• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 1054)
چهارشنبه 11/5/1391 - 15:8 -0 تشکر 487833
استعمار پیر انگلیس

تاریخ معاصر ایران در دوره ها و مقاطع پیش از انقلاب اسلامی را كه مرور می كنیم و با چگونگی تسلط استعمارگران بر این سرزمین آشنا می شویم به واقعیت های متعدد و مهمی دست می یابیم . یكی از واقعیت ها این است كه گر چه استعمارگران پیوسته در حال توطئه برای سلطه بیشتر بر كشور ما بوده و همواره در این راه نهایت تلاش خود را كرده اند ولی در بسیاری مواقع چیزی كه سبب موفقیت دشمن شده قدرت و مهارت و تیزهوشی او نبوده بلكه بیش از هر چیز و پیش از هر چیز غفلت و سستی و ناآگاهی و خواب آلودگی عموم مردم به ویژه سران و نخبگان سبب شده است كه دشمن به سادگی غلبه كند و سرنوشت میهن ما را به هر نحوی كه می خواهد ورق بزند.

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:10 - 0 تشکر 487834

در این باره نمونه روشنی كه می توانیم اشاره كنیم ، موضوع روی كار آمدن محمدرضا پهلوی توسط استعمارگران به ویژه انگلیس و آمریكا می باشد. هنگامی كه جنگ جهانی دوم واقع شد و رضاخان به دستور انگلیس مجبور به استعفا و فرار شد انگلیسی ها و همپیمانان آن ها به راحت ترین و بی دردسرترین شكل ممكن عامل خود (محمدرضا خان ) را به شاهی برگزیدند و زمام امور ایران را به دست او سپردند. شاید در تاریخ سابقه نداشته باشد كه بیگانگان فردی را تا این حد راحت و بی دردسر به بالاترین منصب سیاسی و حكومتی كشوری برگزینند و مردم و نیروهای سیاسی آن كشور را اصلا حساب نیاورند و مردم و نیروهای سیاسی نیز هیچ واكنشی نشان ندهند.

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:10 - 0 تشکر 487835

در آن زمان تمام سرنوشت ایران به دست یك مامور سفارت انگلیس سپرده شده بود. این مامور كه « ترات » نام داشت رئیس اطلاعات سفارت انگلیس و نفر دوم سفارت مذكور محسوب می شد. آقای ترات اختیار داشت هر كس را كه تشخیص می دهد شاه ایران نماید. در طول بیست روزی كه آقای ترات مشغول بررسی موضوع انتخاب شاه برای ایران بود به شیوه های مختلف از محمدرضا خان تعهد گرفت كه ذره ای از سیاست های مورد نظر انگلیس و آمریكا فاصله نگیرد و كاملا گوش به فرمان باقی بماند. در این مدت ترات به محمدرضا آموزش های لازم داد و به وی آموخت كه چگونه خطاهای پدرش را جبران كند ، چگونه برای متفقین فردی مورد اعتماد واقع شود ، چگونه بادشمنان انگلیس دشمن و بادوستان انگلیس دوست شود و...

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:11 - 0 تشکر 487836

ترات در غیاب ملت ایران و در غیاب همه نیروهای سیاسی ایران همه آموزش های لازم را به محمدرضا خان داد و تعهدات مورد نظر را نیز گرفت و سپس به او اجازه داد به مجلس برود و به اصطلاح سوگند شاهی یاد كند.
در آن زمان عموم مردم ایران به ویژه نیروهای سیاسی كاملا در خواب بودند. این طور هم می توان گفت كه در آن زمان همه اعم از عوام و خواص منفعل بودند و احساس می كردند هیچ كاری از دستشان ساخته نیست و همه چیز در دست قدرتمندان و استعمارگران جهانی است و مبادرت به هر امری كه در جهت خدمت به میهن و دین باشد محكوم به شكست است . چنین روحیه ای بدترین و مهلك ترین روحیه ای است كه برای یك جامعه و یك ملت محتمل می باشد. بنابراین درآن زمان ملت و نیروهای سیاسی ایران در بدترین و مهلك ترین وضعیت روحی و رفتاری به سر می بردند. به همین دلیل نیز استعمارگران موفق شدند بدترین و مهلك ترین فصل تاریخ معاصر را برای ایران ورق بزنند و حدود چهار دهه ایران را در نابسامان ترین وضع نگه دارند.

