• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 7387)
جمعه 20/5/1391 - 6:48 -0 تشکر 501607
بیوگرافی بازیگران خارجی

با سلام به همه تبیانی های عزیز
اینم یه تاپیک که به نظرم شاید جالب باشه

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:29 - 0 تشکر 501628

تام کروز

تام کروز متولد 1962 در سیراکوز نیورک است .
 کودکی اش را با رویای کشیش شدن سپری گردید . تام تنها پسر از چهار فرزند خانواده ی کولی السفر بود . خانواده اش تقریبا دایما در حال سفر و نقل مکان از شهری به شهر دیگر بودند و همین موضوع سبب شد که تام از دوران کودکی خود تصویر واضح و ثابتی نداشته باشد خودش در مصاحبه ای گفته است : تا رسیدن به سن چهارده سالگی پانزده بار مجبور شدم مدرسه ام را در دو کشور امریکا و کانادا تغییر دهم. پدر و مادرش هم نهایتا از هم جدا شدند و هریک به راه خود رفتند.مادرش پس از مدتی با مردی دیگری ازدواج کرد و به همراه فرزندانش در نیو جرسی ساکن شد . پدر نیز  پس از مدتی در اثر ابتلا به سرطان در گذشت.

تام که مدتی در مدارس مذهبی آمریکا تحصیل کرده بود در نیو جرسی به دبیرستان رفت و در همان دوران آهسته  آهسته به هنر هفتم به ویژه بازیگری علاقه مند گردید و برای همین در سن 18 سالگی دبیرستان را ترک کرد و برای رسیدن به آرزوی خود نیوجرسی را به مقصد نیویورک ترک کرد. اولین فیلم خود را در سال 1981 در شرایطی که هنوز 20 سالش نشده بود بازی کرد این فیلم عشق بی پایان نام داشت در فاصله زمانی 1981 تا 1986 کروز در شش فیلم سینمایی ظاهر شد ولی هیچکدام از آنها شاهکار هنری نبود  اما همگی به حضور چهره محبوبی چون  تام در گیشه با استقبال فراوان روبرو گردیدند و همین امر جایگاه او را به عنوان یک ابر ستاره در سینمای آن دوران هالیوود تثبیت کرد به خصوص فیلم تجارت پر خطر محصول 1983 ساخته پل بریکمن از فیلم هایی بود که بسیار مورد استقبال تماشا گران قرار گرفت.در فیلم دور و دورتر تام با نیکول کیدمن همبازی شد این دو در تاریخ 24 دسامبر 1990 با هم ازدواج کردند و یکی از جنجالی ترین زوج های هالیوودی را تشکیل دادند .البته تام قبل از نیکول در سال 1987 با میمی راجرز ازدواج کرده بود که زندگی مشترکشان تا سال 1990 دوام یافت بعد از ازدواج تام و نیکول هر دوی آنها بسیار مورد توجه رسانه ها قرار گرفتند این دو تا سال 2001 به طور مشترک با هم زندگی کردند و در پایان این سال از هم جدا شدند . تام و نیکول در این مدت دوفرزند به نام کانر آنتونی (متولد 1995) و ایزابلا جین (1992) را به فرزند خواندگی قبول کردند که پس از جدایی مسئولیت نگهداری آنها به نیکول سپرده شد.


بعد از جدایی این دو نیز شایعات فراوانی درباره ی آنها و زندگی مشترکشان منتشر گردید . از جمله این که تام به دلیل بچه دار نشدن نیکول از او جدا شده و یا این که تام تمایلی به زندگی با تام نداشته و از همان ابتدا هم به دلیل برخی مسائل حاشیه ای با او ازدواج کرده است.


بعد از نیکول کیدمن با  پنلوپه کروز در سال 2001 آشنا شد و بعد از سه سال زندگی در ژوین 2004 از وی جدا شد .


 خواهر و مدیر تبلیغات تام کروز در این باره می گوید : این جدایی را مسالمت آمیز و دوستانه خواند.


تام کروز خود عنوان کرد که هیچ کدامشان ازدواج دیگری نخواهند داشت و دوستان خوبی برای هم خواهند ماند.


 تام برای دریافت جایزه دیوید دی نالتو که همرده اسکا ر است به ایتالیا  رفته بود که در این سفر خود  قصد ازدواج خودش را با کیتی  هولمز اعلام کرد.


تام برای بازی در نقش اصلی نیو در فیلم ماتریکس انتخاب شده بود  اما این نقش در نهایت به کیناریوز رسید.


هرگز به مشروبات الکلی لب نمی زند.


برای بازی در فیلم ماموریت غیر ممکن در مجموع 70 میلیون دلار در آمد کسب کرد.


دارای سه خواهر به نام های ماریان ، لی آنی و کاس است.

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:29 - 0 تشکر 501629

لئوناردو دی کاپریو




لئوناردو ویلهلم دی‌کاپریو در
۱۱ نوامبر ۱۹۷۴ در هالیوود کالیفورنیا(در امریکا) متولد شد.
پدرش جورج دی کاپریو نویسنده کتاب‌های کومیک و مادرش ارمهاین ایندربرکن . اجداد لئوناردو اهل ایتالیا و آلمان بودند .

نام لئوناردو توسط مادر او و به خاطر نام لئوناردو داوینچی هنگامی که نقاشی این هنرمند را در ایتالیا مشاهده نمود بر او گذاشته شد. مادر و پدر لئو هنگامی که تنها یک سال داشت از یکدیگر طلاق گرفتند و لئوناردو همراه مادرش در محلهی فقیرنشینی با نام ایکو پارک eco park که موسوم به زاقه‌های هالییود است زندگی کرد و بزرگ شد [نیاز به ذکر منبع] او بازیگری را در ۵ سالگی با بازی در مجموعه‌ای تلویزیونی رامپر روم آغاز کرد اما به علت رفتارش از پروژه اخراج شد و پس از آن تصمییم گرفت تا تحصیلاتش به طور جدی آغاز کند و به مدرسه John Marshall High School پیوست در ابتدای دوران کارش مدیر آژانس و مدیر برنامه‌هایش به او گوش زد کردند که نامه لئوناردو بیش از حد غیر انگلیسی و خارجی است و او باید نامش را به لنی ولیامز تغییر دهد اما لئو نپذیرفت و با بازی در فیلم زندگی بچه در سال ۱۹۹۳ وارد سینما شد.

آغاز کار لئوناردو در ۱۹۸۹ با بازی در نقش گری بکمن در سریال تلویزیونی بود در همین هنگام بود که یکی دیگر از بازیگران سینما توبی مگی ( Tobey Maguire ) آشنا شد و دوستیشان تا کنون در جایش باقیست .در ۱۹۹۳ در نقش توبی در فیلم خوش درخشید و نام اش را درفهرست عنوان بهترین هنرپیشه نقش دوم قرار گرفت، در همان سال با ایفای زیبای یک معلول ذهنی در فیلم گیلبرت گرپ چه می‌خورد؟ در کنار جانی دپ قرار گرفت که ثمره‌اش کاندیدای اسکار در سن نوزده سالگی‌اش شد. در سال ۱۹۹۶ دی کاپریو در نقش رومئو در فیلم امروزی شده رومئو و ژولیت شکسپیر حاضر گشت. اما با این همه فعالیت و کانارمه خوب هنری فیلم پر سرو صدای تایتانیک ( ۱۹۹۷) بود که او را تبدیل به فوق ستاره‌ای در دنیای هالیوود کرد.

تایتانیک فیلمی بود با ۱۱ کاندیدای اسکار با درصد بیشترین فروش فیلم در تاریخ سینما که دختر‌های جوان سراسر دنیا را بارها و بارها به سینما می‌کشاند. بعد از آن لئوناردو به سمبل جوانی، زیبایی و عشق بدل شد. همه او را صدا می‌زدند و او تبدیل به توجه اول شده بود به طوری که شبکه پر بیننده‌ای انلاین او را مجلل ترین و زیباترین هنرپیشه در کره زمین خطاب کرد که حتی مورد تایید هم بازی‌اش (نقش مقابلش در فیلم تایتانیک و کاندیدای اسکار بهترین هنرپیشه نقش اول زن) کیت وینسلت شد. او اغراق کرد که لئوناردو زیباترین مرد کره زمین است. لئوناردو همه جا دنیا شناخته شده بود به طوری که حکومت کشوری چون افغانستان مردم را به دلیل اینکه مدل موهای او را تقلید کنند مورد ملامت قرار داد و این عمل را ممنوع اعلام کرد. بعد از هجوم سنگین تایتانیک او حضوری نچندان دلچسب در فیلم سلبرتی ودی الن داشت و بعد از آن نیز در سال ۲۰۰۰ یعنی ۴ سال بعد از تایتانیک در مصاحبه‌ای با مجله تایمز اغراق کرد که دوران تایتانیک برای او سختترین دوران بوده‌است لئوناردو می‌گوید: در زمان تایتانیک هیچ گونه رابطه‌ای با خود نتوانستم برقرار کنم، دیگر به آن شهرت دست نخواهم یافت و انتظار مجدداش را هم ندارم و چیزی نیست که من حال به دنبالش هستم. بعد از آن لئو ناردو در فیلم ضعیف ساحل ظاهر شد فیلمی که نه از نظر منتقدان و نه از نظر تماشگران راضی کننده نبود و با شکست تجاری شدید مواجه شد.
در سال ۲۰۰۲ دی کاپیرو خود را از دنیای پر زرق و برق هالیوود و عکس‌های کلیشه‌ای مجلات دور کرد و تمرکزاش را بروی دو اثر موفق اگر می‌تونی منو بگیر ( Catche me if you can ) به کارگردانی استیون اسپلبرگ و دارودسته نیویورکی ( Gangs of New York ) به کارگردانی مارتین اسکورسیزیرا در کارنامه‌اش قرار داد که هر دو فیلم مورد توجه منتقدین قرار گرفتند و نمرات زیادی را دریافت نمودند و هر دو نزدیک به هم هم اکران شدند.
بعد از آن نوبت به اثر قابل توجه هوانورد که بر اساس زندگی واقعی هاوارد هیوز ، تاجر معروف آمریکایی ساخته شده بود رسید. دومین کار مشترک اسکورسیزی دومین کاندیدای جایزه اسکار بهترین هنرپشیه نقش اول را برای او به ارمغان آورد. همچنان دی کاپریو همکاری اش را با اسکورسیزی ادامه داد به طوری که خیلی‌ها او را دنیروی جدید اسکور می‌خوانند گرچه هنوز هیچ اسکاری نصیبش نشده است.


دی کاپرو در سال ۲۰۰۵ مشغول هکاری سومش با اسکورسیزی به نام مردگان( The Departed ) با حضور ستارگان دیگری چون جک نیکلسون الک بالدوین و مت دیمون هم همراه شد در ضمن هنوز ۲ همکاری دیگر اسکورسیزی و دی کاپریو باقی مانده.
لئوناردو دی‌کاپریو _ Leonardo DiCaprio


بسیاری از طرفداران و دوستان صمیمی لئو او را پسری خجاتی و ارام می‌دانند که همراه خوبی است . ضمنا فعالیت‌های وسیعی را برای منابع طبیعی بخصوص و حفظ و نگه داری گوریل‌ها انجام می‌دهد ونیز تقبل بخشی از کمک‌های بیمارستان لوس انجلس که مخصوص کودکان سرطانی است را به عهده دارد ، لئو می‌گوید که عادت ندارد گالری ماشین یا خانه برای خودش جمع کند و ترجیح می‌دهد پولش را در جای مناسب استفاده کند. . لیو با موفقیت در سال ۲۰۰۶ به استراحتی کوتاه پرداخت و مشغول ساختن فیلمی در مورد محیط زیست شد و این فیلم را به فستیوال کن برد. هم چنین او در فیلمی که در سال ۲۰۰۸ ساخته میشود بنام Revolutionary Road یک بار دیگر با کت ویلسنت هم بازی می شود.


فیلم‌شناسی


• ۲۰۰۶ - الماس خونین (دنی ارچر)


• ۲۰۰۶ - از دست رفته (بیلی کاستیگان)


• ۲۰۰۴ - هوانورد (هوارد هیوز)


• ۲۰۰۲ - اگر می‌توانی مرا بگیر (جونیور فرانک ابانال)


• ۲۰۰۲ - دار و دسته‌های نیویورکی (آمستردام والن)


• ۲۰۰۱ - کار دن (درک)


• ۲۰۰۰ - ساحل (ریچارد)


• ۱۹۹۸ - شهرت (براندون دارو)


• ۱۹۹۸ - مردی در نقاب آهنی (لویی چهاردهم)


• ۱۹۹۷ - تایتانیک (جک)


• ۱۹۹۶ - اتاق ماروین (هنک)


• ۱۹۹۶ - رومئو و ژولیت (رومئو)


• ۱۹۹۵ - خورشید گرفتگی کامل (آرتور رمبو)


• ۱۹۹۵ - خاطرات بسکتبال (جیم کارول)


• ۱۹۹۴ - مهمانی شوت با پا


• ۱۹۹۳ - گیبرت گریپ چه می‌خورد (آرنی گریپ)


• ۱۹۹۳ - زندگی بچه (توبی ووولف)


• ۱۹۹۲ - پیچک سمی (گای)


جوایز


۲۰۰۶ - نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای فیلم الماس خونین


۲۰۰۵ - نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای فیلم هوانورد


۱۹۹۴ - نامزد اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم گیلبرت گریپ چه می‌خورد


۱۹۹۷ - برنده جایزه بهترین بازیگر خرس نقره‌ای جشنواره برلین برای فیلم رومئو و ژولیت


لئوناردو دی‌کاپریو پس از ایفای نقش در فیلم پرفروش و بسیار موفق “تایتانیک” تصمیم داشت بازیگری را رها کند.


