• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2454)
يکشنبه 4/11/1388 - 10:54 -0 تشکر 177643
ویژه نامه سالروز شهادت سرلشگر حسن باقری

 
بسم رب الشهدا والصدیقین
۹ بهمن ماه سالروز شهادت سرلشگرحسن باقری تبریک و تسلیت باد
 

 
باقری آن شمع بزم اهل دل
آن كه سرو از قامتش بودی خجل
میر و سرداری رشید و بی قرین
پاسدار دین و قرآن مبین
سربداری پاكدین و سرفراز
پاكبازی بی نیاز و اهل راز
اهل هیات بود و با عترت قرین
خاكسار اهل بیت طاهرین
بود اهل منطق و صاحب سخن
عامل قرآن و شمع انجمن
در بر یاران به نام مستعار
به غلامی حسینش افتخار
گاه افشردی بد و گه باقری
لیك جانش از دوئیت بد بری
آن دلاور قهرمان سرفراز
بود در میدان دلیر و یكه تاز
داشت در تحلیل و تفسیر خبر
قدرتی از همقطاران بیشتر
پیش دشمن همچو كوه استاده بود
مرحله در مرحله آماده بود
بود چون دلداده كوی حسین
بود از جان عاشق پیر خمین
جنگ را مسوولیت بسیار داشت
سینه‌ای سوزان و آتشبار داشت
لحظه‌ای از یاد حق غافل نبود
جز فداكاری ورا حاصل نبود
عاقبت شد پیكرش آماج تیر
آن دلیر سرفراز بی‌نظیر
لحظه‌ تودیع آن نور دو عین
داشت بر لب ذكر مولایش حسین
با حضورش رخت از دنیا گرفت
در جنان در سایه‌اش ماوا گرفت

نام پدر:رمضان‌ محل تولد:شهرستان فردوس‌ روستای رقه‌
تاریخ تولد:08/01/43 تاریخ شهادت :09/11/65
محل شهادت :پاسگاه زید منطقه :
مسؤلیت :مسئول‌تخریب‌ شغل :
عضویت : كادر یگان:لشكر 5 نصر
گلزار :ثبت نشده کد شهید:6504944

قابل ذکر می باشد که به علت حساسیت فعالیت های شهید بزرگوار و فرمانده آگاه سپاه اسلام غلامحسین افشردی  و پنهان ماندن نام اصلی وی از دشمنان اسلام ، نام مستعار حسن باقری برای او انتخاب می شود 

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 4/11/1388 - 10:59 - 0 تشکر 177649

یكی از مهم‌ترین پیامدهای جنگ تحمیلی، معرفی نخبگان نظامی جدید و تربیت نسل جدیدی از فرماندهان بود. یكی از این افراد كه در مدت كوتاهی توانست در عرصه فرماندهی عالی جنگ، وظایف خطیری را انجام دهد. شهید حسن باقری بود. ثمره حضور این شهید بزرگوار را می‌توان در جای جای عملیات‌ دوره آزاد سازی مشاهده كرد. با وجود این كه اسناد و گزارش‌های متعددی از شهید باقری در دست است. اما یكی از مهم‌ترین اسنادی كه از وی به یادگار مانده، دفترچه یادداشت‌های اوست. بنا به اظهارات بسیاری از دوستان و همقطاران شهید باقری وی در نوشتن یادداشت‌های روزانه فرد بسیار منظمی بود. از این رو، دفترچه یادداشت‌های ایشان حاوی مطالب ارزنده و منحصر به‌فردی است كه ممكن است نظایر آن در جای دیگری ثبت نشده باشد. مطالب دفترچه عمدتاً به شكل موضوعی تدوین شده و شهید باقری تلاش كرده هر موضوعی را به بهترین وجه تشریح نماید. در این نوشتار ویژه با دست‌نوشته‌های ایشان آشنا می‌شویم.

موضع سیاسی حزب بعث و عكس العمل‌های لازم

لازم به یادآوری است كه ارتش صدام یك ارتش كلاسیك منظم است كه اتكاء آن بیش‌تر به نیروی زرهی است. نكته قابل توجه این است كه در ارتش عراق كاملاً سیستم فرماندهی حاكم می‌باشد و به نظرم این ارتش از سلسله مراتب خوبی برخوردار است. همچنین به لحاظ آموزش نیز، به خصوص در رسته زرهی، اعم از تیراندازی و مانور كلی، از آموزش خوبی برخوردار می‌باشد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شكست توطئه‌های اولیه آمریكا، خطر صدور این انقلاب به كشورهای همسایه مطرح شد و با این وسوسه، صدام را تحریك كردند برای پیشگیری از صدور این انقلاب، به ایران حمله كند. به خصوص كه ارتش ایران نیز از آمادگی لازم برخوردار نبود و درگیر اختلافات داخلی بود. این كار در تثبیت رژیم بغداد نیز مؤثر بود، از این رو صدام این كار را به ارتش خودش واگذار كرد.

