• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مهدویت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مهدویت (بازدید: 640)
پنج شنبه 12/5/1391 - 23:47 -0 تشکر 489228
عطر موعود در شعر عطار

عطر موعود در شعر عطار

 

نویسنده: نصا بابایی




 

کردی از عطار بر عالم نثار


نافه ی مشک هر زمانی صدهزار


از تو پر عطر است آفاق جهان


وزتو در شورند عشاق جهان


مقدمه

شیخ فریدالدین ابوحامد محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری، از بزرگ ترین آفرینندگان آثار عرفانی است و جایگاه بلندی در میان شاعران و عارفان ایرانی دارد.بنا به صحیح ترین روایات، به سال 540 قمری در قریه کَدَکَن از توابع نیشابور به جهان دیده گشود. پدرش شیخ ابراهیم، معروف به پیر زَروَند؛ اهل دل و معرفت بود و اکنون مزارش در شهر کدکن زیارتگاه مردم آن دیار تاریخی است. درباره ی زندگی و سال وفات و نحوه ی ارتحال او سخن بسیار گفته اند که البته همگی آلوده به ظن و گمان است. تاکنون محققان بسیاری به شرح حال و بررسی اندیشه های او پرداخته اند که از همه سودمندتر تحقیقات و نوشته های مرحوم بدیع الزمان فروزانفر،مرحوم سعید نفیسی، هلموت ریتر المانی،شفیعی کدکنی و فؤاد روحانی است.عطار نیشابوری از باورمندترین و شریعت گذارترین عارفانی است که می شناسیم. او حتی فلسفه را برنمی تابد، فقط به این جرم که آن را نوعی انحراف از متن شریعت می شمارد. در مصیبت نامه تصریح می کند که علم دین را باید از فقه و تفسیر و حدیث جست:


علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث هرکه خواند غیر این گردد خبیث


این سه علم اصل است واین سه منبع است هرچه بگذشتی از این لاینفع است


این همه شریعت مداری در اندیشه های شاعری که جهان را از منظر عرفان و ذوق می نگرد. شگفت است.


در تاریخ تولد و وفات او، سخن قاطعی گفته نشده است: بیشتر تذکره نویسان قدیم گفته اند که وی در یک قتل عام وحشیانه در حمله ی مغول به نیشابور کشته شده است. نشانه های تاریخی و روایت های کهن نیز پس از حمله ی مغول به نیشابور،اثری از عطار به دست نمی دهند و شاید بتوان پذیرفت که شاعر سالخورده و معرفت جوی ما در کشتار عمومی مردم نیشابور از جهان رفته است، مزار او اینک در حاشیه ی شهر نیشابور و مجاور مقبره ی امامزاده محروق، فضل بن شاذان و خیام، زیارتگاه عام و خاص است.


توجه گویندگان بزرگ و عارف مشرّب به عطار نیز بسیار شگفت: به دلیل معرفت عمیق و گسترده او بوده است. عطار سهم بسیاری در گسترش عرفان در زبان مظلوم فارسی دارد.بدین رو است که شیخ محمود شبستری، شاعری را برای خود عار نمی داند فقط از آن رو که نام عطار در میان شاعران به چشم می خورد.


مــرا از شـعــری عـار نـایـد


که در صد قرن چون عطار ناید


از مولانا نیز نقل شده است که عطار روح عرفان است، آنچنان که سنایی دو چشم آن:


عطار روح بود و سنایی دو چشم آن


ما از پــی ســنایی و عطـار آمدیم


اما آنچه در این نوشتار کوتاه و مجمل، محور اهتمام نگارنده ی آن است، گستره و عمق ارادت ورزی های عطار به ساحت ارجمند ولایت، به ویژه حضرت موعود – عجل الله تعالی فرجه- است. برای روشن تر شدن موضع ولایی عطار، باید از اندیشه های دینی و عرفانی او در عرصه ی اولیا و جایگاه هستی شناسانه ی آنان آغاز کنیم که البته مجال فراخ تری را می طلبد. پس با اشاراتی مختصر به چشم اندازهای ولایت در آثار عطار، عطر موعود را در وعده گاه های او پی می گیریم.