به گزارش خبرنگار مهر، این هنرپیشه پس از بازی در فیلم جیمز کامرون به عنوان بازیگر جوانی مطرح شد که تنها دارای ویژگی های ظاهری است و این دقیقاً همان پنداره ای بود که دی کاپریو می خواست از خود بزداید. بازیگر فیلم های “ساحل”، “دار و دسته نیویورکی” و “اگر می توانی مرا بگیر” در این باره می گوید: “تصویری که در آن زمان مجله ها از من ارائه می دادند، دلسردکننده بود. از همین رو تصمیم گرفتم برای مدتی بازیگری را کنار بگذارم.


دی کاپریو با اشاره به اینکه حضور در فیلم “تایتانیک” تغییرات بسیاری را در زندگی اش به وجود آورد، گفت: “این فیلم تاثیرات بسزایی در زندگی ام داشت، اما مهمتر از همه این بود که کنترل خط مشی هنری ام را در دست گرفتم.” او پس از حضور در فیلم های سینمایی بسیار و جلب نظر موافق منتقدان، اعتراف می کند که بازیگری را دوست دارد.


هنرپیشه فیلم های “مردگان” و “الماس خونین” درباره بازیگری می گوید: “در دنیا شکل دیگری از هنر وجود ندارد که مرا تا این حد تحت تاثیر قرار دهد. زمانی که در سینما هستم چنان حس پیروزی دارم که در هیچ جای دیگری به دست نمی آورم.” دی کاپریو در “مردگان” اسکورسیزی نقش ماموری را بازی کرد که برای اثبات جرایم یکی از بزرگترین تبهکاران ایرلندی به گروه وی نفوذ می کند. او در کنار مارتین اسکورسیزی از جمله چهره هایی هستند که برای دریافت تندیس اسکار امیدهای بسیاری دارند.

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:29 - 0 تشکر 501630

ویل اسمیت

ویل‌ اسمیت‌ یکی‌ از هنرپیشه‌های‌ سیاه‌پوست‌مطرح‌ هالیوود است‌. او با نقش‌آفرینی‌ درفیلم‌هایی‌ چون‌ وصلت‌،(پسران‌ بد) و(مردان‌سیاه‌پوش‌) توانست‌ به‌ موفقیت‌ بین‌المللی‌ دست‌یابد.
این‌ هنرپیشه‌ سیاه‌پوست‌ نه‌ تنها در عرصه‌ سینمابلکه‌ در صحنه‌ خوانندگی‌ نیز حضوری‌ پررنگ‌دارد. ویل‌ اسمیت‌ یکی‌ از هنرپیشه‌هایی‌ است‌ که‌با تبعیض‌ نژادی‌ در آمریکا مبارزه‌ می‌کند و تاکنون‌چندین‌ بار دست‌ به‌ فعالیت‌های‌ بشردوستانه‌ به‌ویژه‌ برای‌ سیاه‌پوستان‌ زده‌ است‌
باید افزود که‌ همسر و پسر کوچک‌ ویل‌ اسمیت‌نیز از بازیگران‌ خوب‌ هالیوود می‌باشند. او در فیلم‌علی‌ در کنار همسرش‌ ایفای‌ نقش‌ می‌کرد و در فیلم‌در تعقیب‌ خوشبختی‌ به‌ همراه‌ پسرش‌ جیدن‌اسمیت‌ به‌ بازی‌ پرداخت‌. اکنون‌ نگاهی‌ به‌ زندگی‌ این‌ هنرپیشه‌ خواهیم‌داشت‌. زندگی‌ شخصی‌ ویل‌ اسمیت‌ ویل‌ اسمیت‌ با نام‌ ویلارد کریستوفر اسمیت‌ دوم‌ ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۸ در یک‌ خانواده‌ متوسطجامعه‌ در پنسیلوانیا در آمریکا چشم‌ به‌ جهان‌گشود.


پدرش‌ مهندس‌ راه‌ و ساختمان‌ و مادرش‌ مدیریک‌ مدرسه‌ بود.ویل‌ در کودکی‌ می‌گفت‌من‌سیاه‌پوست‌ نیستم‌. من‌ تاریک‌ و کثیفم‌.)


در واقع‌ اواحساس‌ می‌کرد رنگ‌ سیاه‌ پوستش‌ به‌ دلیل‌ کثیفی‌می‌باشد و در دنیای‌ کودکی‌اش‌ مرتب‌ به‌ حمام‌می‌رفت‌ و بدنش‌ را با لیف‌ و صابون‌ محکم‌می‌شست‌ تا رنگ‌ پوستش‌ تغییر کند. اما به‌ مرورمتوجه‌ شد او کثیف‌ نیست‌ بلکه‌ از نژاد سیاه‌پوستان‌می‌باشد ویل‌ از زمانی‌ که‌ وارد مدرسه‌ شد طعم‌تبعیض‌ نژادی‌ را چشید. وی‌ از کودکی‌ علاقه‌ به‌موسیقی‌ و نواختن‌ گیتار داشت‌. لذا در دوران‌دبیرستان‌ به‌ همراه‌ چند تن‌ از همکلاسی‌هایش‌یک‌ گروه‌ جاز کوچک‌ ترتیب‌ داد و در ۱۸ سالگی‌وارد یک‌ گروه‌ رپ‌ شد و اولین‌ آلبومش‌ را درسال‌ ۱۹۸۷ یعنی‌ در سن‌ ۱۹ سالگی‌ به‌ بازارعرضه‌ کرد. چند میلیون‌ کپی‌ از این‌ آلبوم‌ به‌فروش‌ رفت‌. یکی‌ از بهترین‌ آثارش‌ در آن‌ دوران(زمان‌ تابستان‌) و(والدین‌ نمی‌دانند) بود. در سال‌ ۱۹۹۰ با کمبود مالی‌ روبه‌رو شد لذابه‌دنبال‌ دریافتن‌ شغلی‌ مناسب‌ و پردرآمد بود.
ازاین‌ رو با کمک‌ یکی‌ از دوستانش‌ که‌ در گروه‌ جاز بااو آشنا شده‌ بود توانست‌ با شبکه‌ تلویزیونی‌ NBC قرارداد امضا کند و به‌ اجرای‌ موسیقی‌ وخوانندگی‌ بپردازد که‌ خوشبختانه‌ به‌ موفقیت‌رسید. صعود سریع‌ او در سلسله‌ مراتب‌ حرفه‌ای‌در بین‌ هم‌قطارانش‌ حتی‌ افراد با تجربه‌تر از او رانیز مبهوت‌ ساخت‌. او در تلویزیون‌ به‌ یک‌ ستاره‌ مبدل‌ شده‌ بود. اواولین‌ سیاهپوست‌ تاریخ‌ سینما است‌ که‌ نامش‌ درراس‌ فهرست‌ تیتراژ یک‌ فیلم‌ با فروش‌ ۳۵۰ میلیون‌ دلاری‌(روز استقلال‌) قرار گرفت‌. با ورود به‌ تلویزیون‌ راه‌ به‌ سینما پیدا کرد اماخوانندگی‌ و موسیقی‌ را کنار نگذاشت‌. دومین‌آلبومش‌ جایزه‌ بهترین‌ اجرای‌ رپ‌ را از آن‌خودش‌ کرد. با بازی‌ در فیلم‌ درجه‌های‌ ششم‌ جدایی‌ درسال‌ ۱۹۹۳ استعداد هنرپیشگی‌ خود را نشان‌داد. او از معدود سیاه‌پوستانی‌ است‌ که‌ توانسته‌است‌ در سه‌ رشته‌ محبوب‌ هنری‌ همچون‌ سینما،تلویزیون‌ و موسیقی‌ به‌ موفقیت‌ برسد.
فیلم‌ مردان‌ سیاه‌پوش‌ در سال‌ ۱۹۹۷ او را به‌اوج‌ شهرت‌ رساند در واقع‌ اولین‌ فیلم‌های‌ ویل‌اسمیت‌ بهترین‌ فیلم‌های‌ او محسوب‌ می‌شوند.مردان‌ سیاه‌پوش‌ ۲ نیز با حضور ویل‌ اسمیت‌ساخته‌ شد. باید متذکر شد که‌ فیلم‌(من‌ روبوت‌) و(علی‌) که‌ در نقش‌ محمدعلی‌ کلی‌ بازی‌ کرد ازجمله‌ بدترین‌ فیلم‌های‌ وی‌ به‌ شمار می‌رود. ویل‌اسمیت‌ در ۲ جولای‌ ۲۰۰۵ یک‌ کنسرت‌ لایو درفیلادلفیا بر پا کرد و عایدی‌ درآمد فروش‌ بلیت‌آن‌ را صرف‌ کمک‌های‌ خیریه‌ و بشردوستانه‌ کرد. ازدواج‌ ویل‌ اسمیت‌ در سال‌ ۱۹۹۲ با شری‌ زامپینوازدواج‌ کرد. ثمره‌ این‌ ازدواج‌ یک‌ پسر به‌ نام‌ویلارد کریستوفر سوم‌ بود. متاسفانه‌ ویل‌ باهمسرش‌ سر سازگاری‌ نداشت‌; لذا در سال‌ ۱۹۹۵ بعد از ۳ سال‌ زندگی‌ مشترک‌ از هم‌ جداشدند
ویل‌ در سال‌ ۱۹۹۷ با جادا پینکت‌ هنرپیشه‌هالیوود نامزد شد و بعد از مدت‌ کوتاهی‌ ازدواج‌کرد و صاحب‌ ۲ فرزند به‌ نام‌های‌ جیدن‌ کریستوفرمتولد ۱۹۹۸ و ویلوکامیل‌ متولد ۲۰۰۰ شد ویل‌اسمیت‌ با بازی‌ در فیلم‌های‌ من‌ روبوت‌ و پسرهای‌بد و مردان‌ سیاهپوش‌ در لیست‌ فهرست‌ثروتمندان‌ ۴۰ ساله‌ قرار گرفت‌.
ویل‌ اسمیت‌ در زمینه‌ اقتصادی‌ نیز فعالیت‌دارد. در فیلادلفیا چندین‌ رستوران‌ زنجیره‌ای‌ بازکرده‌ است‌ که‌ مشتریان‌ زیادی‌ دارد. او در سال‌ ۲۰۰۶ می‌خواهد با فیلم‌ مردان‌ سیاهپوش‌ ۳ ظاهر شود به‌ احتمال‌ زیاد این‌ فیلم‌ در سال‌ ۲۰۰۷ به‌ نمایش‌ در می‌آید در واقع‌ درست‌ ۱۰ سال‌ بعد از ساخته‌ شدن‌ اولین‌ فیلم‌ مردان‌سیاهپوش‌.
البته‌ ویل‌ اسمیت‌ با بازی‌ در فیلم‌ وصلت‌می‌خواست‌ با تبعیض‌ نژادی‌ به‌ مبارزه‌ کند. او درکنار ایوامندز توانست‌ با زبان‌ بازیگری‌ عقایدتبعیض‌ نژادی‌ را سرکوب‌ کرده‌ و نشان‌ دهد که‌ درآمریکای‌ مدرن‌ هنوز تبعیض‌ نژادی‌ به‌ وفوراحساس‌ می‌شود.


فعالیت‌ بشردوستانه‌ اسمیت‌
ویل‌ اسمیت‌ بازیگر سیاهپوست‌ شهرت‌ خود رادر خدمت‌ اهداف‌ انسان‌دوستانه‌ پزشکی‌ قرارداده‌ است‌. او به‌ سازمان‌ بهداشت‌ جهانی‌ کمک‌مالی‌ می‌کند و همچنین‌ به‌ آفریقا سفر می‌کند ومردم‌ را در زمینه‌ پیشگیری‌ و درمان‌ بیماری‌ ایدزراهنمایی‌ کرده‌ و آگاهی‌ می‌دهد. چندی‌ پیش‌ویل‌ اسمیت‌ مجری‌ یک‌ مراسم‌ ویژه‌ در آفریقای‌جنوبی‌بود که‌ از سوی‌ نلسون‌ ماندلا برپا شده‌ بودو ماندلا برای‌ آگاهی‌ بخشیدن‌ به‌ مردمان‌آفریقای‌ جنوبی‌به‌ سخنرانی‌ پرداخت‌. ویل‌اسمیت‌ تاکنون‌ چندین‌ هزار دلار دارو برای‌بیماران‌ ایدزی‌ تهیه‌ کرده‌ و به‌ سازمان‌ بهداشت‌جهانی‌ اهدا نموده‌ است‌.   نکته‌هایی‌ جالب‌ از ویل‌ اسمیت‌

- ویل‌ اسمیت‌ برای‌ ایجاد ارتباط هنری‌ بهترمیان‌ هالوود و بالیوود به‌ هند سفر می‌کند. ویل‌اسمیت‌ در مصاحبه‌ای‌ اظهار داشته‌ که‌ می‌خواهدبا کارگردانان‌ و بازیگران‌ بزرگ‌ هند همکاری‌داشته‌ باشد و آرزویش‌ بازی‌ درکنار آمیتا باچان‌می‌باشد.
- ویل‌ اسمیت‌ اوقات‌ فراغتش‌ را به‌ بازی‌شطرنج‌ می‌گذراند. او از کودکی‌ علاقه‌ زیادی‌ به‌شطرنج‌ داشته‌ و گاه‌گاهی‌ با پدرش‌ بازی‌ می‌کرده‌.ت به‌ راحتی‌ به‌ زبان‌ اسپانیایی‌ صحبت‌ می‌کند.
- از آهنگ‌های‌ سوئدی‌ها لذت‌ می‌برد. اواخیرا خانه‌ای‌ بزرگ‌ در سوئد خریداری‌ کرده‌ وبه‌ هنگام‌ برگزاری‌ کنسرت‌هادر سوئد به‌ آنجامی‌رود.
- قد او ۱ متر و ۸۰ سانتی‌ متر است‌ در حقیقت‌از ۱۵ سانتی‌ او به‌ چنین‌ قدی‌ رسید.
- در سال‌ ۱۹۹۷ بازی‌ در فیلم‌ مردان‌سیاهپوش‌ منصرف‌ شد اما به‌ اصرار همسرش‌جاداپینکت‌ دراین‌ فیلم‌ نقش‌آفرینی‌ کرد و به‌ اوج‌شهرت‌ رسید.
- مادر او در آریزونا زندگی‌ می‌کند. ویل‌اسمیت‌ هفته‌ای‌ یکبار به‌ دیدن‌ مادرش‌ می‌رود. اواحترام‌ به‌ پدر و مادر را بسیار واجب‌ می‌داند.