با توجه به عدم آمادگی و مشكلات داخلی ـ‌ كه نه نیرو و نه مواضعی در مرز وجود داشت ـ ارتش عراق با توجه به طرح‌هایی كه قبلاً تهیه كرده بود و نظر به این كه در مرزها هیچ گونه كنترلی وجود نداشت، افسران عراقی حتی تا پل نادری با لباس مبدل برای شناسایی آمده بودند. با چنین امكاناتی، عراق حمله نظامی سراسری خود را به پشتوانه نیروی هوایی‌اش شروع كرد. اگر چه این اتفاق در باور هیچ كس نمی‌گنجید ولی همه به یقین رسیدند كه موضوع جدی است، البته در زمینه پاسخگویی به این تهاجم در این جا، ‌كاری به عملكرد بنی صدر ندارم.

ادامه دارد...

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 11:0 - 0 تشکر 177651

...

با پیروزی‌هایی كه ارتش عراق به دست آورد چند موضوع به باور صدام و دیگران تبدیل شد:

1) برای ایران می‌توان مساله ایجاد كرد. حتی در سوسنگرد، فرماندار و شهردار را از عربستآنها تعیین كردند؛

2) اتكا به ارتش عراق به عنوان ركن قابل اطمینان؛

3) مطرح شدن صدام به عنوان یك قدرت عربی در منطقه، كه توانست وام‌ها و تأییدات دیپلماسی زیادی بگیرد.

با طولانی شدن جنگ و عوض شدن شیوه مقابله نیروهای اسلام، سختی‌های جنگ و فقدان انگیزه برای جنگ در نزد ارتش عراق، كم كم آن احساس پیروزی برای آنها از بین رفت و حملات نیروهای اسلام نیز ادامه پیدا كرد و با سفارشات امام امت در مورد جنگ ـ به عنوان اصلی‌ترین موضوع انقلاب ـ حملات، گسترده‌تر شد و ضربه اصلی در مهرماه 1360 در آبادان، صورت جنگ را عوض كرد.

صدام كه شكست مهمی در آن مقطع از جنگ خورده بود، توانست با توجیهات نظامی و غیره كه این شكست یك اشتباه نظامی بوده و ما نباید در شرق كارون باقی می‌ماندیم و به صورت اتفاقی، ایران به این پیروزی رسیده است، این شكست را توجیه كند. به خصوص كه بین حمله آبادان و بستان دو ماه فاصله وجود داشت. حمله بستان ضربه دومی بود كه موقعیت صدام را به لرزه انداخت و حتی مجبور شد سر پل باقیمانده شمال نیسان را با حدود 7 پل تخلیه كند. صدام این قضیه را این گونه توجیه كرد كه ایرانی‌ها با چند صد هزار نفر به ما حمله كرده‌اند و حتی یك تعداد از نفرات‌شان را بدون اسلحه به جبهه فرستاده‌اند ولی این دو شكست در نزد صدام كارایی ارتش و به خصوص فرماندهان آنها را زیر سؤال برد.

صدام با اتكا به نیروی پیاده نامنظم و پشتیبانی زرهی و تثبیت زرهی خود، وارد معركه شد و تصمیم گرفت با آماده كردن نیروی شبه نظامی جیش الشعبی، به پیروزی‌هایی نظیر پیروزی‌های ایران دست یابد. اولین اثر و عمل این روش حمله به چزابه بود كه خود صدام نیز به همراه شنشل برای تحریك نیروها به پادگان شیب و جفیر برای سخنرانی برای تیپ‌ها آمد تا بتواند این افراد را به جنگ ترغیب كند. اما به لطف خداوند متعال و مقاومتی كه توسط رزمندگان اسلام در چزابه صورت گرفت، هر چند ما شهدای زیادی نیز در این منطقه تقدیم اسلام كردیم اما در عوض تلفات زیادی نیز به ارتش عراق وارد نمودیم.

به نظر می‌رسد صدام فكر می‌كرد كه با وارد شدن خودش به صحنه، بسیاری از مسائل حل خواهد شد ولی تجربه چزابه این موضوع را منتفی نمود. این موضوع روشن است كه چزابه خارج از یك قواره كلاسیك نظامی بود.

