• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6700)
دوشنبه 3/11/1390 - 22:46 -0 تشکر 420948
طنز، هزل، هجو

شوخ‏طبعی از عمده‏ترین انواع ادبی است. صرف‏نظر از معنای تحت‏اللفظی، شوخ‏طبعی را می‏توان نوعی از گفتار و نوشتار دانست كه شنیدن یا مطالعه آن، باعث انبساط خاطر و ایجاد لبخند شود.متأسفانه نبود تعریفی جامع و مدوّن از این شاخه ادبى، موجب شده است كه بعضى به اشتباه، متفرعات این نوع از ادب را مادر و زیربناى شاخه‏هاى دیگر شوخ‏طبعى بدانند.    شوخ‏طبعى آمیزه‏اى است از: خنده، انتقاد، كنایه، مسایل غیرجدى، طعنه، شفقت و انصاف. با كم و زیاد شدن هریك از این عوامل، انواع شوخ‏طبعى شكل مى‏گیرد.    اصولاً صرف‏نظر از تأكید سنگ‏نبشته‏هاى باستانى كه "شادى" را ستوده‏اند، متن قابل توجهى كه بر رواج انواع شوخ‏طبعى در ایرانِ باستان دلالت كند، نمى‏توان یافت.    همجوارى ایران با همسایه‏هاى عرب در رواج این نوع ادبى، بى‏تأثیر نبوده است. اعراب از دیرباز، شعر و ادب را وسیله رجزسرایى، هجو، مفاخره و... قرار مى‏دادند. در اثبات تقدم اعراب بر ایرانیان در شاخه‏هاى مختلف شوخ‏طبعى، همین بس كه حتى نامهایى كه ما بر این شاخه‏ها اطلاق مى‏كنیم، عربى هستند.   با ظهور اسلام، توجه به این نوع ادبى كماكان تداوم یافت.    هجو كفار و تقویت روحیه مسلمین با شاد ساختن آنها، از شیوه‏هاى به كارگیرى این نوع از ادب در صدر اسلام بود.    مشهور است كه پیامبر "حسّان ثابت" را به هجو مشركان ترغیب فرموده است.    در اصول كافى، كتاب الایمان و الكفر، باب "ادخال السرور على‏المومنین" مجموعه‏اى از احادیث در ستایش شاد كردن قلب مؤمنین آمده است. همچنین فصل اول كتاب لطایف‏الطوایف به نقل لطایفى از رسول خدا، ائمه طاهرین و صحابه اختصاص یافته است.

دوشنبه 3/11/1390 - 22:46 - 0 تشکر 420950

طنز

طنز، عبارت است از تصویر هنری اجتماع نقیضین. طنز، ابزاری برای برشمردن زشتی های چیزی،

کسی یا گروهی از مردم است با بیانی غیر مستقیم. در طنز، گوینده ، برحماقت و ضــــــعف های

اخلاقی و فساد و تباهی های اجتماعی، به شیوه ای تمسخر آمیز، انگشت می نهد و با این طـرز

بیان،آن ها را برجسته کرده، در برابر دیدگان خواننده، تجسّم می بخشد؛ بنابر این، طنز زمـینه ای

اجتماعی دارد و هدفش، اصلاح معایب و مفاسد جامعه و بزرگ ترین هنرش،بیدارگری است.زبـــان

طنز، به خلاف هجو و هزل، منزّه و پاکیزه است و پا از جاده ی شرم و تملک نفس بیرون نمی نهد.

مثال :

زاهد از حلقه ی رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبت بدنامی چــــــند

" حافظ "

دوشنبه 3/11/1390 - 22:47 - 0 تشکر 420952

هزل

هزل، برخلاف طنز که به منظور اصلاح معایب و مفاسد اجتماعی به کار گرفته می شود،غرضی جز

شوخی ندارد و این غرض،عموماً فردی است و برای انتقام جویی شخصی از آن استفاده می شود.

هزل در لغت، به معنی مزاح کردن و شوخی و در مقابل جدّ است و در آن از کلمات نامناسب از نظر

اخلاقی و یا حرام استفاده می شود؛امّا همیشه چنین نیست و گوینده بدون استفاده از این گونه

الفاظ نیز نفرت شخصی خود را به کسی نشان می دهد.مثال :

به خواب دوش چنان دیدمی که صدر جهان مرا بخواندی و تشـــریف داد و زر بخشید

شدم به نزد معبّر ، بگفتـــــــــم این معنی جواب داد که :این جز به خواب نتوان دید

" ظهیر فاریابی "

دوشنبه 3/11/1390 - 22:48 - 0 تشکر 420955

هجو

هجو در لغت ،مذمّت، دشنام، بد گفتن و نکوهیدن معایب کسی، گروه یا چیزی است و معمولاً با

دشنام، ناسزا و سخنان تند همراه است؛ امّا در اصطلاح، هر گونه تکیه و تأکیدی بر زشـتی های

وجودی یک چیز، خواه به ادّعا و خواه به حقیقت، هجو است.در هجو، اغراض کاملاً شخصی است.

مثال( ببخشید؛مؤ دبانه تر پیدا نکردم ):

اگر انوری خواهـــــــــــــد از روزگار
که یک لحظه بی زای زحمت زید

مگس را پدید آورد روزگــــــــــــــار
که تا بر سر رای رحـــــــــمت ....

"انوری "

دوشنبه 3/11/1390 - 22:49 - 0 تشکر 420956

حاضرجوابى و بدیهه‏گویى از ریشه‏هاى اصلى شوخ‏طبعى است.