عطار و ولایت

عطار،حلقه ای زرین در سلسله ی عرفان ایرانی و شاعران پارسی گوی است،و از این روی بررسی و بازکاوی آرای عرفانی او، موقوف به آشنایی با جهان معرفت و سپهرشاعری است. بنابراین هرگونه پژوهش در آثار بزرگانی چون او، پس از آگاهی ازمسک زبانی و دستگاه اندیشه گری آنان میسورخواهد بود.در این باره نکاتی چند از اهمیت بیشتری برخوردارند.


نخست آنکه باید دانست که اهل عرفان و شاعران معرفت گوی فارسی در ادوار گذشته، سکه ی ولایت را بیشترازروی تولای آن دیده و بازگویی کرده اند وآن روی دیگر این سکه ی زرین که تبرّا است، به اندازه ی تولا در دیدرس آنان نبوده است هم بدین رو است که در عین مدح و تعریف های فراوان و نغز از صاحبان ولایت، همچنان بر مذهب پدری و بومی خود باقی مانده اند و عشق به علی -علیه السلام- و فرزندان معصومش را با بقا بر مذاهب اهل سنت، در تنافی و تعارض نمی دیدند.ازاین رو است که مثنوی مولوی، در عین اشتمال بر برترین و بهترین مدایح علوی سمت و سوی تسنن دارد و رنگ و بوی اشعری.عطار نیز از این قاعده مستثنا نیست و تقریباً در همه ی آثار منظوم و منثورش – تذکره الاولیاء – سخن و اثر خود را به نعت نبی و مدح اوصیای او آراسته است.


ناگفته نماند که عطار کمی بیش از هم قطاران خود تبرا را نیز در نظر داشته است هم در منطق الطیر و هم در مصیبت نامه که هر دو از آثار مسلّم او است، چنین وجهی از جهان فکری خود را به نمایش گذاشته است.در مصیبت نامه، پس از نوحه گری بر شهیدان کربلا و عرض ارادت فراوان به ساحت حسینی، قاتلان آن امام همام را این گونه لعن و نفرین می کند:


با جگر گوشه پیغمبر این کنـند وانگهی دعوای داد و دین کنـند


کفرم آید هرکه این را دین شمرد قطع با د از بُن زبانی کین شمرد


هرکه در رویی چـنین آورد تیـغ لعنـتـم از حـق بـدو آیـد دریغ


عطار، تولای شگفتی از خود در آثارش نشان می دهد، که ذکر اندکی از آنها نیز در این مختصر نمی گنجد. برای نمونه حکایت کوتاهی را که در تذکره دو، شرح حال شافعی می آورد، تبرک افزار و دیده گشا است.


یک بار در میان درس، ده بار برخاست و نشست. گفتند: این چه حال است؟ گفت: علوی زاده ای بر در بازی می کند. هر بار که در برابر من آید، حرمت او را بر می خیزم که روا نبود رسول فراز آید و برنخیزی.


نکته ی دیگر آن است که نباید از آثار عرفانی، به ویژه در منظومه ها ودیوان اشعار انتظار داشت که به شیوه ی متکلمان یا فقیهان وارد موضوعی شوند و به همان سیرت و سان مسئله را بررسی می کنند. در متون عرفانی اگر بر سبیل و سبک ذوقی باشند، بنا بر آن است که از مجادلات عقیدتی و تاریخی و برخی ریزه کاری های تخصصی پرهیز شود و جز حکایت دوست نگویند و نشوند.


هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عالم از آن پشیمانیم


آنچه بی ریب و شک است، ارادت بی شائبه و سرشار آنان به استان اهل بیت نبی – صلی الله علیه و آله- و عشق به اولاد معصوم علی -علیه السلام-است که بر آن اتفاق دارند. عطار، در پاره ای از آثارش گزارشی از این عشق ورزی های خالصانه را آورده است. در گفتارهای معنوی خویش نیز هرازگاه اشاراتی ملیح به ماجرای آخرالزمان و داستان آن روزگار دارد که اندکی از آنها در نوشتار حاضر گزارش خواهد شد.