پس از‌ آن آمادگی بیشتر نیروهای اسلام برای حمله به منطقه دزفول و شوش مطرح شد. اطلاعات عراق در این مورد كافی بود و عكس العمل آن برای جلوگیری از این عملیات، اجرای یك طرح ناچاری تك به مواضع ما بود كه در منطقه قرارگاه فجر و مقداری در قراگاه فتح انجام شد. این طرح، آمیزه‌ای از برداشت‌های سیاسی و اقدامات فرماندهان نظامی بود و هر چند تلفاتی برای عراق در بر داشت ولی شاید تنها كاری كه می‌توانست انجام دهد.

با لطف خداوند متعال عملیات فتح المبین پیروز شد و ضربه مهمی با توجه به زمان عملیات به ارتش عراق وارد شد. اسارت بیش از پانزده هزار نفر نظامی، به خصوص اسیر شدن یك ژنرال و چند فرمانده تیپ پیاده و زرهی و افسران ارشد از جمله نتایج مهم این عملیات بود.

از لحاظ تبلیغاتی نیز روی این موضوع كار شد و در رسانه‌های آمریكایی پخش شد. در كنار این موضوع، تحكیم روابط با چند كشور عربی كه وابستگی كمتری داشتند ادامه یافت. پس از اطمینان سوریه از ایران به عنوان یك كشور هم‌پیمان قابل اتكا و قدرتمند (ولو به مقیاس‌های مادی آنها) این كشور حاضر شد لوله نفت عراق را قطع كند و ایران نیز قرار شد نفت سوریه را تأمین نماید. این موضوع شكست دزفول را برای صدام تشدید كرد. نتیجه آن، این بود كه صدام توسط مجلس الوطنی مورد سؤال قرار گیرد و نمایندگان علی‌رغم وابستگی‌شان مجبور شدند، از صدام در مورد قطع نفت عراق از مسیر سوریه و شكست دزفول توضیح بخواهند. صدام در حدود 23/1/1361 در مجلس شورای عراق به همراه برزان (برادرش) و یك نفر دیگر حاضر شد و با نقشه‌ای كه به دیوار چسبانده بود درباره این دو مورد توضیح داد. درباره سوریه به تشریح سابقه حزب بعث پرداخت و در مورد جنگ با ایران نیز، باز هم به گذشته برگشت و اعلام كرد كه قصد جنگ نداشته بلكه ایران جنگ افروزی كرده و او فقط برای مقابله و جلوگیری از كوبیده شدن شهرهای مرزی عراق و حتی اشغال عراق، دست به پاسخگویی زده و در این مورد پیش از جنگ یادداشت‌هایی را به ایران ارسال كرده، اما مقامات ایران توجهی بدان نكرده‌اند و حتی عراق در محورهایی به ایران حمله كرده كه اگر خالی باشند ایران نیز از همان مسیرها به عراق حمله خواهند كرد مانند قصر شیرین ـ عین خوش، چزابه، خرمشهر، وی گفت: ما حاضریم همین الان نیز ایران را تخلیه كنیم ولی چه تضمینی وجود دارد كه در صورت عقب نشینی ما، ایران به عراق حمله نكند. در سخنان صدام ضعف زیادی مشهود بود و با واقعیت‌ها سخن می‌گفت. وی در ادامه اظهار داشت كه كشورهای پیروز جنگ جهانی دوم نیز هزاران نفر اسیر داده‌اند و به این دلیل كه ما دفاع كننده بودیم و نمی‌توانستیم همیشه آماده باشیم و همه شكاف‌ها را بپوشانیم؛ همچنین، ایرانی‌ها خود را برای این حمله آماده كرده بودند و نیروهای ما داوطلب بودند و از كارآیی كافی برخوردار نبودند لذا اسیر شدند و بعد هم شعار می‌دهد كه «دیگر صدام آن صدامی نیست كه در كاخ ریاست جمهوری بنشیند بلكه می‌آید و در مرز می‌جنگد.»

از مجموعه این صحبت‌ها می‌توان چنین نتیجه گرفت كه صدام نیز، پس از طی مراحلی مورد سؤال واقع شده و به تعبیر دیگر، آمریكا صحنه نمایشنامه بختیار و مجلس را تكرار كرده تا اگر قرار شد صدام كنار گذاشته شود قضیه خیلی هم غیر منتظره نباشد.

نخست به نظر می‌رسید عقب نشینی از جبهه چزابه بحث عمده‌ای باشد، اما بنابر اطلاعات واصله، این عقب نشینی عمدتاً از سوی شمال جبهه بود، كه هیچ تأمینی برای عراق نداشته، لذا انگیزه اصلی صرفه جویی در نیرو بوده است. دشمن چزابه را تخلیه كرده و خود را به پشت جاده شنی كشانده است.

