• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
امر به معروف؛نهی از منکر (بازدید: 1391)
چهارشنبه 11/5/1391 - 5:3 -0 تشکر 487367
تحقق آرمانهای الهی درپرتو امر به معروف و نهی از منکر

در اینجا می خوانید:

چکیده
موضوع امر به معروف و نهی از منکر از موضوعات مهم و حیاطی در فقه اسلامی و شیعی است که از دیر باز مورد اهتمام پیشوایان وفقهای ما بوده و ما در این نوشته که شامل یک مقدمه و چند فصل است به گونه مختصر به این موضوع پرداخته ایم که ابتداٌ معنای لغوی و اصطلاحی معروف و منکر و بیان اینکه منظور شارع از این دو اصطلاح چیست ؟ و آیا وجوب این دو فریضه عقلی است یا نقلی؟ و درصورت اثبات وجوب، آیا این وجوب، عینی است یا کفایی؟ و سپس امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و روایات را به بحث گرفته و از این دو منبع اصلی احکام استمداد جسته و همچنین شرایط امر به معروف و نهی از منکر که شامل چهار شرط است درین نوشته بررسی شده است . و بعد مراتب این دو فریضه و نیز احکام مترتب برآن مورد بحث قرار گرفته است و در فواصل پایانی آداب امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه روایی و سیره ائمه اطهار(علیهم السلام) را متذکر و در خاتمه نتیجه گیری از بحث و اینکه این دو فریضه مهم نقش کلیدی در سلامت معنوی جامعه اسلامی دارد و جامعه بدون این دو فریضه جامعه راکد و فاقد خاصیت دینی خواهد بود و...

چهارشنبه 11/5/1391 - 5:9 - 0 تشکر 487368

وجوب عقلی و کفایی امر به معروف و نهی از منکر

آیا وجوب فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر ،تنها به دلایل نقلی ثابت شده است؟ یا می توان از طریق حکم عقل نیز به لزوم آن استدلال کرد ؟به عبارت دیگر، آیا این فرضیه جنبه ی تعبدی دارد و یا از ملاک عقلانی نیز برخوردار است ؟که در صورت دوم ،از یک حکم تعبدی صرف خارج شده و تابع ملاک عقلانی می گردد .در نتیجه ،ادله ی نقلی جنبه ی ارشاد به حکم عقل پیدا می کند .
برخی از فقها مثل :سید مرتضی، ابی الصلاح حلبی و صاحب جواهر رحمة الله علیهم -همچون جمهور متکلمین -(1) وجوب امر به معروف و نهی از منکر را از ادله نقلی استنباط کرده اند؛ در حالی که گروهی دیگر مانند :شیخ طوسی ،علامه حلی ،شهید اوّل، شهید ثانی ،کاشف الغطاء و شیخ انصاری رحمة الله علیهم به ادله عقلی نیز استناد کرده اند .(2)
امام خمینی دیدگاه دوم را پذیرفته اند، چرا که عقل انسانی به صورت مستقل و قطع نظر از دلایل موجود در آیات و روایات ، بر جلوگیری از تحقق معصیت مولی تأکید دارد، به این ترتیب ، چون عقل انسان صدور معصیت را مبغوض می داند ، بر جلوگیری از تحقق آن در خارج حکم می کند. (3)

وجوب عقلی

در تبیین استدلال عقلی بر وجوب این فریضه، بر دلیل هایی چون :قاعده لطف ،مقدمه حفظ نظام، لزوم جلوگیری از معصیت، مصلحت جامعه و ضمانت اجرای قانون استناد شده است .بر اساس این نظریه ،امر به معروف و نهی از منکر از احکام ابداعی شرع نیست؛ بلکه در همه جوامع و نظام های حقوقی ،ماهیتی شناخته شده و مقبول دارد ،هر چند که اسلام برای این موضوع عقلایی -مانند موضوعات دیگری از قبیل نکاح - احکام و ضوابط خاصی قرار داده است .(4)
در صورتی که وجوب «امر به معروف و نهی از منکر»بر دلیل عقلی مستند باشد ،با توجه به این که عقل به صورتی مطلق، جلوگیری از وقوع امور ناپسند و مبغوض خداوند را واجب می داند، دایره شمول این واجب عقلی نیز موسّع بوده و حتی منکراتی را در که در خارج نیافته ؛ولی در
معرض تحقق قرار دارد نیز شامل می شود .(5)

وجوب کفایی

در وجوب این فرضیه ،این بحث بین فقها مطرح شده است که آیا این فریضه واجب کفایی است یا واجب عینی ؟فرق این دو نظریه این است که اگر به وجوب کفایی فریضه قائل شویم ،در صورتی که عده ای به این وظیفه عمل کردند، تکلیف از دیگران نیز ساقط است. بنابراین ،افراد دیگر که در عمل به فریضه اقدام نکرده اند ،مسئولیتی نداشته و مرتکب ترک فریضه هم نشده اند .اما اگر بر وجوب عینی، معتقد شویم ،لازمه اش این است که همگان به طور یکنواخت و به صورتی مستقیم ،مخاطب تکلیف معین هستند .از این رو ،عده ای که به فریضه عمل کرده اند، مأجور بوده و ترک کنندگان فریضه، گناهکار می باشند .
امام خمینی همچون بیشتر فقها (6) قائل به وجوب کفایی فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»می باشند .(7)
در استدلال به واجب کفایی بودن این فریضه گفته شده است که
هدف شارع مقدس از دستور دینی «امر به معروف و نهی از منکر»این است که به کارهای نیکو عمل شده ،زشتی ها ترک شوند .بنابراین، در صورتی که تعدادی از افراد به این مهم اقدام کردند و غرض شارع عملی گردید ،توجه تکلیف به بقیه ی افراد تحصیل حاصل خواهد بود .
قرآن کریم نیز وجوب این تکلیف را به برخی از مسلمان ها متوجه ساخته است :
(ولتکن منک أمة یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر )؛(8)لازم است گروهی از شما دعوت به خیر کرده و امر به معروف و نهی از منکر نمایند».
امر موجود در آیه مذکور، با وجوب کفایی این فریضه سازگار است .
همچنین برای این منظور ،به روایتی از امام صادق علیه السلام نیز استدلال گردیده است .(9)

جایگاه این فریضه در مقایسه با احکام قضایی اسلام

در خصوص تشخیص نقش فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»و تعیین جایگاه آن در میان احکامی که در برگیرنده ی برخورد و رفع منکرات در جامعه هستند، باید گفت که امر به معروف و نهی از منکر به منزله ی بهداشت جامعه است و امور قضایی اسلام به مثابه ی درمان؛ یعنی مرتبه ی این فریضه مقدم بر احکام اجرایی و قضایی است .هدف این فریضه این است که در جامعه اسلامی گناهی واقع نشود؛ چرا که امر به معروف و نهی از
منکر وظیفه ی عموم مردم است و اختصاص به متصدیان خاص، همچون امور قضایی ندارد .در مرحله ی بعد از این است که اگر کسی بدون عذر و در حال علم و آگاهی گناهی را مرتکب شد ،آن گاه نوبت به قضا می رسد .
اگر چه اجرای احکام قضایی نقش بازدارنده نسبت به جرایم بعدی دارد ،ولی بین آنچه در امر به معروف و نهی از منکر واقع می شود و آنچه در قلمرو قضا قرار دارد ،تفاوت اساسی است ؛ به عبارت دیگر ،می توان مراحل را چنین تشریح کرد که کار تعلیم و تربیت و اصلاح بر اساس آگاه ساختن عموم ،در مرحله ی نخست بوده و امر به معروف و نهی از منکر ،در مرحله ی بعد از آن قرار دارد.
در نهایت ،اگر با وجود این اهرم ها که در شریعت پیش بینی شده است ،باز کسی مرتکب جرم شد، نوبت دستگاه قضایی خواهد رسید که به تخلف او رسیدگی کند .(10)

پی نوشت ها :

1. .المکاسب المحرمه ،ج1، ص204.
2. . ر.ک:فصلنامه حکومت اسلامی (ویژه اندیشه و فقه سیاسی اسلام)، مقاله ی :«مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر»، محمد سروش ،سال هفتم ،ش2، ص43،تابستان 1381.
3. .المکاسب المحرمه ،ج1 ،ص204.
4. .فصلنامه حکومت اسلامی، مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر»،سال هفتم ،ش2، تابستان 1381 ،ص60.
5. .البته در صورت قائل شدن به وجوب شرعی نیز شمول ادله شرعی بر دفع منکر علاوه بر رفع آن نیز روشن است ؛ چرا که نهی به معنای جلوگیری از اتیان منکر در خارج است و این اساساً منکراتی را بیان می کند که هنوز در خارج محقق نشده ؛ ولی فاعل در صدد عمل به آن است ؛ زیرا جلوگیری از ایجاد موجود عقلاً و عرفاً محال است.(ر.ک: المکاسب المحرمه ،ج1،ص206)
6. .دلیل تحریر الوسیله ،الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، ص49.
7. .تحریر الوسیله ،ج1 ،ص440.
8. .آل عمران (3):104.
9. .ر.ک: دلیل تحریر الوسیله، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر ،ص49-60.
10. .ر.ک:فصلنامه حکومت اسلامی، (ویژه اندیشه فقه سیاسی اسلام ، ش4،ص19،زمستان 1380.