نکته ی سوم آن است که کمتر شاعر، نویسنده و عارفی را می توان یافت که به اندازه ی عطار نیشابوری به شرح احوال و آثار اولیاء نظر و اهتمام داشته باشد.در دیباچه تذکره الاولیا نیز تصریح می کند که پس از قرآن و اخبار نبوی، هیچ سخنی بالاتر از سخن ایشان نیست؛زیرا«سخن ایشان، نتیجه ی کار و حال است نه ثمره ی حفظ و فال، و از عیان است نه از بیان، و از اسرار است نه از تکرار و از علم لذتی است نه از علم کسی، و از جوشیدن است نه از کوشیدن؛ که ایشان ورثه ی انبیایند.» کتاب شریف تذکره الاولیاء با ذکر احوال و سخنان امام صادق شیعیان – علیه السلام- آغاز می شود و با یادکری از پدر، بزرگوار ایشان به بار می نشیند.


عطار و امامان شیعه

در منظومه های عطار نمونه های بسیاری را می توان یافت و نشان داد که مصداق امام شناسی و ولایت مداری است. این نمونه ها به حتم بیش از مشابه آن ها در مثنوی مولانا و آثار سنایی و مانند آن دو است. مثلاً در مصیبت نامه، پیشوای دوم شیعیان حضرت امام حسن مجتبی – علیه السلام- را شمع جمع انبیاء و اولیا می خواند و شرحی جانسور از نحوه ی شهادت آن امام را می آورد. در رباعیات مختارنامه نیز ذکر مصیبت خود را ادامه می دهد و از مصایب اهل بیت سخن می گوید، ماجرای کربلا و حماسه ی عاشورا نیز هماره در نظر عطار بوده است و ابیات زیر نمونه ای شنیدنی از نحوه ی عزاداری او است.


کیست حق را، پیـمبر را ولـی؟ آن حسن سیرت، حسین بن علی


آفــتــاب آســمان معـرفــت آن محمد صورت و حیدر صـفت


قره الـعیــن امــام مـجــتبی شاهــد زهــرا، شــهید کــربلا


گیسوی او تا به خون آلوده شد خون گردون از شفق پالوده شد


صد هـزاران جان پاک انبــیاء صفت زده بینم به خاک کربـلا


در الهی نامه، حکایت چهار حضرت زهرا را با سوز و گدازی شیعیانه نقل می کند. و در مصیبت نامه نیز دوباره به محضر آن بانوی گرامی می رود تا ارادت خود را آشکارتر نماید. تذکره الاولیاء را با ذکر صادق آل محمد می آغازد و همان جا دلیل چنین طلیعه ای را تبرک جستن به نام آن بزرگ می شمارد. سپس بیان می دارد که ذکر صادق ذکر همه ی امامان است؛زیرا «ایشان همه یکی اند. چون ذکر او کرده آمد، ذکر همه بود، نیتی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است، و دوازده یکی» این سخن یادآور یکی از مهم ترین عقاید شیعی است که همه امامان معصوم را نور واحد می دانند: کلهم نور واحد. عطار، اهل بیت عصمت و طهارت را سزاوارترین و آشناترین مردم به سمت نبوی می خواند و آنگاه اظهار تعجب می کند از عالمانی که خود را اهل سنت می شمارند، اما خاندان رسول را ارادت نمی ورزند «که اهل سنت و جماعتف اهل بیت اند به حقیقت. و من آن نمی دانم که کسی در خیال باطل مانده است. آن می دانم که هرکه به محمد –صلی الله علیه و اله- ایمان دارد و به فرزندان و یارانش ایمان ندارد، او به محمد ایمان ندارد. شاید به دلیل همین گونه عبارات و گفتارهای شیعه پسند است که مرحوم قاضی نور الله شوشتری در مجالس المؤمنین، عطار را شیعه ای خالص و باورمند می خواند. شگفتی ماجرا آنگاه بیشتر می شود که بدانیم او هرگز زبان به مدح کسی در دیوان و دیگر آثارش، نگشوده است؛جز پیامبر و فرزندانش و برخی از صحابه.


به عمر خویش مدح کس نگفتم


دری از بهر دنیا، من بسفتم


عطار و حضرت موعود

ای بی نشان محض، نشان از که جویمت؟


گم گشت در تو هر دو جهان،از که جویمت؟


پیدا بسی بجستمت، اما نیافتم


اکنون مرا بگو، که نهان از که جویمت؟


چون در رهت یقین و گمانی هم رود


ای برتر از یقین و گمان از که جویمت؟


در جست و جوی تو دلم از پرده او فتاد


ای در درون پرده ی جان، از که جویمت؟


حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه- حضور آشکاری در متون عرفانی دارد. پیش از ورود به یادکردهای عطار از آن امام غایب سخنی را از ابن خلدون فیلسوف بزرگ اجتماعی نقل می کنیم تا معلوم گردد که تنوع و حجم مواجهه عارفان با محضر موعود چگونه بوده است.