موقعیت فعلی دشمن؛ از آن جا كه دشمن در غرب كارون و جنوب كرخه نور به راهكار عمده ما برای ادامه عملیات پی برده، سعی در حفظ خط كرخه نور دارد؛ از این رو نیروهای تقویتی و احتیاط‌هایی را در مركزیت جفیر مستقر نموده كه استعداد آنها بیش از دو تیپ زرهی می‌باشد. از سوی دیگر نیز، به مسدود كردن غرب سلیمانیه اقدام نموده و یك راه پاتك در شمال آن یعنی جنوب مشارع ایجاد كرده است. همچنین تقویت‌هایی در شمال عرایض انجام داده و یك گوشه بین سد بند و جاده آسفالت ایجاد نموده است. علی رغم این، اقدامات سیاسی هیئت‌های صلح نیز با سرعت و شدت بیش‌تری در جریان است. مراجعه سكوتوره و شطی با چند نفر دیگر در دو روز پیاپی و اعلام صدام مبنی بر قبول عقب نشینی در صورت تضمین ایران بر عدم دنبال نكردن نیروهای عراقی از این جمله‌اند.

راهكار دومی كه می‌توان مطرح كرد این است كه چون دشمن در منطقه قرار گاه قدس، فقط جناح جنوبی دارد و همین یك جناح را دارد، پیشنهاد می‌شود، قرارگاه قدس با دو سوم نیروی خود عملیات را از این قسمت ادامه دهد و قرارگاه فتح نیز سر پل را حفظ كند و احتمالاً جناح چپ قدس را تأمین كند و اگر بتواند بعد از آن تا طلائیه پیش برود و عقبه دشمن را ببندد.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 11:2 - 0 تشکر 177654

 دستنوشته های شهید باقری

خواب دیدن جهان آرا

در تاریخ 28/1/61، هنگام اذان صبح محمد علی جهان آرا را در خواب دیدم. فضایی بود و جهان آرا با افرادش كه حدود 80 تا90 نفر می‌شدند در یك فضایی بودند، من یادم بود كه او شهید شده، حالتی داشت و مشغول جمع كردن افرادش برای جلسه یا سمینار یا میهمانی بود و خودش نیز مشغول این كار بود و حواسش به من نبود، از او پرسیدم كه در این جا وضعت چه طور است. گفت: خوبم. خیلی خوبم. بعد او را كناری كشیدم و در گوشش گفتم: می‌دانی در خرمشهر حمله است. گفت: بله، اما حیف كه من نیستم.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 11:5 - 0 تشکر 177657

 دستنوشته های شهید باقری

شب عملیات بیت المقدس

ساعت 1:05 بامداد، قرارگاه نصر را از كنار آب حركت دادیم. ساعت 1:20،‌ قرارگاه فتح و تیپ كربلا درگیر شده‌اند و خاكریز اول دشمن سقوط كرده است.

در ساعت 1:20، بامداد قرارگاه نصر 3، پنج دقیقه وقت خواست و گفت در حال دور زدن خرائب هستیم. نصر 2،‌ از خاكریزی كه دشمن زده بود بدون درگیری رد شده است.

نصر 1، در حال پیشروی است اما درگیر نشده است. آنها در ساعت 1، 1:25 خبر داده‌اند در 2 كیلومتری جاده آسفالته هستند. قرارگاه قدس، درگیر شده‌اند و وضع‌شان خوب است. نصر 2، در ساعت 1:35 حدود 4 – 3 كیلومتری جاده آسفالته قرار دارند.

قرارگاه‌های قدس و بیت المقدس درگیر شده و توپخانه دشمن را گرفته‌اند. در ساعت 1:40 بامداد كد یا علی بن ابی طالب اعلام شد. در ساعت 1:50 حمیدیه و ثار الله خط را شكسته و عبور كرده‌اند و حمیدیه حدود یك كیلومتر پیش رفته است. در ساعت 2:00 رده دوم نصر 1 نتوانسته حركت كند. قرار شد خودرو به آنها داده شود تا حركت كنند.

