البته امیدوارم که این اتفاق براى هیچکسى نیافتد، هر چند که مرگ حق است و دیر یا زود، همه ما راهىِ آن دیار خواهیم شد. اما اگر خداى ناکرده یکى از عزیزان از دنیا برود و کار به مراسمِ تدفین بیانجامد، معمولاً به دنبالِ طلبه و یا روحانى هم هستند که تلقین را بگوید یا روضهاى به جهتِ آمرزشِ از دنیا رفته، بخواند. و در همین جاست که ماجرا شکل مىگیرد.
فکر کنید که پزشکى که متخصص جراحى گوش است، واردِ روستایى شود که همه مشکلِ چشم دارند و بعد از اینکه متوجه شوند پزشکى به روستاى آنان آمده، به سمتش هجوم برند که خدا تو را رسانده و چشمِ ما مشکل دارد. آن پزشکِ بیچاره که البته پزشک هست، ولى چیزى از چشم و جراحى چشم نمىداند، مىماند که چطور به آن روستاییان بفهماند که پزشک بودن الزاما به معناىِ اینکه بتواند هر دردى را درمان کند، نیست.
ماجراى طلبهها و روحانیون هم از همین قرار است. در یک دیدگاه عامیانه، این نگاه وجود دارد که هر طلبه و یا روحانى، باید بتواند روضه بخواند و یا از عهده مراسمِ تلقین و تدفین برآید.
قابل توجه این عده و کسانى که این طور فکر مىکنند، باید گفته شود که طلبهها و روحانیون بر خلافِ تصورِ عدهاى که فکر مىکنند فقط در حالِ استراحت کردن و حرف زدن و پول درآوردن هستند، کارشان به تخصصها و رشتههاى مختلفى تقسیم مىشود که هر کدام فقط در بعضى از آنها سر رشته دارند.
به صورتِ عمومى، همه طلبهها از احکامِ عمومىِ شرعى اطلاع دارند. همانطور که همه پزشکانِ متخصص، دوره عمومى را گذراندهاند. اما همه آن طلبهها مجتهد نیستند و در پاسخگویى به سؤالاتِ شرعى شما اگر بگویند که باید به مرجعِ خود مراجعه کنید، معنایش این نیست که سواد ندارند، بلکه این است که با رویکرد تخصصى به ماجرا نگاه مىکنند.
فقط عدهاى از طلبهها هستند که به صورتِ تخصصى دروس مربوط به فقه و اصول را ادامه مىدهند و به سمتِ اجتهاد حرکت مىکنند. اگر با این عده روبرو شدید، مىتوانید نظرِ همه مراجع و رویکردهاى متفاوت و دلایل و مسائل به احکام را بپرسید، چون کارِ آنان در طولِ زندگى، رسیدگى به همین مسائل است. معمولاً هم در اماکن مقدسه همچون حرمها و یا امام زادهها، قسمتى براى پاسخگویى به مسائلِ شرعى وجود دارد که روحانیونى که در آنجا مستقر مىشوند، از همین دسته هستند.
رویکردِ بعضى از طلبهها بعد از گذشت از مراحلِ عمومى (که در آن به عموماتِ فقه و اصول، صرف و نحو، منطق و فلسفه و… آشنا مىشوند) گرایشهاى تخصصىِ منطقى و یا فلسفى پیدا مىکنند و به متخصصین فلسفه اسلامى و یا فلسفههاى دیگر تبدیل مىشوند. طبیعتا این عده که اکثرِ عمرشان را به فراگیرى این دانشها و تبادل نظر و اندیشه پرداختهاند، شاید نتوانند تلقینِ از دنیا رفتهاى را انجام بدهد. این عده وقتشان بیشتر در پژوهشگاهها، دانشگاهها و مدارس مىگذرد و بنابراین اگر براى پایان نامه خود در رشتههاى معارف، ادیان، فلسفه و منطق و علوم انسانى و… نیاز به راهنمایى یا مشاوره داشتید، به آنان مراجعه کنید.
همه طلبهها نمىتوانند به زبانِ عربى فصیح سخن بگویند. هر چند که آنان در طولِ تحصیل عربى مىخوانند، اما عربىِ آنان، عربى علمى است که در حالِ حاضر، در هیچکدام از کشورهاى عربى و حتى غیر عربى، نه به آن شیوه سخن گفته مىشود و نه چیزى نوشته مىشود. عربى که آنان مىخوانند، فراگیرى اصولِ اصلىِ زبان، براى درک مفهوم قرآن و روایات است. بنابراین اگر از کشورهاى عرب زبان آمدهاید و به زبانِ شکسته عربى یا همان عربى عامیانه سخن مىگویید، بدانید که شاید بسیارى نتوانند با شما درباره تحولاتِ کشورهاى عربى، هم کلام شوند.
به همین سیاق، فقط رویکرد بعضى از طلبهها در رفتن به منبر و خواندن روضه است. یعنى کسانى که به صورت تخصصى، فنونِ خطابه و سخن و روانشناسى مخاطب را مىآموزند، تا بتوانند هم موعظه کنند و هم در مواقعِ لزوم، روضه بخوانند.
بنابراین بیایید حداقل از این لحظه، فکر نکنیم هر پزشکى که دیدیم، باید از خارشِ انگشتِ کوچکِ پاىِ راستِ ما سر در بیاورد و اگر بگوید که چیزى در این زمینه نمىداند، بى سواد است. به همین سیاق، فکر نکنیم که همه طلبهها، از همه امورِ مربوطِ به مسائلِ دینى و مذهبى آگاه هستند.
ما امروز در دنیاىِ تخصصها زندگى مىکنیم. بنابراین اگر مشکلى داریم، باید به دنبالِ متخصصش بگردیم. شاید در ابتدا کمى سخت باشد، ولى زمانش فرا رسیده که تنبلى و کسالت را که مدتهاست دچارش هستیم، کنار بگذاریم.
منبع