• فمینیسم از Feminine به معنی جنس مونث است.
• فمینیسم از اواسط قرن نوزدهم تا اوائل قرن بیستم جزو جنبشهای اجتماعی بوده است. اگرچه این تفکر از ابتدا در هیچ یک از تقسیم بندیهای اعتقادی و نظریه و مکتب قرار نمی گرفت اما امروزه جزو نظریه های سیاسی و عملگرایانه واقع شده است.
• اگر بخواهیم آنرا جزو گروه مکاتب قرار دهیم از آن دسته خواهد بود که فاقد انسجام درونی و اتحاد بین نظریات است.
• تاریخچه پیدایش جنبشهای فمینیستی از قرن 15 در اروپای غربی است. اما بطور مشخص تفکرات فمینیستی از قرن 18 جریان شناسی شد.
• قرن 18 بعنوان قرن روشنگری بوده، اعلامیه حقوق بشر فرانسه و اعلامیه استقلال امریکا به ترتیب در سال 1789 و 1776 بوده اند.
• در سال 1791 زنی بنام اولمپ دو گوگ اعلامیه خیابانی تحت عنوان حقوق زن منتشر کرد و حقوق بشر رابه دفاع از حقوق مردان متهم کرد و به همین دلیل سر خود را زیر گیوتین از دست داد.
• در امریکا در سال 1866 با پیروزی لغو برده داری قانون اساسی آمریکا فقط به مردان حق رای داد.
• ظهور فمینیسم به 3 موج تقسیم می شود:
موج اول: فمینیسم تشابه گرا- فمینیسم مارکسیسم
فمینیسم تشابه گرا: فمینیسم لیبرال- فمینیسم تفاوت گرا
تشابه گرا یعنی طیفی که بر نفی تفاوت جنسیت تاکید می کنند.
این گروه به دو قسمت لیبرال و مارکسیسم تقسیم میشوند.
لیبرال: 1- قائل به اصلاحاتند 2- کاربرد اصول آزادی خواهانه در مورد مرد و زن بطور یکسان باشد. 3- حقوق زن = حقوق مرد
اصول لیبرالها به سه دسته تقسیم میشود.1- مشابهت وجودی(زنان خواستار حقوق و موقعیتهای مشابه با مردانند و برابری عقل را درتمام انسانها تبلیغ میکنند) 2- فردیت(اصل بر استقلال فردی است) 3- اهمیت تعلیم و تربیت (آنچه موجب تفاوت شده فرآیند جامعه پذیری است با تعلیم و تربیت نادرست پس با شکل صحیح آن میتوان این تفاوت ساختگی را ازبین برد).
مارکسیسم عوامل اقتصادی را عامل اصلی میدانند و حذف نظام خانه و خانواده بعنوان بارزترین جلوه های نظام فئودالی و مالکیت خصوصی میداند. این ایدئولوژی در واکنش به سرمایه داری شکل گرفت.
تفاوت گرا یعنی از ویژگیهای زنانه دفاع میکرد وتفاوت را امتیاز میدانند و معتقد به جایگزینی شیوه های زنانه بجای مرداه اند و معتقد به تفاوت زن و مرد قائلند.
آدامز در 1890 خانه را مرکز اصلی تمدن ذکر میکند که به دیدگاه فمینیست اجتماعی معروف شد.
فولر 1898 جنبه عاطفی زنان را بعنوان یک امتیاز مطرح میکند. از 1895 الی 1898 انجیل را مورد انتقاد قرار دادند و معتقد به مادر ملکوتی بودند.
این گروه با وجود اختلاف نظرهای بسیار زیادی که داشتند با این همه به حضور سیاسی و اجتماعی زنان و حق رای اعتقاد داشتند.
موج دوم : فمینیسم لیبرال- فمینیسم رادیکال
فمینیسم رادیکال: فمینیسم طبیعت گرا- فمینیسم ذات گرا
بعد از جنگ جهانی اول مرحله تحکیم اقتصاد جهانی سرمایه داری و افول بریتانیا از ده 1870 و رشد توانایی ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم موجب شکل گیری موج دوم شد. وقتی تسلط آمریکا بر نظام جهانی سرمایه داری تثبیت شد، سرمایه داری از یک طرف زن را بعنوان نیروی کار ارزان بصورت عام استفاده کرد و از طرف دیگر مصرف بیشتر برای تولید بیشتر را دنبال کرد.بنابر این برای ایجاد مصرف گرایی زنان بهترین گزینه بودند.کار سخت با دستمزد کم و ابزار شدن زن در خدمت نظام سرمایه داری زنان را درگیر تبعیض دیگری کرد.و از طرف دیگر جنبشهای اجتماعی و تجدید حیات ایدئولوژیهای سوسیال و مارکسیسم و لیبرال موجب شکل گیری موج دوم شد.