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج

چهارشنبه 11/5/1391 - 5:13 - 0 تشکر 487369

نشانه ای از حکومت صالحان

«همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و فرجام همه کارها از آن خداست».(1)
نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود، چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.(2)
قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:
«و المؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و یطیعون الله و رسوله* مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز را بر پا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطلاعت می کنند».(3)
به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تاثیر بگذارد. چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید:
یک انسان گنه کار در میان مردم، همانند فرد نا آگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم. به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند.(4)
معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند(5)و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.(6)
به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به باید ها و نباید های دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامأنوس است.
بنابراین معروف و منکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن ) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی ،عبادی،اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی(همانند جاسوسی و کمک به ضد انقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی)و ... می گردد در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.

شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر


1.باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آن چه مکلف ترک نموده، واجب و یا آن چه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست.
2.باید آمر یا ناهی احتمال تاثیر دهد پس اگر مطمئن باشد که امر و نهی اش موثر واقع نمی شود، امر و نهی بر وی واجب نیست.
3. لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
4.برخورد با گنه کار ضرر و مفسده ای برای امر و نهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد، مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد، مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان. بنابراین اگر شعائر اسلامی اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرر دیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.(7)

اقسام امر به معروف و نهی از منکر



امر به معروف و نهی از منکر به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می شود که عبارتند از:
1.آن چه انجام آن از نظر عقل یا شرع لازم و واجب و یا ارتکابش از نظر آن دو، زشت و قبیح باشد، امر به معروف و نهی در موردشان واجب می گردد.
2.هرکاری که انجامش از نظر عقل یا شرع خوب و مستحب یا ارتکابش از دیدگاه آن دو، پسندیده نیست، امر و نهی اش مستحب است.
گفتنی است امر به معروف و نهی از منکر از واجبات توصلی است یعنی قصد قربت در آن شرط نیست. هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهی نیز برخوردار خواهد شد.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

نخستین و مؤثر ترین روش برای دعوت دیگران به نیکی ها و بازداشتن از منکرات، آراستگی خود انسان به تقوی و اخلاق حسنه است. صاحب جواهر از فقهای شیعه در این باره می نویسد:
آری، از بزرگترین افراد امر به معروف و نهی از منکر و والاترین و مؤثرترین آن ها، خصوصا نسبت به زعیمان دینی این است که جامه کار نیک بپوشند و در کارهای خیر از واجب و مستحب پیش قدم باشند و جامه زشت کاری را از اندام خود دور کنند و نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل و از اخلاق زشت پاک سازند که این خود سبب مؤثر و کاملی است تا مردم، به معروف گرایش پیدا کرده و از منکر دوری گزینند... .(8)
در فقه اسلامی سه مرحله برای از این وظیفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نیز خود دارای مراتب و درجاتی است و در صورت مؤثر بودن یک مرحله یا یک مرتبه، اقدام به مرحله یا مرتبه بعدی جایز نیست.آن سه مرحله عبارتند از :
الف)اظهار نظر تنفر قلبی: امرو نهی کننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار کند و به طرف بفهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای این کار چند درجه است از قبیل روی هم فشردن پلک های چشم و روی ترش کردن، روگرداندن ،پشت کردن، ترک رفت و آمد و امثال این ها.
گفتنی است تنفر قلبی از گناه لازمه ایمان بوده و بر همگان واجب عینی است، گرچه توان هیچ گونه امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشند و آن چه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باید انجام گیرد، اظهار تنفر قلبی از گناه است.(9)
ب) امر و نهی گفتاری: امام خمینی قدس سره الشریف در این زمینه می نویسد:
اگر بداند که از مرتبه اول امر به معروف و نهی از منکر نتیجه نمی گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند، در صورتی که احتمال تأثیر بدهد و اگر احتمال دهد که با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل می شود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند که مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه و امر و نهی کند، باید همین کار را بکند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید.(10)
ج) استفاده از زور و قدرت: اگر دو مرحله قلبی کارآیی نداشته باشند، باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا که با اعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته و بین شخص و گناه مورد نظر فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبک تر شروع کرد؛ اما در فرضی که بازداری از گناه متوقف بر کتک کاری و ایجاد جراحت و امثال آن باشد، باید با اذن فقیه جامع الشرایط انجام گیرد(11) و در شرایط فعلی که نهادهای قانونی جمهوری اسلامی شکل گرفته، چنین کاری باید اجازه نهادهای مربوط باشد.
گفتنی است آن جا که از فرد کاری ساخته نیست، باید امر به معروف و نهی از منکر به شکل جمعی و گروهی انجام گیرد. هم چنین از تدابیر عملی نباید غفلت کرد یعنی باید دید چه طرح و رفتاری، مردم را نسبت به کار نیک تشویق می کند و یا از کار زشت باز می دارد و این به معنای دخالت دادن عقل و منطق، در اجرای قانون امر به معروف و نهی از منکر است. چرا که اسلام در شیوه های اجرایی این اصل مهم، آن را به عقل و تدبیر انسان وانهاده است تا از هر راه ممکن و مفید، ریشه منکرات را از جامعه بر کند. بر خلاف واجبات عبادی همانند نماز که شکل انجام آن نیز باید تعبد به دستور شرع صورت پذیرد.(12)
نتیجه این امر به معروف و نهی از منکر هم چون خون در پیکره دین جریان دارد و ضامن حیات اسلام است. خیزش و قیام مصلحان در جامعه اسلامی نیز، بازتابی از عمل به این فریضه می باشد و اگر مصلحان بزرگی هم چون امام حسین علیه السلام نمی بودند، ارزش های انسانی و الهی از بین رفته و اسلام قرن ها پیش توسط تبه کاران دفن شده بود، انقلاب اسلامی ایران، خود یکی از ثمرات و نتایج با ارزش این اصل در جنبه های سیاسی و حکومتی است که توسط امام خمینی رحمة الله علیه رهبری شده و به پیروزی رسید و هم اکنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامی به راه خود ادامه می دهد.

پی نوشت ها :

1- سوره حج آیه 41
2-ر.ک: وسائل الشیعه، ج11،ص395.
3- سوره توبه آیه 71.
4-ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 4-3، ص142.
5- ر.ک: مفردات راغب، ماده عرف.
6- ر.ک: تحریرالوسیله، ج 1، ص397.
7- ر.ک: تحریرالوسیله، ج1، ص400-406.
8- جواهر المکارم، محمد حسن نجفی، ج21، ص 382.
9- ر.ک: تحریرالوسیله، ج1، ص409-411، مسأله 7-8
10- ر.ک: تحریرالوسیله، ج1، ص411.
11- ر.ک: همان، ص412-413، مسأله 1و 11.
12- برای آگاهی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر و دیگر احکام مربوط به آن ر.ک:تحریرالوسیله، ج1، کتاب امر به معروف و نهی از منکر.

