بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل فی فرج مولانا
اعوذ
بالله من الشيطان الرجيم«قُلْ لَئنْ إجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلي اَنْ
يَأتُوابِمِثْلِ هذَا الْقُرْانِ ََلايَاتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كانَ بَعْضَهُمْ
لِبَعْضٍ ظَهيراً » [ اسرا ۸۸]
يكي
از معارف بسيار پر ارزش، معارف قرآن مجيد است. معارف قرآن آن حقايقي است كه علماي
بزرگ از قرآن كريم استفاده كرده اند و به افكار بشري كار نداشته اند. در ارتباط با
اثبات قرآن ما بايد از راهي كه خود قرآن وارد شده وارد شويم، يعني اول اعجاز قرآن
را ثابت كنيم و بعد درباره معارف قرآن تحقيق كنيم.
دين بايد جدي باشد. قوانين دين بايد محكمتر و پر
عمل تر از قوانين و رسومات غير ديني باشد هر چه ما از قوانين دين و برنامه هاي ديني عقب بنشينيم برنامه هاي
غير ديني يا رسومات پيشرفت مي كنند. به همين دليل است كه ما به رسومات نوروز بيشتر ازعيد غدير
اهميت مي دهيم و اكثر مسلمانان آنرا فراموش كرده اند و مي روند كه منكر آن شوند!
خدايتعالي
در قرآن صريحا مي فرمايد:
«قُلْ
لَئِنْ اِجْتَمَعَتِ
الْاِنْسَ وَالْجِنَّ عَلي اَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْانِ لا يَأْتُونَ
بِمِثْلِهِ وَلُوْ كانَ بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً»
[ اسراء ۸۸ ]
بگو اي پيغبر اگر جن و انس يكديگر را ياري دهند نمي توانند مثل قرآن را
بياورند. (كه شامل انبياء مي شود بلكه شامل پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله مي
شود ( با يك توضيح ) و شامل ائمه
اطهارعليهم السلام مي شود و شامل تمام صالحين و صديقين و اوليا الله مي گردد، و
شامل تمام اهل بلاغت و فصاحت و اهل ادبيات مي گردد وشامل تمام مردم مي شود )
ما از علوم اجنه اطّلاعي نداريم ولي آنها به دانش بالايي مي رسند اگر چه
كمتر از انسان است به دليل اينكه وقتي سليمان تقاضا كرد تخت بلقيس را برايش
بياورند، يكي از آنها گفت:
«
قالَ عِفْريتٌ
مِنَ الْجِنّ ِاَنا اتيكَ بِهِ قَبْلَ اَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ اِنّي
عَلَيْهِ لَقَوِيُّ » [ نمل ۳۹ ]
من
تخت او را قبل از اينكه از جايت بلند شوي برايت مي آورم.
«
قالَ الَّذي عِنْدَهُ
عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ اَنَّا اتيكَ بِهِ فَبْلَ اَنْ يَرْتَدَ اِلَيْكَ طَرْفُكَ
»[نمل ۴۰ ]
ولي
عاصف بن برخيا با اينكه يك علم از علم كتاب را داشت در يك چشم به هم زدن تخت را از
شش ماه راه حاضر نمود.
تمام
انس و جن اگر جمع شوند و يكديگر را ياري دهند و بخواهند مانند قرآن را بياورند نمي
توانند. بعد از ۱۴۰۰ سال نتوانستند، پس معلوم مي شود كه اين قرآن از طرف خداست.