وی در این باره اظهار نظر روشنی دارد که آثار کسانی مثل شبستری و مولانا و عطار دلالت صدق آمیزی بر سخن او دارند. می نویسد:


متصوفان متأخر درباره اثبات وجود این «ولیّ فاطمی» طریقه ای دیگر برگرفته اند.آنان از راه کشف و شهود که در طریقت آنان اصل است، وجود مهدی را ثابت می کنند.از عارفان اخیر کسی که پیش از همه درباره ولی فاطمی سخن گفته است، محی الدین عربی است.. اما عارفانی که با ما هم عصرند، بیشتر به ظهور مردی اشاره می کنند که مجدّد احکام دین و مراسم حق و آیین اند. برخی از آنان می گویند: این مرد از فرزندان فاطمه- سلام الله علیها – است و برخی دیگر به طور مطلق می گویند. »


عطار نیز در این قافله، رهروی همراه و تیزرو است. باورهای وی درباره حضرت موعود همچون دیگر عارفان اسلامی محققانه و از سرشور و ارادت است. پاره ای از آنها در زیر گزارش می کنیم.


یکی از مهم ترین و اصیل ترین باورهای شیعه درباره ی امام مهدی، عصمت آن امام غایب است. عطار نیز ضمن خواندن همه ی امامان شیعه، حضرت ولی عصر را نیز که دوازدهمین پیشوای مسلمانان است، در شمار معصومان آورده،بر عصمت ایشان صحه می گذارد. در یکی از رباعیات مختارنامه ضمن مدح امام حسن مجتبی او را پیشرو ده معصوم می خواند. بدین ترتیب همه ی جانشینان آن حضرت را ممتاز به مقام عصمت و طهارت دانسته است:


ای گوهر کان فضل و دریای علوم


وز رأی تو دُرُ درج گره ون منظوم


بر هفت فلک ندید و در هشت بهشت


نُه چرخ چو تو پیشرو ده معصوم


در داستان سی مرغ و سیمرغ نیز به خوبی ثابت می کند که برخورداری جهان از ظهور حق و اولیای او با مشکل قابلی مواجه است نه مشکل فاعلی. بنابراین وقتی مرغان تصمیم می گیرند که پشوا و مقتدای خود را بیابند. و همه ی سختی های راه را به جان می خرند، از سی مرغ پراکنده، به بارگاه سیمرغ حقیقی تبدیل ماهیت می دهند. گویا سیمرغ همواره حضور داشته و این اراده و همت سی مرغ است که غایب بود و می بایست حضور پیدا کند:


مجمـعی کـردند مـرغان جهان هرچـه بـودنــد آشـکـار و از نـهان


جمله گفتند این زمان و روزگار نیسـت خالی هیـچ شهر از شـهریار


از چه رو اقلیم ما را شاه نیست؟ بیش ازین بی شاه بودن راه نیست؟


او که به شدت مخالف فیلسوف مأبی و فلسفه ورزی به معنای رایج در آن روزگار بود، برای نشان دادن فتح و فصاحت جدّل، آن را به دجال تشبیه می کند که کاری جز مقابله و مخالفت با ظهور و سلطه ی مهدوی ندارد:


چه می خواهی از این دجال رایان چه می جویی از این مهدی نمایان


دجال رای، یعنی بد اندیش، بدین ترتیب آشکار می گردد که در زمانه ی عطار نیز گروه هایی بوده اند که خود را مهدی می نمودند (مهدی نما) اما رأی و رأی آنان دجال صفتانه بوده است.


