ماندگاری در نخواستن است
هنر به طور کلی در تاریخ مظلوم واقع شده است. مظلومیت هنرمند به این دلیل ناگفته و نانوشته مانده که اصولاً بیشتر کسانی که به سمت کسب فضیلت و هنر متمایل میشوند، میدانند که تمام عمرشان را باید در این کار بگذارند. دشواری و دیریابی هنر هم چیزی نیست که از چشم طلبهی هنر پوشیده باشد. بنابراین خودِ این انتخاب نشاندهندهی جایگاه فکری و شخصیتی این جماعت است.
برای این که بهخصوص در رشتههای هنری شرقی و به طور اخص هنرهای ملی ما ایرانیها، یک مدت طولانی لازم است که مدارج عالی هنر توسط کسی واصل شود. بنابراین باید دوران طلبگیاش را در کمال محدودیت و تحمل مشکلات بگذارند. بنابراین خود این انتخاب راه، یک فضیلت بسیار مهمی است. یعنی او قبول کرده است 20 سال یا 30 سال یا حتی بیشتر با یک حداقلی از معیشت خودش را راضی کند. او میبیند در جامعه کسانی که زحمت کمتری میکشند، برخوردار هستند.
بعد هم در بین حجم وسیع کسانی که وارد هنر میشوند، یک درصد و گاهی هم کمتر، نام و عنوان و جایگاهی پیدا میکنند و آثارشان مورد توجه واقع میشود. حالا اگر قصد هنرمند این باشد که آثار ماندگار تولید کند، در همان میانهی راه میماند. اگر برتریجویی در ذهنش به وجود بیاید، یقیناً آن هنرمند به جایی نمیرسد، چون عشق به کمال، خیلی غیرت دارد و اگر چیزی بیاید و در آن شریک شود، آن را پس میزند. در حد کوشش و استعداد، یک پلههایی را طی میکند.
اما خلوص نیت لازم است برای رسیدن به آن جایگاه ماندگاری.
بنابراین آن لطیفهای که باعث ماندگاری میشود، خلوصی است که باید در اخلاق هنرمند و در ذات و پردهی دوم هنر وجود داشته باشد. اینچنین جاذبهای تمامنشدنی است. ماندگاری در نتیجهی آن نخواستن است؛ نخواستن جایگاه آنچنانی که برای خودش فرض کرده است، نخواستن ارضای خودخواهی.
منبع : راسخون .