﴿ معناي معجزه ﴾
معجزه از عجز است. عجز يعني ناتواني مطلق. همه موجودات
ناتوانند. آب وهوا ناتوان است ، آسمان و زمين ناتوانند. بلكه داراي عقول آسمانها و
زمين كه انس و جان باشند ناتوانند پس اين قرآن كاركيست؟ اين پديده اي كه بوجود
آمده از ناحيه چه كسي انجام شده؟ طبعاً مجبوريم بگوييم خدا. اگر ما توانستيم اين
طوري كه من معني معجزه را عرض كردم و قرآن خودش بيان فرموده كه:
« قُلْ لَئنْ اِجْتَمَعَتِ الاِنْسِ
وَالْجِنُّ عَلي اَنْ يَاتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْانْ لا يَاتُونَ
بِمِثْلِهِ وَلَوْ كانَ بَعْضُهُم لِبَعْضٍ ظَهيراً»
اگر
جن وانس كه اهل عقل عالمند ناتوان باشند پس به طريق اولي بقيه هم ناتوانند. و وقتي
ناتوان بودند قرآن را كه بوجود آورده؟ و چه كسي فرو فرستاده؟ پيغمبر اكرم صلي الله
عليه و اله هم اگر به ايشان وحي نمي شد، خودش نمي توانست، ائمه اطهار عليهم السلام
اگر ناشر قرآن نبودند خودش نمي توانستند آنرا بياورند.
جن
و انسي كه در اين آيه آمده استثنا ندارد. فقط فرق پيغمبر با ديگران در اين است
كه خدا حقايق قرآن را، تمام علوم قرآن را به قلب پيغمبر صل الله عليه و اله
نازل فرموده. همانطور كه در شبهاي احيا عرض كردم نزول اوليه علم ذات مقدس پروردگار
كه بعد از نزول، معلومات مي شود. علم پروردگار در جاي خود هست و يك معلوماتي براي
پيامبر صل الله عليه و اله بوجود آمده، و به قلب پيغمبر نازل شده است. كه مي
فرمايد:
«قُلْ اِنَّمَا اَنَا بَشَرٌ
مِثْلُكُمْ يُوحي اِلَيَّ» [كهف ۱۱۰]
بگو
به من وحي شده است،قرآن به من نازل شده و من آينه علم پروردگار شده ام. پس بنابر
اين پيغمبر با ساير مردم خيلي فرق دارد كه معصوم از جهل است و ائمه اطهار عليهم
السلام همچنين معصومند و جهل در وجود آنها وجود ندارد.
﴿فوايد اثبات اعجاز
قرآن ﴾
پس اگر ما اعجاز قرآن را توانستيم اثبات كنيم، كه
توانسته ايم، نه ما توانستيم، ائمه اطهار عليهم السلام و خود قرآن توانسته كه
اعجاز خود را اثبات كند، سه كار كرده ايم: ۱_ اثبات خدا ۲_ اثبات رسالت پيغمبراكرم صل الله عليه و اله ۳_ اثبات مطالب قرآن
اول: خدا را ثابت كرده ايم. يك
دليل محكم براي اثبات خدا معجزات انبياء است. معجزات انبياء دو
بخش داشته:
۱- بخش فوري و آني: در همان زمان، مرده زنده كردن، شفاي كور مادر زاد يا شفاي فلج
توسط حضرت عيسي عليه
السلام تبديل عصا به اژدهاي حضرت موسي عليه السلام و... كه مردم آن زمان مي
ديدند و ايمان مي آوردند و دلشان آرام مي شد. امّا براي ما: «اَلْخَبَرُ يَحْتَمِلُ الصِّدق وَ
الْكِذْب» البته چون قرآن گفته ما «تَعَبُداً» قبول مي كنيم و
معروف است كه مي گويند: « شنيدن كي بود مانند ديدن »
۲- بخش دائمي : اما چون
دين مقدس اسلام باقي است و پيغمبرش هم پيغمبري است خاتم يعني پايان دهنده انبياء،
و اين دين بايد تا قيامت باشد كه: « شرعُ محمّد صلي الله عليه و اله مُسْتَمَرٌ
اِلي يَوْمِ الْقيامَه»
«
لايَاتِيهِ
الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكِيمٍ
حَمِيدٍ» [ فصلت ۴۲]
همه
معارف قرآن انشاالله در زمان ظهور ظاهر مي شود ولو اينكه الان هم پيغمبر
اكرم صلي الله عليه و اله براي مردم بيان فرموده منتهي سياهي ظلم آمده جلوي اين
حقايق را گرفته و استاد اين كتاب را در پرده غيبت گذاشته و ما مجبوريم به همين
مقداري كه در احتيارمان است اكتفا كنيم. همين مقدارمعجزه است و قرآن تحريف نشده
است. توضيحاتي كه در كتاب علي بن ابيطالب عليه السلام، پيغمبر صلي الله عليه و اله
داده و علي عليه السلام نوشته و آورد به مردم داد مردم نپذيرفتند. چون در آن
حقايقي بود كه با اميال و هواهاي نفساني قدرتمندان آن زمان مخالفت داشت. وعلي عليه
السلام به امام مجتبي عليه السلام و همينطور داده شد به هر يك از ائمه عليهم السلام تا
الان كه در دست حضرت بقية الله ارواحنا فداه است و حضرت كتابي دارد به نام
كتاب حضرت علي عليه
السلام كه تفسير قرآن مجيد است و همه حقايق در آن خواهد بود.