نویسنده و صاحب نظر خورشید مغرب، در گزارشی کوتاه از موعود گرایی در مکاشفات عرفانی، نام چند تن از بزرگان معرفت و عرفان را می آورد که به نوعی سر ارادت بر آستان جانان نهاده اند. در میان این نام های آشنا، فرید الدین عطار نیشابوری نیز همراه یک قطعه ی منظوم در مدح و ثنای مهدی - علیه السلام- حضور چشم گیری دارد. وی می نویسد:


«عارفان اسلامی از مذاهب مختلف و اصحاب مکاشفات نیز اعتقاد به مهدی موعود را مطرح کرده اند، و بر عظمت مقام آن امام تأکید نموده اند، برخی از آنان به وجود امام غایب از طریق مکاشفه پی برده اند، و برخی سخن از مشاهده و رویت نیز گفته اند.به طور کلی در میان عارفان شیعه و سنی، و اعم از آنان که ادعای مشاهده و رویت کرده اند، یا آنان که چنین ادعایی نکرده اند، به چهره های مشهوری بر می خوریم که هرکدام به گونه ای وجود مهدی و غیبت و ظهور او را مورد تأکید قرار داده اند. و این موضوعات را ازحقایق مسلم دین و وقایع حتمی جهان دانسته اند.» وی سپس نام دوازده تن از بزرگان عرفان اسلامی را ذکر می کند که هفتمین آنان شیخ فریدالدین عطار نیشابوری است.نمونه و قطعه شعری که از عطار نقل می کند. از کتاب مظهرالصفات است که البته هنوز تحقیق نهایی و کامل درباره ی آن نشده است. مصحح کتاب الهی نامه، درباره این کتاب و میزان اعتبار آن معتقد است که تا نسخه های کامل تر و کهن تری از آن پیدا نشده است، نمی توانیم درباره ی انتساب یا عدم انتساب آن به عطار نظر نهایی و قطعی بدهیم. به هر روی نویسنده ی خورشید مغرب این قطعه ی زیبا و شورانگیز را از دو کتاب مهم به نام های ینا بیع الموده، (باب 87) و الامام الثانی عشر نقل و گزارش می کند. بدین شرح:


مصطفی ختم رسل شد در جهان


مرتضی، ختــــم ولایــت در عیان


جمــله فــــرزندان حیدر اولیاء


جمله یک نورند؛ حق کرد این ندا


صد هزاران اولیاء روی زمیــــن


از خــدا خواهند مهدی را یقین


یا الهــــی، مهــدیم از غیب آر


تا جــــهان عــدل گیرد آشکار


مهدی هادی است تاج انــقیــا


بـهتــرین خلــق بــرج اولیــا


ای ولای تــو مــعــین آمــده


بر دل و جان ها همه روشن شده


ای تو ختم اولیای ایــن زمــان


وز همه معنی نهانی، جان جان


از تو هم پیدا و پنهان آمــده


بنده عطارت ثناخوان آمــده


موضوعاتی که در این مثنوی کوتاه ذکر شده است، همگی مطابق عقاید شیعی درباره حضرت مهدی است، همچون غیبت، انتظار همه اولیاء و دعا برای ظهور مهدی هم زمانی ظهور و برپایی عدالت، خاتم الاولیاء بودن امام و...


زهیرالاسدی نیز در المهدی المنتظر فی ضوء القرآن و العلوم الحدیثه و الریاضیات سخنی را از خالق فرائد السمطین- محمد بن ابراهیم الجوینی الحموینی الشافعی- نقل می کند که بر اجماع عارفان از جمله عطار نیشابوری بر وجود و ظهور مهدی دلالت می کند:


و یقول الشیخ المحدث الفقیه محمد بن ابراهیم الجوینی الحموینی الشافعی فی فرائد السمطین، قال: «و اما الشیخ المشایخ العظام اعنی حضرات:شیخ الاسلام احمد الجامی النامقی ،و الشیخ عطار النیشابوری،والشیخ شمس الدین التبریزی، و جلال الدین مولانا الرومی، و السید نعمت الله الولی، و السید النسیمی، و غیرهم ذکروا فی اشعارهم فی مدایح الائمه من اهل البیت.الطیبین (رضی الله عنهم) مدح المهدی فی آخرهم متصلا بهم فهذه اُدله (واضحه) علی أن المهدی ولد اولا... و من تتبع آثار هؤلاء الکاملین العارفین یجد الأمر واضحاً عیاناً.