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:11 - 0 تشکر 487837

البته باید گفت گر چه انفعال و خواب آلودگی مردم در آن دوره را نمی توان توجیه كرد و نمی توان برای آن ها برگه برائت و بی گناهی صادر نمود ولی باید به این امر اذعان نمود كه تقصیر اصلی برگردن نیروهای سیاسی و نخبگان بود زیرا اگر آن ها منفعل و یا خواب آلود و سست نبودند و حركتی می كردند ، قطعا مردم نیز حركت می نمودند و با آنها همراه می شدند. انفعال و خواب آلودگی و بی حالی و بی تعهدی نیروهای سیاسی و نخبگان نیز علل متعدد داشت كه بیشتر به گذشته مربوط می شد. یكی از مهم ترین علل این بود كه از زمان مشروطه تا آن زمان استعمارگران و عوامل آن با شیوه های مختلف افراد متعهد و شجاع و افرادی را كه در بحران ها به داد مردم می رسیدند از بین برده بودند و دیگر نه آیت الله شیخ فضل الله نوری بود ونه شیخ محمد خیابانی و نه میرزاكوچك خان جنگلی و نه آیت الله مدرس و نه ده ها نفر دیگری كه استعمارگران و عوامل آن ها كمر به نابودی نسل آن ها بسته بودند.

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:12 - 0 تشکر 487839

در آن زمان استعمارگران به قدری در سراسر جهان مشكلات داشتند كه تعیین سرنوشت كشور مهمی همچون ایران را به نفر دوم یك سفارتخانه سپرده بودند. در چنین اوضاع و احوالی اگر مردم و نیروهای سیاسی ایران حركت هایی می كردند قطعا به نتایجی می رسیدند; زیرا همان طور كه اشاره شد استعمارگران به سختی سرگرم مسائل پیچیده تری بودند كه در سایر نقاط جهان داشتند. اما افسوس كه در آن زمان هیچ حركتی نشد و استعمارگران اجازه یافتند به راحت ترین شكل ممكن عامل خود را بر ملت ایران مسلط كنند. امام خمینی در این باره چنین می فرماید :
آن وقت یك راسی كه بتواند آنها را جمع بكند نبود . پسر رضاخان را آنها گذاشتند اینجا و در صورتی كه اگر آن وقت در دو سه تا شهر تظاهر می شد به ضد ، نمی گذاشتند او را . لكن هیچ كس حرف نزد تا اینكه آن خوف سابق بود و ریخته نشده بود آن خوف ، از این جهت مردم جرئت نمی كردند . كسی هم نبود كه آنها را وادار كند به یك همچو مسائلی . شاید اگر مرحوم مدرس در آن وقت بود آن كار را می كرد لكن كسی نبود كه این كارها را بكند .

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:13 - 0 تشکر 487840



























«من از مرگ ابایی ندارم. آن هم، چنین مرگ پرافتخاری. من می‌میرم تا نسل جوان ایران از مرگ من عبرت گرفته و با خون خود از وطنش دفاع كند و نگذارد جاسوسان اجنبی براین كشور حكومت نمایند. من درهای سفارت انگلستان را بستم، غافل از آنكه تا دربار هست، انگلستان سفارت نیاز ندارد!»
دكتر سیدحسین فاطمی؛ لحظاتی پیش از شهادت


چهارشنبه 11/5/1391 - 15:13 - 0 تشکر 487842

در نیمه شبی پاییزی، تازه سپیده دم روز نوزدهم آبان سال 1333 جان می‌گرفت كه «سید حسین فاطمی» دقایقی پیش از جان دادن این سخنان را فریاد كرد. دو سرباز بدن بیمار و نیمه جانش را كه در تب می‌سوخت، كشان كشان تا محوطه زندان آوردند، تا پای جوخه اعدام. غریب است این روایت تاریخ كه فاطمی در آن لحظه كه پایان داستان حیات خویش را بی‌هیچ راه مفرّی پیش چشم می‌دید، چه شور و غوغایی در سر داشت كه این‌چنین از روی سلامت عقل و هوشیاری، نه تنها سرتیپ آزموده و سربازان جوخه اعدام را كه تاریخ ایران را خطاب قرارداده و از مرگی پرافتخار گفت.
فاطمی در اوج احتضار و در آن حال نزار، بسیار ظریف و موشكافانه حیات سیاسی خود و سرنوشت جامعه سیاسی كشورش را برای كتاب تاریخ ایرانیان بازگو می‌كند و فرجام تلخش را در سرسپردگی شاه و دربار به بیگانگان می‌بیند و فریاد می‌زند. واپسین جمله فاطمی، می‌تواند سرآغازی باشد برای یافتن چرایی آنچه پایان فاطمی را آن‌گونه تلخ رقم زد.

