بتهوون از آغاز تا به امروز چه هدفی را در پیش داشته است؟
من سال1332 كه این مركز دایر شده، متولد نشده بودم كه بدانم پدرم و عمههایم چه اهدافی برای این فروشگاه فرهنگی داشتند ولی نتیجه كار در این سالها در فرهنگ جامعه مشخص است ولی از زمانی كه تصمیمگیری در بتهوون با من بوده قبل از هر چیز سعی كردیم با تمام شرایط اقتصادی و فرهنگی جامعه بمانیم و هدف اصلی، كار فرهنگی بوده است. در یك برهه زمانی بعد از انقلاب، ما شركت تولیدی و تولیدكننده نبودیم و یك خلأ 20 ساله در كار رخ داد تا اینكه سال 83 موسسه آوای خورشید در زیرمجموعه بتهوون شروع به كار كرد و توانستیم با سلیقه خودمان و با هدفی كه بتهوون داشت موسیقی تولید كنیم و در نهایت منجر به این شد كه سلیقه خودمان را هم روی ویترین فروشگاه خودمان و هم بقیه فروشگاهها بیاوریم و از این طریق تاثیرگذار باشیم.
ما همیشه با عنوان مركز موسیقی بتهوون روبهرو بودیم تا فروشگاه و این تصور وجود دارد كه بتهوون علاوه بر كار نشر به عنوان یك مركز خصوصی، در كنار مراكز دولتی تصمیمگیری خصوصی برای موسیقی نیز انجام میدهد.
من دوست دارم همیشه مستقل باشم و این جزو شاخصههایی است كه بتهوون همیشه داشته. من هیچ ادعای سیاستگذاری در كنار سایر سازمانها و ارگانها ندارم چرا كه ایده خودم را دارم و به واسطه شناختم از موسیقی و ارتباطی كه با مخاطب دارم، برداشت متفاوتتری نسبت به كاری كه منتشر میكنم، دارم.
نشر موسیقی همیشه با مشكلاتی از جمله مجوز، كپیرایت، افزایش قیمت، عدم بازگشت مالی و... مواجه بوده كه شاید این مشكلات در دیگر حوزههای هنر كمتر دیده شود. به نظرم موسیقی را باید با موسیقی مقایسه كرد چرا كه ناشرین، مخاطبین و هنرمندان هر حوزه متفاوت هستند. البته میدانم ما نسبت به بقیه شاخههای هنر چه مشكلاتی داریم. مساله قیمت یك بخش مشكلات نشر است.در زمان انقلاب هیچ شركتی وجود نداشت و هیچ موسسه و وزارتخانهای نمیدانست به چه كسی و به چه شیوهای مجوز دهد و این در حالی بود كه نیاز به شنیدن موسیقی وجود داشت. در آن زمان كاست تازه وارد شده بود، صفحه، آخر عمرش بود و به خاطر شرایط موجود،موزیك كپی كردن یك رسالت و كار خیر بود چرا كه فروشگاههای زیادی در اوایل دهه 60 وجود نداشت كه جوابگوی همه مخاطبین باشد. بر این اساس همه وظیفه خود میدانستند كه برای انتقال و شنیده شدن موسیقی خوب آن را كپی كنند.
در آن زمان كپی كردن كارهای چاووش و گلها و ارائه آن به دیگری بسیار كار پسندیدهای بود اما در اواسط دهه 60 یك ادارهای در ارشاد دایر شد كه وظیفهاش صدور مجوز به كاستها و كنسرتهای موسیقی بود. در این میان نیز چند شركت و فروشگاه مجوز پروانه كار گرفتند و نشر و تولید موسیقی رسمی شد و به نوعی چرخه صنعت راه افتاد، اما همه یادشان رفت به مردم بگویند كاست را دیگر كپی نكنید.
