درباره موفقیت معماری که بازیگر شد!
بیشك او یكی از موفقترین بازیگران زن سینمای ایران به حساب میآید! «آتش بس»، «كما»، «شور عشق»، «سالاد فصل»
و...، نمونهای از فیلمهایی به حساب میآیند كه استقبال زیادی از آنها
شد و به نوعی ماندگار شدند. با این وجود 15 سال در سینمای ایران كار كرد
تا سال گذشته به واسطه بازی در «سعادتآباد» سیمرغ جشنواره فیلم فجر را با خود به خانه برد. او این روزها نیز مشغول بازی در فیلم پرستاره «پل چوبی» است.
معماری كه بازیگر شد!
پس
از دیپلم، قرار بود معماری بخوانم ولی چون در تربیت بدنی دانشگاه سراسری
پذیرفته شدم، تصمیم گرفتم تدوین بخوانم. 4 سال زیرنظر استاد مجید فخرایینژاد،
تدوین خواندم و پس از آن هم خانم فضلاللهی كه یك كار 90 دقیقهای با هم
انجام داده بودیم، مرا به آقای نوابی برای بازی در اولین و آخرین كار
تلویزیونیام «گمشده» معرفی كردند. آقای اسكندری طراح
گریم بودند كه من را به دفتر پویا فیلم و آقای فرحبخش معرفی كردند و از
آنجا استارت كار سینمایی من زده شد. فكر میكنم در بازیگری، هم تحصیل و هم
تجربه نقش مهمی دارند. درست است كه تدوین خوانده بودم كه به هرحال شاخهای
از هنر سینماست، اما پس از آن مطالعات زیادی در زمینه بازیگری داشتم، با
این حال به نظر من، هم تجربه، هم تحصیل، نه فقط در سینما، بلكه در همه
رشتهها بسیار مهم و تاثیرگذار است.
به كار گروهی اعتقاد دارم
به نظرم وقتی یك زوج سینمایی در یك فیلم جواب میدهند (مثل زوج من و محمدرضا گلزار)،
به این دلیل است كه در جای خودشان قرار گرفتهاند! ضمن اینكه من به كار
گروهی اعتقاد دارم و به نظرم از گروه تداركات گرفته تا كارگردان، همه در
موفقیت یك پروژه موثر هستند و صرفا به این كه حضور یك بازیگر به تنهایی
میتواند موفقیت یك فیلم را تضمین كند، اعتقاد ندارم. اگر بازیگر به درستی
سر جایش قرار نگیرد و كار گروهی درست نباشد، آن كار موفق نخواهد شد. نمونه
این موضوع را حتی در سینمایی آمریكا هم میشود دید. بازیگرانی هستند كه در
یك فیلم زوجهای موفقی هستند، اما همین زوج در فیلم بعدی موفق نیستند.
الكی وارد سینما نشدم
به
نظر من اشكالی ندارد یك بازیگر فیلمهایی در كارنامهاش داشته باشد كه
باعث رونق سینمای ایران شود، این یك حُسن است و كسی نمیتواند ایراد
بگیرد چون اگر سینما رونق نداشته باشد، كسی فیلم نمیبیند تا بعدش
فیلمهای ارزشمند هم تولید شود. این را قبول دارم كه منِ بازیگر، اگر
فیلم پرفروشی دارم باید حتما اثر با ارزشی هم در كارنامه داشته باشم، با
این حال قبول دارم اوایل كار شاید باید بیشتر دقت میكردم و وسواس بیشتری
به خرج میدادم، شاید چون برایم ورود به این عرصه مهم بود در پذیرفتن
كارها كمی عجله میكردم! اما الكی وارد سینما نشدم، با یك دیدگاه وارد
شدم، بعد هم كلاسهای بیان آقای سمندریان را پشتسر گذاشتم، كتاب خواندم،
فیلم دیدم و تمرین كردم.
یا فیلمبردار میشوم یا تهیهكننده
فعلا
قصد ندارم سراغ كارگردانی بروم؛ به نظرم ورود به هر رشتهای تخصص و
تجربه میخواهد اما چون قبل از بازیگری، تدوین خواندهام و كارهای فنی
را هم دوست دارم، شاید یك روز با اجازه استادان به سمت فیلمبرداری بروم یا
با اجازه تهیه كنندگان، تهیهكننده شوم. كار تدوین برای آدم پرهیجانی
مثل من خیلی سخت بود چون باید ساعتها پشت میزی مینشستم و كار میكردم،
ولی به من كمك كرد كادر را بشناسم و خیلی چیزهای دیگر.
تلویزیون برگشت نیست
هیچوقت كار در تلویزیون را برگشت به عقب نمیدانم؛ حتی چند سال پیش قرار بود در سریال «شمسالعماره» سامان
مقدم كار كنم، ولی یك جراحی فك برای من پیش آمد و حدود 20 روز نمیتوانستم
صحبت كنم، در واقع قسمت نبود در تلویزیون كار كنم و بازیگر دیگری جایگزین
من شد.
