حدی خودش را در نقش رها كند...
من نقد شما را تا حدی قبول میکنم. اما برایش پاسخ دارم. من وقتی بخشی از فیلمنامه را خواندم متوجه شدم این آدم در انتها یك پلیس از كار درمیآید. تعادل برقرار كردن بین این موضوع و خلافكار بودن او مقداری برای بازیگر سخت است. بازی باید به سمت و سویی میرفت كه هم بُعد خنده و كمدی بودن موقعیت را تقویت میكرد و هم به سمت خنده و شوخی و كمدی زیاد میل پیدا نمیكرد. تا اینجای كار البته من نقد شما را قبول دارم كه میشد توازن بهتری بین این دو حالت برقرار كرد و بیشتر به آن پرداخت. مثلا میشد نقش در عین جدی بودن، شیرینتر باشد، اما من كمربند را خیلی سفت بسته بودم. باید مقداری آن را شلتر میكردم، اما نه اینكه به آن اجازه دهم به سمت بازی برق نورد پیش برود، بلكه امكان داشت در همان جنس خود و قالب خودش كمی آزادتر باشد. اما مشاور انتظامی ما هم به این خاطر كه ناصر یك سروان پلیس است كمی بیشتر مراقب رفتارهای من بود.
خب چه اشكال دارد یك سروان كمی شوخی كند و طناز باشد؟
شما كی سروانی را در تلویزیون دیدهاید كه شوخ طبع باشد و موقعیت كمدی ایجاد كند؟
خب این موضوع دلیل نمیشود حكم صادر كنیم كه همه سروانها جدی و عبوس هستند.
اما ما در بازنمایی تصویر پلیس در تلویزیون محدودیت داریم. ما در سكانسهایی كه میگرفتیم مثلا در صحنههای اكشن یا هر چیزی كه به نوعی اقتدار یك سروان را نشان میداد بشدت مورد تشویق مشاور انتظامی قرار میگرفتیم، اما وقتی مقداری موقعیت طنز از حد خودش فراتر میرفت با عكسالعملهای جالبی مواجه نمیشدیم. این موضوع حتی دست نویسنده را هم بسته بود.
اما به نظر من این موضوع نباید منجر به قلب واقعیت باشد. در واقعیت همه نوع پلیس با اخلاقهای متفاوت داریم كه اتفاقا در این بین افرادی هستند كه خیلی هم بشاش هستند و خیلی هم پولدار. مثلا در سریال «دیوار» آتیلا پسیانی در نقش یك سردار خوش اخلاق پولدار و موفق ظاهر شد. این موضوع باعث میشود بیننده احساس راحتی كند و به سریال اعتماد كند.
بله، دقیقا. چرا ما فكر میكنیم پلیسها همه پایین شهر زندگی میكنند و هیچ كدام وضع مالی خوبی ندارند؟ بیننده نمیداند فلان نویسنده یا فلان بازیگر ما به خاطر رعایت برخی مسائل، نقشی را خشك بازی میكند و همه تقصیر متوجه بازیگر میشود. به نظر من نیروهای خدوم انتظامی هم از بدنه جامعه هستند و مثل بقیه آدمها زندگی میكنند. تنها فرقشان این است كه شغلشان نظمدهی است. یكبار یكی از دوستانم میپرسید چرا لباس نیروی انتظامی را مقدس میدانیم. لباس نیروی انتظامی محترم است چون نظمدهنده است و خیلی زحمت میكشد پس باید به آن احترام گذاشت.
شما در سریال «ساخت ایران» نیز نقش آدمی را بازی كردید كه فراموشی گرفته بود. فكر نمیكردید بازی در دزد و پلیس باعث تكرار نقشتان شود؟
این فراموشی كجا و آن كجا؟ البته من راجع به ساخت ایران هیچ حرفی نمیزنم.
چرا؟
من یكبار درباره این سریال اظهار نظری كردم و عوامل با من برخورد كردند كه شما هیچ حرفی نزنید! و من از آن به بعد دیگر نظری راجع به این سریال نمیدهم.
