مگر شیطان از آتش نیست، پس چگونه به آتش جهنم سوخته و به آن عذاب میشود؟
لازم است سنخیت مخلوقی که معذب واقع میگردد [مثل انسان یا ابلیس که از گروه جنیان است و سایر شیاطین» از یک سو و سنخیت «عذاب جهنم»، اگر چه به صورت مختصر مورد تامل و دقت بیشتر قرار گیرد.
الف – از آتش خلق شدن ابلیس و سایر جنیان، بدین معنا نیست که آنها عین آتش هستند. بلکه جسمشان از آتش خلق شده است. چنان چه از خاک خلق شدن انسان بدین معنا نیست که جسم انسان عین خاک باشد. بلکه چنان چه شاهدیم آدمی [به غیر از حضرت آدم ع]، از نطفه خلق شده است و بدن او از گوشت و خون و استخوان است. اما خلقت نطفه نیز به خون بر میگردد و خون از مواد غذایی تأمین میشود و مواد غذایی نیز از خاک به دست میآید. لذا خداوند کریم در یک آیه میفرماید همه را «نه فقط حضرت آدم ع) را» از خاک آفریدم و در آیهی دیگری میفرماید که از نطفه آفریدم.
حال سوال اینجاست که آیا برخورد هیچ شی هم سنخ دیگری که از خاک باشد (مانند سنگ، آجر، بتن، چوپ و ...) با انسان، موجب بروز درد یا هر گونه عذاب دیگری در او نمیشود؟ یعنی اگر سنگی به سر یا پای انسان بخورد درد ندارد؟ اگر میکروبی [که آن هم از خاک است] وارد بدن شود، موجب عفونت و آزار و اذیت نمیشود؟ و ... . پس، شیطان هم همینطور است و خلق شدن شیطان و سایر جنیان از آتش، بدین معنا نیست که آنها عین آتش هستند و نیز سبب آن نمیگردد که هیچ نوع آتش یا آن چه از آتش است به آنها اثر نگذارد.
ب – اما نه انسان و نه جن و نه هیچ موجود دیگری، فقط جسم تنها نیست، بلکه اصل او روح است و جسم فقط ابزار اوست. و نه روح انسان از خاک آفریده شده و نه روح جن از آتش. و باید دقت نمود که اصل «لذت و الم» متوجه روح است. در همین دنیا نیز آن «من» که سخن میگوید روح است به وسیلهی زبان، آن «من» که میشنود روح است به وسیلهی گوش ... و آن «من» که رشد منفی یا مثبت میکند روح است به وسیلهی بدن. لذا اگر چه بدن نیز سلسله اعصاب و حسهایی دارد و آرامش یا تشنج دارد که موجب احساس راحتی یا اذیت و درد میشود، اما اصل «لذت و الم» به روح بر میگردد. معاد نیز هم جسمانی است و هم روحانی و لذت و الم آن نیز متوجه هر دو وجه میباشد و اصل روح است.
ج – در مورد عذاب جهنم نیز باید دانست که اولا آتش یکی از عذابهای جهنم است و در بند الف توضیح داده شد که هم سنخی مانع از تأثیر آن نیست. و ثانیا این آتش جسم و روح را میسوزاند و ثالثا سنخ این آتش، اگر چه هیبت یا شکلی مانند آتش دنیا داشته باشد، اما هم سنخ با آتش دنیوی نیست. چنان چه نعمات بهشتی نیز اگر چه هم شکل باشند، اما هم سنخ نیستند.
در همین دنیا نیز ما تفاوت شدت و ضعف وجود، صفات و آثار بسیاری از چیزهایی که اشتراک لفظی و حتی گاه ماهوی دارند را در بسیاری از گونههایی که ظاهر یا هیبتی هم سنخ دارند تجربه میکنیم. به عنوان مثال: نور یا حرارت شمعی که از موم ساخته ساخته شده، نور و حرارت کبریتی که از باروت است، نور و حرارت روغن حیوانی، نور و حرارت نفت و سپس گاز، نور و حرارت برق، نور و حرارت رعد و برق و ...، اگر دقت کنیم متوجه میشویم که در همین عالم ماده نیز هر چه ماده «لطیف»تر باشد و از جرم و کثافات کمتری برخوردار باشد، آثارش شدیدتر میگردد.
عالم آخرت نیز عالم «لطیف» است و به طور کلی از جرم و کثافات و خصوصیات عالم مادی به دور است. چنان چه بدن انسان در بهشت، بهترین غذاها و میوهها را میخورد، اما، هضم، جذب و دفع ماده را ندارد و یا شیر و میوهاش خراب و پوسیده و گندیده نمیشود. و بدن انسان نیز پیر نمیشود. و یا در جهنم میسوزد، اما نمیمیرد.
پس اگر بیان شد رود یا شراب بهشتی و یا آتش جهنم، نباید گمان کنیم که الزاما عین همین رود، نوشیدنی یا آتش دنیوی است و حال آن که خاک و آتشی که بدن انسان و جن از آنها خلق شده است، همین خاک و آتش مادی است.