الهی به امید تو
***
سلام به همگی.
به واقع استفاده کردم (شخصا خودمو می گم) وگرنه همه باید استفاده کنن.
نکته به نکته و مو به مو خوندم و بعدش به خودم نگاه کردم و متاسفانه دیدم که توی غالب موارد تیپ شخصیتی A در من مصداق داره.
هر جمله ایش حاوی نکته ای بود و حس ختام این مطلب این جمله بود:
شرط اساسی در
این رفتارها این است که ما وقتی فعالیتی را انجام میدهیم به آن فعالیت
توجه کنیم، و حواسمان به کارهای دیگر نباشد. در آن واحد یک کار و فقط یک
کار و لذت بردن از این برایمان مهم باشد. افسوس گذشته را نخوریم و نگران
آینده هم نباشیم.
ولی چطور؟
سیستم زندگی ما جوری شکل گرفته که اگه دائم حواسمون بر هر کجا نباشه هر لحظه ممکنه دچار مشکل بشیم.
توی دانشگاه سرکلاس درس نشستی ولی دائم به این فکر می کنی که الان که از رئیسم مرخصی گرفتم توی محل کارم چی می گذره.کارام داره تلنبار می شه و... هزار جور فکر دیگه.
یا بر عکس،توی محل کارت هستی ولی مدام فکر امتحانات آخر ترم و اضطرابش آزارت میده.
چون در طول روز دائم درحال فعالیت بودی فرصت نکردی که برای چند لحظه بنشینی و به اموراتت فکر کنی و این می شه که وقت خواب دائم این فکر می کنی که خب حالا اون چی می شه و این چی می شه.اینجوری خوابت رو هم از دست میدی و به همین ترتیب غذا خوردنت رو و به همین منوال عمر و جوونیتو و در آخر...
یه موقع ها دوست داری از این شرایط دل بکنی ولی انگار مثل چسب قطره ای بهت چسبوندنش واگه بخوای جداشون کنی پوستت هم همراهش ازت جدا می شه.
خنده داره ولی من گاهی اوقات به این فکر می کنم که کاش شبانه روز مثلا 30ساعت بود! بعدش می بینم اگه 300ساعت بود هم تفاوتی نمی کرد و من همین روال اشتباه رو با این 300ساعت تطبیق میدادم و طی می کردم.
صحبت زیاده.
انشاالله در ادامه ی تاپیک به همراه سایر دوستان بحث رو ادامه می دیم.
یاعلی...