درباره ی موعودگرایی عارفان و بزرگان ادب فارسی، بسی بیش از این می توان گفت و نوشت؛ اما آنچه نیاز به بازگویی مکرر دارد، نحوه ی ارادت ورزی و ثناخوانی آنان است که باید در مقالات و تحقیقات مفصل تری بیان و اظهار گردد.اما به حتم حق سخن آنگاه ادا خواهد شد که به تفصیل درباره شیوه ها و طبیعت سخنوری عارفان در این موضوعات بررسی و کاوش شود. عطار به دلیل موقعیت ویژه و مهمی که درادب و معرفت ایرانی دارد، باید بیش از اینها در کانون توجهات محققان قرار گیرد؛زیرا وی واسطه میان عارفان پیش از خود همچون سنایی، و شاعران پس از خود مانند مولانا است.


ماجرای عطار و مهدویت از یک منظر دیگر اهمیت ویژه می یابد و آن اهتمام شگفت و سرشار او به اولیا است. کمتر نویسنده و شاعری را می توان یافت که به اندازه ی او به معرفی اولیای الهی کوشیده باشد و در جمع اقوال و گزارش احوال آنان اثر آفریده باشد.اما پیش از همه باید تکلیف انتساب آثاری همچون مظهر العجایب و مظهر الصفات به او روشن گردد که همت مصححان و محققان متن پژوه را می طلبد. در پایان یادآوری می شود که هرگز نباید در تحقیقات موضوعی و مسئله محور در آثار عرفانی همچون عطار به شیوه هایی عمل کرد که در تحقیق بر روی آثار متکلمان یا فقیهان و فیلسوفان عمل می شود.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

پنج شنبه 12/5/1391 - 23:48 - 0 تشکر 489229

حکمت غیبت








باید بدانیم غیبت حضرت ولی عصر علیه السلام طبق تقدیری است که از جانب خدای سبحان مقدر شده و حکمت هایی دارد، شاید یکی از علت ها مساعد نبودن موقعیت زمانی باشد، همان طور که پیامبران برای ارشاد امت خود قیام کرده ولی به علت جهالت آنان با خطرهای جدی مواجه شدند و بالاجبار از امت خویش دوری گزیدند؛ مانند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله که از ترس جان خود ، مدتی را در شعب ابوطالب عموی بزرگوارشان گذراندند.




حضرت ادریس علیه السلام نیز مدت بیست سال از ترس امت گمراه خود که دعوت او را رد کرده بودند غیبت کردند. حضرت موسی علیه السلام هم مدتی را دور از امت خویش سپری کردند به امید آن که فرصتی پیش آید تا ایشان بتوانند حق را احقاق کرده و باطل را ریشه کن نمایند.




اصولا انبیا و اولیا هدفشان به اجرا گذاشتن قانون الهی بوده است، به همین دلیل برای حفظ جان خود سعی می کردند تا در زمان مناسب به اهداف خود دست پیدا کرده و سپس تسلیم سرنوشت شوند.




خداوند متعال نیز حضرت مهدی علیه السلام را برای ریشه کردن هر نوع ظلم و ستم حاکم ذخیره کرده و آن حضرت را تا فرا رسیدن اجل حتمی از بلا محفوظ خواهند داشت و بر خلاف گذشته، ستمگران کوچک و بزرگ فرصتی نخواهند یافت تا خدشه ای به وجود نازنین آن یگانه حجت عالم وارد سازند.




دلیل دیگری که می توان برای غیبت ایشان قایل شد، کثرت گناه و عدم اتحاد و انسجام در میان مسلمانان جهان است، و دیگر، عدم شناخت و نداشتن اطلاعات لازم در مورد آن سرور که سبب تاخیر در ظهور می شود، و علت دیگری که می توان در مورد غیبت در نظر گرفت، عدم شایستگی و توبه عده ای از افراد و طلب نکردن آن حضرت از جانب خدای منان است، در واقع هر حرکت سویی، سبب تاخیر در ظهور می شود و هر چه غیبت به تاخیر افتد مصیبت و گرفتاریهای مردم جهان هم بیشتر خواهد شد.




علت دیگری برای غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) آزمایش همگان است که خداوند برای دوست و دشمن قرار داده است و بدون شک غیبت آن حضرت تا پایان آزمایشات الهی و احقاق نتیجه باقی خواهد ماند.




