ای عزیز!بر آی به قصد زیارت از خانه ها و نظر کن به دیده ی عبرت به گورستان ها تا ببینی چندین مقابر و مزار که خفته در آن نازنینان گُلعِذار.سعی کردند و کوشیدند و در آتش حرص و هوس جوشیدند.جواهر در میان بستند و سبوها پُر سیم و زر کردند،سودها گِرد آوردند و حیله ها نمودند و نقدها رُبودند،عاقبت مُردند و حسرت ها به گور بُردند.انبارها انباشتند و غم دنیا بر دل بُگذاشتند ناگاه جُمله را به در مرگ کشانیدند و شربت اجل چشانیدند.چون مآل حال فریفتگان دنیا چُنین است که شنیدی و عاقبت کار و بار ایشان اینست که دیدی.پس:از مرگ بیندیش و حجابِ امَل بردار از پیش.وگرنه وای بر تو! دوزخ بُوَد مأوای تو.بِدان که دوستانِ خاک، تو را جویانند و زبان حال گویانند:"ای جوانان غافل و ای پیران جاهل! دیوانه اید که نمی بینید و بر حال ما نمی گِرید که ما در خاک و خون خفته ایم و چهره در نقاب نهفته ایم.هریک ماهِ دوهفته ایم که به هفته ای از یاد شما رفته ایم.ما نیز پیش از شما در بساط کامرانی بوده ایم و انبساط جهان فانی نموده ایم.پستان دنیا مکیدیم و عاقبت شربت مرگ چشیدیم و از زندگانی دنیا وفا ندیدیم.تا خبر شدیم و خود را دیدیم،جان بر باد فنا بردادیم و بر خاکِ عَنا افتادیم.اینک،رخساره به خاک آمیخته و دندان ما ریخته و زبان ما فرابسته و دهان ما در هم شکسته.تمام اعضاء زخم خورده و مرغ روح ما پریده و سبزه از خاک ما دمیده. ما در خاکِ تیره و شما بر خاک،خیره!*إنَّ فی ذلِکَ لَعبرةٌ لاولِی الألباب وَ إلیه المَرجَع وَ المَآب*(خواجه عبدالله انصاری-رحمة الله تعالی علیه-)