نصر 3 در ساعت 2:15، 35 دستگاه تانك را دور زده و به جاده آسفالته رسیده است. نصر 3 در ساعت 2:20 هنوز وضعیت مشخصی ندارد. نصر 5، می‌گوید مقابل خرائب است. در ساعت 2:30 40 دستگاه تویوتا برای نصر 1 فرستاده شد. نصر 1 در ساعت 2:50 تویوتوها را پیدا كرد. در ساعت 3:50 نصر 2 درگیری را شروع كرد. نصر 3 در ساعت 3:10 می‌گوید به دشمن رسیده‌ایم. درگیری در خرائب در ساعت 3:30 همچنان ادامه دارد و نصر 5 حدود 3 كیلومتر از خرائب عبور كرده است. در ساعت 3:50 نصر 2 با 35 دستگاه تانك درگیر شده ولی مقاومت می‌كند و 8 عدد توپ به غنیمت گرفته است و تعدادی اسیر نیز گرفته است. نصر 5 در ساعت 5:00، در 800 متری شرق جاده و 500 متری شمال سد بند است. 5:15 نصر 3 با سد بند درگیر شده است. 6:20 واحدی كه در پشت سد بند بوده از رده بالاتر از خود، تقاضای عقب نشینی كرده كه گفته‌اند فقط در صورتی كه وسایلش را بیاورد می‌تواند عقب نشینی كند. كه جواب داده، فقط خودروهایم را می‌توانم پایین بیاورم.

نظرات كلی راجع به این حمله (بیت المقدس): 10/2/61

1)‌ سرعت در اجرای عملیات به علت عكس العمل عراق،

2) ضعف آمادگی و شناسایی تیپ 46 فجر،

3) واگذاری بیش از اندازة گردان به تیپ‌ها و در نتیجه واگذاری دو تلاش اصلی به یك تیپ كه نتوانسته هر دوی آنها را تأمین كند،

4) تلاش در دو جهت متضاد،

5) روز كشیده شدن عملیات،

6) نبودن نقطه نشانی، كه بتوان عملیات را از طریق آن هدایت كرد كه این مساله باعث ضعف بین همه داده‌ها شده بود،

7)‌ مشكل بودن تطبیق شروع حركت تا انتها و استقرار روی جادة‌ آسفالته.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 11:8 - 0 تشکر 177662

دستنوشته های شهید باقری

تغيير فرماندهي قرارگاه كربلا، 23/8/1361

حدود دو سه روز از عمليات مشترك محرم گذشته بود (13/8/1361) كه برادر محسن از جبهه به تهران برگشت. وي، طبق عادت هميشگي قبل از اين كه برگردد صلاح ديده بود در بعضي از مسؤوليت‌ها تغييراتي را انجام دهد و با برادران رحيم [صفوي]، [غلام علي] رشيد و بزرگ‌زاده نيز مشورت كرده بود كه حسن [باقري] به تهران بيايد و برادر مجيد بقايي مسؤوليت را به عهده بگيرد. با مجيد كه صحبت كردم چندان قبول نمي‌كرد و با توجه به حساسيتي كه من از مجيد سراغ داشتم، صبر كردم تا رفته رفته ضرورت مساله برايش كاملاً ملموس گردد و خودش قبول كند، تا اين كه مرحله سوم عمليات نيز پايان يافت و قرار شد در مورد بحث ادامه عمليات به تهران بروم و مشورت صورت گيرد و نتيجه مشخص بشود. با مجيد كه صحبت كردم در آغاز نمي‌پذيرفت. اما، صحبتي هم نمي‌توانست بكند چرا كه برادر محسن گفته بود و خودش هم ايمان داشت كه اين كار بايد انجام شود، اما هنوز معاونش مشخص نشده بود و مسؤول طرح و برنامه نيز نداشت. قرار بود كه برادر احمد غلام‌پور معاون قرارگاه و برادر صفاري مسؤول طرح و برنامه باشد كه هيچ كدام آزاد نبودند.

از سوي ديگر كارهاي قرارگاه دو علت از هم پاشيدگي داشت: يكي نداشتن محل ثابت، كه مقر قبلي در حدود ايستگاه حسينه جاده خرمشهر بود و در اهواز هم در پي آماده كردن محلي بودند (آلفا ـ آلفا) و در عين خوش نيز مقر مستقلي نداشتيم و داخل در سپاه سوم بوديم. دليل دوم نيز، انجام دو مرحله نهم از يك عمليات سنگين و پيشروي 70 درصد بيش از اهداف تعيين شده بود.