منبع: کلیات فقه اسلامی ص 123.
منبع: ماهنامه قرآنی نسیم وحی

چهارشنبه 11/5/1391 - 5:24 - 0 تشکر 487372

تحقق آرمانهای الهی درپرتو امر به معروف و نهی از منکر


مقدمه :
از منظر معارف بلند مذهب تشیع امر به معروف و نهی از منکر یكی از فروعات دین مبین اسلام است. و درباره وجوب آن جای هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد و همه فقهاء اسلام آنرا واجب می دانند و وجوب آن هم با تمسک به آیات قرآن و احادیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) و دلیل عقلی به اثبات رسیده، است و اگر این دو فریضه مهم الهی واجب نبود آن وقت دعوت پیامبر و آن همه تلاشها در راه راهنمایی بشر معنی و مفهومش را از دست می داد زیرا امر به معروف یعنی راهنمایی بسوی خیر و خوبی و هر آنچه رضای الهی در آن است و نهی از منکر یعنی بازداشتن از بدی ها و هر آنچه موجب نافرمانی از دستورات الهی می شود که این، وظیفه پیامبر است و بعد از او، جانشینان و پیروانش باید این مسیر: (دعوت به خوبی ها و نهی از بدی ها) را دنبال نمایند تا بشریت افسار گسیخته، در دام هوای نفس و شیطان سقوط نکند. به بیان دیگر همه انبیاء الهی برای این منظور به پیامبری مبعوث شده اند تا بشریت را به سوی خوبی وصلاح بکشانند و آنها را از بدی ها و ناهنجاریها بازدارند زیرا هر دینى، از پیروان خود مى‏خواهد به هنجارهایى تن در دهند و از ناهنجارى‏هایى دوری کنند. این هنجارها در قالب احكام و ناهنجارى‏ها در قالب ممنوعات قرار مى‏گیرند، از این منظر دین عبارت است از پاره‏اى بایدها و نبایدها كه مؤمنان باید در چار چوب آن حركت كنند و بكوشند بایدها را انجام دهند و از نبایدها پرهیز کنند. امر به معروف و نهى از منكر نیز عبارت است از: در خواست تحقق آن بایدها و كوشش براى پیشگیرى از نبایدها. از این منظر مى‏توان هدف دین را تحقق آن بایدها و محو آن نبایدها دانست. این بایدها در قالب معروف‏ها و آن نباید ها در هیئت منكرها معرفى مى‏شوند. پس می توان این نتیجه را بدست آورد که امر به معروف و نهی از منکر یعنی تحقق بخشیدن همه برنامه های دینی اسلام و نفی همه برنامه هایی که با این دین منافات دارد از خداوند منان مسئلت داریم تا در راه تحقق این فریضه مهم ما را یاری نماید .


چهارشنبه 11/5/1391 - 5:27 - 0 تشکر 487374

فصل اول :

معنای معروف و منكر و اقسام وجوب آن :

1.معنای لغوی معروف: یعنی شناخته شده و نیز به معنی نیکی و کار نیک(1) و منکر: یعنی ناشناخته و نیزکار زشت، نامشروع، ناپسند، ناشایسته و بد، جمع آن منکرات. (2)
2.معنای اصطلاحی معروف در شریعت اسلامی : یعنی چیز های که شریعت اسلام آن را واجب کرده یا آنها را مستحب دانسته و منکر یعنی کار های که درشرع حرام و یامکروه دانسته شده است .(3) به عبارتی همه احکام واجب و مستحب در قالب معروف و همه احکام حرام و مکروه در قالب منکر یا منکرات قابل تعریف می باشند. ومی توان گفت که : معروف یعنی چیز هایی که از جانب شارع مقدس واجب یا مستحب باشد و منکر یعنی چیزهایی که از جانب شارع حرام یا مکروه باشد.
منظور شارع از امر به معروف و نهی از منکر و اقسام آن: امام علی‏(علیه السلام) امر به معروف و نهی از منکر را، عصاره دین می داند و می فرماید: «غَایَةُ الدِینِ، اَلاَمرُ بِالمَعرُوفِ وَالنَهىِ عَنِ المُنكَرِ وَ اِقَامَهِ الحُدُودِ»غایت و مقصد اصلی دین، امر به معروف، و نهى از منكر و اجراى حدود است. (4) این رویكرد گواه آن است كه امام‏ علی (علیه السلام) به این فریضه، چونان فریضه‏اى در كنار دیگر فرایض نمى ‏نگرد، بلكه آن را اساس، ریشه، و بنیاد همه فرایض و برترین فریضه مى‏شناسد، و مهم‏ترین كاركرد دین را چیزى جز همین امر و نهى نمى‏داند. اما امر به معروف که در نزد همه فقها به عنوان واجب تلقی شده و شبهه ای در وجوب آن نیست فقط دراحکامی است که واجب باشد و مستحب شامل امر به معروف وجوبی نمی شود،گرچند درقالب معروف اصطلاحی قرار می گیرد هم چنانکه نهی از منکر وجوبی فقط در احکامی تصور می شود که حرام باشد و درمکروه، آن نهی از منکر اصطلاحی فقهی منظور نظر نیست. گرچند در احكام دین به تمام واجبات و مستحبات معروف، و به تمام محرمات و مكروهات، منكر اطلاق شده اما دراحکام مستحبی و مکروه امر به معروف و نهی از منکر مستحب است نه واجب و ما، در صدد بیان امر به معروف و نهی از منکری هستیم که واجب است (5) بنابراین وادار کردن افراد جامعه به انجام كارهای واجب و مستحب امر به معروف اصطلاحی است و همین طور بازداشتن آنها از كارهای حرام و مكروه نهی از منكر اصطلاحی است نه فقهی و وجوبی. بلکه در امور واجب و حرام آن دو واجب می شود و درموارد مستحب و مکروه جامه استحباب در بر می کند .به عبارت دیگر می توانیم امر به معروف و نهی از منکر را به دو قسم تقسیم نماییم:
1.آنچه انجام آن از نظر عقل یا شرع لازم و واجب و یا ارتكابش از نظر آن دو، حرام و قبیح باشد، امر و نهی در موردشان واجب می گردد.
2.هر كاری كه انجامش از نظر عقل یا شرع خوب و مستحب یا ارتكابش از دیدگاه آن دو، پسندیده نیست، در این صورت، امر و نهیش مستحب است.گفتنی است امر به معروف و نهی از منكر از واجبات توصلی است یعنی قصد قربت در آن شرط نیست؛ هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهی نیز برخوردار خواهد شد.
آیا وجوب این دو فریضه عقلی است یا نقلی ؟
درباره اصل وجوب این دو فریضه، شبهه ای وجود ندارد اما در چگونگی وجوب، اختلاف اندکی میان فقها وجود دارد:که فقها در این زمینه به دوگروه تقسیم شده اند :
1.وجوب عقلی: اکثر فقها من جمله شهید اول، و شهید ثانی، و شیخ ، و علامه ،قائل به عقلی بودن وجوب هستند به این دلیل: که امر به معروف و نهی ازمنکر لطف است و لطف را چنین معنی کرده اند که، لطف چیزی است که سبب قرب به اطاعت و دوری از معصیت می شود و هر چیزی که سبب قرب به طاعت و دوری از معصیت بشود واجب است عقلا، پس امر به معروف و نهی ازمنکر واجب است عقلاً . درین صورت، آیات و روایاتی که در زمینه وجوب این دو فریضه، وارد شده ارشادی هستند برای حکم عقلی، و در واقع آیات و روایات موءید حکم عقل در این زمینه هستند. این دلیل بر عقلی بودن وجوب را شهیدثانی به شکل مستوفی در شرح لمعه بحث نموده که هر انسان منصف را قانع می سازد !(6)
2.وجوب نقلی : بعضی قائل به نقلی بودن وجوب امر به معروف و نهی از منکر هستند: به دلیل آیات و روایات فراوان که در این زمینه هم در قرآن و هم در سنت نبوی و روایات اهل البیت(علیهم السلام) آمده است. ما اکنون مناسب می دانیم چند آیه و روایت را به عنوان نمونه در این سطور ذکر نماییم .لازم به ذکر است که عقلی بودن یانقلی بودن وجوب این دو فریضه، هیچ گونه ضربه ای در اصل بحث وارد نمی کند زیرا وجوب چه نقلی و یا عقلی باشد مراد ما حاصل شده واصل وجوب مهم است نه نقلی یا عقلی بودن آن و هر دوی آن معتبر و مورد پذیرش فقها می باشد.

آیا وجوب این دو فریضه عینی است یا کفایی ؟

در این مورد در میان فقها دو قول وجود دارد : 1- کفایی، 2-عینی.