- قرار بود در فیلم‌ آقا و خانم‌ اسمیت‌، ویل‌اسمیت‌ نقش‌آفرینی‌ کند اما در لحظات‌ آخر،برادپیت‌ این‌ نقش‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌.
- به‌ زودی‌ در فیلم‌ مالکیت‌ نوبتی‌ در کنارنیکلاس‌ کیج‌ ظاهر می‌شود. نیکلاس‌ کیج‌ از این‌ که‌در کنار ویل‌ اسمیت‌ این‌ هنرپیشه‌ خوش‌رو وخوش‌اخلاق‌ نقش‌آفرینی‌ می‌کند بسیار راضی‌است‌.
- ویل‌ اسمیت‌ به‌ دلیل‌ داشتن‌ صدای‌ صاف‌ ورسا دوبلور خوبی‌است‌ و درکارتون‌ داستان‌ کوسه‌به‌ جای‌ ماهی‌ اوسکار صداگذاری‌ کرده‌ است‌.
- ویل‌ اسمیت‌ با تشکر از نلسون‌ ماندلا اعلام‌کرد که‌ موفقیت‌هایش‌ در گونه‌ سینمای‌ کمدی‌ رامرهون‌ این‌ چهره‌ سیاسی‌ است‌. نلسون‌ ماندلا نیزفیلم‌های‌ ویل‌ اسمیت‌ را دوست‌ دارد. ویل‌اسمیت‌ اظهار دارد که‌ نلسون‌ ماندلا به‌ او فهمانده‌که‌ ایفای‌ نقش‌ در فیلم‌های‌ کمدی‌ کار بیهوده‌ای‌نیست‌.
- با بازی‌ در فیلم‌ جست‌ و جوی‌ خوشبختی‌شخصیت‌ واقعی‌ خود را نشان‌ داد. این‌ فیلم‌درباره‌ زندگی‌ یک‌ بازیگر سیاهپوست‌ و پولسازسینما است‌.
- بیشترین‌ دستمزدی‌ که‌ اسمیت‌ تا به‌ حال‌دریافت‌ کرده‌ ۲۸ میلیون‌ دلار برای‌ ایفای‌ نقش‌(من‌ روبوت‌ در سال‌ ۲۰۰۴) بوده‌ است‌.

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:30 - 0 تشکر 501631

آلن دلون

تاریخ تولد :8 نوامبر 1935


محل تولد : دهکده ای به نام شوئه


  وی در نوامبر سال 1935 د ر شهر کوچکی در حوالی پاریس به دنیا آمد . نام پدرش فایبان و مادرش ادیت ...زمانی که 4 سال بیشتر سن نداشت از هم جدا شدند و به ناچار سرپرستی اش به خانواده ای دیگر واگذار شد . او در خانه ای رشد کرد که روبه روی یک زندان بود آلن با بچه های نگهبان زندان هم بازی بود . هنگامی که پس از چند سال پدر و مادر خوانده اش بر اثر حادثه ای کشته شدند وی دوباره تحت سرپرستی مادرش که با یک قصاب محلی ازدواج کرده بود قرار گرفت .


 او در دوران کودکی به دوچرخه سواری فوتبال و رفتن به سینما علاقه وافری داشت .او دوران تحصیلی خود را در مدارس کاتولیک گذراند و از آنجا که پسر پرشروشوری بود ده دوازده بار از مدرسه اخراج شد و در 15 سالگی به کلی درس و تحصیل را ترک کرد پس به ناچار ناپدری اش او را به مغازه قصابی برد تا این حرفه را به او بیاموزد اما آلن هیچ علاقه ای به این حرفه نداشت و در سن 17 سالگی خانه را ترک کرده و به ارتش پیوست .


وی در ارتش در یگان تفنگداران دریای به عنوان چتر باز به خدمت ادامه  داد و در سال 1954 در جنگ هند و چین حضور داشت . او در دوران خدمت خود را در ارتش با اشتیاق ادامه داد  در مورد خاطراتش در آن زمان می گوید : در آنجا دوستانی پیدا کردم کسانی که با آنها حرف می زدم و به حرفهایم گوش می دادند.


آلن در 1956 از خدمت ترخیص شد و به عنوان باربر له آل و سپس نیز به عنوان پیش خدمت در کافه های مختلف پاریس به کار پرداخت . او در آمد ثابتی نداشت و مستقل از خانواده اش زندگی می کرد . طی همین مدت با بسیاری از بازیگران که در کافه های محل کارش رفت و آمد داشتند ،آشنا شد یکی از بازیگران ژان کلود بریالی بود .


 آنهایی که درباره او زندگی تحقیق کردند می گویند که او با دنیای زیر زمینی جنایتکاران در ارتباط بوده و مدتی هم با آنها زندگی می کرد. این دو دوست در سال 1957 تصمیم گرفتند با هم به جشنواره ی فیلم کن بروند . این تصمیم زندگی آلن را برای همیشه تغییر داد . آلن که یک آدم معمولی بود و هیچ گونه تجربه بازیگری نداشت و آن شب هم با یک دست لباس کرایه ای به جشنواره رفته بود اما پبش از بازگشت از جشنواره به یک سوپر استار تبدیل شده بود.


چهره ی فوق العاده جذاب او در آن مجلس کاملا سر آمد همگان بود در آنجا بود که کارگردانان مختلف به سراغ او آمدند او بیشتر در نقش در نقش آدم دزد یا آدم کش اجیر شده را بازی می کرد.


 در دهه 1970 علاوه ر بازی در فیلم دومین کمپانی تولید فیلم خود را تاسیس کرد و به جمع آوری ثروت پرداخت .وی دیگر یکی از ثروتمندان جهان بود و فیلم هایی که تهیه می کرد و آرم AD را داشتند. او سپس یک شرکت هواپیمایی تاسیس کرد و بخشی از ثروت خود را در زمینه ی مورد علاقه ش ،یعنی جمع آوری آثار هنری و پرورش اسبهای  مسابقه سرمایه گذاری کرد. گنجینه شخصی او کم نظیر است و صاحب عتیقه هایی است که بساری از آنها در موزه ها به تماشا گذاشته شده است .



او در دهه ی 1980 به سوئس نقل مکان کرد و گفت که زندگی در حکومت سوسیالستی فرانسه را دوست ندارد.


اما در رابطه با خانواده آلن:


اولین نامزد او رومی اشنایدر بازیگر معروف بود که قبل از آنکه کارشان به ازدواج کشیده شود از هم جدا شدند ، آلن دلون سپس در سال 1964 با ناتالی کانوواس ازدواج کرد و از او صاحب یک پس به نام آنتونی شد اما در سال 1969 این دو از هم جدا شدنداما یک حا د ثه مهم در زندگی الن دلون ،در سال 1968 به وقوع پیوست .


در این سال جسد استفن مارکوویچ در گاراژ خانه وی پیدا شد ،شایعات حاکی از آن بود که آلن دلون وی را به دلیل علاقه به ناتالی کشته ،به هر حال هیچ گاه زاویه تاریک آن قتل روشن نشد و آلن هم تبرئه شد .آنتونی در حال حاضر بازیگر سینماست ،اما هنوز نتوانسته مانند پدرش معروف شود .


 البته او تا حدی شبیه پدرش است اما مانند او جذابیت ندارد، خود دلون هم می گوید : پسرم با من متفاوت است .


آلن دلون در سال 1990 در سن 56 سالگی با رزالی وان بیرمن که یک مدل آلمانی بود ازدواج کرد و از او صاحب دختری به نام آنوشکا و پسری به نام فابیانی شد ، آلن در سال 1998 در فیلم نیمه شانس در کنار ژان پل بلوموندو بازی کرد و سپس اعلام بازنشستگی کرد و گفت :من در اکثر فیلم هایی که بازی کرده ام یا دزد بوده ام یا پلیس ،اما جالب این است که فرقی نمی کرده است که چه کاره بوده ام ،در همه فیلم ها تنها بوده ام .


نمی دانم اما فکر می کنم کارگردانها و حتی تماشاگران همیشه دوست دارند مرا تنها ببینند

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:30 - 0 تشکر 501632

رومن پولانسکی





رومن ریموند پولانسکی در 18 آگوست سال 1933در پاریس به دنیا آمد.

دوران کودکی او در فضای حکومت استالینی پیش از جنگ گذشت و در 8 سالگی نازی‌ها، پدر و مادرش را روانۀ بازداشتگاه‌های مرگ کردند.


قبل از این که والدینش دستگیر شوند، پدرش او را در شکاف دیوار مخفی کرد. او بعد از دستگیری والدینش تحت سرپرستی خانواده‌ای لهستانی قرار گرفت.


پولانسکی از دوران نوجوانی به بازیگری در نمایشنامه‌های رادیویی و تئاتر و به طور کلی هنرهای نمایشی دلبستگی فراوانی پیدا کرد و در گروه‌های نمایشی مشغول به کار شد.


پولانسکی پیانیست را بر اساس رمان مرگ یک شهر اثر ولادیسلاو اشپیلمن ساخت. این رمان بر اساس داستان واقعی زندگی اشپیلمن نوشته شده است.


وی 3 ساله بود که نقش اول یک نمایش را بازی کرد و بعد از آن به بازیگری و گاهی کارگردانی تئاتر پرداخت.


پولانسكی در سال 1950 به مدرسه بوزار کراکو وارد شد تا نقاشی و طراحی و مجسمه‌سازی را فرا گیرد، اما یک سال بعد، از آن جا اخراج شد.


در سال 1954به مدرسۀ سینمایی ایالتی شهر لودز وارد شد و تا پنج سال بعد در آن جا سینما و عکاسی آموخت.


در طول پنج سالی که پولانسکی به تحصیل سینما مشغول بود در تعدادی فیلم سینمایی بازی کرد و 7 فیلم کوتاه ساخت.


پولانسکی در سال 1958 یک فیلم تجربی 20 دقیقه‌ای به نام دو مرد و یک گنجه بر اساس فیلمنامه‌ای از خودش ساخت که نقش کوتاهی نیز در آن بازی کرد. این فیلم پنج جایزۀ بین‌المللی گرفت و نام پولانسکی را به سر زبان‌ها انداخت.


پولانسکی پس از پایان تحصیل به فرانسه رفت و حدود یک سال در آن جا به عنوان دستیار کارگردانان فرانسوی، تجربه‌های زیادی کسب کرد.



وی یک فیلم کوتاه نیز به نام چاق و لاغر، بر اساس اندیشه‌های ساموئل بکت ساخت که فیلمنامه‌اش را خودش نوشته بود.


پولانسکی سه فیلم بعدی‌اش را در انگلستان ساخت. تنفر، نخستین فیلم انگلیسی زبان پولانسکی، بر اساس فیلمنامه‌ای نوشتۀ خودش و ژرژ براک ساخته شد.


وی با سماجت ترجیح می‌دهد آثارش نمایش دهنده انگیزه‌های فردی، فشارهای ناخودآگاه و ناراحتی‌های روحی پنهان در زندگی بشر باشند و از این كه به موشكافی در فعل و انفعالات سیاسی، اجتماعی متفاوتی بپردازد كه وی در كشور های گوناگون جهان شاهد آنها بوده، می‌پرهیزد.


وی با سماجت ترجیح می‌دهد آثارش نمایش دهنده انگیزه‌های فردی، فشارهای ناخودآگاه و ناراحتی‌های روحی پنهان در زندگی بشر باشند و از این كه به موشكافی در فعل و انفعالات سیاسی، اجتماعی متفاوتی بپردازد كه وی در كشور های گوناگون جهان شاهد آنها بوده، می‌پرهیزد.


در سال 2002 سرانجام پولانسکی تصمیم گرفت فیلمی درباره جنایات نازی‌ها در جنگ جهانی دوم بسازد.


در آن سال پولانسکی پیانیست را بر اساس رمان مرگ یک شهر اثر ولادیسلاو اشپیلمن ساخت. این رمان بر اساس داستان واقعی زندگی اشپیلمن نوشته شده است.


رومن پولانسکی  در سال 2002 به خاطر فیلم پیانیست جایزهٔ اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد.



برخی از آثار رومن پولانسکی:


الیور توئیست ( ۲۰۰۵)


پیانیست ( ۲۰۰۲)


دروازه نهم ( ۱۹۹۹)


مرگ و دوشیزه ( ۱۹۹۴)


ماه تلخ ( ۱۹۹۲)


خشونت بار ( ۱۹۸۸)


دزدان دریایی ( ۱۹۸۶)


تس ( ۱۹۷۹)


مستاجر ( ۱۹۷۶)


محله چینی‌ها ( ۱۹۷۴)


چه؟ ( ۱۹۷۲)


تراژدی مکبث ( ۱۹۷۱)


بچهٔ رزماری ( ۱۹۶۸)


قاتلین بی باک خون آشام ( ۱۹۶۷)


بن بست ( ۱۹۶۶)


انزجار ( ۱۹۶۵)


چاقو در آب ( ۱۹۶۲)

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:30 - 0 تشکر 501633

جانی دپ

نام اصلی :جان کریستوفر دپ


تاریخ تولد : 9 ژوئن 1963


محل تولد: آنسبورو کنتاکی


جان کریستوفر دپ نام خود را به عنوان یکی از انعطاف پذیرترین فوق ستارگان عصر جدید هالیوود به ثبت رسانده است. بازیگری که هیچ گاه قابل پیش بینی عمل نمی کند و نقشهایی را می پذیرد که هم منتقدان و هم بینندگان را شگفت زده می کند.