تجربه بازی در تله فیلم «تاكسی پلیس » به چه صورت بود؟
تاكسی پلیس، كار خیلی خوبی نشد و كمی ضعیف بود. همه گروه از ابتدا با این تصور كه قرار است در یك تلهفیلم بازی كنند وارد كار شدند. اما بعدها در كمال تعجب این فیلم به یك مینی سریال تبدیل شد.
نگاهی به دو سریال تلویزیونی كه شما در آنها بازی كردید، نشان میدهد برای متن و كارگردان یك كار ارزش زیادی قائلید و با حساسیت و وسواس آن را میپذیرید. چه شد بازی در این تله فیلم را پذیرفتید؟
همان طور كه گفتم تاكسی پلیس قرار بود یك تلهفیلم باشد، نه سریال و این دو با هم خیلی فرق میكند. تلهفیلم 90 دقیقه است. تمام میشود و خیلیها ممكن است آن را ببینند و خیلیها نبینند. من اگر میدانستم این كار قرار است سریال شود مسلما جور دیگری آن را بازی میكردم.
یعنی نفس بازیگری برای شما مهم نیست و تنها دیده شدن برایتان اهمیت دارد؟
مسلما دیده شدن برای یك بازیگر بسیار مهم است. خوب دیده شدن البته مهمتر است. من میگویم اگر میدانستم این تله قرار است سریال شود، یا آن نقش را قبول نمیكردم یا جور دیگری آن را بازی میكردم.
اما شما به گفته خودتان 15 سال در تئاتر بازی كردید و دیده نشدید، اما خیلی خوب در این عرصه ظاهر شدید.
اندازه بازی من برای یك تلهفیلم با اندازه بازی برای یك سریال فرق دارد. باید برای بازی در یك سریال انرژی بیشتری بگذارم. من انرژی تلهفیلم را روی تاكسی پلیس گذاشتم. وقتی به عنوان یك بازیگر به شما میگویند قرار است در یك تله بازی كنید نقش متفاوتی در ذهن شما تصویر میشود. میخواهم بگویم من در تاكسی پلیس تكلیف خودم را ندانستم. وقتی تلهفیلم را مثل كش میكشند همه چیز كش میآید و از قیافه میافتد، حتی بازیها.
اما یك بازیگر مثل نویسنده چیزی را خلق میكند. نویسنده هیچ وقت هنگام نوشتن یك داستان كوتاه انرژی كمتری از نوشتن رمان نمیگذارد و لزوما رمانهایش از داستان كوتاهها قویتر نوشته نمیشود.
مثال شما كاملا با این موضوع متفاوت است. بحث اصلی من بر سر تلهفیلم شدن و تغییر سیاستها و شكل كلی یك اثر است كه معادلات بازیگر را به هم میزند.
آیا نقش ناصر از ابتدا برای شما نوشته شده بود؟
بله. وقتی خلاصه اولیه فیلمنامه را خواندم بعضی مواقع مقابل دیالوگ شخصیت من نوشته بود بهنام و این نشان میدهد خود مهراب هم زمان نوشتن فیلمنامه به من فكر كرده است.
تجربه كار با آقاخانی چگونه بود؟
آقاخانی كارگردان خوشفكری است. از آن كارگردانان طنازی است كه بسیار هوشمند است.
از چه لحاظ هوشمند است؟
آقاخانی نكات ظریفی را حین كار به من تذكر میداد كه رفتارم شأن پلیس را پایین نیاورد. او با بازیگرانش دوست میشود و نمیگذارد آب توی دلشان تكان بخورد. كارش را هم خوب بلد است. گاهی بعد از 18 ساعت كار كه همه عوامل به خانه میرفتند او تازه به لوكیشن روز بعد سر میزد تا زمان را از دست ندهد. معلوم است در كار طنز استخوان تركانده است.