دلیل کفایی بودن وجوب:


الف: دلیل قرآنی:
اکثرفقها قائلند به اینکه وجوب آن کفایی بوده و این مطلب از آیه مبارکه:« وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » .«باید از میان شما، جمعى دعوت به نیكى‏، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند. (7) به دست می آید مخصوصا که تعبیر به امت شده و« امت» یعنی گروه وکلمه «منکم» هم اشاره به این مطلب دارد. و «مِن» تبعیضیه است یعنی بعضی از شماها باید امر به معروف و نهی از منکر کنند یعنی گروهی و دسته ای باید این فریضه را انجام بدهند که خدا آنها را از مفلحون به حساب آورده است آنگاه تکلیف از بقیه ساقط می شود. امام خمینی(ره)کفایی بودن وجوب را اقوی می داند و می فرماید که: اگر در مسئله خاصی نیاز به این فریضه بشود وکسی آنرا اقامه نماید از عهده دیگران ساقط می شود و اگر هیچ کس آنرا انجام ندهد همه تارک واجب به حساب می آیند . (8)

ب: دلیل عقلی:
و آن اینکه عقل حکم می کند به اینکه اگر مطلوب حاصل شد و عده ای این دو فریضه را انجام دادند طبعا تکلیف از عهده دیگران ساقط می شود و دیگر نیاز به آن وجود نخواهد داشت پس عقل هم حکم می کند که تکلیف ساقط می شود زیرا وقتی مراد حاصل شد دیگر نیاز به تکرار آن نیست و تحصیل حاصل از نظر عقل پذیرفته نیست. پس وجوب آن کفایی است نه عینی. عده کمی از فقها مانند شیخ طوسی و ابوالفتوح رازی آن را واجب عینی دانسته اند و استدلال شان بر این مسئله آیه مبارکه: («كُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ ».یعنی: شما بهترین امتى بودید كه به سود انسانها آفریده شده‏اند؛ [چه اینكه‏] امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنید و به خدا ایمان دارید. )است که به صورت جمع آمده است .(9) و ما می توانیم این آیه را چنین تاءویل ببریم که درست است که در ابتدا، این فریضه بر همه مومنین واجب می شود و در این جا از صفات بر جستهء مومن به حساب آمده اما وقتی عده ای آنرا انجام دادند امتثال از تکلیف تحقق پیدا می کند و این، معنای کفایی بودن وجوب است نه عینی بودنش و عینی آن است که تکلیف تا آخر بر تک تک مکلفین باقی باشد مگر آنکه آنرا همه شان انجام دهند حال آنکه با انجام عده ای دیگر نیازی به انجام آن توسط سایرین وجود ندارد پس عینی بودن صحیح نیست.

چهارشنبه 11/5/1391 - 5:32 - 0 تشکر 487376

فصل سوم

شرایط امر به معروف و نهی ازمنكر :