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:14 - 0 تشکر 487843

سید حسین نوجوانی 17 ساله بیش نبود كه از اصفهان پای بر تهران، پایتخت از سیاست ملتهب كشور گذاشت. ذوق و قریحه‌اش در نشر و نگارش خیلی زودتر از آنچه به باورش بیاید، او را شهره مطبوعات آن عصر كرد و چیزی نگذشت كه در روزنامه ستاره جوان سرمقاله نویس شد. رفته رفته صدای قلم و مقالات گیرا و بی‌محابایش توجه مردم و اهالی سیاست را معطوف به خویش كرد. چند ماه بعد، تلاش‌ها و دوندگی هایش برای انتشار روزنامه‌ای مستقل به بار نشسته و موفق به راه اندازی روزنامه « باختر امروز» شد.
جهان همچنان درگیر و دار جنگ بود و وضع كشور نیز بحرانی، كه سرمقاله‌های آتشین فاطمی در « باختر امروز » مهر تعلیق مجوز و توقیف را برپیشانی روزنامه زد. فاطمی در این زمان به جهت ادامه تحصیل عازم پاریس شد و به‌رغم مشكلات فراوان مالی، پس از قریب به چهارسال، با رتبه عالی دكترای حقوق به كشور بازگشت. پس از بازگشت، مجددا فعالیت روزنامه « باختر امروز » را از سرگرفت و در نخستین شماره‌اش نوشت: « عامل تمام فجایع اجتماعی ایران این واقعیت است كه دیكتاتورها و قدرت‌های سلطه گر تاب تحول اظهارنظر دیگران را به‌خصوص اگر به‌نفع مردم باشد، ندارند.» از این تاریخ به بعد چهره‌ای به زندگی فاطمی وارد شد، كه مسیر زندگی‌اش را تغییر داد؛« دكتر محمد مصدق». امواج نهضت ملی در مخالفت با خیره سری‌های رژیم پهلوی تازه جان گرفته بود كه روزنامه‌نگار جوان و بی‌پروای تهران را كه تشنه فضای باز سیاسی بود مجذوب خویش ساخت و از آن تاریخ به بعد، مصدق بدل به راهبر و مراد دكتر فاطمی شد.

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:15 - 0 تشکر 487844

قلم آتشین فاطمی این بار محو در اهداف نهضت ملی مصدق شد و مجلس سر تا پا وابسته به دربار شاه را نشانه گرفت. در 12 مهر 1328 سرمقاله‌ای با عنوان «این دزدها باز هم سواری می‌خواهند» به قلم فاطمی نوشته شد كه حقیقت عریان‌اش مجددا «باختر امروز» را دچار توقیف كرد. فاطمی در بخشی از آن مقاله نوشته بود: «این وكلای دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، چون دزدانی وقیح خیال می‌كنند یك بار دیگر می‌توانند در پناه پستی، تملق و چاپلوسی پناه گرفته و كاری از پیش ببرند.»
فاطمی جوان پس از بسته شدن «باختر امروز» دیگر تك چهره یك روزنامه‌نگار را نداشت و در كنار محمد مصدق، تمام قد مبدل به یك همرزم و مبارز گشت تا آنجا كه در غائله اعتراض به عدم صحت و سلامت انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، فاطمی یكی از بیست نفری بود كه به همراه مصدق در دربار متحصن شدند. پس از پایان بی‌فرجام تحصن و وقوع ترور هژیر، حكومت نظامی در تهران برقرار شد و مصدق به احمدآباد تبعید شد. روزی دكتر فاطمی جمعیت متحصن را بسوی احمدآباد گسیل داشت و در آنجا طی یك سخنرانی اعلام كرد: «اكنون كه فواید كار دسته جمعی و قدرت وحدت بر همه دوستان معلوم شده، چه خوب است كه همه دست به دست هم دهیم و تحت نظم و دیسیپلینی خاص، در جهت پیشبرد اهداف ملی خود "جبهه ملی" را راه اندازی كنیم.» این نطق فاطمی سرآغازی شد برای نشستن رخت سیاست بر تن فاطمی جوان.

چهارشنبه 11/5/1391 - 15:16 - 0 تشکر 487846

جبهه ملی رسما آغاز به‌كار كرد. به مدد سخنرانی‌ها و نطق‌های آتشین و پی در پی فاطمی و تبلیغات مستمر او، سرانجام مصدق توانست ضمن تشكیل مجلس شانزدهم، به‌عنوان یكی از وكلای مردم تهران وارد مجلس شورای ملی شود. ورود مصدق به مجلس همراه گشت با ارائه طرح «ملی شدن صنعت نفت» (توسط مصدق) در صحن علنی مجلس. مصدق سال‌ها بعد رسما اعلام نمود كه اول كسی كه پیشنهاد ملی كردن صنعت نفت را مطرح نموده و در جلسه جبهه ملی، در خانه نریمانی (یكی از اعضای جبهه) آن را پیشنهاد داده، دكتر فاطمی بوده و خدمات این طرح مدیون اوست.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.