بسم الله الرّحمن الرّحیم
**********************************************
با سلام
چندوقتیه یه دوست جدید پیداکردم که از خودم دو-سه سالی بزرگتره.
اوایل به خاطر ظاهر مؤمنانه و خوبش باهاش دوست شدم ولی الآن باورم نمیشه این آدم همونی باشه که من فکرشو می کردم!
راستش وقتی بهش تلفن می کنم یا اون بهم زنگ میزنه،هر دفعه احساس می کنم دارم با یه آدم متفاوت صحبت می کنم!
یه وقتایی انگار یه نوجوونه،یه مواقعی انگار یه آدم باتجربه و زیرکه،یه مواقعی هم انگار بدترین آدم روی زمینه!
باور کنید راست میگم.
بعضی مواقع دوست دارم رابطمو باهاش قطع کنم امّا دلم براش می سوزه و میگم شاید بتونم کمکش کنم.
آخه خیلی ازش می ترسم،چون همش هم حرف از مرگ،خودکشی و اینطور چیزا میزنه.راستش چندبارم خواست به سمت یه گناه خیلی بد بره و حرفشو باهام زد ولی خیلی نصیحتش کردم و خودش گفت:حرفات منو تغئیر داده،چند روزی هم خوب بود ولی دوباره بد شده!
اوایل فکر می کردم ازاین آدم مؤمن تر پیدا نمیشه امّا تازگی ها فهمیدم نه اهل نمازه و نه اهل روزه!!!
مادرم میگه مثل شیطون می مونه!
امّا من این حرف مادرم رو قبول ندارم و فکر می کنم این آدم فقط یه جور بیماری روانی داره که مدام در حال تغئیر غیر ارادی شخصیته!
حتّی بعضی وقتا ناسزاهای بدی رو به زبون میاره که آدمو میخکوب می کنه.توی همچین مواقعی از هیچکس خجالت نمی کشه ولی مثلاً فردای اونروز دیگه روش نمیشه به صورت آدم بخاطر حرفای بد روز قبلش نگاه کنه.
من زیاد با خانوادش آشنایی و ارتباط ندارم ولی مدام از اونا بد میگه،و حتّی بعضی مواقع گریه می کنه!
یادمه یه روز به گوشیم زنگ زد،وقتی بهش گفتم:کجایی؟گفت:قبرستونم!!!
بعد زد زیر گریه و گفت:الآن می دونی کجام؟
گفتم:نه!کجایی؟
گفت:تو یه قبر خالی نشستم!
منم خیییلی ترسیده بودم گفتم :این کارا یعنی چی؟
گفت:اینجا خونه ی بخت منه!
راستس این شخص اوایل بهم می گفت ازدواج نکرده،ولی چند روز پیش بهم گفت:ازدواج کرده و یه دختر هم داره!!!
باور کنید دارم دیوونه میشم،چند روز بهش زنگ نزدم امّا اون بهم زنگ زد و گفت:چرا دیگه سراغی ازمن نمی گیری؟فقط تویی که بهم آرامش میدی و تو بهترین دوست منی!!!
***
اینو تو این انجمن مطرح کردم تا اگر کسی با این علایم می تونه به بیماری این آدم پی ببره، بنده رو در جریان بذاره شاید بتونیم باهم کمکش کنیم و به ثوابی هم برسیم إن شاء الله.
با سپاس از همگی