این مطلب صرفا در حد ارائه آراء فقها در مورد موسیقی می باشد...
غرض از نگارش این سطور حکمی فقهی در مورد موسیقی بود که به نظر، ورای شنیده های قبلی می آمد و از این حیث نگارنده را بر آن داشت که این مهم را با شما عزیزان در میان بگذارد. اما آن ناخوانده چیست؟
شاید بد نباشد برای فتح باب مقدمه ای را ذکر کنم که سمع و بصر شما هم چندان با آن غریب و نا آشنا نیست.
طرب: آن حالتی است که انسان از هوش و حال می رود و گویی اینکه عقل انسان را از کار می اندازد؛ مانند مستی شراب.
غنا: زیبا، نیکو و نازک کردن صدا به نحوی که موجب تغییر حال و تاثیر در احساس و عواطف شنونده گردد ویا به قول مرحوم علامه حلی (صدا و آوازی که ترجیح و تحریر داشته باشد.)
موسیقی: (در فقه) صدای ابزار وآلات خاص است که اگر مناسب مجالس لهو و لعب باشد حرام است.
در کلام فقها و نیز در عرف، موسیقی را اعم از غنا و موسیقی در معنای فوق می دانند چه، صدای انسان و ابزار هر کدام جزئی از موسیقی هستند، لذا در سطور ذیل منظور از موسیقی غنا نیز می باشد.
خصوصأ اینکه در نزد فقهای معاصر این اختلاط بیشتر پذیرفته شده چه، همچنانکه در ذیل خواهد آمد فقهای متقدم بیشتر به مسأله غنا و متأخرین به موسیقی پرداخته اند، از طرفی در عصر حاضر تأثیر موسیقیِ ابزار آلات بواسطه گستردگی نوع آلات موسیقی بیش از پیش است، تا حدی که غنا بمعنای فوق را متأثر خود ساخته است، بنابراین جای تعجب نیست که فقهای معاصر هر دو مسأله را تحت عنوان موسیقی مورد حکم قرار دهند.
در میان تکثر آراء در باب موسیقی در میان قدمای دنیای فقه دو نظر توجه نگارنده را به خود جلب کردکه به اختصار بیان می گردد.
در مورد این بحث بزرگانی چون شهید ثانی و مرحوم محقق اول تا حدود زیادی با یکدیگر همداستان هستند.
شهید ثانی معتقد است که :(آنچه در عرف غنا شمرده می شود هر چند طرب نباشد،چه محتوای آن شعر باشد چه غیر آن، از محرمات محسوب می شود.) و نظر "مرحوم محقق اول" با اندک تفاوتی گویای نظریهء شهید ثانی است، ایشان با کمترین تسامحی مطلقا غنا را حرام دانسته اند هر چند با محتوایی قرآنی باشد.
در مقابل نظرات مذکور، نامدارانی چون مرحوم مقدس اردبیلی، فیض کاشانی و محقق سبزواری موضع دیگری را اتخاذ کرده اند، اینان در اصل حرمت غنا شک کرده اند، همچنین غنایی را که در روضه خوانی ها، نوحه سرایی ها و مجالس سوگواری امام حسین (علیهم السلام) اجراء می شود را حرام ندانسته اند و منعی بر آن وارد نساخته اند، زیرا اینان گریستن و نالیدنِ بر مصائب خاندان پیامبر( علیهم السلام ) را کاری نیکو دانسته اند. چقدر نظرشان ما را به یاد آن نظریهء معروف ماکیاولی( هدف وسیله را توجیه می کند .) می اندازد؟!
همچنین فیض کاشانی (رحمه الله علیه) بر این است که اگر موسیقی با فعل حرام همراه نباشد، جائز است.جالب است بدانید که در احوالات ایشان آمده است ،زمانی که ایشان قصد نماز صبح می کردند، کنیزکی برای ایشان می نواخته و ایشان در آن حال به عبادت خدایشان می پرداختند.
بعضی از محققین بر این عقیده اند که علت تحریم موسیقی در زمان معصومین (علیهم السلام) تعلق این فعل به اقشار مرفه جامعه بوده است که ایشان برای برآوردن سطحی ترین نیازهای خویش به سراغ موسیقی می رفتند و در این راه به ورطه افراط می افتادند.
جای دارد نظر فقه های متأخررا در این رابطه جویا شویم:
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تشخیص موضوع را موکول به نظر عرف دانسته اند همچنین در فتوایی مشابه
آیت الله مکارم شیرازی(حفظه الله) حلیت یا حرمت موسیقی را به عرف جامعه احاله داده اند. در آرائی هماهنگ با این نظر و با اندک اختلافی در الفاظ آیت الله وحید خراسانی و آیت الله سیستانی(حفظهما الله) نیز
موسیقی را در صورتی که لهو و لعب باشد حرام دانسته اند.
با این حال برخی از فقهای عظام از جمله آیت الله صافی گلپایگانی(حفظه الله) کلأ موسیقی را حرام و مبتلایان را سزاوار برخوردهای سنگین دانسته اند.
حال زمانِ بازگوی آ ن ناخوانده است...
امام محمد غزالی(رحمة الله)، حلال یا حرام بودن موسیقی را این گونه تفسیر نموده اند( به نظر محققین، این فتوا شاهکار فتاوی فقها دربارهء موسیقی است.):
"موسیقی مطلقأ نه حرام است،نه حلال، نه مکروه و نه مستحب، بلکه تمامأ بستگی به شنوندهء آن دارد. مستمع اگر اهلیت داشته باشد ، موسیقی نه تنها برای او حرام نمی شود بلکه برای او مستحب هم می شود و اگر احوال فاسدی بر مزاجش حاکم باشد در این صورت موسیقی برای او حرام می شود".
همچنین در ادامه از یکی از صوفیان نقل می کند که : "موسیقی چیزی به انسان نمی افزاید ،بلکه آدمی را می شوراند، پویا می کند. اگر آدمی خوب باشد، خوبی را در او شکوفا می کند و اگر بد باشد، بدی را، وهمه چیز بستگی به مخاطب دارد".
شاید این ابیات از حضرت سعدی مؤید سخنان امام محمدغزالی باشد:
نگویم سماع ای برادر که چیست مگر مستمع را بدانم که کیست
گر از برج معنا برد طیر او فرشته فروماند از سیر او
وگر مرد سهوست و بازی و لاغ قوی تر شود دیوش اندر دماغ
توسط: امیر ابوالفتحی