با اين اوضاع و احوال، من سه روز به تهران رفتم (و خانواده‌ام را نيز بردم) و پس از مشورت‌ها بازگشتم. چند جلسه مشترك مجدداً با برادر مجيد در قرار گاه قدس، كربلا، قائم، ستاد، نيز داشتيم و بالاخره در 21/8/1361 در جلسه قرار گاه‌هاي تابعه كربلا، مسؤوليت برادر مجيد را اعلام كردم و تقريباً از آن به بعد كار تصميم‌گيرندگي نكردم …

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 18:44 - 0 تشکر 177826

معرفی چند كتاب‌ تألیف شده دربارة شهید حسن باقری

«چشم جبهه‌ها»

خاطراتی از سردار سرلشكر پاسدار شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

مجموعة خاطرات سرداران، ویژه گروه سنی د (دوره راهنمایی)، نوجوانان

نویسند: سمیرا اصلانپور

ویراستار: محمد باقر شمسی پور

ناشر: كنگرة بزرگداشت سرداران شهید سپاه و 36 هزار شهید استان تهران ـ كمیته انتشارات

چاپ اول: بهار 1376

تعداد: 5000 جلد

كتاب چشم جبهه‌ها، تدوین خاطراتی در مورد شهید حسن باقری است. این خاطرات از قول افرادی، مانند مادر گرامی شهید باقری، همسر محترم ایشان و برادر بزرگوارشان (سردار محمد باقری)، شهیدانی چون حجت الاسلام والمسلمین شهید فضل الله محلاتی، سردار سرلشكر شهید محمد ابراهیم همت و سردار سرلشكر پاسدار شهید زین الدین، خواهران و برادرانی چون خلیل سبحانی، ماشاء الله اسماعیلی، اسدی، معینیان، غلامپور، سوداگرا، خرمدل، جعفری، كیانی، رشید، بلالی،‌ همدانی، قربانی، رحیمی، پالاش، رضایی مقدم و كمالی نقل شده است.

در این كتاب، تلاش و سعی شده است به ترتیب، خاطراتی از دوره‌های مختلف حیات ایشان نوشته شود كه عبارت‌اند از: دوران پیش از انقلاب، روزهای پیروزی انقلاب، دوران پس از انقلاب تا ‎آغاز جنگ، زندگی خانوادگی و شخصیتی ایشان، خاطراتی از دوران جنگ، بازگو كردن نقش یك فرمانده و تأثیر حضور وی در عملیات‌ مختلف، مانند عملیات ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان و عملیات در منطقة چزابه و در پایان نیز خاطراتی از ساعت پیش از به شهادت رسیدن ایشان نقل شده است.

طول قدم‌ها:

«به یاد دارم كه در عملیات رمضان، حتی فرماندهان گروهآنها و دسته‌ها را هم برای جلسه آورد، در صحبت‌هایش با آنها چنان دقیق بود و چنان با جزئیات كار داشت كه حتی قدم‌های افراد شناسایی را اندازه می‌گرفت، كسی را كه قرار بود برای شناسایی فرستاده شود، می‌خواست و می‌گفت كه قدم بزند، آن وقت می‌گفت فاصله‌ای را كه راه رفته است، اندازه بگیرند تا طول قدم‌هایش معلوم شود، این قدر در شناسایی دقیق بود كه می‌دانست با كمی این طرف و آن طرف شدن ممكن است اشتباه بزرگی روی دهد، در حالی كه فرماندهی سطح بالا بود و طبیعتاً، نباید به این جزئیات وارد می‌شد».

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 18:45 - 0 تشکر 177827

مسافر (قصة فرماندهان / 10)

براساس زندگی شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

نوشته: داود بختیاری دانشور

ناشر: شركت انتشارات سوره مهد و بنیاد شهید انقلاب اسلامی، نشر شاهد

چاپ دوم: 1383

تعداد: 10000 نسخه

مسافر كتابی با نثر بسیار ساده و به صورت داستان است كه در آن، نویسنده، زندگی شهید باقری را از آغاز با زبان خود، با توصیف حالات و رفتار و با نحوه تولد وی آغاز كرده و به صورت داستان، سرگذشت زندگی این شهید بزرگوار را بیان می‌كند. و در واقع، وقایع مهم زندگی ایشان به قلم نویسنده به صورت داستان و نه به صورت نقل خاطره نوشته و در پایان نیز نحوة شهادت ایشان به همان نحو بازگو شده است.

«… مرد، چمباته زده جلوی در مسجد نشسته است و غرق در فكر، ریشش را می‌خاراند، با دیدن بچه‌ها كه دوره‌اش كرده‌اند، هول كرده از جا كنده می‌شود. چهره‌اش خسته و درمانده است، لبش ریز ریز می‌لرزد. ـ من … یك امشب را این جا می‌مانم … صبح، بعد از نماز می‌روم. غلامحسین یك قدم جلو می‌رود و به صورت مرد زل می‌زند. ـ غریبی؟ ـ آره … مسافرم ـ ساك و وسایلم را گم كرده‌ام.

