• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 1920)
يکشنبه 29/9/1388 - 14:18 -0 تشکر 170859
نواندیشى دینى یا مرعوب شدن در برابر غرب؟!

 

پاسخ آیةاللّه‌العظمى سبحانى به مباحث انحرافى پیرامون وحى و نبوت


نواندیشى دینى یا مرعوب شدن در برابر غرب؟!


پس از سخنرانى یکى از نواندیشان دینى در سالروز رحلت پیامبر مکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله در دانشگاه اصفهان، حضرت آیةاللّه سبحانى در نوشتارى به نقد این سخنان پرداختند.

متن کامل نوشتار معظم‌له بدین شرح است:

 آیین اسلام، بشر را به تفکر و اندیشیدن دعوت نموده و آن را یکى از نشانه‌هاى ایمان راسخ در انسان‌ها دانسته است، آنجا که مى‌فرماید: "... و در آفرینش آسمان‌ها و زمین مى‌اندیشند و مى‌گویند: بارالها! اینها را بیهوده نیافریده‌اى".

در آیه‌اى دیگر، هدف از نزول قرآن را تدبر در مضامین و دستورهاى آن مى‌داند و مى‌فرماید: "این کتابى است پر برکت که بر تو نازل کرده‌ایم تا در آیات آن تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند".

 

ادامه ی فرمایشات ایشان در پست ها ثبت می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

اي آقاي ما برس به داد ما

يکشنبه 29/9/1388 - 14:26 - 0 تشکر 170861

در روایات اسلامى آمده است: یک لحظه اندیشیدن از عبادت هفتاد سال، برتر و بالاتر است. بنابراین، نواندیشى دینى بر اساس تدبر و تفکر، خواسته اسلام است و یک فرد مسلمان، باید در اصول عقاید، بر برهان و دلیل تکیه کند و از تقلید بى‌دلیل بپرهیزد. ولى متأسفانه برخى از افراد، با استفاده از این لفظ زیبا، در پشت سر آن مفهوم دیگرى را القا مى‌کنند و آن این‌که اندیشه‌هاى غربیان، بالاخص متکلمان مسیحى را با ادبیات روز به هم آمیخته و آن را به اسلام نسبت مى‌دهند و مى‌گویند ما پیرو نواندیشى دینى هستیم، و اسلام هم که با نواندیشى هماهنگ است!

اي آقاي ما برس به داد ما

يکشنبه 29/9/1388 - 14:26 - 0 تشکر 170862

1ـ وحى الهى یا تفسیر نبوى از جهان؟!

سالیان درازى است که غربیان، براى "اسلام‌زدایى" برنامه‌ریزى کرده و اساس برنامه آنها را تشکیک در نبوت پیامبر اسلام، تشکیل مى‌دهد. ولى با تجربه دریافتند که تشکیک به‌صورت صریح و آشکار کارساز نیست اما به‌صورت خزنده مى‌توان به مقصود رسید. از این جهت راه دوم را بر راه نخست ترجیح داده‌اند که به صورت خزنده به نفى نبوت و نفى اسلام برسند، بالاخص تئوریسین‌هاى جدید آنها از فروپاشى مارکسیسم درس آموخته‌اند. علت این‌که مارکسیسم فرو ریخت، آن بود که با دین و مذهب، مقابله صریح و رو در رویى پرشتابى داشت، و از این جهت براى مبارزه با دین و دیندارى کارساز واقع نشد، و لذا وقتى فروپاشید، مساجد و کلیساها دوباره رونق گرفتند. بهترین منبع براى این‌گونه نواندیشى "دانشنامه کاتولیک"3 است که زیر مدخل "اسلام" سموم خود را ریخته و آنچه توانسته است در این مورد قلم فرسایى کرده و در این گستره برخلاف سیاست کلى، صریحا بر پیامبر و قرآن تاخته است، و یکى از تفسیرهاى آن از اسلام، این است که مى‌گوید: محمد وحى را از خدا نگرفت بلکه قرآن، ساخته و پرداخته خود اوست و او از طریق قرآن از اندیشه‌هاى خود که در طول زندگى خویش به آنها رسیده بود، خبر مى‌داد. این دانشنامه در سال 1967میلادى به چاپ رسیده و در 2002 میلادى تجدید چاپ شده است.

نویسندگان دانشنامه کاتولیک چنانکه از نام آنها پیداست مسیحى کاتولیک هستند و لذا صریحا وحى محمدى را انکار کرده و آن را ساخته و پرداخته خود او دانسته‌اند.

