سلام
تجربه نشان داده است كه هر كس مطابق ذوق، سلیقه و كار خود رفتار میكند. به عقیده ما در موقع دعوا و مرافعه هم این اصل برای فحش دادن رعایت میشود.
مثال:
یك وكیل مجلس اینطور فحش میدهد:
احمق بیقانون، كودن، بی اعتبارنامه، تو از مصونیت اخلاقی خود سوء استفاده كردهای. بدتركیب، قیافه كبود. دیگر اعتماد من از تو سلب شد. دیگر دوستی من و تو وخیم گردید. مردهشور آن صدای زنگوله نندت را ببرد. یك جلسه دیگر اگر جلوی چشمم بیایی استیضاحت میكنم!
خانم یك افسر اینطور فحاشی میكند:
زن بیانضباط. ای توپ، ای مسلسل، شمشیر توی فرق سرت بخورد. پدرسوخته ی كشیكی را ببین. آجر نظامی توی سرت بخورد. الهی توی صف مردهها بری!
یك كارمند اداره میگوید:
خفه شو، پرونده ناقص، دون اشل، الهی اسمت جزو مراسلات فوت شدگان به آن دنیا ارسال شود، الهی در قبرستان برای همیشه بایگانی شوی، لامذهب، بی دین، مدیركل! الهی زیر فشار مقررات قانون له بشی. الهی از این دنیا اخراج بشی!
یك درشكهچی:
تف برویت، كپی اوغلی. حیوون علیشاه، مگر اینجا طویله است؟ لامروت مثل خیابان سنگفرش میماند! والله میزنمت، آهای، بپا، خبردار ننه، آبجی، خواهر، آقا میگیرم سوتت میكنم كه دو كورس اونطرفتر بیایی پایین، احمق، زردنبو، رنگش مثل پهن میماند!
یك خیاط:
ای بی قواره، بد برش، بی آستر. وقیح پرروئه. به خدا چاك دهنت را میدوزم. گوشهایت را قیچی میكنم . مردهشور صورت آبلهای سوزن سوزنیت را ببره، در عالم رفاقت صد دفعه ترا پرو كردم اما باز هم ناصاف از آب درآمدی. خوبه، بسه دیگه، جلوی حرفهایت را درز بگیر... باشه، باشه این بود اجرت. بیست سانتیمتر دوستی من كه حالا با دو ذرع و سه چارك قد، قلب مرا بشكافی؟!
یك حاحی بازاری محتكر:
دهه... چك بیمحل را تماشا كن. سفته سوخت شده را ببین. دلال مظلمه را بپا! پنجاه و سه پارچه آبادی كه دارم توی سرت بخوره، الهی زیر ماشین بیوك بری، خیر ندیده بیاعتبار. به خدا یك انبار خری! هیچ هم از خریتت كمتر نمیشه. ، درد و بلای سرقفلیهام بخوره توی كاسه سرت. محتكر حماقت و لجاجت! برو حجرهات را تخته كن