دپ که در سن 15 سالگی تحصیل را به هدف خوانندگی موسیقی راک رها کرده بود با نقل مکان به لس آنجلس و به لطف نیکلاس کیج با بازی در فیلم "کابوس خیابان الم" (1984) پا به عرصه سینما گذاشت. هنرنمایی در مجموعه تلویزیونی "خیابان 21 جامپ" (1987) او را به مرز ستارگی رساند.


تیم برتن کارگردانی بود که با استفاده از جانی در فیلم "ادوارد دست قیچی" (1990) توانایی های او را به رخ جهانیان کشید. این دو در فیلم "اد وود" (1994) یک بار دیگر نیز با هم همکاری کردند و تحسین همگان را برانگیختند.


عده بسیاری معتقدند تنها دپ می توانست نقش کاپیتان جک اسپارو را در فیلم "دزدان کارائیب: نفرین مروارید سیاه" (2003) آن طور که باید ایفا کند.


آخرین اثر جانی دپ هم اکنون از همین مجموعه می باشد که فروش قابل توجهی تا کنون داشته.


جانی دپ در سال 1983 با لوری آنی الیسن ازدواج کرد و دو سال بعد از هم جدا شدند. او هم اکنون همسر ونسا پارادیس خواننده و بازیگر فرانسوی می باشد که صاحب دو فرزند نیز می باشد.


جوایز مهم:


نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 2000 برای فیلم " Finding neverland " به عنوان بهترین بازیگر نقش اول.


نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 2004 برای فیلم "دزدان دریایی کارائیب" به عنوان بهترین بازیگر نقش اول.


دریافت جایزه امپایر (انگلستان) در سال 2004 برای فیلم "دزدان دریایی کارائیب"


نامزد دریافت کایزه گلدن گلوب در سال 2005 برای فیلم  " Finding neverland "


نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب در سال 1995 برای فیلم "اد وود" به عنوان بازیگر.


لازم به ذکر است که فیلم "دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه" (2003) با فروش 653200000 دلار پرفروش ترین فیلم جانی بوده که دستمزد او هم 10000000 دلار بود.


کوتاه و گویا از جانی دپ:در سال 1995 توسط مجله امپایر به عنوان یکی از صد ستاره جذاب تاریخ سینما انتخاب شد. در سال 1995 به عنوان جذاب ترین ستاره مرد سینما انتخاب شد.


او می خواست بعضی از دندان هایش برای فیلم "دزدان دریایی کارائیب" (2003) رو کش طلا بشوند. ولی می دانست که کارگردانان با این موضوع موافقت نخواهند کرد. بنابراین رفت و تعدادی بیشتر از آنچه باید را روکش کرد. سپس دندانهایش را به کارگردانها نشان داد و آنها از او خواستند تعدادی از روکش ها را در آورد. بنابراین جانی دپ تعدادی از روکش ها را در آورد.


در سال 2003 در مجله people به عنوان جذابترین مرد زنده انتخاب شد.


تمام صحنه هایش در فیلم "روزی روزگاری در مکزیک" (2003) را در 9 فیلم روز فیلمبرداری کرد ولی بعد از اینکه کار تمام شد نمی خواست آنجا را ترک کند. بنابراین به رابرت رودریگوئز پیشنهاد کرد که یک نقش کوچک (در صحنه ای که آنتونیو باندراس در کلیسا با کشیش حرف می زند) بازی کند و از تاثیر مارلون براندو بر روی خود در این نقش استفاده کند.


دخترش که لیلی رز ملودی دپ نام دارد از ازدواج با ونسا پارادیس که در 27 می 1999 متولد شد.


ژانویه 99 به علت درگیری با یک خبرنگار پاپاراتزی مقابل رستورانی دستگیر می شود.


به خاطر تخریب یک آپارتمان در نیویورک در سال ?? دستگیر شد.


در گروهی به نام the kids نوازنده گیتار بود.


اخیرا در گروهی با عنوان p به نوازندگی می پردازد و در فیلم شکلات 2002 هم آهنگسازی کرد.


همچنان در هتلی زندگی می کند و خانه یا ماشینی ندارد.


سال 98 به اتهام ضرب و شتم در ونکوور کانادا یک شب زندانی شد.


به خاطر لباس های جین پاره ای که می پوشد معروف است.


مدتی از طریق تلفن خود نویس می فروخت.


سال 94 به علت تخریب یک هتل راهی زندان شد.


به گفته خودش یکی از بزرگترین اشتباهاتش بازی در فیلم "به دنبال ناکجا آباد" بوده.


رابرت دنیرو در مورد او گفته: بدون جانی سینما یه چیزی کم داشت.


جمله های معروف:


تا 27 می 1999 هر آنچه که انجام داده بودم یک جور خیال باطل بوده، بودن بدون زندگی کردن و سرانجام تولد دخترم به من زندگی بخشید.


آمریکا گنگ است. مثل یه توله سگ گنگ و لال که دندان های بزرگی دارد و می تواند گازت بگیرد و به تو صدمه بزند. دختر من چهار سالش است و پسرم یک سال دارد. دوست دارم آنها آمریکا را مثل یک اسباب بازی شکسته ببینند. دلم می خواهد آن را بررسی کنند این ور و آن ورش کنند و بعد هم ترکش کنند و بروند.


صادقانه بگویم من جایزه را موثر می دانم. ولی جوایز برای من به این اندازه ارزش ندارند که یک پسر بچه ده ساله را ببینم که می گوید من عاشق کاپیتان جک اسپارو هستم... این برای من جادویی و سحرانگیز است


با نام جکسون کریستوفر دپ متولد 9 ژوئن 1963 در آنسبورو کنتاکی ،بزرگ شده در میرامار فلوریدا دانش آموخته دبیرستانی در میرامار فلوریدا. اخراج ازدبیرستان در سن شانزده سالگی . تشکیل گروه راک در سیزده سالگی نوازنده گیتار.


با دیدن جانی دپ در نخستین فیلم هایش ماند بچه ننه بسیاری جذب اجرایش شدند. ولی معدودی اظهار داشتند که این مرد جوان یکی از عالیترین بازیگران و ستارگان نسلش خواهد شد . همه نمی توانستند از گستره پتانسیل ،هیجانات و شخصیت پردازی اش آگاه شوند. حدود پنج سال پس ار بچه ننه او را در دون ژوان مارکو جفت مارلون براندو و نه کمتر از او می بینیم. موفقیت او از جهات مختلف در هالیوود معاصر که به خشونت و جلوه های ویژه در فیلم هایی مشخص شده با اهمیت بسیاری به مردانگی شخصیت ستارگانی مانند استالونه و شوارتزینگر اشتهار دارد. عجیب به نظر می رسد پرسونای او بر روی ملاطفت ،حساسیت ،آسیب پذیری و عاطفه به همان اندازه ظرافت جسمی متمرکز شده است. این موضوع در بچه ننه آشکار بود ولی بیان قطعی خود را در ادوارد دشت قیچی که همان سال ساخته شد به دست آورد .


پرسونای دست قیچی با بافتی محکم تر در دو فیلم سال 1993 در بنی و جون و چه چیز  گیلبرت گریپ را می خورد  گسترش یافت. هم فکرترین کارگردان خود را به غیر از برتون یافت.


لاسه هالستروم فیلم سازی است که با حس ظریف دپ جفت و جور است.


سه فیلم کاگردانی شده در 1994 و 1995 اجراهای شگفت آوری را بدون هیچ خیانتی به کیفیت و ارزشی پرسونای اولیه اش در بر دارد. آخرین فیلم این دسته لحظه ای از زمان فیلم ابلهانه و ظاهر قریبی است که ارزش استعداد دپ را ندارد. ادوود و دون ژوان دومارکو به همراه گیلبرت گریپ ممتازترین فیلم هایی است که دپ در آنها بسیار دور رفته. ادوود را تیم برتون دوباره پیوند داد و آنها با همکاری یکدیگر شخصیتی را رشد دادند که پرسونای دست قیچی را هم بزرگ می کرد و هم توسعه می داد. در ادوود برتون دپ مضحک،رقت آور ،غم انگیز در عین خال به طرز عجیبی الهام بخش است. دون ژوان دوماکوی دپ در برخی مسیرها کاملا با ادوودش به طور قابل توجهی به همان اندازه جسورانه است. دون ژوان دپ به وسیله تقابل با دون جیوانی حدودی گیج کننده است که قراردادهای فرهنگی دست و پاگیر را زیر پا می گذارد. او در آن واحد هم قهرمان و هم ضد قهرمان اپرا است . دون ژوان دپ با ادوود از این جهت متفاوت است که او قربانی توهم است. او حقیقتا زندگی مردم را تغییر می دهد. این فیلم به زیباترین شکل پایه های اساسی جذابیت و پیچیدگی پرسونا،تقاضای آشکار و قوی ترکیب شده با زنانگی بنیادی بالقوه بسیار زیاد آشکار می کند.


البته ار بازی زیبا و کمدی او در دزدان کارایوئیپ نمی توان گذشت او به خاطر این فیلم کاندیدای اسکار بهترن بازیگر مردشد که البته جایزه به او نرسید. جدیدترین فیلم او چارلی و کارخانه شکلات سازی است.

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:31 - 0 تشکر 501634

نیکلاس کیج



نیکلاس کیج با نام اصلی نیکلاس کیم کاپولا، 7 ژانویه‌ی سال 1964 در لانگ‌بیچ از
توابع ایالت کالیفرنیای آمریکای شمالی متولد شد. پدر او آگوست کوپولا استاد ادبیات و برادر فرانسیس فورد کاپولا کارگردان مشهور «پدرخوانده»ها بود. مادرش هم طراح رقص بود. در نتیجه کیج خانواده‌ای فرهنگی و هنری داشت. (هر چند پدر و مادرش در سال 1976 از هم جدا شدند. به این دلیل که مادرش از افسردگی مزمن رنج می‌برد). کیج دو برادر دارد که هر دوی آن‌ها در زمینه‌های هنری فعالیت می‌کنند: کریستوفر کاپولا کارگردان است و مارک کاپولا از شخصیت‌های رادیویی در نیویورک است
.
کیج در دبیرستان بورلی هیلز درس خواند و البته بعد از مدتی از آن جا بیرونش کردند. (این همان دبیرستانی است که لنی کراویتز و راب راینر و آنجلینا جولی هم در آن درس خوانده‌اند.) و اولین فعالیت‌های نمایشی غیر حرفه‌ای‌اش را هم در همین دبیرستان انجام داد. کیج بعدها تحصیلاتش را در زمینه سینما ادامه داد. او فارغ‌التحصیل مدرسه‌ی سینما و تلویزیون و تئاتر مشهور و معتبر UCLA است .
کیج همان اوایل فعالیتش نامش را تغییر داد تا زیر سایه‌ی نام کسی قرار نگیرد و به اعتبار نام خودش شهرت کسب کند. او با بازی در نقش‌های کلاسیک و جذاب در اواخر دهه‌ی 80 میلادی توانست نامش را همان‌گونه که می‌خواست در دنیا مطرح کند. او نام کیج را از کاراکتر لوک کیج، یکی از شخصیت‌های کتاب‌های مارول کمیک، الهام گرفته است. (کلا کیج علاقه‌ی ویژه‌ای به کتاب‌های کمیک دارد و کلکسیونی از آن‌ها جمع‌آوری کرده است. به عقیده‌ی او اسطوره‌شناسی شخصیت‌های کتاب‌های کمیک می‌تواند بر روی آن چه که امروز در اطراف ما می‌گذرد تاثیر بگذارد . کیج حتی اسم پسرش را هم از روی یکی از شخصیت‌های کتاب‌های کمیک انتخاب کرده است .) بعد از اولین فیلمش به نام Fast Time in Ridgemont High که در آن چند دقیقه در مقابل شان پن ظاهر شد، در فیلم‌های متعددی بازی کرد که بعضی از آن‌ها متعلق به سینمای تجاری و پرفروش و بعضی هم فیلم‌های قابل توجه و غیرمعمولی بودند. او آرزو داشت که در فیلم outsider که عمویش کارگردانی می‌کرد نقش دالاس وینستون را بازی کند اما آن نقش را به مت دیلون دادند .
کیج دوبار کاندیدای جایزه‌ی اسکار شد و سرانجام هم برای بازی در نقش یک الکلی ناامید که می‌خواهد دست به خودکشی بزند، برای فیلم «ترک لاس وگاس» توانست اسکار را از آن خود کند. نقش دیگری که برای آن نامزد جایزه‌ی اسکار شد، نقش چارلی کافمن و دوقلوی خیالی او در فیلم «اقتباس» بود. علیرغم این موفقیت‌ها، خیلی از بازی‌های او در فیلم‌های کم خرج در مقایسه با فیلم‌های تجاریش در اکران نادیده گرفته شد. برای مثال در سال 2005، کیج در دو فیلم شگفت‌انگیز «ارباب جنگ» و « هواشناس» بازی خارق العاده‌ای داشت که هر دوی این فیلم‌ها در گیشه شکست خوردند و فروش خوبی نداشتند و با وجود این که نقدهای خوبی هم بر آن‌ها نوشته شده بود و اکران جهانی هم داشتند ولی در عمل در برابر مخاطبان شکست خوردند. یا تریلر تعلیقی «8 mm» محصول سال 1999 گیشه و اکران موفقی نداشت ولی امروز یک فیلم کالت به حساب می‌آید و طرفداران خاص خودش را دارد. این هم یکی از آن نقش‌آفرینی‌های کیج است که آن طور که باید دیده نشد .
بیشتر موفقیت مالی این بازیگر از تلاشش برای نقش‌آفرینی در فیلم‌های ژانر حادثه‌ای-اکشن ناشی می‌شود. در دومین فیلم پرفروش موفقش تا امروز یعنی فیلم «گنجینه‌ی ملی»، نقش یک تاریخدان عجیب و غریب را بازی می‌کند که برای پیدا کردن گنجینه‌ای که توسط یک سازمان آمریکایی پنهان شده، وارد ماجراهای خطرناکی می‌شود. یا در فیلم دیگرش «تغییر چهره» به کاگردانی جان وو که هم نقش قهرمان و هم بدمن داستان را دارد .
نیکلاس کیج سه بار ازدواج کرده است و همسر دوم او که مشهورترین آن‌ها هم هست، لیزا مری پریسلی دختر الویس پریسلی افسانه‌ای بود. و جالب است بدانید که او دوست صمیمی جانی دپ هم هست . در حقیقت کیج، جانی دپ را وقتی در فلوریدا گروه موسیقی داشته دیده و به گفته‌ی خودش: "وقتی داشتیم با هم مونوپلی بازی می‌کردیم فورا فهمیدم که او می‌تواند هنرپیشه‌ی فوق العاده‌ای شود. پس او را پیش مدیر برنامه‌هایم فرستادم." از این بابت هم باید از کیج ممنون بود !
در سال‌های اخیر کیج به جز بازیگری حیطه‌های دیگری را هم تجربه کرده است. او برای اولین بار تجربه کارگردانی را با یک درام کم هزینه با بازی جیمز فرانکو تجربه کرده است. او همچنین تهیه‌کنندگی چند فیلم را نیز برعهده داشته است از جمله فیلم «سایه‌ی یک خون آشام» که اولین فیلمی است که توسط کمپانی Saturn تولید شده است. این کمپانی را کیج به همراه شریکش جف لواین تاسیس کرده است . « سایه‌ی یک خون آشام» نامزد جایزه‌ی اسکار هم شد. کیج همچنین تولید فیلم « زندگی دیوید گیل» با بازی کیت وینسلت و کوین اسپیسی را هم در کارنامه‌اش دارد که یک تریلر مرگبار است. خودش درباره‌ی تجربه‌های دیگری که می‌کند می‌گوید: "احساس می‌کنم که تا همین‌جا هم در فیلم‌های متعددی بازی کرده‌ام و می‌خواهم کارهای جدیدی را شروع کنم و دنیاهای دیگری را تجربه کنم تا از قابلیت‌های دیگری هم که دارم در راه رسیدن به موفقیت استفاده کنم. حالا این قابلیت‌ها می‌تواند نوشتن باشد یا هر چیز دیگری که باعث پیشرفتم می‌شود ."
کیج در تلاش برای پیشرفت در بازیگری مدتی هم روی صدایش کار کرد. به عقیده‌ی او: "بازیگران بزرگی مانند اسپنسر تریسی دارای صداهای خاص به یادماندنی بودند." در نتیجه او هم مدتی روی صدایش کار کرد تا لحن و صدایش ویژگی‌های منحصر به فردی پیدا کند .
نقش آفرینی آینده‌ی کیج در فیلم «آگاهانه» به کارگردانی آلکس پرویا خواهد بود که قرار است 20 مارچ 2009 به نمایش در آید. او در این فیلم نقش یک معلم را بازی می‌کند که می‌خواهد محتویات کپسول زمانی که در مدرسه پسرش کشف شده را آزمایش کند .
چند وقتی هست که فیلم‌های نیکلاس کیج دارند به شدت در هر دو جبهه تماشاگران و منتقدان شکست می‌خورند. با نگاهی به فیلم‌های آینده او و چند پروژه‌ای که با کارگردانان بزرگی همچون جان کارپنتر، ورنر هرتزوگ و رومن پولانسکی دارد می‌توان امیدوار بود که دوباره به دوران اوجش بازگردد. البته اگر اتفاقی مثل فیلم بسیار موفق «کشتی‌گیر» (دارن آرونوفسکی) که اخیرا جایزه اصلی جشنواره ونیز را برد و قرار بود در آن نقش اصلی را بازی کند (که نکرد و میکی رورک در آن درخشید) نیافتد .
کیج درباره‌ی بازیگری می‌گوید: "برای بازیگر خوب بودن باید شبیه یک مجرم عمل کنی یعنی مشتاق شکستن قوانین باشی تا چیز جدیدی را به دست آوری ."