این ماجرا تا زمان آمدن سیدی ادامه یافت. در اواسط دهه 70 ، كپی كردن سیدی گران بود اما امروزه با آمدن وسایل پیشرفته، كار راحتتر شده وهمچنان این رویه به شیوههای چون دانلود موسیقی از اینترنت و... ادامه دارد بدون اینكه در نظر گرفته شود پولی كه برای خرید سیدی پرداخت میشود فقط برای استفاده از همان یك اثر است و این در قانون و در منطق عین دزدی است. حال این موسیقی در رسانه یا در مدرسه برای یك مراسم خاص، آسانسور، كافیشاپ و یا ماشین و هر جای دیگری پخش شود، استفاده از مال غیر است و این مشكلترین ماجرای ما در نشر است.
وقتی برای یك كار موسیقی مجوز گرفته و در بازار پخش میشود باید فروش رود تا جبران هزینهها، خدمات، زمان و عمری شود كه همه دستاندركاران مجموعه اعم از ناشر، آهنگساز، خواننده، ترانهسرا و... برای آن زحمت كشیدهاند.
همیشه این سوال مطرح است كه آیا برای یك كاست كمتر از گندم و نان زحمت كشیده شده؟ اما متاسفانه آنها را نمیشود كپی كرد ولی موسیقی را میتوان. به طور كلی میتوان گفت كه اصل ماجرا ریشه فرهنگی دارد. در همه جای دنیا وقتی كنسرتی برگزار میشود شهرداری به برگزاركنندگان پول میدهد ولی در كشور ما پول میگیرند. در تمام دنیا نیروی انتظامی مدیون تولیدكنندگان فرهنگی هستند كه كار فرهنگی خوب انجام میدهند اما ما باید برای انجام كار هنری خوب، پول پرداخت كنیم و این در حالی است كه برگزاركنندگان برنامههای فرهنگی كار بزرگی انجام میدهند و برای ساعتها مردم را از انجام كارهای نامناسب، دیدن شبكههای تلویزیونی و ماهوارهای و... دور و به سالنهای موسیقی، تئاتر و سینما دعوت میكنند.در زمینه نشر، یارانهای دریافت میكنید؟
این اتفاق در سالهای قبل كه اصل 44 وجود نداشت، قرار بود بیفتد. ولی عدم پرداخت كمك مالی از معدود بخشهای اصل 44 است كه اجرا میشود! هماكنون وزارت ارشاد و دولت نمیتواند این كمك را بكند و طبق قانونی كه ما به آن احترام میگذاریم، نمیتوانیم این توقع را از كسی داشته باشیم ولی سیاستهای فرهنگی و كلان دولت میتواند كمكهایی را بدهد.
به طوری كه میتوانند صفحاتی را از روزنامهها برای معرفی كار به ما اختصاص دهند یا به صورت صنفی بتوانیم كادرهایی برای تبلیغ داشته باشیم. شهرداری هم شاید بتواند بیلبوردهایی را در اختیار ما قرار دهد.قیمتگذاری كارها بر چه اساسی است آیا ناشر و خود هنرمند تعیینكننده است و یا طبق یك بخشنامه خاص قیمتگذاری صورت میگیرد؟
بخشنامهای وجود ندارد و هیچ قانون و قاعدهای هم نیست. همیشه یك قیمت پایهای برای یك لوح فشرده بوده و هر تغییری كه رخ داده و قیمتی تعیین شده به واسطه تمام شدن وضعیت نامناسب تهیهكننده از نظر مالی بوده.
در سه مرحلهای كه قیمت سیدی اضافه شد من و چند ناشر دیگر تصمیم به این افزایش گرفتیم چرا كه كاركردن به نوعی غیرممكن بود. البته این قیمت هنوز هم قیمت واقعی یك كالای فرهنگی كه با شرایط خاص تولید میشود، نیست بلكه این بالاترین قیمتی است كه ما توانستیم با پخش، فروشگاه و مردم كنار بیاییم كه در مقابل هم خیلی ریزش مشتری نداشته باشیم.
