افول شخصیت زنان درسیما
- تصویر ما از یک زن مسلمان ایرانی چگونه است و صدا و سیما آن را چگونه ترسیم میکند؟ این سئوال بهویژه پس از پخش بعضی ازسریالهای سیما مثل :مسافران، دلنوازان و شمسالعماره در ذهن همه علاقهمندان به فرهنگ اسلامی – ایرانی نقش بسته و مایه نگرانی شده است. اجازه دهید با هم سری به این سریالها و شخصیت بانوان حاضر در آنها بزنیم؛
الف- مسافران: دو شخصیت اصلی سریال یعنی فرید و فرخ مجرد هستند که یکی از آنها – فرخ – با افتخار تاکنون مجرد مانده و اسیر هیولایی به نام زن نشده و دیگری اسیر زنی شده که او را درک نمیکند و پس از اشتباهاتی که از فرید سر زده، حالا به موجودی بیرحم تبدیل شده که شوهر سابق را تحقیر میکند و بهدنبال مردی است که محبوبیت اجتماعی و پنتهاوس مجللی دارد و…. زن و شوهرهای قصه هم یا به دروغ زن و شوهرند – مانند آدم فضاییها – یا دایم بگو مگو دارند. در این سریال تقریبا همه زنها از ناهید گرفته تا فرخنده خالهزنک هستند و دایم بهکار غیبت و فضولی مشغولند. در این شرایط تنها راه حل مردان قصه برای فرار از دست زنان بیمسئولیت و بیاخلاق، پناه آوردن به صفاسیتی و جستوجوی مکان است!
ب- دلنوازان: شخصیت زن در دلنوازان به استثنای خانم دکتر – که آن هم از قضا از همکاران خودمان است! – بیشتر مورد هجوم قرار میگیرد و کلکسیون زنهای ناجور سیما کاملتر میشود. یلدای کلاهبردار مظلوم نما، رعنای نمکنشناس که همه خدمات آقاجهان را در یک لحظه فراموش میکند، روشنک بچه کوچولوی بیظرفیت، زن بیچاک و دهن و بزن بهادر آقا فریدون، خواهر حسود و بد جنس رامین، همه و همه به لطف بازیهای خوب، کلکسیون بیشخصیتی و بیهویتی زنان ساخته و پرداخته سیما را کامل و باورپذیر کردهاند.
ج- شمسالعماره: در این سریال زن به مفهوم سطحی و دستمالی شده جنسی خود بسیار نزدیکتر میشود و به عنوان موجودی هوسران و مستعد هوسبازی مطرح میگردد. چشمهای هیز پری خانم این سریال، دایم بهدنبال مردان خوش تیپ، دو دو میزند و پس از چند ازدواج هنوز هم احساس سیری نمیکند. لیلای قصه هم هر روز با پسری خوشتیپ در باغ و راغ، دل و قلوه میدهند و میستانند و هر لحظه با آرایش ست شده با رنگ شال مدل جدیدش جلوی دوربین ظاهر میشود. دریا هم توانسته با فریب و نیرنگ موضوع یک کلیهای بودن خود را از شکور مخفی کند و مانند اغلب الگوهای غربی از بچهدار شدن امتناع میورزد. عمه شمسی داستان هم که دل در گرو عشقی دیرینه دارد و هنوز در فکر آن یار شیرین سخنی است که زن گرفته و بچه دارد و البته عیال پیشین را طلاق داده! در این داستان، زن کلفت مانند مرد نوکر، عوام و بیسواد فرض شدهاند که لابد بهخاطر طبقه پست اجتماعی خویش از ابراز عشق ناتوانند و ناگزیر از فضای اروتیک تهوعآور سریال در امان ماندهاند!
۲- مسئولان شریف و متعهد سیمای جمهوری اسلامی ایران – بخوانید همان دانشگاه عمومی فرمایش حضرت امام(ره) – بیآنکه خواسته باشند و نیت سویی داشته باشند، عملا ریش و قیچی رسانه را بهدست کسانی سپردهاند که یا از سر غفلت یا با انگیزه و نیتی ناسالم، الگوهای ساخته و پرداخته غرب از زنان را در رسانه ملی ما ترویج میکنند و در پاسخ به انتقادهای دلسوزانه و بهجا، پاسخ تکراری و عاری از منطق خویش را واگویه میکنند که آدمهای قصه ما خاکستریاند و سیاه و سفید مطلق در هیچ جامعهای معنا ندارد. قهرا هر تحلیلگر عاقلی میداند که بسیاری از آدمها در هر جامعهای خاکستریاند؛ اما در عینحال باید پرسید، آیا واقعا نسبت خاکستریها به کل جامعه زنان ما این قدر بالاست که انبوه شخصیتهای بیهویت تا این حد غلوآمیز در رسانه به چشم میآیند؟ آیا ما شخصیت ممتاز زن ایرانی در مهربانی و عطوفت و از خود گذشتگی را از یاد بردهایم و وضع ما اینقدر بد است؟
ان شاءالله ادامه دارد.
والسلام.