البته این كار آقاخانی نسبت به سریالهای قبلی او خیلی پیشرفت كرده است...
شاید به خاطر متن یا بازیگران متفاوت است. البته به این معنا نیست كه متن یا بازیگران قبلی او ضعیف بودند. همین تغییر فضا و موقعیت است كه نشان میدهد او هوشمند است. البته آقاخانی روی متن هم خیلی سختگیری میكرد و این تعامل بین نویسنده و كارگردان باعث شد خروجی كار خوب شود.
یعنی میخواهید بگویید آقاخانی خود واقعیاش را در این سریال پیدا كرد؟
خود واقعیاش را كه نه. او همیشه خودش است.
اما این سریال بیشتر از سایر سریالهایش به دل نشست...
شاید اینگونه نتیجه بگیریم كه آقاخانی این هوشمندی را دارد كه كار خوب بسازد، چرا كه سواد طنز و تصویر را خوب میشناسد.
تفاوت كارگردانی آقاخانی با صحت چیست؟
اعتماد دوطرفه مهمترین چیزی بود كه میان من و هر دوی این كارگردانان شكل گرفت. ما با هم رفیق هستیم و این موضوع در كار خودش را نشان میدهد. با خیال راحت با آنها كار میكنم. اما به نظر من صحت در ساختمان پزشكان كار آپارتمانی خیلی خوبی ارائه داد و آقاخانی در ساخت سریال اكشن و پر لوكیشن خیلی خوب بود.
شما صدای خوبی هم دارید. آیا از صدایتان استفاده جدی میكنید؟
راوی دو كار مستند راجع به پیدایش خورشید در شبكه مستند بودم. در شبكه نمایش رادیو هم شنبه شبها برنامه زندهای راجع به تئاتر اجرا میكنم. به دوبله هم علاقه زیادی دارم، اما تا امروز وقتش را نداشتهام كه در این زمینه فعالیت كنم.
با اینكه ظاهری جدی دارید، اما به نظر من صدای شما بیشتر نمایشی است تا مستند یعنی فكر میكنم در روایت یك رمان یا نمایش بیشتر موفق خواهید بود.
اگر فرصت آن پیش بیاید و بدانم در آن موفق میشوم، دوست دارم این كار را ادامه دهم و به صورت حرفهای كار كنم.
در سینما نیز حضور جدی داشتهاید؟
بله، در چند فیلم سینمایی از جمله «بچگی را فراموش نكن» در كنار اكبر عبدی افتخار بازی داشتم. نقش كوچكی هم در فیلم «استرداد» داشتم و یك فیلم دیگر كه ترجیح میدهم از آن نامی نبرم.
چرا؟ در مورد این فیلم هم گفتهاند حرفی نزنید یا جنس كار را دوست نداشتید؟
نه، اتفاقا كار و كارگردان را خیلی دوست داشتم، اما از عوامل تولید و تهیهكننده آن دل خوشی ندارم.
یعنی به لحاظ مالی با هم كنار نیامدید؟
خیر، من در این فیلم دچار سانحه دیسك كمر شدم و تا آخر عمر باید این درد را تحمل كنم. من به این علت حتی نتوانستم زمان به دنیا آمدن بچهام او را بغل كنم. در طول بازی از اسب به زمین افتادم و چند بار اسب روی من افتاد. عوامل تولید هم به جای اینكه مرا به بیمارستان منتقل كنند تا زودتر مورد مداوا قرار بگیرم، داخل آمبولانس گذاشتند و به هتل فرستاند و من ده روز این درد را تحمل كردم و به بازیام ادامه دادم و اینها همه به این دلیل بود كه تهیهكننده فكر میكرد من آسیب جدی ندیدهام و تظاهر به درد شدید میكنم. من بعد از آن اتفاق از تهیهكننده خواهش كردم اسم من را در تیتراژ نگذارد. اما بشدت به آقای درویش، كارگردان خوب این فیلم احترام میگذارم.