در ابتدا
کلمه نبود
یعنی بود اما
کلمه ، شوق تپیدن داشت
در ابتدا ، خدا بود
کلمه در خدا بود
خدا شاعر بود
خدا تنها بود
نخستین کلمه ی خدا
نخستین کلمه ی عاشقانه ی دنیا بود
در ابتدا ، هیچ نبود
در ابتدا ، نخستین کلمه ی عاشقانه ی خدا بود
خدا سرود :
« باش ! »
و چه زیبا بود شعر عاشقانه ی خداوند
سبز بود
به رنگ شولای خدا
روشن بود
به روشنی نگاه خدا
برخاست خدای خدایان
شولای سبز خویش را
در راه غبارآلود شیری کهکشان ها تکان داد
آنگاه صفحه ی سیاه و نانوشته ی عدم را
بر زانوان خود گذاشت خدا
نگاه روشنش را به دورها و دورها سپرد
با جوهری سپید
با درنگی خدای وار
بر آن نوشت :
« عشـــــــق ! »
عطری پیچید در مشام جان پر ملال جهان
نخستین کلمه ی خداوند
عنوان تمامی شعرهای خداوند شد
شعرهای خداوند
سرگذشت خنده ها و گریه های ماست
داستان بی پایان زندگی ست
« عشـــــــق ! »
جناب جهان آرامش
سرکار خانم نوای آسمانی
+
( دوماد رفته گل بچینه )
از ته ته ته اعماق قلبم بهتون تبریک میگم این پیوند رو
زندگیتون سرشار باشه از یه جهان پر از نواهای عاشقانه و آرامش آسمونی
خدا بهتون نی نی گولی های صالح عطا کنه از اینا :
بعد اینکه به پای هم پیر بشید اینجوری :
( هه هه ! چقدر شبیه پیری های شماست :دی )
شیرینی منم فراموش نشه