به نام خدا
سلام
این مسمط رو امام خمینی در توصیف بهار و امام زمان گفته
برام یه بخشیش خیلی جالب اومد که تو عنوان هم یه قسمتش رو گذاشتم
مژده فروردین ز نو بنمود گیتی را مسخر *** جیشش از مغرب زمین بگرفت تا مشرق سراسر
رایتش افراشت پرچم زین مقرنس چرخ اخضر *** گشت از فرمان وی در خدمتش گردون مقرر
بر جهان و هر چه اندر اوست یکسر حکمران شد
قدرتش بگرفت از خط عرب تا ملک ایران *** از فراز تودهی آنوِرس تا سر حد غازان
هند و قفقاز و حبش، بلغار و ترکستان و سودان *** هم طراز دشت و کوهستان و هم پهنای عمان
دولتش از فر و حشمت، تالی ساسانیان شد
کرد، لشکر را ز ابر تیره ارودویی منظم *** داد هر یک را صرصر بادیه پیمایی ادهم
بر سران لشکر از خورشید نیر داد پرچم *** رعد را فرمان حاضر باش دادی چون شه جم
برق از بهر سلام عید نو آتشفشان شد
چون سران لشکری حاضر شدند از دور و نزدیک *** هم امیران سپه آماده شد از ترک و تاجیک
داد از امر قضا بر رعد غرّان حکم موزیک *** زان سپس دادی بر آن غژمان سپه فرمان شلیک
تودهی غبرا ز شلیک یلان بمباردمان شد
از شلیک لشکری بر خاک تیره خون بریزد *** قلبها سوراخ و اندر صفحهی هامون بریزد
هم به خاک تیره از گردان دو صد میلیون بریزد *** زهرهی قیصر شکافد قلب ناپلئون بریزد
لیک زین بمباردمان عالم بهشت جاودان شد
روزگار از نو، جوان گردید و عالم گشت برنا *** چرخْ پیروز و جهان بهروز و خوش اقبال دنیا
در طربْ خورشید و مه در رقص و در عشرت ثریا *** بس که اسباب طرب گردید از هر سو مهیا
پیر فرتوت کهن از فرط عشرت نوجوان شد
سر به سر دوشیزگان بوستان چون نو عروسان *** داشته فرصت، غنیمت در غیاب بوستان بان
کرده خلوت با جوانهای سحابی در گلستان *** رفته در یک پیرهن با یکدگر چون جان و جانان
من گزارش را نمیدانم دگر آنجا چسان شد
لیک دانم اینقدر گل چون عروسان بارور گشت *** نسترن آبستن آمد، سنبل تر پر ثمر گشت
آن عقیمی را که در دیْ بخت رفت اقبال برگشت *** این زمان طفلش یکی دوشیزه و آن دیگر پسر گشت
موسم عیشش بیامد، سوگواریّش کران شد
البته این هنوز ادامه داره اما فعلاً تا همینجا داشته باشید تا بعد...