از جایگاه امروزم راضی نیستم
فكر میكنم روند بازیهای گذشته من باعث شد مازیار میری برای «سعادتآباد»
به من اعتماد كند؛ من از ۱۸ سالگی وارد سینما شدهام و معتقدم كارهای
خوب و بدم برای من تجربه و پلهای بود تا به امروز برسم، در واقع همه
كارهایم در اینكه به اینجا برسم، نقش داشتهاند و سعادتآباد هم از آن
مستثنا نیست و میتواند یك شروع دوباره محسوب شود. با این وجود، هنوز از جایگاه خودم راضی نیستم؛ این نه شعار است و نه ادا و اصول.
سعادتآباد و پدرم یادم رفت!
همیشه
میگفتم بیانصافها! ۱۵ سال است دارم كار میكنم، حتی یك فیلم خوب
نداشتهام كه كاندیدایم كنید؟ وقتی به من گفتند امسال كاندید شدهای، سر
صحنه فیلم «برف روی كاجها» بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند كاندید هستی، خیلی خوشحال شدم. ذكرهایم را گفتم و 2 ركعت نماز شكر خواندم. اینها را میگویم كه بدانید چه حالی داشتم. روز اهدای جوایز وقتی اسم من را خواندند، باور كنید نزدیك بود 3 بار زمین بخورم.
فقط میگفتم خدایا كمك كن زمین نخورم. از قبل هم روی كاغذ چیزهایی نوشته
بودم كه روی سن بخوانم. اول یاد خدا بود، بعد یاد خانوادهام و بعد هم
میخواستم جایزهام را به پدرم تقدیم كنم كه عاشقانه دوستش دارم و در ادامه
هم میخواستم جایزه را به عوامل «سعادتآباد» تقدیم كنم و آخر هم برای
ایران آرزوی صلح و آبادی آرزو كنم. رفتم بالا و آنجا فقط از مادرم تشكر كردم؛ پدرم و سعادتآباد را یادم رفت!
در اوج، خداحافظی خواهم كرد
متاسفانه
در سینمای ایران، یك بازیگر نمیتواند نقشهای متعدد و متفاوتی را پس از
یك سن مشخص بازی كند و نقشهای ما به تكرار میرسد. البته هستند بازیگران
میانسال و خوشذوقی كه بازیگران قابلی هستند و جزو افتخارات ما محسوب
میشوند، اما باز هم به خاطر محدودیتهای انتخاب نقش فكر میكنم جای
چندانی برای بازیگرانی از نسل ما باقی نماند! شاید هم روزی از بازیگری
خداحافظی كنم، اما الان این را قطعی نمیگویم، وقتی خواستم این كار را
انجام دهم، حتما آن را بیان خواهم كرد. من نقشهای متفاوتی را تجربه
كردهام، باید فرصت به جوانترها داده شود و آنها هم وارد بازی و عمل شوند.
گرچه باید اشاره كنم دوست دارم در روزهای اوج، بازیگری را ترك كنم.
من بیحاشیهام
تاكنون
طوری زندگی كردهام كه حاشیه نداشته باشم. این موضوع را غیر از نشریات
زرد، آدمهای اهل قلم و مطبوعاتی كه كمی از حواشی دور هستند و همكارانم،
همه میدانند كه جزو بازیگران بیحاشیه هستم. ولی به نظرم موضوع مطبوعات
زرد در همه جای دنیا مرسوم است و هیچ اشكالی هم ندارد، ولی حرف من این است
كه ای كاش حواشی كه به آنها میپردازیم، كمی به واقعیت نزدیك باشد، نه
حواشی كه به زندگی خصوصی و حرفه افراد صدمه میزند.
كتابی از مهناز افشار
اگر
بخواهم از بازیگری خداحافظی كنم كه خیلی هم نزدیك است، همیشگی خواهد بود.
نمیتوانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی كنم. بازیگری برای من مثل
مجسمهای است كه در وجودم ساختمش، فكر میكنم اگر بعد از اینكه آن را
ساختم بهش دست بزنم، كاملا خراب میشود. عكاسی بلد نیستم و كارگردانی هم
نمیتوانم بكنم. تدوین و فیلمبرداری نزدیكتر است به من. اما
احتمال اینكه نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است نیمهشبها 4 خطی از ذهنم
عبور میكند و یادداشت میكنم و حالا تصمیم گرفتهام دستنوشتههایم را به
صورت كتاب چاپ كنم.
ما از یك كُره دیگر نیامدهایم!
محبوبیت را بیشتر از شهرت دوست دارم، چون فكر میكنم دوامش بیشتر از شهرت است. خب، حُسن محبوبیت این است كه وقتی
از كنار یك نفر رد میشوی، حالا پیر یا جوان، زن یا مرد، بزرگ یا كوچك
و... وقتی به من لبخند میزنند، حس میكنم منِ مهناز افشار، در گوشهای از
ذهن او اثر مثبتی داشتهام و این برای من بسیار دلنشین است. ولی
جنبه منفی این موضوع هم این است كه فكر میكنند بازیگرها، آدمهای عجیب و
غریبی هستند و از كره دیگری آمدند كه این، یك مقدار برایم آزاردهنده است.
سیمرغ