مسلما فردى که در محیط اسلامى بزرگ شده و در دانشگاهى که دانشجویان آن مسلمانند و دعوت کننده نیز انجمن اسلامى است، نمى‌تواند به‌صورت برهنه و با بیان کاتولیکى، مسئله را مطرح کند، او ناچار است، با بیانى دیگر این اندیشه وارداتى را تحت عنوان نواندیشى دینى مطرح کند و بگوید:

"قرآن، تفسیر پیامبر است از هستى، تفسیر موحدانه پیامبر است با امداد الهى از هستى..."

اکنون سؤال مى‌شود: تفاوت بیان این فرد نواندیش دینى که خود را مسلمان و پیرو پیامبر مى‌داند با آنچه که دانشنامه کاتولیک درباره وحى محمدى مى‌اندیشد چیست؟

جز این‌که این نواندیشى به هنگام اقامت در آلمان شب‌ها به درس کلام مسیحى مى‌رفت و از آن، تأثیر پذیرفته است؟

آیا کوچکترین تفاوتى بین این دو هست؟ چرا با این تفاوت که آن مى‌گوید، من مسیحى هستم، آیین محمد صلى‌اللّه‌علیه‌وآله را نمى‌پذیرم، و از این جهت مى‌گویم: قرآن ساخته خود اوست، ولى این نواندیشى دینى در لباس اسلام و مسلمانى، همان اندیشه وارداتى را با این عبارت بازگو مى‌کند. ‌ ‌

بالاتر از آن این‌که، وى نه تنها نظریه کاتولیک‌ها درباره پیامبر را بازگو کرده بلکه در بخش‌هایى از سخنان خود، نظریه مارکسیست‌ها درباره کل ادیان و پدیده وحى را منعکس کرده است که مى‌گویند: اصل دین ساخته بشر است، جنبه متافزیکى ندارد. (و کتاب‌هاى ارانى و نوچه‌هاى او، مملو از این سخنان است.)

بخشى از کلمات این نواندیش اشاره به این عقیده است که مى‌گوید:

"بنابراین، دین هم از انسان شروع مى‌شود، فلسفه هم از انسان شروع مى‌شود، علم هم از انسان شروع مى‌شود، هنر هم از انسان شروع مى‌شود... بنابراین، این تعبیر که دین، ماورایى است را بنده برایش معنى درستى نمى‌بینم... چون اصلا بنده دین و دین‌دارى را کار خود آدمى مى‌دانم".

آیا تکرار سخن مارکسیست‌هایى (که خود آنها هم، اکنون از آن دست برداشته و به آن بى‌اعتقاد شده‌اند)، نواندیشى به حساب مى‌آید یا تقلید کورکورانه؟! آن هم تقلید از نظریاتى که نادرستى خود را در عمل و تجربه ثابت کرده‌اند، و از سوى جهان متمدن، بر اثر پیشرفت علم، کنار گذاشته شده‌اند!!

شگفتا این نواندیش دینى در آخر کلام خود از پیروى نسنجیده از افکار دیگران انتقاد مى‌کند و مى‌گوید: "این را دوستانه مى‌گویم که وقتى انسان بخواهد اهل فکر باشد اهل تعقل باشد، از عده‌اى طلب ارشاد بکند، تقلید کورکورانه غلط است... تقلید کورکورانه کار درستى نیست..."

آیا پیروى نسنجیده از مسیحیان کاتولیک و بدتر از آن، از اندیشه‌هاى مارکسیست‌ها، زیبنده یک نواندیش مسلمان است؟

اي آقاي ما برس به داد ما

يکشنبه 29/9/1388 - 14:27 - 0 تشکر 170865

2ـ دستاویزى به نام "مدرنیته"

شکى نیست که انسان در کیفیت زندگى خود، پیوسته تجدید نظر کرده و زندگى فردى و اجتماعى او پیوسته رو به تکامل نهاده است. زندگى در خانه‌هاى گلى کجا و زندگى در آسمان‌خراش‌ها کجا؟ بهره‌گیرى از آبهاى آلوده نهرهاى باز کجا، و استفاده از آب لوله‌کشى بهداشتى کجا؟ حکومت‌هاى فردى و استبدادى گذشته کجا و حکومت‌هاى مردمى و نظام‌هاى پارلمانى امروزى کجا؟ این نو پدیده‌ها لازمه تکامل بشر است و هیچگاه هم بشر در پله اول توقف نکرده و زندگى مردم دوران نوح با زندگى مردم رومیان مسیحى بسیار متفاوت بوده است. ‌ ‌

اسلام نیز طرفدارى این نوع تکامل زندگى است، تا آنجا که در تقویت بنیه دفاعى یادآورى مى‌شود: "واعدوا لهم مااستطعتم من قوة"4 هر نیرویى که مى‌توانید براى رویایى با دشمنان آماده سازید.

