به نام خدایی که همین نزدیکی هاست
سلام
اول یه مقدار در مورد دین زرتشت توضیح میدم و بعدش بحث اصلی رو پیرامون مطالب گفته شده شروع مکنیم.
دین زرتشت
دین زرتشتی امروز که معتقدان به آن در ایران و هند زندگی می کنند، باقیمانده دین زرتشتی دوران ساسانی است که با به قدرت رسیدن اردشیر پابکان برای نخستین بار به عنوان دین رسمی ایران انتخاب شد. در این زمان مدرکی در دست نداریم که حتی با وجود زرتشتی بودن داریوش و خشایارشا، دین زرتشت هیچگاه در دورانی قبل از زمان ساسانیان، به عنوان دین رسمی مطرح شده باشد. اخلاف خشایارشا مانند اردشیر دوم، پرستنده خدایان متعددی مانند آناهیتا و میترا بودهاند و غیر از آن، هیچگاه دینی به عنوان دین تمام مردم شاهنشاهی هخامنشی مشخص نشده است. پادشاهان اولیه اشکانی نیز احتمالا" به نوعی آئین قبیلهای بجامانده از باورهای ایرانیان اولیه اعتقاد داشته اند. غیر از ولاش اول و جانشینانش، مدرکی برای زرتشتی خواندن دیگر پادشاهان اشکانی نداریم.
از طرفی، دین زرتشتی ساسانی تفاوتهای عمده ای با دین زرتشتی مندرج در گاثاها دارد. بعضی از باورهای مطرح شده در بخشهای جدیدتر اوستای ساسانی، مانند زروانیت، مخالف با باورهای گاثایی هستند و می توان آنها را رسوخی از دین های محلی و باورهای باستانی ایرانیان و حتی تاثیراتی از مذاهب بین النهرینی بابل و آشور دانست. به همین دلیل، در اینجا دین گاثایی را مشخصا" دینی جدا از زرتشتی ساسانی می دانیم و بطور مستقل از آن یاد می کنیم.
در گاثاها، زرتشت دین کاملا" جدیدی را پایه گذاری نمی کند. دین زرتشت بر مبنای باورهای باستانی ایران پی ریزی شده و زرتشت خود را تنها اصلاحگر و بازگرداننده دین اصلی می داند. خدای گاثاها، «اهورا-مزدا» یا «سرور عقلانیت»، خود یکی از خدایان باستانی است که به همراه میترا و وهومنه، از خدایان اصلی گروه «اهوراها» (خدایان خوب) بوده است. اما در گاثاها، اهورا-مزدا تنها خدای موجود است و اوست که انسانها را به عقلانیت راهنمایی می کند و آنها را از زندگی کورکورانه باز می دارد و همواره به «راستی» تشویق می کند. در گاثاها، زرتشت به همه خدایان دیگر اعلام جنگ می دهد و آنها را خدایان گمراهی، «دئو/دیو»، می خواند. زرتشت حتی از نامبردن از این خدایان نیز خودداری می کند و در گاثاها از کسی جز مزدا-اهورا ذکری نمی بینیم، هرچند که زرتشت بطور غیر مستقیم به وجود خدای نادرستی و دروغ اشاره می کند، اما نام او را که از اوستای جدید می دانیم (انگره-مئنیو، اهریمن) هرگز نمی برد و تنها در پایان یکی از گاثاها، کلمه «انگره» را به کار می برد بدون آنکه نام را کاملا" بیان کند. به نظر می رسد که زرتشت نمی خواهد شعرهای جاویدان خود و تعلیماتش برای آیندگان را به نام خدای نادرستی آلوده کند و آن را به عهده شنونده رها می کند.
گاثاها به زبانی بسیار مشکل تنظیم شده اند و ساختمان آنها نیز بسیار پیچیده است. دانشمندانی مانند هومباخ، نوبری(Nyberg که به غلط در ایران «نیبرگ» نامیده شده) و شوارتز، توانسته اند قسمتهایی از این ساختمان پیچیده را کشف کنند و ساختارهایی نظیر تنظیم حلقه ای و تکرار معسلامح کلمات در اشعار را مشخص کنند. این ساختمان پیچیده و زبان بسیار کهنه، باعث می شوند که ما به سختی بتوانیم تمام مفهوم گاثاها را متوجه شویم. آنچه تا اینجا برای ما مفهوم است اینستکه اشاره و اصرار زرتشت در این اشعار به مقابله دو عنصر «ارته» (راستی، بن حقیقت و عقلانیت) و «دروج» (نادرستی، بن دروغ و گمراهی) است. در این مقابله، زرتشت کمک «اهورا-مزدا» را طلب می کند که تشویق کننده انسانها به عقلانیت و تفکر است و تنها را مبارزه با دیوان که حامیان دروج هستند.
نمی توان با اطمینان گفت که دین زرتشت هیچگاه بعد از مرگ موسسش، به همانگونه که او انتظار داشته، باقی مانده است. از درجه خالص ماندن این باورها نیز تخمینی در دست نداریم، غیر از اینکه داریوش نیز در کتیبه های خود به یکی از جنبه های دروج، یعنی «دروگ» یا سخن ناراست (دروغ) اشاره می کند. می توان تصور کرد که باورهای گاثایی که برای جامعه ای کوچک و قبیله ای در شرق ایران طراحی شده بودند، بعد از برخورد با جوامع متمدن و ساکن غرب ایران و تاثیر پذیرفتن از باورهای مغها و ادیان بین النهرین و در طول سالهای متمادی، تبدیل به دینی شد که در دوران ساسانی موقعیت رسمی را پیدا کرد.
سربلند و پیروز باشین...