نکات جذاب :
-
نیکلاس نوجوان عاشق بازیگری بود . تا این حد كه تحصیل در دوران دبیرستان را در سن 15 سالگی رها كرد و وارد كنسرواتوار جوانان سان فرانسیسكو شد . در آنجا در نقش یک قهرمان بوکس در اجرایی از نمایشنامه پسر طلایی ظاهر شد .
-
پس از سان‌فرانسیسکو به بورلی هیلز رفت و در کلاس‌های آمورش بازیگری شرکت کرد. از شاگردان استادان مشهور هنرهای نمایشی (پگی فوری) بود که در سال 1985 در یک سانحه تصادف اتومبیل در گذشت .
-
پدر کیج (آگوست کوپولا) رییس واحد هنرهای خلاق دانشگاه سن فراسیسکو تاثیر زیادی روی او داشت. از جمله دیگر شخصیت‌هایی که در این دوره از آنان تاثیر پذیرفت می‌توان به مارلون براندو، جمیز دین و جری لوییس (به تعبیر خود کیج به خاطر آزادی و دیوانگی‌هایش) اشاره کرد .
-
در سال 1989 برای فیلم «بوسه خون آشام» یک سوسک زنده را بلعید .
-
از سوی منتقدان نیویورک برنده جایزه بهترین بازیگر مرد شده است،
-
در سال 1995 به خاطر بازی در «ترک لاس وگاس» برنده جایزه بهترین بازیگر درام مرد از سوی گلدن کلوب و برنده جایزه اسکار شد .
-
او در دهه نود در چند کمدی‌ سبک، نقش‌های تحسین برانگیزی ایفا کرد به ویژه با اندرو برگمان کارهای خوبی انجام داد. او در «ماه عسل در لاس وگاس» نقش مردی را که نامزدش را در بازی پوکر از دست می‌دهد و بر وحشتش از ازدواج چیره می‌شود بازی کرد .
-
کیج در فیلم «می‌توانست برای شما اتفاق افتاده باشد» نقش یک پلیس متاهل را بازی می‌کند که بلیت بخت آزمایی‌اش را که برنده شده به انعام به یک پیش خدمت می‌دهد. داستان فیلم از این قرار است که این پلیس آرام وارد رستورانی می‌شود و هنگام پرداخت صورت حساب متوجه می‌شود که همسرش تمام پول‌هایش را برداشته و به پیش خدمت قول می‌دهد که هر مقدار پولی که فردا دستش برسد مقداری از آن را به او خواهد داد و از قضا همان شب در قرعه کشی ده میلیون دلار برنده می‌شود. او مجبور می‌شود مقداری از این پول را به پیش خدمت بدهد .
-
در سال 1981 با تلاش فراوان و با نام نیکلاس کوپولا در نخستین فیلمش که کاری تلویزیونی بود و «اوقات خوش در رمانت های » نام داشت بازی کرد و پس از آن بود که این شانس را پیدا کرد که در ساخته عموی نامدارش «ماهی مهاجم» در نقش یکی از اعضای گروه جوانان یاغی (کنار بازیگرانی مثل میکی رورک و مت دیلن ) نقشی را به عهده بگیرد .
-
او در همان اوایل دهه 80 تصمیم گرفت نام خانوادگی‌اش را تغییر دهد و دلیل اصلی این تصمیم را تاثیرپذیری فراوانش از شخصیت پدرش دانسته که مانع از آن می‌شده تا در مقام بازیگری مستقل به ارائه درک شخصی‌اش از نقش‌ها بپردازد . (به گفته خود او این تاثیرپذیری تا حد زیادی در «ماهی مهاجم» هم مشهود است). با وجود تغییر نام، در دو ساخته دیگر عمویش هم ظاهر شد: در « کاتن کلاب» نقش برادر کوچک‌تر ریچاردگیر را ایفا می‌کرد و در «پگی سو ازدواج کرد » نقش همسر کاتلین ترنر را به عهده داشت .
-
در فیلمی با نام «بردی» در کنار ماتیو موداین (که در این فیلم حسابی درخشید) در قالب دو دوست زخم خورده روانی بازگشته از جنگ ویتنام حضوری موثر داشت .
-
حضور او در «پرندگان آتشین» که تقلیدی سطحی از « تاپ گان» (تونی اسکات 1986) در نقش یک خلبان بی‌باک هلی‌کوپتر تا حد زیادی به موقعیت هنری او لطمه زد .
-
در «ترک کردن لاس و گاس» در نقش مردی الکلی اجرایی متفاوت ازاین نقش تیپیک ارائه داد، اجرایی که با تصویر ثابت و کلیشه‌ای چنین نقشی در فیلم‌های آمریکایی، به عنوان قربانی الکلیسم که با تکیه بر نیروی عشق و وفاداری محبوبه‌اش سعی در اصلاح خویش می‌کند، تفاوت بسیار داشت. او در این فیلم شخصیتی یک مرد الکلی را در واپسین روزهای زندگی‌اش تصویر کرد که این شیوه زندگی را به میل خود انتخاب کرده است. او حتی به این شخصیت (که سرنوشت محتومش را پذیرفته) ابعادی حماسی بخشید. بازی در این فیلم جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول را نصیب کیج ساخت .
-
در «صخره» کیج در کنار شان کانری در نقشی مرید گونه (در این جا یک مامور امنیتی) ظاهر شد که که با کمک گرفتن از پیری مجرب و دنیا دیده سعی در به انجام رساندن ماموریتش دارد. کیج این جا در نقشی بازی کرده طیف متنوعی از هم بازی‌های کانری در سال‌های اخیر از هریسون فورد، الک بالدوین و کوین کلاستنر گرفته تا کریستیان اسلیتر، کریستوفر لامبرت و وسلی اسنایپس ایفا کرده‌اند .
-
کیج در هالیوود به جدی گرفتن نقش‌ها و زندگی کردن با آن‌ها و هم‌چنین انجام تمرین‌های دشوار شهرت دارد و هر نقشی را که بپذیرد در زندگی واقعی‌اش نیز در قالب آن فرو می‌رود. شواهد این مدعا کم نیستند. گفته می‌شود که به خاطر «مسابقه با ماه» بازویش را شکافت، دو دندانش را به خاطر «بردی» کشید و در «بوسه خون آشام» یک سوسک زنده را بلعید !
-
از معدود بازیگران معاصر سینمای امریکاست که از ستاره شدن پرهیز کرده و با تغییر خصایص فیزیکی‌اش (مثل فرم آرایش موها و صدا و لهجه) از فیلمی به فیلم دیگر مانع از شکل‌گیری تصویری ثابت از خود در ذهن علاقه‌مندانش بوده است .
-
نیكلاس كیج از سرگیجه مزمن رنج می‌برد .
-
وی عاشق بداهه‌گویی می‌باشد .
-
درآمد وی از فیلم WIND TALKERS در سال 2002 بیست میلیون دلاربوده است .
-
نیكلاس كیج و لیزا ماری پریسلی (دختر الویس پریسلی) در جزیره هاوایی با یكدیگر ازدواج كردند (یك هفته قبل از بیست و پنجمین سالگرد درگذشت الویس پریسلی). البته مراسم عروسی بعد از سالگرد درگذشت الویس پریسلی برگزار شد. (الویس پریسلی 42 سال داشت كه در اثر حمله قلبی در سال 1977 درگذشت. لیزا ماری در سال 1994 با مایكل جكسون ازدواج و كمتر از یك سال بعد از او جدا شد, آن دو بالاخره در سال 1996 از هم طلاق گرفتند و بعد از آن با Danny keough ( موسیقی دان) ازدواج كرد كه از این ازدواج دو فرزند دارد.) نیكلاس كیج بعد از 6 سال, در سال1995 با پاتریشیا آركت که خود هنرپیشه بود ازدواج کرد. در سال 2001 از پاتریشیا آركت طلاق گرفت. او همچنین یك فرزند پسر از نامزد سابقش , Kristina Fulton دارد. نیکلاس کیج به طور اتفاقی با یک گارسن که اهل کشور فیلیپین بود آشنا شد و همین آشنای باعث ازدواج آن‌ها در سال 2004 گردید .


اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:33 - 0 تشکر 501635

(تام‌ هنكس‌) یكی‌ از معروف‌ترین‌ وگران‌قیمت‌ترین‌ هنرپیشه‌های‌ هالیوودی‌ به‌ شمارمی‌رود. این‌ بازیگر با قیافه‌ معصوم‌، هیكلی‌متناسب‌ توانسته‌ خود را در دل‌ كارگردانان‌ مشهورهالیوود جا كند و چندین‌ بار جوایز اسكار را از آن‌خود كند. در این‌ مقاله‌ اشاره‌ای‌ به‌ زندگی‌شخصی‌ و هنری‌ این‌ هنرپیشه‌ مطرح‌ سینمای‌هالیوود خواهیم‌ داشت‌:
(توماس‌ جی‌ هنكس‌) در 9 جولای‌ 1956در منطقه‌ (كنكورد) كالیفرنیا چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.پدرش‌ یك‌ شیرینی‌ فروش‌ دوره‌گرد بود و از این‌رو هر سال‌ به‌ منطقه‌ای‌ نقل‌ مكان‌ می‌كرد تامشتریان‌ بیشتری‌ برای‌ شیرینی‌ هایش‌ پیدا كند. ازاین‌ رو (تام‌ هنكس‌) از همان‌ دوران‌ طفولیت‌خود را یك‌ مهاجر و خانه‌ به‌ دوش‌ احساس‌می‌كرد. او مجبور بود هر سال‌ یك‌ بار یا حتی‌ شش‌ماه‌ یك‌ بار مدرسه‌اش‌ را تغییر دهد. تام‌هنكس‌ دركتاب‌ خاطراتش‌ از دوران‌ كودكی‌ خودمی‌نویسد: (تغییر پشت‌ تغییر، همیشه‌ مجبور بودم‌طبق‌ عادات‌ و سلیقه‌ نامادری‌ هایم‌ زندگی‌ كنم‌زیرا پدرم‌ سه‌ بار ازدواج‌ كرد و همسرانش‌ را طلاق‌می‌داد. با مادر من‌ هم‌ نتوانست‌ بیش‌ از 3 سال‌زندگی‌ كند. لذا از سن‌ یك‌ سالگی‌ طعم‌نامهربانی‌های‌ پدر، احساس‌ و رفتارم‌ را عوض‌می‌كردم‌. من‌ در بیش‌ از ده‌ خانه‌ زندگی‌ كردم‌زیرا پدرم‌ مردی‌ دوره‌گرد و لاابالی‌ بود ونمی‌توانست‌ خانه‌ای ثابت‌ برای‌ خانواده‌اش‌فراهم‌ كند. باید بگویم‌ كه‌ در دوران‌ كودكی‌ بیشترمانند خانه‌ خراب‌ها و خانه‌ به‌ دوش‌ها زندگی‌كردم‌ و طعم‌ خوش‌ خانواده‌ گرم‌ و صمیمی‌ ودست‌ نوازش‌ گرم‌ پدر و مادر را احساس‌ نكردم‌ وهمیشه‌ در حسرتش‌ بودم‌.) تام‌ هنكس‌ پس‌ از به‌پایان‌ رساندن‌ دور دبستان‌ در (اوكلند) كالیفرنیاوارد دبیرستان‌ (اسكالی‌ لاین‌) شد. او بازیگری‌ رااز همان‌ سال‌های‌ دبیرستان‌ با تئاتر مدرسه‌ای‌آغاز كرد; و علاقه‌اش‌ را در آن‌ یافت‌ او درتئاترهای‌
مدرسه‌ بهترین‌ بازیگر به‌ شمار
می‌رفت‌.چشمان‌ آبی‌ و نافذ او در دل‌ همه‌ می‌نشست‌ ورفتار مودبانه‌ و موقرش‌ توجه‌ هر تماشاچی‌ را به‌سوی‌ خود می‌كشاند. او با این‌ كش‌ و قوس‌ها،دوران‌ دبیرستان‌ خودرا به‌ پایان‌ رساند. اومی‌خواست‌ هرچه‌ زودتر از میان‌ خانواده‌ از هم‌پاشیده‌اش‌ دور شود و استقلال‌ خود را به‌ دست‌آورد. از این‌ رو تصمیم‌ گرفت‌ وارد دانشگاه‌ شود وزندگی‌ دانشجویی‌ مستقلی‌ را برای‌ خود دست‌ و پاكند.


ورود به‌ دانشگاه
تام‌ هنكس‌ وارد دانشگاه‌ (كبوت‌) در(هالی‌وارد) كالیفرنیا شد و در رشته‌ ارتباطات‌ به‌تحصیل‌ پرداخت‌. 20 سال‌ بیشتر نداشت‌ كه‌ درهتل‌های‌ بزرگی‌ چون‌ هتل‌ هیلتون‌ به‌ اجرای‌نمایش‌ می‌پرداخت‌ و كسب‌ درآمد می‌كرد. درسال‌ 1978 یعنی‌ در سن‌ 22 سالگی‌ به‌ نیویورك‌رفت‌ و با یك‌ كمپانی‌ فیلم‌سازی‌ قرارداد بست‌ ودر 23 سالگی‌ در فیلم‌ كم‌ خرج‌ (او می‌داند كه‌توتنهایی‌) بازی‌ كرد. پس‌ از این‌ فیلم‌ او توانست‌چندین‌ نقش‌ متفاوت‌ در مجموعه‌های‌ كمدی‌تلویزیونی‌ داشته‌ باشد. این‌ جوان‌ هنرمند به‌سرعت‌ توانست‌ خود را مشهور سازد. در همان‌دوران‌ با (سامانتا لیویس‌) كه‌ بازیگر و كارگردان‌ وتهیه‌كننده‌ بود، آشنا شد و ازدواج‌ كرد. البته‌ این‌اولین‌ ازدوجش‌ به‌ شمار می‌رفت‌. او در سال‌1978 با سامانتا زندگی‌ مشترك‌ خود را آغاز كردثمره‌ این‌ ازدواج‌ دو فرزند به‌ نام‌های‌ كولین‌ والیزابت‌ بود. ولی‌ این‌ ازدواج‌ دوام‌ نیافت‌ چرا كه‌در سال‌ 1985 از هم‌ جدا شدند. سپس‌ تام‌هنكس‌ با (ریتا ویلسون‌) آشنا شد. او در حالیكه‌ درفیلم‌ داوطلب‌ها شروع‌ به‌ تمرین‌ نقش‌ خود بودباریتا دوست‌ شد و در 30 آوریل‌ 1988ازدواج‌ كرد. ثمره‌ این‌ ازدواج‌ نیز دو فرزند به‌نام‌های‌ چستر و تورمن‌ می‌باشد.

به‌ دنبال‌ هریسون‌ فورد و دنیرو
تام‌ هنكس‌ مورد توجه‌ كارگردانان‌ قرار گرفته‌بود. بازی‌ تام‌ هنكس‌ در فیلم‌ (بزرگ‌) كه‌ یكی‌ ازپرفروش‌ترین‌ فیلم‌های‌ سال‌ 1988 به‌ شمارمی‌رفت‌ نام‌ او را بیش‌ از پیش‌ به‌ عنوان‌ بازیگرمسلط بر نقشش‌ بر سر زبان‌ انداخت‌. او در آن‌زمان‌ بعد از هریسون‌ فورد و رابرت‌ دنیرومشهورترین‌ بازیگران‌ هالیوود قرار گرفت‌. چهره‌كودكانه‌، جوان‌ و معصوم‌ او دلیلی‌ بود كه‌ در بیشترفیلم‌هایی‌ كه‌ در دهه‌ 1980 به‌ بعد بازی‌ كرد نقش‌شخصیت‌های‌ بسیار جوان‌ و ساده‌ را داشته‌ باشد.او در سال‌ 1989 جایزه‌ بهترین‌ بازیگر مرد را از(گلان‌ كلوب‌) دریافت‌ كرد.
سپس‌ در فیلم‌ (كارست‌ گامپ‌) در سال‌ 1994ایفای‌ نقش‌ كرد و جایزه‌ اسكار را نصیب‌ خود كرد.
از این‌ رو در دهه‌ 1990 بازی‌ تام‌ هنكس‌ درچند فیلم‌ مطرح‌ سبب‌ شد كه‌ به‌ یكی‌ از گران‌ترین‌و محبوب‌ترین‌ ستاره‌های‌ هالیوودی‌ تبدیل‌ شود.تام‌ هنكس‌ با بازی‌ در فیلم‌هایی‌ چون‌(جاده‌پریدیشن‌)، (اگه‌ می‌تونی‌ منو بگیر) و(قاتلان‌ بانو) موقعیتش‌ را تثبیت‌ كرد، همچنین‌(آپولو13) و (نجات‌ سرباز رایان‌) از مهمترین‌فیلم‌های‌ هنكس‌ در دهه‌ 1990 می‌باشد.

فعالیت‌های‌ جانبی‌ تام‌ هنكس
تام‌هنكس‌ تنها یك‌ بازیگر نیست‌ بلكه‌ به‌كارگردانی‌ و تهیه‌ كنندگی‌ فیلم‌های‌ مستند نیزمی‌پردازد.
فیلم‌ مستند (ویرانی‌ فوق‌العاده‌) كه‌ اثر جدیدتام‌ هنكلس‌ است‌ از تجربیات‌ سفر انسان‌ به‌ كره‌ ماه‌حكایت‌ می‌كند.
در این‌ فیلم‌ تام‌ هنكس‌ با روشی‌ جدید ومنحصر به‌ فرد خود تماشاگران‌ را به‌ كره‌ ماه‌می‌برد. او در مقام‌ تهیه‌ كنندگی‌ و فیلم‌نامه‌ نویس‌ وقصه‌گوی‌ یكی‌ فیلم‌ مستند جدید، را روانه‌ بازاركرده‌ است‌. برای‌ تهیه‌ این‌ فیلم‌ (تام‌ هنكس‌)دست‌ به‌ دامن‌ ناسا شده‌ و عكس‌هایی‌ مربوط به‌سفر انسان‌ به‌ ماه‌ را از ناسا امانت‌ گرفت‌. این‌ فیلم‌ باسیستم‌ مدرن‌ (ای‌ مكس‌) تهیه‌ شده‌ و گمان‌می‌رود دوستداران‌ نجوم‌ و فضا را در سطح‌ جهان‌به‌ خود جلب‌ كند این‌ فیلم‌ روی‌ پروازهای‌چندین‌ سفینه‌ به‌ كره‌ ماه‌ در اواخر دهه‌ 1960 واوایل‌ دهه‌ 1970 تكیه‌ كرد و تصاویر واطلاعات‌جالبی‌ را ارائه‌ می‌دهد. حتی‌ در این‌ فیلم‌ ادعامی‌شود كه‌ ناسا تا سال‌ 2018 بار دیگر انسان‌ به‌كره‌ ماه‌ اعزام‌ می‌كند.

گفتنی‌ است‌ تام‌ هنكس‌ در دیگر زمینه‌های‌هنری‌ فعالیت‌ دارد از جمله‌ صداگذاری‌ بر روی‌شخصیت‌های‌ كارتونی‌ و الت‌ دیسنی‌...
او در كارتون‌ معروف‌ (داستان‌اسباب‌بازی‌1و2) بجای‌ (وودی‌) پسر كابوی‌ وقهرمان‌ داستان‌ صحبت‌ كرده‌ است‌.
از سوی‌ دیگر تام‌ هنكس‌ كتاب‌ (امیلیا بدیلیا) رابه‌ فیلم‌ تبدیل‌ كرده‌ است‌. او این‌ فیلم‌ را بر اساس‌كتاب‌ (پگلی‌ پاریش‌) كلیه‌ زده‌ است‌. همچنین‌كتاب‌ (قطار سریع‌السیر قطبی‌) را هم‌ به‌ فیلم‌تبدیل‌ كرده‌، این‌ فیلم‌ مورد توجه‌ كودكان‌ ونوجوانان‌ قرار گرفت‌ و بعنوان‌ یكی‌ از بهترین‌فیلم‌های‌ این‌ نسل‌ معرفی‌ شد.

افتخارات‌ تام‌ هنكس
هنكس‌ تاكنون‌ 5 بار نامزد دریافت‌ اسكاربهترین‌ بازیگر نقش‌ اول‌ مرد بوده‌ كه‌ دوبار توانسته‌این‌ جایزه‌ را برای‌ فیلم‌های‌ (فیلا و دلفینا) و(گارست‌ گامپ‌) دریافت‌ كند.
بعد از فیلم‌ (نجات‌ سرباز رایان‌ و اگه‌ می‌تونی‌منو بگیر) فیلم‌ (ترمینال‌) یكی‌ از برترین‌ فیلم‌های‌تام‌ هنكس‌ بوده‌ است‌ كه‌ به‌ كارگردانی‌(اسپیلبرگ‌) مورد توجه‌ همگان‌ قرار گرفته‌ است‌.

از معروفترین‌ فیلم‌های‌ او می‌توان‌ به‌:
می‌توان‌ به‌ قاتلین‌ بانو، قطار سریع‌ السیر قطبی‌،ترمینال‌، ولكانو شما نامه‌ دارید، كنسرتی‌ برای‌جورج‌، اگه‌ می‌تونی‌ منو بگیر، كشتی‌ شكسته‌،مسیرسبز، جاده‌ای‌ بسوی‌ تباهی‌، بزرگ‌، رمزداوینچی‌، اشاره‌ داشت‌ كه‌ البته‌ این‌ آخری‌ هنوزاكران‌ نشده‌ است‌.

كلید همه‌ قفلها

تام‌ هنكس‌ چندی‌ پیش‌ در جشن‌فارغ‌التحصیلی‌ كالج‌ واسر حضور داشت‌ او درسخنرانی‌ خود به‌ مناسبت‌ فارغ‌التحصیلی‌ 670دانشجو اعلام‌ كرد یك‌ واژه‌ سه‌ حرفی‌ كلیدمشكل‌گشایی‌ تمام‌ امور است‌. كه‌ این‌ واژه‌(كمك‌) می‌باشد. او اظهار كرد شما از طریق‌كمك‌ كردن‌ می‌توانید تاثیرات‌ بسیاری‌ را بر روندزندگی‌ در شهر، كشور و حتی‌ زمین‌ به‌ جا بگذارید.
شما همواره‌ می‌توانید به‌ دیگران‌ كمك‌ كنید.بنابراین‌ هر جا كه‌ لازم‌ است‌ صلح‌ را برقرار كنید،برا ایجاد الفت‌ و دوستی‌ اقدام‌ كنید. كمك‌ كردن‌تفرقه‌ را از بین‌ می‌برد و موجبات‌ احترام‌ آدمی‌می‌شود. ناگفته‌ نماند در این‌ مراسم‌ دختر تام‌هنكس‌، الیزابت‌ هنكس‌ نیز جزو فارغ‌ التحصیلان‌این‌ دانشگاه‌ به‌ شمار می‌رفت‌.

رمز داوینچی
این‌ فیلم‌ با همكاری‌ (ژان‌ رنو) و تام‌هنكس‌اجرا شده‌ است‌. رمز داوینچی‌ با كارگردانی‌(ران‌هاروارد) كه‌ جایزه‌ اسكار برده‌، ساخته‌ شده‌و از جمله‌ فیلم‌هایی‌ است‌ كه‌ با بودجه‌ سنگینی‌مقابل‌ دوربین‌ می‌رود و به‌ احتمال‌ زیاد در اوایل‌سال‌ 2006 بر پرده‌ اكران‌ می‌نشیند. در این‌ فیلم‌(ژان‌ رو) كارآگاه‌ است‌. (تام‌ هنكس‌) نقش‌ قاتل‌را ایفا می‌كند. در مورد هنكس‌ باید گفت‌: اوفقیری‌ بود كه‌ به‌ اوج‌ ثروت‌ رسید و به‌ یك‌ ستاره‌تبدیل‌ شد.