در پرتو دعوت اسلام به علم و دانش، و تدبر در آسمان‌ها و زمین، مسلمانان، قدم به قدم، قله‌هاى علم را تسخیر کردند و حلقه تمدنى نوى را پدید آوردند و در این مورد کافى است به تاریخ علوم بنگرید، بالاخص کتاب "میراث اسلام،" نوشته بیست تن از دانشمندان غربى درباره خدمات مسلمانان به جهان علم و دانش و پبشرفت تمدن گواه این معناست.

"مدرنیته" یعنى تطبیق زندگى براساس داده‌هاى نو در مسایل اجتماعى و سیاسى، و فردى و بهداشتى جاى گفت‌وگو نیست، ولى در این میان باید، جایگاه مدرنیته را به دست آورد. در مسایل مربوط به جهان آفرینش، و قوانین حاکم بر آن، جایگاهى براى مدرنیته نیست، زیرا قوانین حاکم بر جهان هستى، ثابت و پابرجاست، جدول ضرب فیثاغورث هزاران سال است، حاکمیت خود را حفظ کرده و قوانین شیمى مثل قانون ارشمیدس و سایر علوم در آنجا که نتایج قطعى دارند، جاى مدرنیته نیستند.

در مسایل دینى، باید بین امور ثابت و متغیر فرق نهاد، مسایل متغیر، لباس‌هاى مسایل ثابت هستند، که مطابق زمان، لباس عوض مى‌شود، اما اصل و ریشه ثابت و پایدار است، از این روى، مسایل حفظ عدالت، و عمل به پیمان یا پاداش نیکى به نیکى، صبر و استقامت، در راه هدف، و حفظ کرامت انسانى و ده‌ها اصل عقیدتى و اخلاقى، از اصول ثابت اسلام هستند، که هیچ‌گاه دگرگونى نپذیرفته و تابع مدرنیته نمى‌شوند.

اما لباس این اصول، مثلا شیوه‌هاى بسط عدالت در جامعه، قابل دگرگونى است، اگر مسلمانان پارلمان را پذیرفته‌اند چون پارلمان، ابزارى است براى بسط عدالت، و اگر براى کشور قانون اساسى تتنظیم کرده‌اند، به خاطر این است که پارلمان که براى برنامه‌ریزى اجرایى قوانین اساسى تلاش مى‌کند از اصول آن تخطى نکند.

بنابراین، نباید مسئله "مدرنیته" بهانه‌اى باشد براى سرکوبى اندیشه‌هاى دینى که از وحى الهى سرچشمه گرفته و ریشه در تکوین و آفرینش و فطرت انسان دارد. ‌ ‌

این نوع تفکر، کاملا یک تفکر کودکانه است که: چون در مسایل زندگى روزانه خود از وسایل و ابزار مدرن استفاده مى‌کنیم پس در مسایل عقیدتى و فلسفى نیز باید هر روز تجدید نظر کنیم و بدون دلیل و ضرورت آنها را به دور بریزیم و مبانى جدید و وارداتى را بپذیریم.

اگر این نواندیشى دینى اصول ثابت را از اصول متغیر جدا مى‌ساخت، هرگز مدرنیته را به همه چیز گسترش نمى‌داد.

اي آقاي ما برس به داد ما

يکشنبه 29/9/1388 - 14:28 - 0 تشکر 170866

انتظار بشر از دین

مارکسیست‌ها، واقعیت دین را به نوعى ساخته و پرداخته کاهنان و جادوگران مى‌دانند، و درباره دعانویسى و این‌که مردم در هنگام بیمارى به دعانویسان پناه مى‌برند تا از شر جن و پرى‌ها که مایه بیمارى آنها شده‌اند نجات یابند، قلمفرسایى مى‌کنند و دین را یک مسئله خرافى قلمداد مى‌نمایند.