دل آسمان منفجر می‌شود و رعدی آن را به دو نیم می‌كند. چند تا از بچه‌ها می‌دوند داخل مسجد، مرد سر جایش پا به پا می‌شود. غلامحسین دست روی شانة مرد می‌گذارد. ـ می‌رویم خانة ما … گرم‌تر از این جاست.

مرد لب باز می‌كند كه چیزی بگوید. غلامحسین مچ دست استخوانی مرد را می‌گیرد و دنبال خود می‌كشد، مرد مسافر جلوی در ایستاده است. پدر و مادر غلامحسین از تو اتاق به مرد كه یكی از پیراهن‌های غلامحسین را به تن دارد، نگاه می‌كند. ـ باید بروم … از شام و جای گرم ممنون … ان شاء الله، بتوانم جبران كنم، خداحافظ. مادر، نگاهی به غلامحسین و به مرد می‌اندازد. مرد تو كوچه به راه می‌افتد. غلامحسین خود را به مادرش نزدیك می‌كند، دستش را می‌گیرد و پیشانی‌اش را می‌بوسد. بعد زیر لب می‌گوید: ـ خدا از ما قبول كند!»

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 18:46 - 0 تشکر 177829

«چشم بیدار حماسه»

خاطراتی از سرلشكر پاسدار، شهید حسن باقری (افشردی)

باز نویس متن: محمد خسروی راد

ناشر: معاونت امور مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همكاری كمیتة انتشارات كنگرة بزرگداشت سرداران شهید استان تهران

چاپ اول: 1376

مجموعة خاطرات سرداران شهید (5) ـ ویژة بزرگسالان

تعداد: 10000 جلد

كتاب چشم بیدار حماسه، به صورت خاطرات اطرافیان سردار سرلشكر شهید حسن باقری، در قالب مصاحبه نوشته و تدوین شده است. در آغاز كتاب، به صورت كلی از زندگی نامة شهید از زمان تولد و شرح مختصری از دورآنهای مختلف زندگی ایشان از كودكی و نوجوانی، دانشگاه، خدمت سربازی، دوره سربازی، روزنامة جمهوری اسلامی و جنگ تحمیلی به صورت خلاصه وار، به رشتة تحریر درآمده و سپس، تا پایان كتاب، مصاحبه‌های جمع آوری شده از افراد مختلف به صورت خاطره نوشته و عكس‌هایی از حضور ایشان با نام لحظه‌های ناب به تصویر كشیده شده است.

بالاتر از سیاهی …

«در رمز عملیات بیت المقدس، در عرض یك هفته، پنج بار، محل استقرار تیپ ولی عصر (عج) را عوض كردند، خسته شده بودیم لب به اعتراض گشودیم و رفتیم سراغ حسن باقری.

گفتیم: امكانات نداریم، دیگر به هیچ وجه از محل فعلی تكان نمی‌خوریم! هر چه می‌خواهد بشود، مگر بالاتر از سیاهی هم رنگی است؟!

گفت: بله، هست! بالاتر از سیاهی، سرخی خون شهید است كه روی زمین ریخته می‌شود!

انگار آب سردی روی بدنم ریخته باشند، بدنم شروع كرد به لرزیدن، سعی كردم چیزی دیگر بگویم، گفتم: امكانات نیست! ما قوة‌ محركه می‌خواهیم!

او با همان لحن، گفت: قوه محركه شما خون شهید است. بعد هم كمی امیدواری داد و از موفقیت در جنگ حرف زد. از آن لحظه، هر وقت یاد حرف‌های حسن باقری می‌‌افتم، بدنم سرد می‌شود. انگار مثل آن لحظه، آب سرد روی تنم ریخته‌اند!»

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 18:49 - 0 تشکر 177832

«هفت بند التهاب»

منظومه‌ای در رثای سردار سرلشكر شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

سراینده: عباس مشفق كاشانی

ویراستار: محمد باقر شمسی پور

ناشر: كنگرة بزرگداشت سرداران شهید سپاه و 36 هزار شهید استان تهران ـ كمیته انتشارات

چاپ اول: 1376

چاپ دوم: هفته دفاع مقدس / 1376

تعداد: 3000 جلد

این كتاب، كتاب شعر و مجموعه‌ای منظوم است كه به دو قسمت تقسیم شده است، قسمت اول نظری گذرا و منظوم دارد بر توحید و هبوط آدم و شرح حال پیامبران الهی و پیكار نور و ظلمت تا طلوع انقلاب شكوهمند اسلامی ایران به رهبری بزرگمرد تاریخ امام خمینی (قدس سره) و قسمت دوم به 8 سال دفاع مقدس و زندگانی سردار سرلشكر پاسدار شهید باقری پرداخته است. در كل مجموعه سعی شده سخن را به سادگی به كار گیرد تا برای خواننده، درك مفاهیم هر دو قسمت آسان باشد و از آوردن ابیاتی پیچیده و سرشار از استعاره و واژه‌های مهجور پرهیز شده است. و در پایان كتاب زندگی نامة سردار به صورت مختصر از تولد تا شهادت نوشته شده است.