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:34 - 0 تشکر 501636

جودی فاستر (Jodie Foster) آلیشیا کریستیان (جودی) فاستر - بازیگر - تهیه کننده - کارگردان
متولد ۱۹ نوامبر ۱۹۶۲ - لس آنجلس - کالیفرنیا - آمریکا
نام پدر‌: Lucius نام مادر : Evelyn ملقب به Brandy
برادر و خواهر : Lucinda - Buddy - Constance

- فیلم شناسی (سینمایی):
در مقام بازیگر :
HTML کد:
1- Napoleon and Samantha/1972
2-Kansas City Bomber/1972
3-Tom Sawyer/1973
4-One Little Indian/1973
5-Smile Jenny You"re Dead!/1974
6-Alice Doesn"t Live Here Anymore/1974
7-Taxi Driver/1976
8-The Little Girl Who Lives Down the Lane/1976
9-Freaky Friday/1976
10-Bugsy Malone/1976
11-Candleshoe/1977
12-Foxes/1980
13-Carny/1980
14-O"Hara"s Wife/1982
15-Svengali/1983
16-The Hotel New Hampshire/1984
17-Siesta/1987
18-Five Corners/1987
19-Stealing Home/1988
20-The Accused/1988
21-Mesmerized/1989
22-Shocked/1990
23-The Silence of the Lambs/1991
24-Little Man Tate/1991
25-Backtrack/1991
26-Shadows and Fog/1992
27-Sommersby/1993
28-Nell/1994
29-Maverick/1994
30-Contact/1997
31-Anna and the King/1999
32-Panic Room/1999
33-The Dangerous Lives of Alter Boys/1999
34-Tusker/2003
35-A Very Long Engagment/2004

در مقام کارگردان:

1-Little Man Tate/1991
2-Home for the Holidays/1995

در مقام تهیه کننده:

1-Nell/1994
2-The Baby Dance/1998
3-Waking the Dead/2000
4-The Dangerous Lives Of Alter Boys/2002


پدرش زمانی که هنوز جودی به دنیا نیامده بود خانواده را ترک کرد. در کودکی برادر و خواهرانش او را جودی می نامیدند و او همین نام را به عنوان اسم هنری خود برگزید. زمانی که تنها ۳ سال سن داشت می توانست نوشته ها را بخواند! جودی فاستر هم از بازیگرانی است که از کودکی وارد عرصه بازیگری شدند. مادرش Brandy از بازیگران درجه ۲ تلویزیونی بود و همین امر باعث شده بود تا از سنین خردسالی در برنامه های تبلیغاتی تلویزیونی حضور داشته باشد . زمانی که تنها ۷ ساله بود در یکی از قسمت های سریال کمدی Mayberry RFD نقش کوتاهی ایفا کرد. حضور موفق او در این سریال باعث تثبیت او در این عرصه شد و او را تبدیل به یکی از معروفترین هنرپیشگان تلویزیونی کرد. به طوریکه حتی تا این اواخر نیز بیشتر در تلویزیون حضور داشته تا سینما و تعداد آثار تلویزیونیش بیشتر از کارهای سینماییش است.
در اولین حضور سینمایی خود در مقابل دوربین برنارد مک اویتی و در فیلم Napoleon and Samantha حاضر شد . وی در حالی که در آن زمان تنها ۱۰ ساله بود در اکثر دقایق فیلم با یک شیر همبازی بود! از این زمان بود که دامنه فعالیت های او گسترش یلفت. در سال ۱۹۷۲ در فیلم Kansas City Bomber و چند سریال تلویزیونی ظاهر شد. از آن جمله می توان به سریال های Bonanza , Ghost Story و ... اشاره کرد.وی همچنین در این سال در سریال " باب و کارول و تد و آلیس " به کارگردانی لئو پن ( پدر شان پن ) نیز حاضر بود.
بازی در نقش بکی تاچر در فیلم موزیکال Tom Sawyer ( برداشتی آزاد از داستان مارک توآین ) ایفای نقش شارون لی در فیلم فمینیستی Rookie of the year و همچنین حضور در کمدی One little indian با حضور جیمز گارنر و به کارگردانی برنارد مک اویتی از دیگر فعالیت های او در آن سالها محسوب می شوند.
اما جودی هنوز در آغاز راه موفقیت قرار داشت . بعد از حضور در تقریبا ۴۰ فیلم سینمایی و تتلویزیونی اتفاقی مهم در زندگیش رخ داد : در سال ۱۹۷۴ زمانی که تنها ۱۱ سال سن داشت در فیلم Alic edoesn"t live here anymore به کارگردانی مارتین اسکورسیزی که در آن زمان هنوز جوان خوش آتیه و نه چندان معروف بود حضوری موفق داشت . این همکاری باعث شد تا ۲ سال بعد اسکورسیزی در یکی از معتبرترین فیلمهای دوران فیلمسازیش Taxi Driver نقشی دشوار را به او بسپارد. جودی در این فیلم در نقش ایریس یک روسپی ۱۲ ساله روبه روی رابرت دنیرو بازی کرد. این فیلم را شاید بتوان آغاز دوران بازیگری حرفه ای جودی دانست. آکادمی اسکار هم بازی او را نادیده نگرفت و او را کاندید دریافت جایزه بهترین بازیگر زن معرفی کرد ؛ گر چه جودی نوجوان نتوانست جایزه را بدست بیاورد. در شب اجرای مراسم اسکار جودی به جای خود خواهرش کنستانس را که از خودش ۸ سال بزرگتر بود به مراسم فرستاد. اما داستان هنوز تمام نشده بود. سال ۷۶ یکی از استثنایی ترین سالهای بازیگری جودی است . بعد از حضور در راننده تاکسی وی در فیلم موزیکال Bugsy Malone به کارگردانی آلن پارکر در نقش معشوقه باگزی مالون معروف ظاهر شد. جالب این که تمام هنرپیشگان این فیلم نوجوان بودند.
وی در همین سال در فیلم های Freaky Friday (آنابل اندروس) و تریلر The Little Girl who Lived Down the Lane نیز بازی کرد. حتی برای فیلم اول نامزد جایزه Golden Globe نیز شد.
حال دیگر او به چهره ای بین المللی تبدیل شده بود. وی در سال ۱۹۷۷ به اروپا رفت و چند فیلم اروپایی ظاهر شد . از جمله در فیلم فرانسوی Moi Fleur Bleue که حتی دوبله فرانسوی آن را هم خودش انجام داد. همچنین در فیلم ایتالیایی IL Casotto در نقشی متفاوت ظاهر شد. در این فیلم او نقش دختری حامله را بازی می کرد که پدر بزرگش به دنبال پسری بود تا گناه بارداری نوه اش را گردن او بیندازد.
جودی در اواخر درسالهای ۷۰ برای مدتی از سینما فاصله گرفت و در کالج خصوصی Lycee Francais واقع در لس آنجلس به ادامه تحصیل مشغول شد. در دوران تحصیل دانشجوی ممتازی بود و در آخر دوره نیز به عنوان دانشجوی نمونه انتخاب شد. در همین دوران در دوفیلم دیگر نیز حضور داشت ابتدا در فیلم Foxes به کارگردانی آدریان لین (جذابیت مرگبار) در نقش سردسته یک گروه دختران شرور و سپس در فیلم Carny در نقش یک پیشخدمت ظاهر شد.
در ابتدای سالهای ۱۹۸۰ تصمیم گرفت مجددا به تحصیلات خود ادامه دهد. به همین دلیل برای تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی به دانشگاه معتبر Yale در New Heaven رفت. این آغاز ماجرایی عجیب در زندگی او بود. مرد جوانی به نام جان هینکلی که تحت تاثیرجودی و فیلم راننده تاکسی قرار گرفته بود در همین سالها مرتب در New Heaven به دنبال جودی بود و برایش ایجاد مزاحمت می کرد. وی در ۳۰ مارچ ۱۹۸۱ رئیس جمهور وقت آمریکا رونالد ریگان را ترور کرد. این ترور نافرجام بود و وی بلافاصله دستگیر شد. او در مصاحبه ای که با مجله تایم انجام داد ادعا کرد این عمل را به خاطر جودی و علاقه اش به او انجام داده است . وی رابخطه با جودی را مانند رابطه ناپلئون با ژوزفین و یا رابطه رومئو و جولیت توصیف کرد!. این مساله تا مدت ها باعث ازار جودی فاستر بود اما این پایان ماجرا نبود . چند ماه بعد فرد دیگری به نام ادوارد ریچاردسون همین ادعا ها را تکرار و چندین بار جودی را تهدید و برایش ایجاد مزاحمت کرد. گر چه این جنجال ها باعث آزار جودی بود اما باعث معروفیت بیشتر او شد.
با وجود همه این مسائل جودی در سال ۱۹۸۵ با درجه عالی از دانگاه Yale فارغ التحصیل شد ( وی در سال ۱۹۹۷ از همین دانشگاه موفق به اخذ درجه دکترای افتخاری شد.) وی در همین دوران نیز در چند فیلم دیگر ظاهر شد . از جمله در فیلم O"Hara"s Wife که با پیتر اوتول و هالی هانتر همبازی بود و در همین فیلم نیز خوانندگی را نیز تجربه کرد. همچنین در فیلم The Blood of Others به کارگردانی کلود شابرول ( بر اساس نمایشنامه ای از سایمون دوبوآر ) نیز نقش آفرینی کرد.
حال دیگر او به طور کامل به سینما بازگشته بود . وی در سال های ۸۰ در چندین فیلم مستقل و عمدتا ارزان قیمت از جمله Mesmerized و Siesta ظاهر و توانایی های خود را بیشتر ثابت کرد. تا اینکه در سال ۱۹۸۸ و بعد از ۱۰ سال مجددا به بالاترین سطح بازیگری بازگشت. وی در این سال در فیلم Accused در نقش سارا توبیاس یکی از پیچیده ترین و جذابترین نقش های خود را ارائه کرد . وی برای بازی در این نقش تقریبا تمامی جوایز معتبر آمریکا از جمله اسکار و گلدن گلوب را نصیب خود کرد. وی بعد از بازی در این فیلم موفق کمپانی فیلم سازی مستقل خود را به نام کمپانی EGG به اتفاق یکی از دوستان خود (‌ Meg LeFauve ) تاسیس کرد و به تهیه کنندگی و کارگردانی روی آورد.
وی در سال ۱۹۹۱ در فیلم نسبتا موفق Little Man Tate علاوه بر بازیگری برای اولین بار کارگردانی را نیز تجربه کرد. جودی در همین سال بود که در یکی از موفق ترین و ماندگارترین فیلم های تاریخ سینما نقش آفرینی کرد.
ایفای نقش کلاریس استارلینگ مامور FBI در فیلم بسیار تحسین شده The Silence of the Lambs برای وی دومین جایزه اسکار را به همراه داشت. وی در این فیلم با آنتونی هاپکینز ( دکتر هانیبال لکتر ) همبازی بود. این فیلم پس از فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته تنها فیلمیست که ۵ جایزه اصلی اسکار( بهترین فیلم؛ کارگردانی؛ فیلمنامه؛ هنرپیشه های مرد و زن) را کسب کرده است.
همچنین در تاریخ اسکار تنها چند فیلم هستند که جایزه اسکار بهترین نقش اول مرد و زن را همزان بدست آورده اند که علاوه بر سکوت بره ها عبارتند از:
HTML کد:
1-It Happened One Night/1934 - با بازی کلارک گیبل و کلادت کالبرت
2-One Flew Over the Cukoo"s Nest/1975 - با بازی جک نیکلسون و لوئیس فلچر
3-Network/1976 - با بازی پیتر فینچ و فای دوناوای
4-Cominghome/1978 - با بازی جان وویت و جین فوندا
5-On Golden Pond/1981 - با بازی هنری فوندا و کاترین هیپورن
6-As Good as It Gets/1997 - با بازی جک نیکلسون و هلن هانت
نکته جالب اینجاست که تهیه کنندگان فیلم سکوت بره ها به دلیل کسب سود بیشتر از فروش فیلم قبل از فاستر به سراغ میشل فایفر و مگ رایان نیز رفته بودند که با آنها به توافق نرسیدند. اکنون تصور اینکه نقش کلاریس را در این فیلم کسی به جز جودی فاستر بازی کند نیز غیر ممکن است.
از فیلم های بعدی او می توان به فیلم Shadows and Fog به کارگردانی وودی آلن اشاره کرد که اثری متفاوت در کارنامه اوست. وی در سال ۱۹۹۴ در مستند A Century of Women به عنوان گوینده حضور داشت و در همین سال چند فیلم ارزان را نیز تهیه کرد. مهمترین فعالیت او تا سال ۱۹۹۷ بازی در نقش Nell Kellty در فیلم Nell بود که به خاطر آن نامزد جوایز اسکار و گلدن گلوب نیز شد. این فیلم همچنین اولین فیلم حرفه ای تولید شده در کمپانی Egg نیز به حساب می آید. وی در سال ۹۷ نیز با بازی در فیلم Contact مجددا به عرصه اول سینما بازگشت. وی در این فیلم که بر اساس داستانی علمی تخیلی از نویسنده و ستاره شناس آمریکایی Carl Sagan ساخته شده بود در نقش دکتر Ellie Arroway دانشمندی که سیگنال های رادیویی ای را از فضا دریافت کرده است ظاهر می شود.
بعد از این فیلم وی تا مدتی از سینما فاصله گرفت. در سال ۱۹۹۸ اولین فرزند خود را که چارلز نام نهاد به دنیا آورد.مطبوعات رندی استون یکی از مدیران موسسه فاکس قرن بیستم را به عنان پدر چارلز معرفی کردند!. وی در سال ۲۰۰۱ نیز پسر دوم خود Kit را به دنیا آورد. جودی در هر دو مورد از افشای نام پدر فرزندانش خودداری کرد.
وی در سال ۲۰۰۲ نیز در یکی دیگر از فیلم های موفق و پرفروش خود ظاهر شد. او در این سال در فیلم Panic Room به کارگردانی دیوید فینچر به جای نیکول کیدمن که بعد از ۱۸ روز فیلمبرداری به علت صدمه دیدگی قادر به ادامه همکاری نبود نقش اول فیلم را ایفا کرد.
جودی فاستر از معدود هنرپیشه های هالیوودی است که با وجود کسب تقریبا تمامی افتخارات ممکن و بازی در چندین فیلم پرفروش هنوز به عنوان یک سوپراستار شناخته نمی شود و این بیشتر به خواست شخصی این بازیگر مربوط است.وی در دوران زندگی خود هیچگاه در هیچ کلاس سینمایی و بلزیگری حضور نداشته و با این وجود تا به حال موفق شده ۲ جایزه اسکار ۵ جایزه بافتا ۲ جایزه گلدن گلوب و چندین جایزه معتبر دیگر را بدست بیاورد.