امر به معروف و نهی از منكر با وجود برخی شرایط واجب می شود و در صورت نبودن آن شرایط تكلیف امر یا نهی ساقط می شود. درباره شرایط آن که چهار تا است اکثر فقهاء اتفاق نظر دارند اما در سلسله مراتب این شرایط تفاوت های میان فقها قدیم و معاصر وجود دارد مثلا شهید ثانی در شرح لمعه چهار شرط را اینگونه رتبه بندی نموده است:
1. علم آمر و ناهی به معروف و منکر.
2.اصرار تارک معروف و فاعل منکر بر ادامه كار خود .
3.امر و نهی ،سبب ضرر جانی یا آبرویی یا ضرر مالی قابل توجه ،به خودش یا نزدیكان و همراهان ،یا سایر مومنان نباشد.
4.احتمال تاثیر امر یا نهی بر فاعل منکر و تارک معروف. بنابراین اگر می داندکه امر و نهی تاثیر ندارد امر و نهی واجب نیست .و تکلیف از عهده اش ساقط می شود (18)اما امام خمینی (ره) در کتاب تحریر الوسیله اش این شرایط چهار گانه را به گونه دیگر رتبه بندی نموده است که در ذیل به آن می پردازیم (19)
1. باید آمر و ناهی به معروف و منکر علم داشته باشد:
یعنی كسی كه امر یا نهی می كند ،بداند آنچه را كه دیگری انجام می دهد حرام است و آنچه راکه ترك كرده واجب است، پس هركس که نمی داند این عمل كه دیگری انجام می دهد حرام است یاکاری که ترک کرده واجب است یا نه ،جلوگیری واجب نیست . و چه بسا در صورت عدم علم به معروف و منکر(واجب و حرام) این کار او رنگ حرمت به خود می گیرد. از امام صادق (علیه السلام) درباره امر به معروف و نهى از منكر سؤ ال شد، آیا بر تمام امت واجب است یا نه ؟ فرمود: نه . پرسیدند: چرا واجب نیست ؟ فرمود: این كار بر عهده شخص نیرومندى است كه فرمانش ‍را ببرند و معروف را از منكر باز شناسد، نه بر كسانى كه نا توانند و خود هدایت نیافته اند و از روى ناآگاهى دیگران را از حق به سوى باطل مى خوانند. و دلیل بر این مطلب سخن خداى تعالى است : «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»باید از میان شما جمعى دعوت به نیكى كنند و امر به معروف و نهى از منكر انجام دهند و آنها رستگارانند.(20)«من» تبعیضیه است یعنی از میان شما باید کسانی این فریضه را انجام دهند نه همه و آیه درین مورد صریح است .پس این موضوع خاص است نه عام ، چنان كه خداى تعالى در آیه دیگر فرموده است : (( وَ مِن قَومِ مُوسَى اُمَّةٌ یَهدُونَ بِالحَقِّ وَ یَعدِلُونَ ))(21): و از قوم موسى گروهى به سوى حق هدایت مى كنند و حاكم به حق و عدالتند ( و نفرمود امت موسى یا تمام قوم موسى در حالى كه در آن روز امتهاى مختلفى بودند. امت شامل یك فرد و بیشتر است . و همچنین خداى تعالى فرموده است : «اِنِّ اِبرَاهِیمَ كَانَ اُمَّةً »به درستی که ابراهیم یك امت بود، درحالی که مطیع فرمان خدابود...پس امت هم بر یک فرد و هم بر بیشتر از یک فرد اطلاق می شود .در نتیجه اینکه امر به معروف و نهی از منکر در صورت تحقق شرایط واجب می شود و از جمله شرایط آن علم به معروف و منکر است، اما بر شخص ناآگاهى كه در ناتوانى بسر مى برد و نیرو و پشتیبان و فرمانبرى ندارد، حرجى نیست. پایان حدیث. (22)البته منظور از عالم بودن اینکه معروف را از منکر تشخیص بدهد و کسی که چنین تشخیص ندارد فعلا تکلیف از عهده اش ساقط است اما این بدان معنا نیست که کلاً تکلیف از عهده اش ساقط باشد بلکه باید درپی کسب آموزش معروف و منکر باشد. به بیان دیگر اینکه: آیا كسب علم براى امر به معروف و نهی از منکر واجب است یا خیر؟. به تعبیر فنى و اصولى آن، آیا علم براى امر به معروف و نهى از منكر، شرط وجوب است، یا شرط واجب. براى مثال آیا علم همچون استطاعت نسبت به حج است كه هرگاه حاصل شد، حج بر مكلف واجب مى‏شود و تحصیل استطاعت واجب نیست، یا آن‏كه همچون طهارت براى نماز به ‏شمار مى‏رود كه باید آن را كسب كرد و نمى‏توان به عذر بى‏طهارتى نماز را ترک کرد. به تعبیر دیگر امر به معروف بر شخص جاهل واجب نیست، یا آن كه جاهل نیز مكلف به كسب علم و سپس امر به معروف است؟ تفاوت قضیه آن‏جا آشكار مى‏شود كه اگر علم را شرط وجوب دانستیم، عملا این فریضه از گردن بسیارى ساقط مى‏شود و افراد زیادى از شمول حكم خارج مى‏گردند و این با فلسفه اصلى این فریضه سازگار نیست. اما اگر بر آن تاکید کردیم كه این شرط، شرط واجب است، در آن صورت بر عالمان، بالفعل واجب است و افراد جاهل بطور بالقوه نیز مكلفند تا معروف و منكر را بشناسند و به اجراى این فریضه بپردازند.برخى فقها، همچون شهید اول، علم را شرط وجوب دانسته و آن را از جاهلان ساقط شمرده‏اند. حال آن‏ كه دیگران مانند شهید ثانى در چند و چون این شرط مناقشه كرده و آن را شرط واجب و لازم‏ التحصیل شمرده‏اند. (23) از فقهاى معاصر نیز امام خمینى(ره) این شرط را، شرط واجب شمرده و همگان را مكلف به كسب آن كرده و فرموده است: «آموختن شرایط امر به معروف و نهى از منكر و موارد وجوب و عدم آن، واجب است». (24)
2.احتمال بدهد امر یا نهی او تاثیر دارد، بنابراین اگر می داند تاثیر ندارد امر و نهی واجب نیست . فقیهان درباره شرط تأثیر و نقش آن در سقوط وجوب یا عدم آن ـ همچون شرط علم ـ به دو راه رفته‏اند: گروهى معتقدند در صورتى كه آمر به معروف احتمال قوى بدهد كه امر به معروف و نهى از منكرش تأثیرى ندارد، دیگر بر او واجب نیست كه امر به معروف و نهى از منكر كند . براى نمونه محقق حلى درباره این شرط مى‏گوید كه هرگاه آمر به معروف احتمال غالب بدهد یا علم پیدا كند كه امر به معروفش مؤثر نیست، دیگر بر او واجب نیست كه امر به معروف كند(25) اما امام خمینى، در این باب نظر دیگرى دارند و مى‏گویند: «با ظن قوى به عدم تأثیر، وجوب آن ساقط نمى‏شود..و ایشان، هر نوع احتمال عقلایى در باب تأثیر را براى وجوب امر به معروف و نهی از منکر كافى مى‏دانند.(26)حال این سوال مطرح است که اگر آمر به معروف یقین داشته باشد كه امر به معروف او تأثیر ندارد، تكلیف چیست؟ آیا این فریضه ساقط مى‏شود، یا آن‏كه باید شرط تأثیر را پدید آورد؟ اهمیت طرح این سؤال هنگامى آشكارتر مى‏شود كه ما این فریضه را در گستره اصلى آن و از منظر امام على(‏علیه السلام) بنگریم. از دیدگاه ایشان اساسا امر به معروف و نهى از منكر، محور احكام دین و خاستگاه اقتدار دینى و تشكیل حكومت اسلامى است. امر به معروف و نهى از منكر، فریضه‏اى در كنار فرایض دیگر همچون نماز و روزه نیست؛ بلكه شالوده دیگر احكام و شیرازه دین به‏شمار مى‏رود به تعبیر ایشان ترك این فریضه زمینه ‏ساز اقتدار اشرار و مستجاب نشدن دعاها محسوب شده است(27) چنانچه مضمون این حدیث را در خطاب آن امام بزرگوار به فرزندانش امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) در صفحات قبل ذکر نمودیم و نیاز به تکرار نیست .با این دیدگاه و تأكید در باب این فریضه و نقش آن در بهداشت و سلامت جامعه، به این پرسش بازمى‏گردیم كه در صورت عدم تأثیر امر به معروف، آیا وجوب آن ساقط مى‏شود؟ پاسخ اکثر فقها به این سؤال مثبت است!!!. در مقابل این تفكر، پاره‏اى از فقهاى معاصر نگاه اجتماعى‏ترى به این مسئله داشته و گفته‏اند كه در صورت عدم تأثیر، بر ما لازم است مقدمات تأثیر امر و نهى را فراهم كنیم. (28) بنابراین اگر ما نیز از منظر امام به این فریضه بنگریم و همه سخنان ایشان را در این باب كنار یكدیگر بگذاریم، هیچ قرینه‏اى بر سقوط وجوب امر به معروف و نهى از منكر نمى‏یابیم و اگر در جایى دیدیم كه این امر و نهى ما تأثیر نمى‏كند و خاصیت خود را از دست داده است، باید درروش خود تجدید نظر كنیم و شیوه خود را دگرگون سازیم. اعمال، گویاتر از سخنانند. بدین روى معصومان از ما خواسته‏اند تا با كردار خویش مردمان را به خیر دعوت كنیم، نه فقط با سخنان خود بی آنکه عملی درقبال آن باشد!... اگر ما دقیقا آنچه را كه در باب امر به معروف و نهى از منكر گفته شده رعایت كنیم و آداب آن را به‏كار گیریم، دیگر نمى‏توان از عدم تأثیر سخن گفت. بنابراین درست است که احتمال تاثیر یکی ازشرایط امر به معروف و نهی از منکرمحسوب گردیده و معتبر دانسته شده، اما با تامل بیشتر به اهمیت موضوع در صورت عدم تاثیر، تغییر روش پسندیده تر است تا اینکه حکم به سقوط این فریضه بنماییم!!!
3-شخص گناهكار اصرار بر ادامه كار خود داشته باشد،
پس اگر معلوم شود ،یا گمان كند،یا احتمال صحیح بدهد گناهكار بنای ترك عمل را دارد و دوباره تكرار نمی كند ،یا موفق به تكرار نمی شود، امر و نهی واجب نیست. از این‏ رو فقها به‏ حق، این شرط را گنجانده‏ اند و گفته ‏اند نهى از منكر در جایى است كه بدانیم شخص مرتكب منكر، بر شیوه نادرست خود اصرار دارد و همچنان در بند كجروى است؛ ولى اگر این اطمینان حاصل نشد، دیگر امر و نهى او معنا ندارد؛ بلكه به‏تصریح بسیارى از فقها حرام است. صاحب جواهر در این باب مى‏گوید : «در این صورت این‏ دو [امر و نهى‏] همان‏گونه كه بسیارى به آن تصریح كرده‏ اند، حرام است. (29)
4-امر و نهی ،سبب مفسده ای نباشد.
به این معنا که ضرر جانی یا آبرویی یا ضرر مالی قابل توجه ،به خودش یا نزدیكان و همراهان، یا سایر مومنان وارد نشود .اگر ضرری به خودش یا یکی از بستگانش و یا دوستانش وارد شود درین صورت وجو ب ساقط می شود(30) فقها در توضیح این شرط (عدم ضرر و مفسده) می‌فرمایند: واجبات و منهیات الهی از نظر درجة اهمیت یکسان نیستند. بعضی از معروف‌ها و منکر‌ها از نظر شارع مقدس اسلام به اندازه‌ای با اهمیت است که برای حفظ آن واجب و معروف، یا نهی از آن حرام و منکر، باید بذل جان کرد، ولی در برخی موارد حفظ جان بر وجوب این دو فریضه مقدم است. این که در کدام مورد امر به معروف و نهی از منکر باید تا حد بذل جان پیش رفت و در کدام مورد باید حفظ مال، آبرو، و جان را مقدم داشت، بستگی به موضوع امر به معروف و نهی از منکر دارد. اگر موضوع از احکام جزئی و در سطح محدود، باشد،‌حفظ مال، آبرو و جان مقدّم است اما اگر موضوع در درجة بالای اهمیت است باید امر به معروف و نهی از منکر کرد، گرچه انسان در این راه کشته شود. امام خمینی(ره) می‌فرماید: «اگر معروف و منکر از موضوعاتی باشد که از نظر اسلام بسیار مهم است و امر به معروف و نهی از منکر در چنین موضوعی، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است.(31)استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می فرماید :( ارزش امر به معروف و نهی از منکر بالاتر از این ‌ها است. البته با توجه به موردش. ببین امر به معروف و نهی از منکر را برای چه می‌خواهی بکنی؟ در چه موضوعی می‌خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی؟ یک وقت موضوع کوچکی است،‌مثلاً کسی کوچه را کثیف می‌کند، پوست خربزه را می‌اندازد در کوچه،‌ شما این جا باید نهی از منکر کنید،‌ حال اگر بدانید اگر او را نهی کنید،‌ یک فحش ناموس به شما می‌دهد، در این صورت این کار این قدر ارزش ندارد که شما یک فحش وناسزا از او بشنوید یک وقت هست موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. می ‌بینید قرآن به خطر افتاده است،‌اصول قرآنی به خطر افتاده است،‌آیا این جا می‌گویی: امر به معروف نکن،‌نهی از منکر نکن، که اگر این را بگویم،‌جانم، آبرویم، در خطراست؟مردم نمی‌پسندد؟و.. (32). امام حسین(علیه السلام) نیز در چنین موقعیتی بودند و معروف: اصل اسلام و سنت پیامبر بود که در حال از بین رفتن یا تحریف بود. حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) دیدند اگر در آن برهه از زمان و در آن اوضاع خاصی که بر جامعه اسلامی حاکم بود، امر به معروف و نهی از منکر نکند، اصل اسلام در خطر است و فاتحه اسلام خوانده می‌شود؛ و نیز زحماتی که جدّ بزرگوارش برای اسلام کشیده است و جان فشانی شهیدانی که خونشان را در راه اسلام نثار کردند، در معرض بی اثر شدن است. از این رو بر خود لازم دانست که قیام کند،‌گرچه جان خود و بستگانش را در این راه فدا کند. درباب مفسده از دیدگاه دیگر هم می توان نگاه کرد یعنی امر و نهی کسی که این فریضه را انجام میدهد دارای مفسده نباشد یا باعث مفسده دیگر نشود مانند نهی ازمنکری که خلیفه دوم ناآگاهانه مرتکب شد :
نمونه ای از نهی از منکر خلیفه دوم:
عمر از دیوار خانه مردى بالا رفت و آن مرد را در حالت ناپسندى دید و به او اعتراض كرد، او در جواب گفت : یا امیرالمؤ منین ! اگر من از یك جهت نافرمانى خدا را كرده ام ، تو از سه جهت معصیت خدا را مرتكب شده اى . عمر پرسید، كدام است آن سه جهت ؟ گفت : خداى تعالى فرمود: ((تجسس نكنید)) تو تجسس كردى ، و فرمود: ((از در خانه ها وارد شوید)) تو روى دیوار آمدى . و خداوند فرمود: ((جز به خانه هاى خودتان - تا با اهل خانه انس نگرفته و سلام نداده اید - وارد نشوید)) و تو سلام ندادى ، عمر با شنیدن سخنان وى ، شرمنده شد و با او شرط كرد توبه كند.!!!(33) به راستی بایدگفت صاحب خانه سزاوارتر بود كه با عمر شرط كند كه وى توبه نماید؛ زیرا عمر نسبت به او گناهان بیشترى مرتكب شده بود. بلكه آن مرد سزاوارتر به فرمانروایى بود چون از او داناتر بود و بیش از او گناهانش را پنهان مى داشت . در حالى كه عمر یا جاهل بود و یا گستاخ بر انجام گناه وبا این کارش که به زعم خودش نهی ازمنکر نموده بود چند مفسده دیگر را مرتکب شده بود !!!