با فروغ باقری، جان حسن

لاله پرور گشت بستان حسن

دید در آیینة حق الیقین

فتح را در جبهة فتح المبین

با سلاح عشق دشمن را شكست

راه را بر لشكر بیداد بست

از طریق القدس چون آگاه گشت

با سپاه مردمی همراه گشت

همچو توفانی كه در آوردگاه

افكند كوه سپاهی را چو كاه

بر سر دشمن چو می‌آمد فرود رعد آسا، پای تا سر، شعله بود.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


يکشنبه 4/11/1388 - 18:58 - 0 تشکر 177840

زندگینامه سردار سرلشگر شهید حسن باقری

روز سوم شعبان برابر با 25 اسفند 1334 شمسی ، زاد روز فرخندهء امام حسین (ع) در تهرن چشم به جهان می گشاید . از این رو او را ( غلامحسین ) می نامند . 25 اسفند 1334 شمسی نیز همچون مولایش در هفت ماهگی ، با جثه ای نحیف و استخوانی به دنیا می آید . غلامحسین در دو سالگی همراه پدر و مادرش ، به كربلای معلا سفر می كند . دوره دبیرستان را در مدرسهء ( مترجمه الدوله ) واقع در خیابان (آیت الله سعیدی )و دوره متوسطه را در (دبیرستان مروی ) تهران به پایان می رساند . در دوران تحصیل ، عشق و علاقهء خاصی نسبت به فراگیری علوم دینی از خود بروز می دهد . با عضویت در هیات ( محبان الحسین (ع)) پای سخنرانیهای شهید آیت الله ( دكتربهشتی )می نشیند و هر آنچه می آموزد ، به دوستان و همسالان خود می آموزد . در سال 1354 در رشته ( دامپروری ) دانشگاه (ارومیه ) پذیرفته می شود . در این دوران نیز از تحقیق و مطالعه پیرامون اصول عقاید و قرآن غفلت نمی كند و هر از گاه در كلاسها و مسجد دانشگاه ، برای دانشجویان سخنرانی می كند . وی به عنون یك چهره مذهبی فعال در سطح دانشگاه مورد توجه قرار می گیرد . چند بار با استادان غربزده به بحث و مجادله می پردازد . فعالیتهای او سرانجام منجر به درگیری با گارد رژیم و اخراج وی از دانشگاه می شود . غلامحسین اسفند ماه 1356 برای سربازی اعزام می شود . از آنجا كه روحی جستجوگر و سری پرشور داشت ، در دوران سربازی نیز یك لحظه از ارشاد و هدایت فكری سربازان باز نمی ایستاد . ازاین رو ، او را از پادگان جدا كرده ، راننده یك افسر جزء می كنند تا با سربازان بتواند ارتباط برقرار بكند . به دنبال فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها ، سربازی را ترك می كند و بطرز جدی همراه با مردم ، به مبارزه علیه رژیم شاه ادامه می دهد . در تصرف كلانتری 14 و پادگان ( عشرت آباد ) نقش موثر و فعالی را ایفا می كند . در كمیته استقبال از امام عاشقانه فعالیت می كند . غلامحسین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، در نهادهای مختلف فعالیت می كند یك بار نیز به عنوان ( خبرنگار ) سفر پانزده روز به ( لبنان ) و ( اردن ) انجام می دهد و گزارش تحلیلی جامعی از وضع نابسامان مسلمانان آن جا می كند . خرداد ماه 1358 دیپلم ادبی می گیرد و در رشتهء (حقوق قضایی ) دانشگاه تهران قبول می شود . وی در دانشگاه ، نقش مؤثری در مقابله با توطئه های ضد انقلاب ایفا می كند. باقری اوایل سال 1359 به عضویت سپاه در می آید و در واحد اطلاعات مشغول خدمت می شود . در این واحد بود كه نام مستعار ( حسن باقری ) برایش انتخاب می شود .

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.