آب بايد
از سرچشمه زلال ولايت باشد، يك قطره از اين دريا كه ممكن است علم عامي با ولايت
باشد، شرافت دارد به درياي آلوده... همين قرآني كه اصل و متن قرآن است اين راهي را
كه من عرض كردم و ارائه دادم تقريبا از مسايلي است كه جنبه ابداع دارد. يعني من
نديده ام شايد باشد كه من فهرست آن را برايتان مي گويم.
﴿ اول اينكه قرآن را از جهت خود قرآن بسنجيم و ببينيم كه آيا
قرآن معجزه هست يا نه؟ ﴾
كه
يقيناً بيشتر اعجاز قرآن روي فصاحت و بلاغتش هست.كه ما فارسي زبانان از آن مطلع
نيستيم. پيشگوييهاي قرآن را مردم زمان پيغمبر صلي الله عليه و اله نديده اند
، حركت وضعي و انتقالي زمين را آنها نمي توانستند بفهمند، ولي فصاحت و بلاغت قرآن
آنچنان است كه وقتي يك آيه قرآن را پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله بر كعبه نصب
كردند، تمام ادباي عرب كه در شعر و ادبيات و فصاحت و بلاغت آنچنان بالا رفته بودند
كه از زمان حضرت آدم تا امروز آنقدر در فصاحت و بلاغت پيشرفت نكرده بودند. اين آيه
نصب شد:
«
وَقيلَ يا اَرْضُ ابْلَعِـي ماءَكِ وَ يا سَماءُ
اَقْلِعـِي» [ هود ۴۴]
همه
گفتند: اگرفصاحت اين است پس فصاحت و بلاغت ما اصلاً ارزشي ندارد.
ولي
چون متاسفانه ما فارسي زبانيم و اهميتي به زبان عربي با آن همه ارزشش نمي دهيم، از
اين اعجاز ممكن است مطلع نباشيم ولي از مسايلي كه زمان مان ايجاد مي كند بحمدالله
مطلع هستيم. آن روزي كه فلسفه بطلميوس مي گفت : زمين مسطح و مركز عالم است و ديگر
كرات به دور آن مي چرخند. پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله يعني قرآن مجيد به حركت
وضعي و انتقالي زمين اشاره فرموده. در آن روزگاري كه مردم فكر مي كردند كه
زمين روي شاخ گاوي است و گاو روي ماهي و ماهي توي آب. ولي قرآن، درآن وقت كرويت
زمين را به صراحت بيان فرموده:
« رَبُّ الْمَشْرِقَينِ وَ رَبُّ
الْمَغْرِبَيْنِ» [ رحمن ۱۷]
زمين
كروي است و خورشيد دو مشرق و دو مغرب دارد.
خود
قرآن به ذاته معجزه است مطالبي دارد كه انسان را مبهوت مي كند. شما مي بينيد مردم
اين زمان از نظر علمي چقدر پيشرفت كرده اند به كرات دارند مي روند. خود قرآن مردم
را به مبارزه دعوت كرده يعني تحدي كرده.مي فرمايد:
« وَ اِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا
نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَدْاعُوا شُهَداءَكُمْ
مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ » [ بقره ۲۲ ]
اگر
بخواهيد يك سوره مانند آن بياوريد نمي توانيد در عين حال هيچ كس يك چنين كاري را نتوانسته بكند. دانشمندان و ادبا
هستند. دانشكده ادبيات هست اگرمي توانستند اينها جمع مي شدند و مي گفتند چرا بي
خود حرف مي زنيد اين كتاب بهتر از قرآن است.