چهارشنبه 11/5/1391 - 5:34 - 0 تشکر 487377

فصل چهارم

مراتب امر به معروف و نهی ازمنكر :

برای امر به معروف و نهی از منكر، مراتبی است كه اگر با عمل به مرتبه پایین تر، مقصود حاصل شود عمل به مرتبه بعدی جایز نیست وآن مراتب چنین است :

1-اظهار تنفر قلبی:

امر و نهی كننده ناراحتی قلبی خود را از منكر واقع شده آشكار كند و به طرف بفهماند كه منظورش از این كار، این است كه وی معروف را انجام داده و یا منكر را ترك نماید. برای این كار چند درجه است :
الف: مثل اینكه از او رو برگرداند یا با چهره عبوس با او برخورد كند،یا با او رفت و آمد نكند. اگر در این مرتبه مطلوب حاصل شود و گنهکار هدایت شود دیگر نیازی به بالاتر از این برخورد نیست و به همین مقدار اکتفا می شود .حتی کمتر از این هم اگر موثر باشد کافی است به قول امام خمینی(ره) :اکتفا به مرحله دانیه فالدانیه والایسر فالایسر.. وحتی امام (ره) این گونه فرموده که اگر به طور کلی منکر از بین نرود اما تخفیف داده شود به واسطه همین اعراض و ترک رابطه و... و با زبان هیچ تاثیر نکند همین مرتبه واجب است لاغیر.(34)در حدیث آمده است :« اَدنَی الاِنکَارَ اَن تَلَقَّی اَهلَ المَعَاصِی بِوُجُوهٍ مُکَفهَرَه» ((پایین ترین درجه نهى از منكر آن است كه با معصیت كاران با چهره درهم كشیده برخورد شود.))(35) در این جا برای روشن شدن مطلب ذکر داستانی در مورد سه نفر از صحابه پیامبر که در جهاد شرکت نکردند و پیامبر با منکر آنان این گونه برخورد نمودند خالی از لطف نیست: نمونه ای از برخورد پیامبر با اصحابش: برخورد پیامبر، باکسانی که در جنگ شرکت نکردند: جنگ تبوك زمانی اتفاق افتادکه‌ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و سایر مسلمانان مجبور بودند درگرمای شدید به این غزوه بروند و سفری طولانی، بیابانی بی‌آب و علف و دشمنی بزرگ، پیش رو داشتند.در این میان سه نفر از صحابه پیامبر بدون عذر موجه از شرکت در جنگ خود داری کردند. یکی از این افراد متخلف کعب ابن مالک (شاعر) بود: كعب می‌گوید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و مسلمانان همراهش، صبح زود، براه افتادند و من از شرکت در جنگ باز ماندم. باز هم تصمیم گرفتم كه بروم و خود را به آنان برسانم و كاش! چنین می‌كردم. ولی این كار، برایم مقدر نشده بود. پس از خروج رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ، هنگامی كه به میان مردم می‌رفتم، آنچه مرا غمگین می‌ساخت، این بود كه بجز منافقین و افراد ضعیفی كه خداوند آنها را معذور شمرده است، كسی دیگر را نمی‌دیدم. نگرانی من زمانی شروع شد كه خبر بازگشت رسول خدا(ص) به من رسید. اینجا بود كه دروغ‌های مختلفی را به خاطر آوردم اما درنهایت تصمیم گرفتم راست بگویم.عذر و بهانه ای نداشتم . صبح آنروز، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد. و به مسجد ‌رفت و دو ركعت نماز ‌خواند و با مردم ‌نشست.، بازماندگانِ جهاد كه تعدادشان هشتاد و چند نفر بود، یكی یكی نزد او آمدند و عذرهایشان را بیان ‌كردند و سوگند ‌خوردند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیز آنچه را كه در ظاهر به زبان می‌آوردند ، از آنان پذیرفت و برایشان طلب مغفرت نمود و باطنشان را به خدا واگذار كرد. من نیز نزد ایشان رفتم. هنگامی كه به او سلام دادم، تبسم كرد البته تبسمی كه همراه خشم و غضب بود. سپس فرمود: «بیا». من هم رفتم و روبرویش نشستم. گفت: «علت نیامدنت چه بود؟ مگر مركب نخریده بودی»؟ گفتم: بلی. ، بخدا سوگند كه هیچ عذری نداشتم ، هنگامی كه از جهاد باز ماندم، از هر زمان دیگر، قوی‌تر و سرمایه ‌دارتر بودم. رسول الله (صلی الله علیه وآله) رو به اصحاب کرد و فرمود: «این شخص، راست گفت.آنگاه رو به من کرد و فرمود پس برخیز تا خداوند در مورد تو قضاوت كند».من برخاستم. تعدادی از مردان بنی سلمه، بدنبال من آمدند و به من گفتند: به خدا سوگند، ما سراغ نداریم كه قبل از این، تو مرتكب گناهی شده باشی چرا مانند سایر بازماندگانِ جهاد، عذری برای رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیاوردی؟ و استغفار آنحضرت (صلی الله علیه وآله) برای گناهت، كافی بود. آنها، آنقدر مرا سرزنش كردند كه خواستم برگردم و سخنان قبلی‌ام را تكذیب كنم. سرانجام با (مراره بن ربیع العمری و هلال بن امیه واقفی، ) ،برخوردم از آنها پرسیدم:رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با شما که مانند من از شرکت در جنگ محروم مانده اید چگونه برخورد نمود؟ گفتند به ما نیز آنچه را كه به تو گفته بود، گفت. تا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مسلمانان را از سخن گفتن با ما سه نفری كه از غزوه باز مانده بودیم، نهی فرمود. لذا مردم، رفتارشان را با ما تغییر دادند و از ما كناره‌گیری نمودند تا جایی كه زمین هم با من بیگانه شد و گویا آن زمینی نبود كه من می‌شناختم. پنجاه شب، اینگونه بسر بردیم. اما دوستان من درمانده شده، درخانه‌هایشان نشستند و گریه می‌كردند. زمانی كه قطع رابطه مردم، طولانی شد، به سرای ابوقتاده كه پسرعمویم و محبوب ‌ترین مردم نزد من بود، رفتم و به او سلام دادم. بخدا سوگند كه جواب سلام مرا نداد. به او گفتم:‌ ای ابوقتاده! تو را بخدا سوگند، آیا می‌دانی كه من خدا و رسولش را دوست دارم؟ او سكوت كرد. دو باره او را سوگند دادم. باز هم سكوت كرد. اینجا بود كه اشك از چشمانم، جاری شد و ازخانه او بیرون شدم.
پس از اینكه چهل شب از پنجاه شب، گذشت، فرستادة رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نزد من آمد و گفت: رسول الله (ص) به تو دستور می‌دهد كه از همسرت، كناره‌گیری كنی. پرسیدم: او را طلاق بدهم؟ گفت: نه، بلكه از او كناره‌گیری كن و به او نزدیك نشو. و همین پیام را نیز برای دوستانم فرستاد. به همسرم گفتم: نزد خانواده‌ات برو و آنجا باش تا اینكه خداوند در این باره، قضاوت كند.
بعد از آن، ده شب دیگر نیز صبر كردم تا پنجاه شب كامل از زمانی كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مردم را از سخن گفتن با ما بازداشته بود، گذشت. پس هنگامی كه نماز صبح پنجاهمین شب را خوانده و بر بام خانه‌ام نشسته بودم، ناگهان صدای ندا دهنده‌ای را شنیدم كه با صدای بلند می‌گفت: ای كعب بن مالك! تو را بشارت باد. از شنیدن این سخن، به سجده افتادم و دانستم كه گشایشی حاصل شده و رسول الله (صلی الله علیه وآله) پذیرفته شدن توبة ما را از جانب خدا بعد از خواندن نماز صبح، اعلام نموده است. بدین جهت مردم، گروه گروه به استقبال من می‌آمدند و بخاطر پذیرفته شدن توبه‌ام به من، تبریك عرض می‌كردند و می‌گفتند: پذیرش توبه‌ات از جانب خداوند، مبارك باد.، تا اینكه وارد مسجد شدم. دیدم كه رسول الله (صلی الله علیه وآله) نشسته و مردم، اطرافش را گرفته‌اند. پس هنگامی كه به رسول الله (صلی الله علیه وآله) سلام دادم، در حالی كه چهره‌اش از خوشحالی می‌درخشید، فرمود: «تو را به بهترین روزی كه از مادر متولد شده‌ای و تاكنون بر تو نگذشته است، بشارت می‌دهم». و این آیات را تلاوت نمودند: « لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ.. وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لاَ مَلْجَأَ مِنْ اللَّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (36)
ترجمه: خداوند، توبة پیامبر و مهاجرین و انصار را پذیرفت. آن كسانی كه از پیامبر خدا (ص) در لحظة دشوار، پیروی كردند بعد از آنكه دلهای گروهی از آنان، نزدیك بود، منحرف شود. باز هم خداوند توبة آنان را پذیرفت. چرا كه خداوند، رؤوف و مهربان است. همچنین خداوند توبة آن سه نفری را پذیرفت كه پذیرش توبة آنان به تأخیر افتاد و زمین با همة وسعت‌اش بر آنان، تنگ شد و از خودشان نیز به تنگ آمدند. (و سرانجام) دانستند كه هیچ پناهگاهی از خدا جز بازگشت بسوی او ندارند. پس خداوند به آنان توفیق توبه داد تا توبه كنند. همانا خداوند، بسیار توبه ‌پذیر و مهربان است. كعب می‌گوید: بخدا سوگند، خداوند پس از اینكه مرا به اسلام، هدایت كرد، هیچ نعمتی بزرگتر از صداقت با رسول خدا (ص) به من عطا نفرمود. چرا كه اگر دروغ می‌گفتم، مانند كسانی كه دروغ گفتند، هلاك می‌شدم. ازاین فراز از تاریخ صدر اسلام روش پیامبر(صلی الله علیه وآله) را در مورد اولین برخورد با یک متخلف به دست می آوریم که با قطع رابطه خود اورا به توبه وادار نمود و در ضمن به دیگران هم فهمانید که این روش در مرحله اول باید سرمشق برای آمران و ناهیان باشد.(37) به راستی این روش پیامبر(صلی الله علیه وآله)از هر روش دیگر که در عصر به ظاهر دموکراسی اما در واقع خشن امروز با متخلفین صورت میگیرد موثر تر وکارساز تر نیست؟!! چه زیباست در همه موارد چه در اعمال فردی و چه در امور اجتماعی ،آن اسوه آمر به معروف و ناهی از منکر را برای مان الگو قرار بدهیم !!!