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
جمعه 20/5/1391 - 7:34 - 0 تشکر 501637

باب تورنتون
ـ در دوران دبیرستان، تورنتون در یک گروه موسیقی درامر بود.
ـ از او در شهر زادگاهش «هات اسپرینگز» در آرکانزاس تجلیل به عمل آمده و سه شنبه ها به نام او نامگذاری شده است.
ـ برای بازی در نقش یک تعمیرکار اتومبیل در فیلم «UTurn» ۵۰ پوند دریافت کرد.
ـ او و دوستش «دوایت یوکام» کمپانی فیلمسازی خودشان را دارند و در آینده امیدوارند فیلم ها و آلبوم های موسیقی به بازار ارائه دهند.
ـ او در مصاحبه ای با نشریه USA Today گفته بود که از دیدن وسایل و مبلمان آنتیک ترس و واهمه شدیدی دارد. این ترس در ۲ فیلم او به نام «راهزنان» (۲۰۰۱) و «Sling blade» (۱۹۹۶) نشان داده شده است.
ـ به خاطر احترام وافر به برادران کوئن بدون خواندن فیلمنامه «مردی که آنجا نبود» (۲۰۰۱) پیشنهاد بازی در این فیلم را پذیرفت.
ـ سیگار کشیدن را پس از بازی در فیلم «مردی که آنجا نبود» برای همیشه ترک کرد.
ـ در جایی گفت که از همه نقش هایی که بازی کرده نقش دیوی کراکت در فیلم «آلامو» (۲۰۰۴) را بیشتر دوست دارد.
ـ در سال ۲۰۰۴ ستاره ای را در بلوار مشاهیر هالیوود دریافت کرد.
ـ در مصاحبه های مختلف از سال های دشوار زندگی خود به عنوان یک هنرپیشه گمنام یاد کرده است. او در مقطعی از زندگی اش آنقدر فقیر بود که تنها چیزی که استطاعت خرید آن را داشت سیب زمینی بود که آنها را به صورت کبابی می خورد تا لذیذتر باشند. این سوءتغذیه بعدها برای او مشکلاتی ایجاد کرد که او را راهی بیمارستان کرد. او به علت نداشتن بیمه در آن زمان از سوی پزشکی اهل آرکانزاس به رایگان درمان شد.
ـ او در فیلم آرماگدون (۱۹۹۸) مدیر پرواز ناسا بود اما در فیلم «کشاورز فضانورد» نقش یک فضانورد سابق را بازی می کند که علیه ناسا برمی خیزد.
بیلی باب تورنتون بی هیچ شکی از موقعیت فعلی خودش در هالیوود لذت می برد. جدیدترین فیلم او با نام «آقای وودکاک» یک اثر کمدی است که در آن تورنتون نقش یک مربی ورزش مردم آزار را بازی می کند که زندگی را برای شاگردانی که استعداد ورزش و قابلیت های بدنی لازم را نداشته باشند جهنم می کند. پوستر این فیلم نیز تورنتون را نشان می دهد که با لباس ورزشی یک جفت توپ بسکتبال را در دستانش گرفته و در همان حال سوت می کشد. این بازیگر در سن ۵۲ سالگی همان موقعیتی را در هالیوود و در عرصه کاری به دست آورده است که از سال ها پیش در انتظار آن بوده: بازی در نقش هایی که مناسب سن و سالش باشند و به موازات آن کار کردن به صورت تفریحی بر روی آلبوم های موسیقی خودش. پنجمین همسر او آنجلینا جولی بود که چند سال پیش از او جدا شد و حال قسم خورده است که دیگر هیچ وقت ازدواج نکند چون پشت سر گذاشتن تجربه ۵ ازدواج این روزها دیگر آدم متفاوتی از او ساخته است. او وقت خود را میان ۲ خانه ای که در بورلی هیلز و مالیبو دارد سپری می کند و بیش از آن که عکس او را در نشریات زرد ببینیم ترجیح می دهد شب تا صبح در استودیو موسیقی اش باشد و آهنگ هایش را ضبط کند. او به معنای واقعی در این روزها خوشحال و فارغ بال است به طوری که اعتراف می کند: «از این که همه چیز این طور پیش رفت احساس خوشبختی می کنم.» و در این یک مورد برخلاف شخصیت فیلم های کمدی اش به هیچ وجه قصد شوخی ندارد چون روزهای واقعاً سختی را پشت سر گذاشته است. او در دهه ۸۰ و در مقطعی که برای به دست آوردن شهرت و اعتبار فعلی در هالیوود مجبور بود سخت کار کند و به همراه دوست دوران کودکی اش «تام اپرسون» برای فروختن فیلمنامه هایشان و یا دریافت پیشنهاد بازی دست به دامن کارگردانان بزرگ شود به لحاظ جسمانی آنقدر ضعیف شده بود که در نهایت راهی بیمارستان شد و به علت سوء تغذیه دچار مشکلات قلبی شد. او حال با یادآوری آن روزهای دور که ارمغانی جز خاطرات تلخ و شیرین برای او نداشته می گوید: «برای من کار بر روی یک فیلم و کار روی یک آلبوم موسیقی هر دو نشاط آور است و من خودم را آدم خوشبختی می دانم که می توانم حال به راحتی از عهده زندگی ام برآیم، بچه هایم را به مدرسه های خوب بفرستم و کارهایی را بکنم که دوست دارم. روزی نیست که خدا را برای این همه موهبت شکر نکنم.»
بیلی باب تورنتون شهرت خود را مدیون بازی در فیلم های درام و یا حتی اکشن است اما در سال های اخیر به بازی در فیلم های خانوادگی و کمدی نیز تمایل نشان داده است. تورنتون با بازی در فیلم های «بابانوئل بد»(۲۰۰۳) و «رقص هیولا» (۲۰۰۱) به عنوان بازیگری که استعداد هنرنمایی در این گونه فیلم ها را دارد مطرح شد و جدیدترین فیلم او «کشاورز هوانورد» (۲۰۰۷) توانایی های بالقوه اش را برای هالیوود آشکار کرد. البته واکنش مثبت دوستدارانش به این فیلم به اندازه بابانوئل بد نبود اما «آقای وودکاک» یقیناً به محبوبیت بیشتری دست یافت. در این فیلم جدید کمدی شخصیتی به نام «آقای وودکاک» که همان مربی تربیت بدنی است با زنی آشنا می شود (سوزان ساراندن) که از قضا مادر یکی از شاگردان پردردسر و مشکل ساز سابقش بوده و حال مشغول نوشتن کتاب است. این سومین باری است که تورنتون پس از بازی در ۲ فیلم «چراغ شب های جمعه» (۲۰۰۴) و «خرس های بدخبر» (۲۰۰۵) مجدداً در نقش یک مربی ورزش ظاهر می شود. او درباره این تقارن ها می گوید: «خیلی ها متوجه این موضوع شده اند و دائم از من می پرسند واقعاً دوست داری نقش مربی بازی کنی واقعاً این نقش آفرینی ها اتفاقی بوده. این فیلمنامه ها در سال های متوالی به من پیشنهاد شدند و از قضا خوب بودند و من هم آنها را پذیرفتم.»
البته اگر بازی او در نقش «مربی» در هر سه این فیلم ها تصادفی بوده این حقیقت که پدر ایرلندی بیلی باب تورنتون که وقتی پسرش ۱۸ ساله بود در اثر سرطان ریه درگذشت یک مربی بسکتبال مدرسه بوده واقعیت محض دارد. به گفته تورنتون آن موقع ها هم او خودش یک کودک ورزش دوست بود.
«عاشق بیس بال بودم و می خواستم وقتی بزرگ شدم بیس بال را به طور حرفه ای ادامه بدهم. بعد وقتی پا به دبیرستان گذاشتم در یک گروه موسیقی آهنگ زدم و ناگهان خیلی معروف تر شدم و با این شهرت دردسرها و مشکلات هم شروع شد و هرگز هم متوقف نشد.»
البته به نظر می آید این مشکلات از خیلی وقت پیش یعنی از همان زمان که او در چند فیلم پرفروش بازی کرده به سر آمده باشند. او می گوید: «خیلی دوست دارم در فیلم های کمپانی دیزنی بازی کنم. راستش یکسال پیش در یک فیلم آنها به نام «شاهزاده مونونوک» بازی کردم اما جالب اینجاست که در این فیلم دیزنی در مقایسه با برخی دیگر از فیلم های اکشن سابقم خشونت بیشتری دیده می شود.» او تاکنون در چند فیلم اکشن ـ رمانتیک بازی کرده است اما فیلمی که به خاطر صحنه های خشونت آمیز خودش در نقش اول دوست ندارد بچه هایش ببینند «رقص هیولا»ست که برنده اسکار نیز شده است. تورنتون می گوید: «دوست ندارم آنها این فیلم را ببینند حتی وقتی ۶۰ سالشان بشود. می خواهم در وصیتنامه ام قید کنم که این فیلم را نبینند.» او ادامه می دهد: «نمی دانم چرا اجازه می دهند بچه ها به دیدن فیلم هایی بروند که در آنها صحنه های سر بریدن آدم ها بی پرده نشان داده می شوند در حالی که اگر همین بچه ها یک حرف زشت بزنند یا یک فحش معمولی بدهند به آنها انتقاد می گیرند. من ترجیح می دهم بچه هایم فحش یاد بگیرند تا آن که کسی را قطعه قطعه کنند.»با وجود شهرت تورنتون به خاطر عادات و برخی رفتارهای عجیبش (او در مصاحبه ای اعتراف کرده بود که چیزهای آنتیک او را به هراس می اندازند) او یک مرد خانواده دوست است که اعتراف می کند تنها برای خرید از سوپرمارکت whole foods و یا دیدن دوستانش در هتل معروف راک اندرول هالیوود از خانه خارج می شود. او می گوید: «چند سالی را در آن هتل که در خیابان سانست مارکیس واقع شده است زندگی می کردم و هرازگاهی با دوستانم در آنجا جمع می شویم.»
۱۱ سال پیش بود که «تورنتون» با موفقیت فیلم «Sling Blade» یک شبه به ستاره ای در هالیوود تبدیل شد. او برای فیلمنامه این فیلم و همچنین بازی خود اسکار گرفت و در دهه گذشته در انتخاب نقش هایی که به او پیشنهاد می شده وسواس و دقت فراوانی به خرج داده است.
تورنتون در کار موزیک هم بوده است اما بیش از آن که به عنوان یک نوازنده مشهور باشد شهرت و موفقیت را در عالم سینما یافته است. حتی زمانی یک منتقد درباره یکی از آلبوم هایش نوشته بود: «هیچ چیز غم انگیزتر از این نیست که یک بازیگر سعی کند تبدیل به یک ستاره راک شود.»
با وجود این انتقادات «تورنتون» از این واکنش ها چیزی به دل نمی گیرد و می گوید: «من پیش از آن که یک بازیگر بشوم یک موزیسین بودم و به نظرم یک بازیگر موفق و مشهور بودن هیچ منافاتی با یک موفقیت جداگانه دیگر در عرصه موسیقی ندارد. این دو رقیب هم نیستند. «من موسیقی کار می کنم چون چیزی است که واقعاً دوست دارم.»
تورنتون به عنوان بازیگری که از مرز ۵۰ سالگی گذشته این روزها خیلی جوان تر از ۵ سال گذشته ـ که جولی به دلیل «عدم تفاهم» درخواست طلاق کرده بود ـ به نظر می رسد. او می گوید: «مادرم دوستانی دارد که به او زنگ می زنند و از او می پرسند پسرش جراحی پلاستیک کرده یا نه و من همین حالا به همه آنها می گویم در هالیوود که همه به سر و وضع شان اهمیت زیادی می دهند این چیزها برای من مهم نیست. من در حال حاضر یک دختر ۳ ساله دارم و این باعث می شود که احساس جوانی بیشتری بکنید اما در کنار همه اینها باید بگویم که بله، من این روزها به سلامت خودم اهمیت بیشتری می دهم و بیشتر مراقب هستم.»
زندگی در مقابل دوربین های کنجکاو «پاپارازی ها» و سال ها طعمه مطبوعات زرد و خبرساز در مورد ستاره ها بودن درس هایی را به تورنتون یاد داده است. او وقتی کتابی به نام «گرفتارشده» درباره زندگی واقعی غارگرد معروف آمریکایی «فلوید کولینز» که در سال ۱۹۲۵ در مطبوعات و رسانه های آمریکا یک هیاهوی واقعی ایجاد کرد را خواند خیلی سریع امتیاز ساخت نسخه سینمایی آن را خرید. او حال روی این طرح کار می کند و قرار است به جز بازی خود کارگردانی آن را نیز برعهده بگیرد. با این حال تورنتون کسی نیست که دلش برای این دوربین های کنجکاو تنگ شود. او می گوید: برای آنجلینا جولی و برادپیت و آدم هایی مانند آنها اظهار تأسف می کنم. تنها زمانی که از من خبردار می شوید وقتی است که فیلمی آماده اکران دارم یا چیزی شبیه به آن ولی آنها این روزها به معنای واقعی «گرفتار»اند.

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.