مقدمه
با مطالعه سابقه توسعه كشورهای درحال توسعه ، خصوصا كشورهای شرق آسیاملاحظه می شود كه آنها در مسیر توسعه خود برای تسریع در حل مشكلات بخش صنعت ، بنیان تكنولوژی كشور خود را از طریق انتقال آن از سایر كشورهای توسعه یافته تقویت كرده و سپس با ایجاد زیربنای اقتصادی مناسب درصدد تقویت مراكز دانشگاهی و پژوهش خودبرآمده اند.
اگر كشورهای درحال توسعه به عنوان یك راه حل دیگر قصد دارند كه خود دانشهای علمی و فنی ضروری جهت توسعه اقتصادی را بدون بهره گیری از دانشهای موجود كه نتیجه تحقیقات پژوهشگران و اندیشمندان جهان است كسب كنند، این نه تنها عملی بس مشكل است ،بلكه باعث اتلاف غیرمنطقی نیروها می شود. به علاوه دستیابی به چنین راه حلی در مدت زمانی كه كشورهای كم رشد جهت رسیدن به توسعه اقتصادی درنظر گرفته اند امكان پذیرنیست . اگر چنین تفكری در جهان مقبولیت یابد، پیشرفت فنی تمام كشورهای جهان ازجمله كشورهای صنعتی مختل خواهدشد.انتقال موفق تكنولوژی نیاز به شناخت اهداف صنعت، منابع تكنولوژی، نحوه ابداع و نحوه انتقال، روشهای انتقال، فاكتورهای تاثیرگذار، نحوه جذب و نحوه توسعه آن دارد و هریك از آن شناختها متكی به تخصص ویژه خود است. بدون استفاده از كارشناسان انتقال تكنولوژی و اصول مدیریت تكنولوژی، معمولاً عمل انتقال یا اصولاً صورت نمیگیرد و یا انتقال تكنولوژی مربوطه بصورت ناقص و نیمبند انجام می شود.برای کاستن فاصله تکنولوژی بین کشورهای پیشرفته و کشورهای درحال توسعه انتقال تکنولوژی بهترین گزینه است. برای این کار بایستی به عناصر تشکیل دهنده تکنولوژی توجه كرد .