این نواندیشى دینى تحت تأثیر نوشته‌هاى مارکسیست‌هاى غربى قرار گرفته، این اندیشه در مغزش جا گرفته که مردم دیروز همه چیز را از دین و دعا مى‌خواستند و در زندگى امروز، همه چیز را از علم و فلسفه مى‌خواهند! او درباره زندگى شصت سال پیش مردم تبریز چنین مى‌گوید: "من یادم هست که 60 سال پیش در آن محله‌اى که ما در تبریز مى‌نشستیم آن طرف کوچه دو خانه‌اى بود که یک سکویى داشت که صاحب خانه دعانویس بود. خانه این دعانویس خیلى شلوغ بود، بنده را هم یک دفعه برده بودند پیش آنها که دعایى برایم بنویسند... خیلى وقت پیش دوباره رفته بودم تبریز نه از آن دعانویس‌ها خبرى هست و نه از آن خانه‌ها، ساختمان‌هایى بلند ساخته‌اند و هر چه بخواهیم مطب پزشک اضافه شده است. ما این را الان مى‌گوییم صد سال پیش که دین مردم این جورى نبود مراجعه به دعانویس بود. مشکلاتشان را از آن طریق‌ها حل مى‌کردند... همان مردم متدین، دیگر این انتظار را از اوراد دینى و ادعیه دینى ندارند که بیمارى آنها را شفا بدهد، مى‌روند پیش پزشک یعنى انتظاراتى که از دین بود کم مى‌شود، نکته ظریفى است". ‌ ‌

در این مورد، یادآور مى‌شویم که این نواندیش دینى، نمک نشناسى کرده و مردم شجاع و روشن تبریز که پایه‌گذار مشروطیت در 106 سال پیش بوده‌اند را تا این اندازه خرافى و عقب مانده معرفى کرده است، تو گویى آنان مانند قبایل ابتدایى دوران نخست تاریخ بشر همیشه به جاى استفاده از علم و دانش به دعا و طلسم پناه مى‌برده‌اند، در اطراف همان محلى که این نواندیش زندگى کرده است، چند پزشک حاذق، مرجع طبابت بوده‌اند:

1ـ مرحوم فیلسوف الدوله که تحصیل کرده فرانسه و مؤلف کتاب "زندگى پزشکان جهان" است که یک جلد آن تا حرف ص چاپ شده است.

2ـ مرحوم میرزا کاظم معروف به طبیب.

3ـ دکتر محمدعلى مجیر مولوى جراح عالى مقام.

4ـ دکتر صفى‌زاده پایه‌گذار چشم پزشکى در آذربایجان.

و در سطح شهر اطباء بزرگى بودند که هر کدام براى خود نام و نشانى داشتند مانند مرحوم دکتر حسین اردوبادى متخصص در بیمارى‌هاى داخلى، دکتر رضى اسلامى و هم‌چنین ده‌ها دکتر دیگر که داراى مطب و گرداننده بیمارستان‌ها بوده‌اند.

چقدر دور از کرامت انسانى است که انسان، یک ملت بزرگ را این همه تحقیر کند!

تعالیم اسلام حاکى از آن است که پزشک و پزشکى یکى از ارکان اجتماع است. امام صادق علیه‌السلام مى‌فرماید: هیچ کشورى در امور دنیا و آخرت از سه چیز بى‌نیاز نیست، و اگر این سه چیز نباشند، زندگى آنها تباه خواهد شد:

1ـ فقیه و دانشمند پرهیزگار.

2ـ حاکم و فرمانرواى راست کردار که مردم از او فرمان برند.

3ـ پزشک دانا و درستکار.5

مسئله انتظار بشر از دین، به این معنى نیست که بشر همه چیز را از دین مى‌خواهد، بلکه به معنى آن است که در مسایل بنیادى زندگى، آنجا که وحى از آن سکوت کرد و برعهده خود بشر نهاده، روش و نگرش را از دین بیاموزد، و در پرتو آن حرکت کند و نواندیشى و نوگرایى را نیز در پرتو آن و با راهنمایى آن بجوید.

خدمات اسلام به جهان پزشکى در طول قرون، براى اهل تحقیق روشن است تنها در بغداد طبق نوشته جرجى زیدان در قرن چهارم، چهارصد ماماى پروانه‌دار حضور داشتند.

رجوع به پزشک به این معنى نیست که انسان دست به درگاه الهى دراز نکند و از او شفا نطلبد، زیرا دعا نیز گاهى از اسباب شفا است.