اثبات خدا: پس
بنابراين با تحقيق در اعجاز قرآن، با اعجاز الفاظ وكلمات قرآن ملزم مي شويم
كه، بگوييم خدا هست. زيرا غير خدا كه نمي تواند اين كار را بكند. پس خدايي اين
آيات را نازل كرده. مطلب دومي كه در اثبات اين حقيقت ثابت مي شود:
اثبات رسالت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله دومين مطلبي كه با اثبات اين حقيقت به ما
داده مي شود رسالت نبي اكرم صلي الله عليه و اله است. رسول يعني كه؟ يعني
كسي كه كلام خدا را منتقل مي كند به مخلوق خدا.
هرچه حقيقت توي قرآن هست صحيح و با حقيقت است. زيرا نمي شود از طرف خدا كتابي بصورت اعجاز قرآني، كتابي و
امين وحي اش بدست ما بدهد و در آن مثل يك كتاب فلسفه احتمال داشته باشد درست باشد
يا نادرست باشد يا احتياج به منطق داشته باشيم تا صغري و كبري و نتيجه و از اين
مسايل را تنظيم كنيم تا بتوانيم حقيقتي را اثبات كنيم. اينها لازم نيست. پس بنابر
اين تمام حقايق قرآن هم براي ما راه گشاست.
﴿ تمرين هفته ﴾
تمام زحمتي راكه بخواهيد بكشيد تا اعجاز قرآن برايتان
اثبات شود يك هفته است در ظرف يك هفته شما چه گنج عجيبي بدستتان رسيده، اثبات وجود خدا و اثبات رسول
اكرم صلي الله عليه و اله ( اگر بگوييد ما رسول اكرم صلي الله
عليه و اله را قبول داريم اين قبول داشتن شما يك پول نمي ارزد. باباتون مسلمان
بوده گفته پيغمبر، شما هم حالا مي گوييد پيغمبر) چه فايده اي دارد اين اعتقادتان
به پيغمبر؟ بايد بدانيد پيغمبر يعني چه؟ و مهمتر از همه، آقايون هر حقيقتي كه در
عالم هستي هست تمام اينها را خدايتعالي در قرآن بيان كرده. هر چه مي تواني در قرآن
تدبر كن و برو جلو.
﴿ فلسفه بدون نظارت
پروردگار است اين را دقت كنيد ﴾
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله وقتي كه در جنگي با مشركين جنگ مي كردند يك عده
بلند شدند و صدا زدند: «ان لنا عزي ولا عزي لكم» كه ما بت عزي داريم آورديم توي
جنگ به ما كمك كند و شما عزي نداريد رسول اكرم صلي الله عليه و اله به مسلمانان
فرمود: شما شعار بدهيد «الله
مولانا و لا مولا لكم» خدا مولاي ماست خدا سرپرست ماست.
در
اين قرآن برويد جلو با راهنمايي پروردگار و سرپرستي خدا. ولي آنها سرپرست ندارند.
چطور ندارند؟ يك روز فلسفه بطلميوس مي گفت: زمين مسطح است و يك جا ايستاده و
امروز تمام حرفهاي فلاسفه در علم هيئت باطل شده بلكه تمام حرفهاي شان در
طبيعيات ، طبابت و در فوايد اشيا باطل شده. خوب دقت كنيد؛ يك صراط مستقيمي
خدايتعالي باز كرده شما در صراط مستقيم هر چه مي توانيد برويد جلو اما آنها گاهي
از طرف راست گاهي از طرف چپ پرت مي شوند. حالا بر فرض يك كسي از سر قله دماوند پرت
بشود پايين چه فايده اي دارد؟ بلكه خودش هم از بين مي رود.
