سلام
خیلی قشنگ بود. بنظر من بعضی جاهاش نه تنها خنده نداشت که خیلی زیبا و تاثیرگذار بود تا جاییکه سر دو جمله آخری بغض گلوم رو گرفت و به حال خودم تاسف خوردم.
منظورم از دوتای آخری اینهاست "خدای عزیز! فکر نمیکنم هیچ کس میتوانست خدایی بهتر از تو باشد. میخوام اینو بدونی که این حرفو بخاطر اینکه الان تو خدایی، نمیزنم. چارلز خدای عزیز! هیچ فکر نمیکردم نارنجی و بنفش به هم بیان. تا وقتی که غروب خورشیدی رو که روز سهشنبه ساخته بودی، دیدم، معرکه بود. اجی" (بخصوص دومیش، واقعا جالب بود)
خیلی ممنون از مطلب خوبت
مجتبی