2- مرتبه دوم امر و نهی با زبان

امام خمینی (ره) در این زمینه می فرماید: « اگر بداند كه از مرتبه اول امر به معروف و نهی از منكر نتیجه نمی گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده كند، در صورتی كه احتمال تأثیر بدهد و اگر احتمال دهد كه با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل می شود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند كه مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه امر و نهی كند، باید همین كار را بكند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید..،یعنی كسی كه واجبی را ترك كرده از راه سخن به او بگوید كه واجب را به جا آورد و گناه را ترك كند. بدیهی است که این مرحله بعداز مرحله اول: (ترک رابطه و با چهره عبوس برخورد کردن) است .»(38) دستور زبانی هم طبق شرایط تاثیر، مراتبی داردکه ذیلا متذکر می شویم:
الف: بازبان نرم و ملایم او را موعظه کند و از هتک حرمتش پرهیز کند زیرا در صورت حصول مطلب با زبان ملایم، نیازی به تحکم و زورگویی نیست .
ب: اجرای این فریضه با تحکم و ا مر نمودن به انجام واجب و ترک حرام. و در مواردی که نیاز به غلظت درگفتار و شدت در امر و تهدید باشد ،باید به آن متوسل شد.(39) مانند مولا امیر المومنین علی (ع)که در بسیاری از موارد اگر ملایمت موثر نبود از این وسیله استفاده می کرد. در این جا نیز به برگ زرینی از تاریخ اسلام اشاره می کنیم تا مطلب واضح تر و ملموس تر مورد تفهیم قرار بگیرد :

چهارشنبه 11/5/1391 - 5:36 - 0 تشکر 487378

نمونه ای از تاریخ اسلام :

زنی که می خواست برای قریش جاسوسی کند. در صدر اسلام مدینه در تدارک نبرد مهم، سهمگین و تاریخی بود پیامبر با آماده سازی سربازان اسلام برای نبرد با کفار مکه و باز پس گیری خانه توحید به همه مسلمانان سفارش کرده بود این خبر را پنهان دارند تا دشمن را غافلگیر کرده و قبل از آنکه حرمت حرم امن الهی شکسته شود مکه را فتح کنند. در این هنگام زنی به نام ساره که برای کمک خواهی از مسلمانان به مدینه آمده بود از طرف فردی به نام حاطب بن ابی بلتعه ماموریت یافت تا در مقابل دریافت ده دینار نامه ی را به مکه برده و به کفار قریش خبر دهد که پیامبر قصد حمله به مکه را دارد ساره نامه را گرفت و پنهان نمود و به سوی مکه به راه افتاد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و این طوطئه زشت را افشا نمود رسول خدا(صلی الله علیه وآله) علی( علیه السلام) و زبیر و مقداد و عمار و عمر و طلحه و ابومرشد )را مامور کرد به جستجوی این زن برخیزند و مانع خروج وی و خبر دادن دشمن شوند آنان به جستجو مشغول شدند و نزدیکی های مدینه او را پیدا کردند و از او خواستند نامه را به آنان تحویل دهد ولی او به طور کلی منکر نامه شد و هر چه نصیحت و اصرار کردند دست از معاندت و انکار بر نداشت بعضی از آنها به جستجوی اثاثیه او پرداختند و این هم فایده نداشت و نامه به دست نیامد بعضی از آنان ناامید و دچار تردید شدند و تصمیم گرفتند پیش رسول الله برگردند. در این هنگام امیرالمومنین فرمود نه هرگز ما دروغ نمی گوییم و پیامبر هم به ما دروغ نگفته است. یقینا نامه همراه این زن است و او دروغ می گوید .آنگاه برای وادار کردن این زن به حقیقت و اعتراف گرفتن از او، شمشیر از غلاف بیرون کشید و زن را تهدید کرد و فرمود نامه را بیرون آور و گرنه هلاک می شوی زن جاسوس که به شدت تحت تاثیر این تهدید قرار گرفته بود بلا فاصله به دروغ گویی خود اعتراف کرد .آنگاه دست به میان موهای بافته شده اش برد و نامه را بیرون آورد و به آنان تسلیم کرد آنان نامه را که سند رسوایی آن فرد خیانت کار بود و پیروزی مسلمین به آن بستگی داشت نزد رسول خدا آوردند . بدین وسیله او را از انجام منکری که اسلام را به شکست می کشانید جلوگیری کردند.(40)آری پیشوایان ما نمونه های زیادی از این الگوهای سازنده را برای ما در صفحات تاریخ به یادگار گذاشته اند که ما را در رسیدن به الگوهای مناسب در مسیر دشوار امر به معروف و نهی از منکریاری می رساند. و چه بسا اگر با این روش در برابر او برخورد نمی شد آنان به هدف شان دست نمی یافتند .
ج- مرتبه سوم استفاده از زور یاقوه قهری،
برای جلوگیری از منكر و برپایی واجب، اگر دو مرحله قبلی كارآیی نداشته باشند؛ باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا كه با اِعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته شود و بین شخص و گناه مورد نظرش فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبك تر شروع كرد؛ مانند گرفتن ظرف شراب از دست کسی که مرتکب شراب خواری می شود یا شکستن آلات قمار و سایر کار های که اعمال زور وقدرت در آن تصور می شود اینها کار هایی است که در مورد لوازم و وسایل گناه باید انجام دهد. اما اگر استفاده از زور عبارت از زدن وکتک کاری و ضرب و جرح و... باشد نیاز به اجازه از طرف حاکم شرع است(41)هر کدام از این روش ها در جای خود و متناسب با وضعی است که اجرای امر به معروف و نهی از منکر نیاز به آن پیدا می کند. به هر حال این فریضه در مواردی نیاز به عمل فردی دارد و در بعضی موارد كه از فرد كاری ساخته نیست، باید امر به معروف و نهی ازمنكر به شكل جمعی و گروهی انجام گیرد. همچنین از تدابیر عملی نباید غفلت كرد یعنی باید دید چه طرح و رفتاری، مردم را نسبت به كار نیك تشویق می كند و یا از كار زشت باز می دارد و این به معنای دخالت دادن عقل و منطق، در اجرای قانون امربه معروف و نهی از منكر است؛ چرا كه اسلام در شیوه های اجرایی این اصل مهم، آن را به عقل و تدبیر انسان واگذار نموده است تا از هر راه ممكن و مفید، ریشه منكرات را از جامعه بركند.اجرای این فریضه مانند اعمال عبادی نیست که توقیفی باشد و به شکلی که شارع مقدس خواسته انجام بگیرد .بلکه هرنوع که خود آمر و ناهی تشخیص بدهد و با شرایط مذکور منافات نداشته باشد همان گونه سیاست از خود به خرج بدهد و منطبق با شرایط و اوضاع تصمیم خودش را اتخاذ نماید .