وارستگى پیامبران از خطا و گناه

یکى از اندیشه‌هاى ابتکارى این نواندیش دینى این است که عصمت پیامبران را زیر سؤال برده، بلکه انکار کرده است، و در این مورد به دو چیز تکیه مى‌کند:

1ـ تأثیر کلام مسیحى در فرهنگ اسلامى به این بیان که مسیحیان عیسى را خدا دانستند و مسلمانان، پیامبر را معصوم.

2ـ آیه‌ها و روایاتى که در آنها به نظر مى‌رسد پیامبران مرتکب گناهانى شده‌اند.

درباره مطلب نخست یادآورى مى‌شویم: مسلمانان عصمت پیامبر را از خود قرآن و حکم خرد استفاده کرده‌اند. دلایل عصمت و کتاب‌هاى کلامى به‌صورت روشن بیان شده است. علاقه‌مندان مى‌توانند به کتاب "منشور جاوید"، جلد7، ص265 تا 306 مراجعه فرمایند.

اصولا مسئله عصمت در نخستین قرن‌هاى تاریخ اسلام در میان متکلمان مطرح بوده است. گروهى قشرى به ظواهر ابتدایى برخى آیات استشهاد مى‌نمودند، محققانى مانند سیدمرتضى در کتاب "تنزیه الانبیا" و فخر رازى در کتاب مشابه به اثبات مسئله عصمت از دیدگاه عقل و نقل پرداخته و آیاتى را که دستاویز منکران بوده، به درستى تفسیر کرده‌اند، متأسفانه اینجا جاى بازگویى این مسایل نیست.

مرد محقق و نواندیش باید در مسئله‌اى مانند عصمت انبیا، تاریخ مسئله را از قرن‌هاى نخست تا به امروز بررسى کند و ادله طرفین را با هم بسنجد آنگاه اظهار نظر کند تا دچار این توهم نشود که آنچه او مى‌پندارد، فکر جدیدى است!

تازه آنچه شما مى‌گویید نظر "حشویه" از اهل سنت است که بزرگان اهل سنت از آنها تبرى مى‌جویند. کجاى این، نوآورى دینى و نواندیشى دینى است؟!

در اینجا سؤال مى‌شود که خود این نواندیش نیز پیامبر را در تبلیغ معصوم دانسته است، آیا در اینجا اعتقاد به عصمت او، الهام گرفته از کلام مسیحیان نیست؟

شگفت این‌که نیایش پیامبران را نشانه عدم عصمت آنان گرفته و مى‌گوید: "مى‌شود کسى در خودش احساس نقص و تاریکى نکند و باز نیایش واقعى بکند؟..."

عبادت پیامبران، نشانه درک آنان از عظمت خداست و حاکى از روان پاک و صافى است که عظمت حق را درک کرده و او را به‌خاطر کمال مطلق مى‌پرستد. و به تعبیر امیرمؤمنان علیه‌السلام: "ما عبدتک... بل وجدتک اهلا للعبادة" آنان خدا را شایسته پرستش یافته‌اند.

این نوع پرستش، چه دلیلى بر صدور گناه و خطا از آنها مى‌تواند باشد؟ آیا نباید بین دلیل و مدعا رابطه‌اى باشد؟ آیا مى‌توان این دو مطلب را به هم ربط داد؟

از پیامبران گناه و خطا سر مى‌زد، به دلیل این‌که خدا را مى‌پرستیدند؟

و اما آنچه که در دعاها وارد شده است و دستاویز این سخنرانى گردیده، از قدیم الایام در این باره توضیح داده شده و مرحوم سیدبن طاووس در این مورد، پاسخ متقنى داده که اجمال آن را در اینجا مى‌آوریم:

"پیامبران مستقیما با مبدأ جهان هستى مربوطند و شعاع علم و دانش بى‌پایان او بر دل‌هاى آنان مى‌تابد، حقایق بسیارى بر آنها آشکار است که از دیگران مخفى است، علم و ایمان و تقواى آنها در عالى‌ترین درجه قرار دارد. خلاصه آنها به اندازه‌اى به خدا نزدیکند که یک لحظه سلب توجه از خداوند، براى آنها لغزشى محسوب مى‌شود.