البته چند سال پیش برخی همكاران ما فكر كردند كه اگر قیمت سیدی را ارزان كنند باعث فروش بیشتر میشود ولی آنها هم در این گذر سالها با مشكلاتی كه برای همه پیش آمد، متوجه شدند كه آن هم تصمیم درستی نبوده و دوباره افزایش قیمت داشتند. به طور كلی ما قیمت سیدی را براساس حداقلها و حداكثرهای هزینه و پرداختهایی كه داریم، تعیین میكنیم و ناگفته نماند كه بازگشت پول ما خیلی دیر، سود پول ما خیلی كم و فروش كار بالا نیست.این افزایش قیمت باعث افزایش كپی نمیشود؟
اگر كپی در این سالها بیشتر شده شاید 5 درصد علتش افزایش قیمت باشد چرا كه عاملهای دیگری وجود دارد كه خیلی در این زمینه دخیل هستند.
به نظرم اگر فردی بخواهد اثری را گوش كند باید با آن كار از نظر عكس روی جلد، قطعات و... آشنا باشد پس باید آن را به طور اوریجینال(اصلی) بخرد و گوش كند.
معتقدم موسیقی فقط آن صدایی نیست كه میشنویم. موسیقی سیدی است كه دستمان میگیریم، تصویری است كه روی جلد آن میبینیم و اطلاعاتی است كه در آن میخوانیم. من فقط موسیقی نمیفروشم من فرهنگ میفروشم كه بخشی از این فرهنگ، موسیقی است.آیا میتوان حضور موسیقی پاپ را یكی از عوامل تاثیرگذار در عدم فروش آلبومهای سنتی و كلاسیك و حتی كنسرتها دانست؟
من هیچ تعصبی نسبت به سبك خاصی از موسیقی ندارم. موسیقی پاپ هم یك موسیقی مصرفی است و نمیتوان بر آن ارزشگذاری كرد.
به نظرم مردم همه نوع موسیقی را گوش میدهند و اینكه بگوییم ما مخالف حضور موسیقی پاپ هستیم كاملا غیر منطقی است در هیچ جای دنیا نمیتوان موسیقی پاپ، ورزشهای مردمیتر، خوراكیها و تفریحات مردمیتر را حذف كرد.
موسیقی شامل فرهنگ، سن و سال، جامعه و... میشود اگر فلان كنسرت پاپ 10 سانس پر میشود به خاطر این است كه مردم احتیاج به گوش كردن آن دارند پس باید باشد. اما اگر یك برنامه موسیقی اصیل و كلاسیك با مخاطب روبهرو نشد دلیلش این است كه در شرایط كنونی مردم آن را نمیخواهند حال ممكن است كه شیوه ارائهاش خوب نبوده باشد.
به عقیده من مخالفت با حضور یك ژانر خاص اصلا منطقی نیست. موسیقی پاپ باید در كنار موسیقی اصیل، كلاسیك و... باشد.چرا ناشران موسیقی ما كار بینالمللی انجام نمیدهند؟
عدم شناخت و ارتباط یكی از دلایل آن است. در دهه 60 كه به نظرم بهترین دوره سینما بود چندین فیلم بینالمللی داشتیم كه امكان حضور بینالمللی پیدا نكردند.
در زمینه موسیقی، شركت هرمس بینالمللی است به گونهای كه هم آثارش در خارج از كشور منتشر میشود و هم آثار چندین هنرمند خارجی را در كشور تولید میكند.
ما اگر خصوصی و مستقل كار میكنیم باید خودمان تحقیق كنیم و راه بینالمللی شدن را پیدا كنیم. هر چند كه بتهوون نیز هماكنون دو كار مشترك با یك شركت بلژیكی و فرانسوی دارد كه قرار است ما در همكاری با آنها یك آلبوم مقامی تنبورنوازی را به طور مشترك منتشر كنیم و در كنار آن نیز یك پروژه مستقل دیگر را در حال انجام داریم.
علاوه بر این ما این امكان را فراهم كردیم كه مخاطبان خارجی از روی وبسایت ما قطعات منتشر شده را گوش كنند و بتوانند به صورت تك قطعه و یا آلبوم آن را خریداری نمایند.
جامجم