سلام سلام
سعی و تلاش و دوری از سستی و كسالت
در سال جهاد اقتصادی
قال على (علیه
السلام):
«اِنَّ الاَْشْیاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتِ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ
وَ الْعَجْزُ، فَنَتَجَ مِنْها الْفَقْرُ»;
«هنگامى كه هر چیزى با دیگرى ازدواج كرد، «كسالت» با
«ناتوانى» ازدواج نمود و حاصل این ازدواج فقر و نادارى شد!».
بحار الانوار، جلد 75، صفحه 59.
شرح و تفسیر
تعبیرى كه در این روایت آمده بسیار زیباست. حضرت طبق این روایت مى فرماید: در
آغاز خلقت، اشیاء مختلف با یكدیگر ازدواج كردند و در كنار یكدیگر قرار گرفتند، هر
چیزى با كفو و چیز متناسب خویش ازدواج كرد و سنخیّت ها و تناسب ها در نظر گرفته شد،
«كسالت» كفو و متناسب و هم سنخ «عجز» شناخته شد و با او ازدواج نمود و ثمره ازدواج
آن ها «فقر» و «تنگدستى» و بدبختى بود.
در حقیقت در این روایت دو عامل و ریشه مهمّ فقر، كه قابل اجتناب هم هستند، بیان
شده است:
عامل اوّل تنبلى است; تنبلى راهى است كه بدون شك به فقر و تنگدستى منتهى
مى گردد.
و عامل دوم ناتوانى است; كه این خود دو رقم است:
الف) ناتوانى هاى طبیعى، مثل این كه شخصى از بدو تولّد نابینا بوده است.
ب) ناتوانى هاى خود خواسته كاذب، كه فراوان است. نیروى واقعى هر انسانى ده برابر
نیرویى است كه به كار گرفته مى شود. این ادّعا به هنگام عصبانیّت قابل لمس است.
اگر در جامعه اى عجز و ناتوانى ها از بین برود، ناتوانى هایى كه بر اثر تلقین به
نفس منجر به إنزوا و سستى و خمودى مى گردد، و افراد جامعه باور كنند كه توانا
هستند، بدون شك تحوّلى عجیب رخ خواهد داد، و كلّ جامعه، افرادى متحرّك و پویا
خواهند شد.
فقر و ناتوانى آثار سوء فراوانى به دنبال خواهد داشت، دین و ایمان و آبروى انسان
را بر باد مى دهد، عزّت و استقلال را متزلزل مى كند و انسان را وابسته مى نماید.
ایران در زمان شاه سلطان حسین آن قدر ضعف و سستى از خود نشان داد كه افغان ها تمام
كشور را اشغال كردند و ثروت آن را به یغما بردند. ولى همین ملّت عاجز و درمانده
وقتى فرماندهى همچون «نادر» پیدا كرد و ضعف و سستى را كنار گذاشت، موفّق شد كشور
خود را از لوث بیگانگان نجات داده و آن ها را بیرون كند.
در عصر و زمان خود ما، ملّت ایران قبل از انقلاب ذلیل و ناتوان بود، امّا با
قیام امام خمینى (رحمه الله)آن نیروى پنهان در وجود
مردم بسیج شد و همچون سیلى پرخروش بنیان طاغوت را برانداخت.
در عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله)، آن حضرت با
همان عرب هاى وحشى عصر جاهلیّت، كه انواع ذلّت و زبونى در جامعه آنان دیده مى شد،
پس از مدّت كوتاهى قسمت عمده دنیا را فتح كرد!.
ژاپنى ها در جنگ جهانى دوم تمام هستى خود را از دست دادند، امّا اراده و پشتكار
خود را حفظ كرده و با تمام قوا به فعالیّت پرداختند، تا آن جا كه هم اكنون قسمت
عمده بازارهاى دنیا را در اختیار گرفته اند!.
انسان هاى موفّق قبل از طلوع آفتاب فعالیّت خویش را آغاز مى كنند و تا دیر هنگام
نمى خوابند، تعطیلات فراوان ندارند و اساس برنامه آن ها بر كار و فعالیّت و عدم
تعطیل است.
در روایتى مى خوانیم كه: «عطسه از سوى خدا و خمیازه از شیطان است!» فلسفه آن روشن است; زیرا انسان پس از عطسه سر حال و
آماده فعالیّت مى شود، ولى هنگامى كه خمیازه مى كشد، نشان از تنبلى و خستگى و میل
به خواب دارد.
آخرین نكته این كه فقر در این روایت تنها فقر اقتصادى نیست، بلكه فقر علمى را هم
شامل مى شود. آدم هاى تنبل و ناتوان در علم هم راه به جایى نمى برند!.