اگر
اعجاز قرآن را ثابت كرديد در دلتان با همين راهي كه عرض كردم. خدا برايتان ثابت مي
شود، پيغمبر برايتان ثابت مي شود و يك قدم بسيار بلندي در راه پيشرفت و كمالات
برداشتيد. و حقايق قرآن را هم قبول داريد و هر چه قرآن مي گويد حق است و انشاالله
وارد مي شويم در حقايقي كه از ناحيه روايات وخود قرآن بيان شده. ( كه خدايتعالي
انشاالله اين لطف را به ما بكند كه آن چشمه ولايت، آن وجود مقدس قرآن ناطق
را به ما برساند تا بتوانيم حقايقي را درك كنيم كه اصلاً كسي بلد نيست و نمي تواند
حتي بفهمد.
ائمه
اطهار عليهم السلام آنچه را كه تا بحال براي مان بيان كرده اند، به اندازه و در
خور فكر مردم تا زمان ظهور بوده است ) هيچ وقت سر كلاس اول دبستان استاد
دانشگاه نمي آيد مطالب علمي خودش را بيان كند.همان درس كلاس اول را مي دهد. و ائمه
اطهار عليهم السلام علاوه بر اينكه نگذاشتند آنها به مردم توجه كنند و به مردم
رسيدگي كنند، با مردم باشند. علاوه بر اين آنها زمينه نديدند. كسي كه فرق بين
معاويه و علي بن ابيطالب عليه السلام نمي گذارد! و فرقي بين حسين بن علي
عليه السلام و يزيد بن معاويه نمي گذارد! اين بشر را،ا ين مردم را چطور مي شود
حقايق قرآن را به او تعليم داد؟! گوش نمي دهند توجه نمي كنند ظرفيتش را ندارند و به هيچ وجه تعليم نمي
پذيرند.
﴿ چرا در راه خدا
سست هستيم؟ ﴾
انسان قدمي را به طرف كسي برمي دارد بايد اول طرف را
بشناسد.اينكه مي بينيد ما شُل حركت مي كنيم در راه خدا وبراي لقاي خدا، براي اين
است كه خدا را نمي شماسيم. قبلا به ما معرفي نكرده اند خدا كيست؟ چيزي به نظرمان
مي آيد كه آن مشركين هم كه بت مي پرستند همان چيز تقريبا به نظرشان مي آيد و
مسيحيها هم همان چيز! يك خدايي هست حالا اين خدا كجاست؟
«
نَحْنُ اَقْرَبُ
اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيْد » [ ق ۱۶] و « فَعّالُ لِما يُرِيْدُ
» [ بروج ۱۶]
واقعاً
ما خدارا اين طور مي شناسيم؟! يك قدري درباره اين مسايل انشاالله صحبت مي
كنيم.
خدا از
قول پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله نقل مي فرمايد كه:
«عَزِيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّمْ»
[ توبه ۱۲۷]
بر
پيغمبر سخت است كه ناراحتي شما را ببيند. همه زحمات انبياء و امامان اين بود كه
شماها از گرفتاري نجات پيدا كنيد. گرفتاريهاي دنيا ارزش و اهميتي ندارد. بالاخره
صد سال ديگر هيچيك از اين گرفتاريها را نداريم. ولي آن گرفتاريهايي كه:
«وَ ما عِنْدَ اللهِ بَاقٍ»
[نحل ۹۶]
آن چيزي
كه در نزد خدا است باقي است.گرفتاريهايي كه در عالم قبر و برزخ و عالم قيامت ممكن
است پيش بيايد. آن گرفتاريها را امام عصرمان اگر به ايشان علاقه داشته باشيم برطرف
مي فرمايند.
شروع
گرفتاريهاي هر كافر فاجري كه به علي بن ابيطالب عليه السلام اعتقاد نداشته باشد
موقع مرگ است. ولي امام عصر عليه السلام تشريف مي آورند:
«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ» [اسرا ۷۱]
و به
شما اظهار محبت مي كند. همانطوري كه علي بن ابيطالب عليه السلام فرمود: « يا حار هَمدان من يَمُت يرني » اي حارث همدان هر كه بميرد مرا مي بيند.