کلاس دومی ها اینطوری با خداشون حرف زدن:
- خدایا گراهام بل تلفن را ساخته است، پس تو میتوانی یک تلفن از او بگیری و با ما آدمها حرف بزنی. (کیمیا. ب)
- خدایا من یک دختر هستم، تو هم همینطور؟ (آمنه. ش)
- خدایا چرا تو فقط کتاب قران داری و کتابی مثل جوجه اردک زشت نداری؟ (یکتا. ق)
- خدایا من اسمم محدثه است و فامیلی ام ر… است، من میدانم که اسمت خدا است ولی نمیدانم فامیلی ات چیست؟ (محدثه. ر)
- خدایا پدر و مادرم به من فحش میدهند و دعوا میکنند پس آنها را میبری جهنم؟ (ستایش. خ)
- خدایا تو من را دوست داری؟ برای تولد من کادو میاوری؟ (فاطمه. س)
- خدایا شما پدر و مادر دارید که بدنیا آمده اید؟ خدایا من را روز قیامت به بهشت ببر. (نگین. ح)

ببخشیدا.اینجا انجمن طنزه . چرا چیزای میذارید که خودمونو میکشیم ولی بازم خندمون نمیگیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

سلام
شما میایی اینجا یه کم شربت زعفرون غلیظ درست کن هم اون رو بنوش هم مطالب رو بخون اونوقت حسابی میخندی
فکر میکنی که ما هم می خندیم چطوریاس همین ترفندها رو بکار می بندیم بعد یهو اینطوری می شیم

سلام
 هر طنزی معنیش خنده نیست