در موج دوم لیبرال به چه معنی است؟
1-این گروه دنبال تعمیم ساختارهای عمومی جامعه به زنان و توانمند سازی زنان برای وصول به این ساختارها همانند مردان هستند.و برای این مقصود برگزیدن صفات مردانه را به زنان توصیه میکند.
2-معتقد به دفاع از خانواده بودند.
رادیکال در موج دوم به معنی رهایی بخش است و موج دوم موثرترین افراد و نظریه ها در جریان فمینیستی رادیکالها را داشته است.
فایرستون یکی از نظریه پردازان جنبش زنان در دهه 60 قرن 20 معتقد به انقلاب جنسیتی بوده است.
رایکالها به دو گروه طبیعت گرا و دات گرا تقسیم میشوند.
طبیعت گرا = دوبوآر چهره شاخص این طیف است و منکر غریزه مادری است، خانه داری را کاملا رد میکند، زن در محیط کار ارزشمند است، طرفدار همجنس گرایی و سقط جنین است، معتقد است ریشه تبعیض به ویژگی زیست شناختی زنان برمیگردد و ساختار بیولوژی را ظلم به زنان میداند.و اخلاق سنتی را مردود میداند .
اشتانیم:زن باید حق سقط جنین و برداشتن هر رویش انگلی از بدن خود را داشته باشد.
میلت در 1970 معتقد به انقلاب جنسی است و پرورش کودکان به شکل دسته جمعی پیشنهاد میکند و مخالف خانواده است.
سنگر: پایه گذار سازمان سرپرستی برنامه ریزی است و طرفدار ازدواج نیست وی می گوید وظیفه ما ترویج ارضای جنسی بی حد و مرز بدون ایجاد کودکان ناخواسته است.او از عشق آزاد طرفداری میکرد و ازدواج را تباه کننده ترین عامل برای نظم اجتماعی میداند. .تاثیرگذار ترین فرد بر بر جنبش اصلاح نژاد است و در 1917 در 30 ایالت امریکا قانون الزامی عقیم کردن سیاهان و افراد نامناسب را تصویب کرد.او سیاهان و سربازان و یهودیان را تهدیدی برای نزاد می دانست.به همین دلیل ایده عقیم سازی را مطرح کرد. امروزه بخشمهم تهجم جنبش ضد جمعیت همراه با رویکرد اصلاح نزاد ی است و کشورهای جهان سوم و فقیران را هدف گرفته است.
در اینجا بوضوح در می یابیم که حقوق زن و بشر بازیچه ای لغوی بیش نیست و بد نیست در این مقوله که صدای حقوق بشر انها گوش فلک را کر کرده است اول به تعریف حقوق بشر از دیدگاه آنان بپردازیم.این انسانهای به ظاهر متفکر تنها نژاد ی که حق زندگی را دارد نزاد خودشان میبیند و هیچ حقی برای کشور های فقیر و جهان سوم و سیاهان و... قائل نیست و معتقد به عقیم کردن واصلاح نزاد و از بین بردن انها هستند.و به همین دلیل است که حق غارت و تجاوز به کشور های دیگر را به خود می دهند.و بدتر از انان افرادی هستند که در کشورهای جهان سوم و فقیر به این تفکر بها داده و از اندیشه آنان کورکورانه دفاع میکنند.
ذات گرا=ویژگیهای زنانه را بعنوان ویژگیهای برتر میدانندو معتقد به آینده مونث و طرفدار لزبینیسم هستند و مفهوم خواهری جهانی را وضع کرده اند.
موج سوم = دهه 70 قرن 20 فمنیسم مورد انتقاد قرار گرفت ودر تفکر پست مدرنیسم فمنیسم های سیاه و صلح طلب و اکو ظهور کردند.
فمنیسم پسامدرن= پست مدرن رسالتش را در هم شکستن مدرنیته میداند.و دیدگاه فمنیسم را که که توجهی به تفاوت جنسیتی و بومی زنان را ندارد مورد انتقاد قرار می دهد.ایر یگاری اندیشه غرب را پدر سالار و زن ستیز معرفی میکند. ژاک دریدا اندیشه غرب را متاثر از مفاهیم دو به دو که همواره در ستیز هستند و یک نفر قوی و دیگری را ضعیف میداند.
(دانشکده ی فنی دانشگاه تهران/طرح ضیافت اندیشه/اساتید محترم:فیاض بخش-حاج حسینی-روح افزا)
ادامه دارد...