در غیبت، نعمانی از محمد بن خلاد روایت می کند که گفت: از حضرت موسی کاظم(علیه السلام) شنیدم که فرمود:




« احسب الناس ان یترکوا ان یقولو وهم لا یفتنون »




« آیا مردم گمان کردند که (خداوند) آنان را به حال خود می گذارد که بگویند ایمان آوردیم و امتحانی هم ندهند؟ »




سپس (حضرت از من در مورد این آیه شریفه پرسید) مقصود چه امتحانی است؟ عرض کردم: قربانت گردم به نظر ما مقصود آزمایش در امر دین است. حضرت فرمود: « مانند طلا امتحان می شوند؛ همچون طلا خالص می گردند.»




روایت است: خداوند مرگ و حیات را قرار داده تا مردم را امتحان کند و معلوم شود کدام یک از بندگان از حیث عمل بهتر هستند. باید توجه کرد که بر سر دوراهی ها و تردیدها، آن که مخالف هوای نفس و نزدیک به رضای الهی است انتخاب شود؛ زیرا امتحان سنت الهی است و همه در دنیا امتحان می شوند حتی بندگان خوب خدا.




حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) در این باره می فرمایند:




« و حتی لا یبقی منکم الا کالکحل فی العین!. هیهات، هیهات، لا یکون فرجنا حتی یذهب الکدر و یبقی الصفو.»




« تا از شما باقی نباشد جز به مقدار سرمه در چشم! هیهات، هیهات که فرج ما واقع نمی شود مگر بعد از آن که تیره ها از بین بروند و فقط صاف ها بمانند.»




امام جواد(علیه السلام) می فرمایند: « امام بعد از من، پسرم (امام هادی) است که امر او، امر من و گفته او، گفته من و اطاعت او، اطاعت من است و امام بعد از او پسرش حسن(امام حسن عسگری) است که امر او، امر پدرش، گفته او، گفته پدرش و اطاعت او، اطاعت پدرش می باشد (آنگاه امام جواد سکوت کردند) عرضه شد: ای فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن کیست؟ (امام جواد) به شدت گریست و فرمود: بعد از حسن، پسر او قائم و منتَظر است.




گفته شد: چرا به او « قائم» گفته می شود؟ فرمود: زیرا او بعد از آنکه یادش از بین می رود، قیام می کند و پس از آن که بیشتر قایلان به امامتش از اعتقاد خود بازگردند او ظهور می کند.




گفته شد: چرا به او « منتَظر» می گویند؟ فرمود: زیرا برای او غیبتی طولانی هست که مومنان مخلص، ظهور او را انتظار می کشند و صاحبان شک او را انکار می کنند و منکران نام و یاد او را مسخره می نمایند، (بدانید) هر کس وقت تعیین کند دروغ می گوید، هرکس شتاب کند هلاک می شود، هرکس تسلیم اراده خدا شود نجات می یابد.»




در حدیث دیگر نقل شده است:




« در قائم ما شش نشانه از شش پیامبر است: نشانه ای از حضرت نوح، نشانه ای از حضرت ابراهیم، نشانه ای از حضرت موسی، نشانه ای از حضرت عیسی، نشانه ای از حضرت ایوب و نشانه ای از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) .




نشانه اش از حضرت نوح ، طول عمر اوست.




نشانه اش از حضرت ابراهیم، تولد پنهان و گوشه گیری او از مردمان است.




نشانه اش از حضرت موسی، مخفی بودن ولادتو غیبت اوست.




نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست.




نشانه اش از حضرت ایوب، فرج بعد از شدت و گشایش بعد از گرفتاری است.




نشانه اش از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) ، خروج او با شمشیر است.»




حضرت قائم(علیه السلام) در نامه ای به سفیرش محمد بن عثمان این چنین می نویسد:




« اما در مورد علت غیبت، خدای تبارک و تعالی می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز نپرسید از مسایلی که اگر فاش شود شما را اندوهگین سازد ... هر یک از پدران من، بیعتی از طاغوت های زمان به گردن داشتند ولی به هنگامی ظهور خواهم نمود که بیعت احدی از طاغوت ها به گردنم نباشد.




اما کیفیت انتفاع مردم از وجود من ذر زمان غیبت همانند انتفاع آنان از خورشید است هنگامی که ابرهای تیره آن را بپوشاند، من امان برای اهل زمین هستم، همان طور که ستارگان امان برای اهل آسمان است،




در مورد مسائلی که به شما سودی نخواهد داشت پرسش نکنید و در مورد آنچه برای شما بیان شده، خود را به زحمت نیندازید و در رابطه با تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که فرج شما نیز به آن بسته است و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.