بنابراین جاى تعجب نیست که افعالى که براى دیگران مباح یا مکروه شمرده مى‌شود، براى آنها "گناه" نامیده شود. گناهانى که در آیات و سخنان پیشوایان بزرگ دینى، به آنها نسبت داده شده و یا خود در مقام طلب آمرزش از آنها برآمده‌اند همه از این قبیل است و جمله معروف که "حسنات الابرار سیئات المقربین" (اعمال نیک خوبان، گناه مقربان خدا محسوب مى‌شود)، ناظر به این حقیقت است.

آنها همیشه متوجه خدا هستند، رو به سوى او دارند هر گاه لحظه‌اى از این حالت غافل شوند و به کارهاى مباحى از قبیل خوردن و آشامیدن و نشستن در مجالس کم فایده بپردازند، همین مقدار غفلت را براى خود گناه و خطا مى‌دانند از خدا طلب آمرزش مى‌کنند. پیامبر اکرم صلى‌اللّه‌علیه‌وآله مى‌فرماید: "انه لیران على قلبى و انى استغفر بالنهار سبعین مرة"، "من گاهى بر دلم گرد و غبارى مى‌نشیند و هر روز هفتار بار از خدا آمرزش مى‌خواهم"6.

شگفت اینجاست که این نواندیش دینى در سالروز رحلت پیامبر اکرم صلى‌اللّه‌علیه‌وآله و به عنوان تجلیل از رسول خدا و خدمات او به جامعه انسانى دعوت شده است و آنچه که در این سخنرانى نیست، کوچک‌ترین اشاره به مقامات پیامبران و به خصوص پیامبر اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله و بالاخص فضایل آن حضرت و ارزش‌هایى است که حتى یهودیان و مسیحیان و مادى گرایان درباره آن حضرت به آنها اعتراف کرده‌اند.

آخر از این گوینده باید پرسید: این همه مدت که مشغول سخنرانى بودید و ساعت‌ها از وقت شنوندگان را گرفتید، شنونده چه بهره‌اى برد؟ آیا ایمان او را بالا بردید؟ دین را در قلب او تقویت کردید؟ یا جز تردید و دودلى عاید مستمع شما نشد؟!

عنوان سخنرانى شما "انتظار شما از پیامبران" است ولى آنچه که در این سخنرانى گفته نشده است، همین است. گذشته از این‌که خود این عنوان، نوعى اندیشه وارداتى است و تعبیر صحیح آن این است انتظار دین از بشر یا انتظار خدا از انسان چیست؟

اینها یک رشته نقدهاى کلى است و الا در لابلاى سخنان وى، لغزش بیش از آن است که در این صفحات بگنجد.

آیا شأن فرزند مجتهد عالى مقامى مانند مرحوم آیةاللّه حاج میرزا کاظم شبسترى این است که روز رحلت پیامبر اعظم به جاى تجلیل از خدمات آن حضرت، او را خطا کار معرفى کند؟!

آیا فردى که نوعى نسبت به خاندان عارف والا مقام حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى دارد باید به جاى سخن در سلوک عرفانى پیامبران دین، آنان را اندیشه خود آنان بخواند؟!

آیا سزاوار است شخصى که از دوران یتیمى و لطیمى، آیات عظامى مانند آیةاللّه حجت و دیگران، او را سرپرستى کرده‌اند و در حد امکان، به او محبت نموده‌اند و در مدرسه حجتیه با سن کم، او را پذیرفته‌اند، سپس تحت تربیت بزرگان حوزه، در مجله مکتب اسلام به مقام مدیریت رسیده و قلم به دستش داده‌اند، این همه محبت‌ها را نادیده بگیرد و در جامعه اسلامى به عنوان "اپوزیسیون دینى" قد علم کند؟ اکنون چه کسى دچار پارادوکس است؟!

------- پى‌نوشت‌ها -------

1ـ آل‌عمران/191.

2ـ ص/29.

3- ‌catholic Encyciopedia‌.

4ـ انفال/6.

5ـ تحف‌العقول، ص514.

6ـ پرسش‌ها و پاسخ‌ها،/1، ص178-186.

اي آقاي ما برس به داد ما

يکشنبه 29/9/1388 - 14:29 - 0 تشکر 170867

اینم لینک مطلب

http://www.hawzahnews.com/showdata.aspx?dataid=9558

اي آقاي ما برس به داد ما

يکشنبه 29/9/1388 - 14:59 - 0 تشکر 170876

دوستان انجمن حوزه ی علمیه شما هم لطفا کنید نظر خودتون رو به این تاپیک اعلام کنید

منتظرتون هستم

اي آقاي ما برس به داد ما

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.