در تاریخ شعر و ادب زبان پارسى، بسیار مى‏بینیم كه سخن بموقع و حاضرجوابى شاعرى، سرنوشت كشور یا قومى را تغییر داده و از خونریزیها و غارتهاى بیشمار جلوگیرى كرده است. در تذكره‏هایى نظیر "چهار مقاله" نظامى عروضى، "تذكرةالشعرا"ى دولتشاه سمرقندى، "لباب‏الالباب" عوفى و "هفت اقلیم"، صدها سرگذشت مى‏بینیم كه در آنها شاعرى با سرودن شعرى مناسب، هستى خود را از خطر نیستى رهانیده است.

ایرانیان در بدیهه‏گویى و حاضرجوابى ید طولایى دارند و در ادب فارسى شواهد بسیار بر این مدعا مى‏توان یافت. رباعى ارتجالى عنصرى در زمان خشم و ناراحتى سلطان محمود به جهت حكم به كوتاه كردن زلف ایاز در حالت مستى، از این دست است.

یا این نمونه كه در لطایف‏الطوایف آمده است: "خاقانى" در مدیحه‏اى خطاب به ممدوح به طریق تقاضا گفته بود:

وشقى(1) ده كه در برم گیرد

یا(2) وشاقى كه در برش گیرم!

(1- وشق: پوستین، تن‏پوش 2_ وشاق: غلام‏بچه

ممدوح خاقانى به ملازمان گفته بود كه: گویا خاقانى در علو طبع و بخشندگى ما شك داشته كه گفته: یا این را بده یا آن را بده.

خاقانى مگسى را گرفت و بالش را كند و آن را به نزد ممدوح خود فرستاد و طى نامه‏اى خطاب به ممدوح نوشت: من نوشته بودم "باوشاقى" تقصیر از این مگس است كه آن نقطه را كنار نقطه "ب" گذاشته!

این روحیه شادابى و شیرین‏گویى در همه مراحل، همراه شاعران این مرزوبوم بوده است. چنان كه "انورى" حتى در شكایت از روزگار هم این گونه با شوخ‏طبعى دست به قلم برده است:

هربلایى كز آسمان آید

گرچه بر دیگرى قضا باشد

به زمین نارسیده، مى‏پرسد:

"خانه انورى كجا باشد؟

دوشنبه 3/11/1390 - 22:50 - 0 تشکر 420958

مولانا در دفتر چهارم مثنوى، هزل را ویرانه‏اى دانسته است كه گنج "تعلیم" و "سرّ و پند" در آن مستور است:

"هزل" تعلیم است، آن را "جدّ" شنو

تو مشو بر ظاهر هزلش گرو

هر جدى هزل است پیش هازلان‏

هزلها جدّ است پیش عاقلان

كودكان افسانه‏ها مى‏آورند

درج در افسانه‏شان بس سرّ و پند

هزلها گویند در افسانه‏ها

گنج مى‏جو در همه ویرانه‏ها


دوشنبه 3/11/1390 - 22:50 - 0 تشکر 420959

بعید نیست كه مولانا در این حكم از استاد پیش از خود حكیم سنایى تبعیت كرده باشد. همو كه مولانا در حق عطار و او به تواضع گفته‏است:

عطار روح بود و سنایى دو چشم او

ما از پى سنایى و عطار آمدیم‏

در حدیقه سنایى مضمونى بسیار نزدیك به آنچه كه مولانا سروده است، مى‏بینیم:

هزل من هزل نیست تعلیم است‏

بیت من بیت نیست، اقلیم است‏

گرچه با هزل، جد چو بیگانه است‏

هزل و جدّم هم از یكى خانه است‏

تو چه دانى كه اندر این اقلیم‏

عقل مرشد چه مى‏كند تعلیم؟

یعنى از جدّ اوست جان‏آویز

هزلش از سحر شد روان‏آمیز

شكر گویم كه نزد اهل هنر

هزلم از جدّ دیگران خوشتر!

دوشنبه 3/11/1390 - 22:50 - 0 تشکر 420961

شیخ اجل سعدى نیز هزل را محملى براى بیان مسائل جدى دانسته است چنان كه جایى مى‏فرماید:

به مزاحت نگفتم این گفتار

هزل بگذار و جدّ از او بردار

پا به پاى این طرز تفكر، هزل در تاریخ ادب ایران مخالفانى هم داشته است؛ حتى مولانا كه نمونه‏اى از گفتارش را در تأیید نقش تعلیمى هزل پیش از این آوردیم، جاى دیگر، هزل و دروغ را هم پایه آورده و مردمان را از شنیدن آن نهى فرموده است.

گوش سر بربند از هزل و دروغ‏

تا ببینى شهر جان با فروغ‏

و اینها هم نمونه‏هاى دیگرى در ذم "هزل":

هزل، آبت زرخ فرو ریزد

وز فزونیش دشمنى خیزد

"اوحدى"

دوشنبه 3/11/1390 - 22:51 - 0 تشکر 420962

بس كن، این هزل چیست خاقانى‏

كه ز هزل آفت روان بینى‏

"خاقانى"

دوشنبه 3/11/1390 - 22:51 - 0 تشکر 420963

مكن فحش و دروغ و هزل، پیشه‏

مزن بر پاى خود، زنهار، تیشه‏

"ناصرخسرو"

دوشنبه 3/11/1390 - 22:51 - 0 تشکر 420964

محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ‏

كه هزل گفتن، كفر است در مسلمانى‏

"منجیك‏ترمذى"

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.