چهارشنبه 11/5/1391 - 5:37 - 0 تشکر 487379

نتیجه:
از مطالب که بطور تفصیل در این نوشته ذکر نمودیم نتایج ذیل را میتوان گرفت و آن اینکه (امر به معروف و نهی از منکر) پایه و اساس دین است و دین اسلام بر محور این دو فریضه الهی استوار بوده و با استناد به آیات قرآن و روایات اهلبیت (علیهم السلام )و دلایل عقلی و نقلی این دو فریضه واجب است و بدون آن دین شالوده اش را از دست خواهد داد و تحقق آرمان های دینی در سایه این دو فریضه مهم الهی میسر می شود. و پیشوایان ما آن را ریشه و اساس برپایی دین دانسته اند اما تحقق این دو فریضه مهم الهی آداب و شرایطی دارد که بدون رعایت این شرایط نمی توان در اجرای این دو فریضه نتیجه مطلوب گرفت و ما شرایط اجرای این دو فریضه را با استفاده از کتب فقهی معروف، بطور وافی در این نوشته آورده ایم و نیز نمونه های تاریخی از عدم رعایت آن شرایط که نتیجه نامطلوب را به دنبال داشته برای روشن شدن مطلب متذکر شدیم و از جمله مسایلی که در اجرای این دو فریضه باید رعایت کرد سلسله مراتب امر و نهی نسبت به افراد و شرایط زمانی و مکانی و خصوصیت افراد است و در این زمینه نیز با استفاده از منابع فقهی سلسله مراتب امر و نهی رابحث نمودیم که دراجرای آن باید رعایت شود ،مانند اظهار تنفر قلبی و قطع رابطه، و اگر کارگر نیفتاد امر و نهی با زبان، و اگر این هم موثر نبود با زور و قوه قهریه، با ید آن را اجرا نمود. و در سایه این شرایط و مراتب می توان نتیجه مطلوب گرفت که مرضی شارع مقدس باشد انشاءالله.

پی نوشت ها :

1.فرهنگ فارسی عمید، ج2،ص 1826.
2. همان، ص1860.
3.اقتباس از تحریرالوسیله، امام خمینی( ره)، ج 1، صفحه441.
4.شرح غررالحكم و دررالكلم، ج‏4، ص‏ 374.
5.ر ک، لمعه دمشقیه، چاپ بیروت ،ج2 ، ص414 .
6.الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج1، ص 413 .
7.آل عمران ،آیه 104.
8.رک ،به ،تحریرالوسیله ،ج1،ص444 الی445.
9.آل عمران ،آیه 110.
10. الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج1، ص 413 .
11. آل عمران ،آیه104.
12.آل عمران، آیه110.
13.توبه، آیه 71.
14. دانشنامه امام على، ج6، ص 382.
15.نهج البلاغه ،نامه 47،ص 558 ،خطاب به امام حسن وامام حسین ع).
16.تحریرالوسیله، ج1،ص443 . ¬¬¬¬¬¬¬
17.مقتل خوارزمى ،صفحه78 0
18.رک به، شرح لمعه دمشقیه، چاپ بیروت، ج،2ص414 0
19.رک به، تحریر الوسیله، ج1،ص444 الی456 0
20.آل عمران، آیه 104 0
21.اعراف، آیه/ 159 0
22.كافى ، ج 5، ص 60 0
23.ر.ك،به، مسالك الافهام الى تنقیح شرائع الاسلام، ج‏3، ص 101ـ 102 0
24. تحریرالوسیله، ج‏1، ص‏467، مسئله 8 0
25.ر.ك،به ،شرائع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام، ج‏1، ص‏390 0
26. تحریر الوسیله، ج1 ،ص448 0
27.رک ،به نهج البلاغه، نامه 47 ،ص558 0
28.براى آشنایى بااین دیدگاه به: (مجموعه مقالات تأملى در نظام آموزشى حوزه، ، ص‏270، مقاله رویكردهاى آینده حركت اجتهاد، (نوشته سیدمحمدباقر صدر)مراجعه شود،
29.جواهرالكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج‏21، ص‏ 370.
30.تحریر الوسیله ، ج1،ص452
31.همان ،صفحه ،426.
32. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج17، ص 267.
33. گردنه ها درراه رضوان ،ص 245 ،به نقل از کتاب الغدیر 0
34.تحریرا لوسیله، ج1،ص0457
35.وسایل الشیعه، به روایت محمد ابن یعقوب از امیرالمومنین(ع)0
36. سوره توبه، آیات 117 و 0118
37.به نقل ازتفسیر روض الجنان ابوالفتوح، ج2،ص649 ، با اندکی تصرف.
38.تحریرالوسیله ج1ص459
39.همان.
40.بحار الانوار،ج41،ص8 0
41.تحریرالوسیله، ج1 ،ص460،0

منابع:
1.قرآن کریم.
2.امام خمینی ره، تحریرالوسیله، ج 1،چاپ بیروت ،1365.
3.آمدی التمیمی، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، ج‏2،تهران، موسسه دارالکتاب الاسلامی ،1381.
4.خطیب خوارزمى ،مقتل خوارزمى ،(568 هق) ،قم ،انتشارات اسوه، بی تا.
5.دکترشهیدی، سید جعفر ، ترجمه نهج البلاغه، 0نشر فرهنگ اسلامی ،تهران ،1379.
6.رازی، ابوالفتوح ، تفسیر روض الجنان، ج2،قم ،انتشارات دارالعلم، بی تا.
7.رضا استادى، دانشنامه امام على، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1380 ش.
8.سیدمحمدباقر صدر ،مقاله رویكردهاى آینده حركت اجتهاد، مجموعه مقالات تأملى در نظام آموزشى حوزه، قم، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى،1375.
9.سید رضا طهماسبی ،گردنه ها در راه رضوان ،چاب اسلام،1380 ،اصفهان.
10.شیخ حر عاملی، محمد حسن، وسایل الشیعه، ج 14 ،قم ،موسسه آل البیت،1363 ش.
11.شهید ثانی،زین الدین بن علی، مسالك الافهام الى تنقیح شرائع الاسلام، مؤسسه معارف اسلامی »قم بی تا.
12.شهید ثانی،زین الدین بن علی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه،ج2،نشر داوری، قم بی تا.
13.شهید مطهری، مجموعه آثار، ج17، انتشارات صدرا 1373.
14.عمید حسن ، فرهنگ عمید ،ج2،ص 1826،تهران ،انتشارات امیر کبیر ،چاب ششم ،01369
15.كلینى، محمدابن یعقوب،فروع كافى، ج‏7، قم، انتشارات دار العلم، بی تا.
16.كلینى، محمدابن یعقوب ،اصول كافى، تهران، انتشارات اسوه، 1379 ش، چاپ چهارم.
17.محقق حلّی،جعفرابن حسن ،شرائع الاسلام ، انتشارات استقلال، تهران ، ۱۴۰۹ ق.
18.مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 41 بیروت، مؤسسْه الوفا 1403 ه چاپ دوم.
19.نجفی ، شیخ محمد حسن جواهرالكلام ج‏21 دار الکتب الاسلامیه تهران ،1366 ش.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.