تبیان، دستیار زندگی
با جیب‌های پر و دست‌های خالی به فروشگاه می‌روید و قصد خرید کردن هم ندارید، اما یکی دو ساعت بعد با جیب‌هایی خالی و دست‌هایی پر بیرون می‌آیید بی آن که واقعاً به چیزهایی که خریده‌اید نیازی داشته باشید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بخرید، اما حرص نزنید (بخش اول)


با جیب‌های پر و دست‌های خالی به فروشگاه می‌روید و قصد خرید کردن هم ندارید، اما یکی دو ساعت بعد با جیب‌هایی خالی و دست‌هایی پر بیرون می‌آیید بی آن که واقعاً به چیزهایی که خریده‌اید نیازی داشته باشید.


حرص خرید

خرید کردن یک تخصص است که فوت و فن‌های خاصی دارد و خیلی از خانواده‌ها این تخصص را نیاموخته‌اند و به همین علت همیشه با مشکلات اقتصادی روبه‌رو هستند که یک سر رشته‌اش می‌رسد به خریدهای غیرحرفه‌ای.

می‌خواهید راه‌هایی ساده برای درمان بیماری ولخرجی یاد بگیرید؟ قصد دارید کلاه سرتان نرود و می‌خواهید هوشمندانه و با چشم‌های باز خرید کنید؟ دلتان می‌خواهد پول بیشتری را پس‌انداز کنید؟ پس توصیه‌های کاربردی ما را در این زمینه بخوانید.

دست‌ها بالا

شما به فروشنده می‌گویید: «من این شلوار را نمی‌خواهم. باید دو سایز بزرگ‌تر بدهید». فروشنده لبخندی ملیح می‌زند و می‌گوید: «اشکالی ندارد، اما تن‌خور قشنگی دارد. حالا امتحانش کنید»

«اما این لباس اصلاً به سایز من نمی‌خورد.» این را می‌گویید و ته دلتان شک می‌کنید که احتمالاً فروشنده سایز مورد نظرتان را ندارد، اما او باز میان آن لبخند مصنوعی می‌گوید: «خوب شما نخرید، اما این سایز را بپوشید، اگر اندازه‌تان نبود سایزی که شما می‌گویید را می‌آورم.» چند قدم جلوتر می‌آیید. فروشنده زیرچشمی نگاهتان می‌کند و می‌گوید: «جنس فوق‌العاده‌ای دارد. کتان ترک، اصل و سنگ‌شور شده. فقط یک بار امتحان کنید.»

شما جلوتر می‌روید. شلوار را می‌گیرید و دقیقاً در همین لحظه که دستتان به پارچه شلوار می‌خورد، به دام افتاده‌اید. چون لمس کردن، یکی از مهم‌ترین بخش‌های خرید است و به همین دلیل است که اغلب فروشنده‌های حرفه‌ای معمولاً به مشتری پیشنهاد می‌کنند به جنسی که حتی قصد خریدش را ندارد، دست بکشد و تماشایش کند.

آن‌ها می‌دانند که به کار گرفتن حس لامسه مشتری، تصویری را که او از یک کالا در ذهنش دارد کامل‌تر می‌کند و به همین علت وسوسه‌اش برای خرید بیشتر می‌شود و به این ترتیب، شما وقتی به اجناس و به خصوص پوشاک دست می‌زنید، از دید فروشنده شما گام اول را به سمت خرید برداشته‌اید. بنابراین برای پیشگیری از فریب خوردن در خرید، یادتان باشد که اگر جنسی را در نگاه اول نامناسب تشخیص داده‌اید، به پافشاری فروشنده برای لمس کردنش توجهی نکنید.

چند پرسش وجود دارد که همیشه باید وقت خرید آن‌ها را از خود بپرسید؛ دقیقاً چه چیز می‌خواهم؟ چرا به آن احتیاج دارم؟ باید چه مقدار از آن را خریداری کنم؟ آیا شرایط نگهداری‌اش را در منزل دارم؟

گوش‌هایتان را بگیرید و فرار کنید

گام دوم حرکت مشتری به سمت خرید، اعتماد کردن به همه حرف‌های فروشنده، بی هیچ چون و چرایی است. این حالت به خصوص برای کسانی رخ می‌دهد که از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند و حتی دیده‌های‌شان را باور نمی‌کنند. برای مثال شما وارد فروشگاه می‌شوید و پیراهنی مشکی توجهتان را جلب می‌کند. فروشنده لباس را از پشت ویترین می‌آورد. شما متوجه می‌شوید که روی لباس لکه‌هایی سفید رنگ وجود دارد، اتو روی آن برق انداخته، برایتان کوچک است و از آنجا که مدت‌ها پشت ویترین با سوزن‌هایی آویخته شده بوده، روی آن چند سوراخ که در واقع جای سوزن‌هاست، دیده می‌شود.

طبیعتاً عقل سلیم در این شرایط حکم می‌کند به فروشنده بگویید لباس را نمی‌خواهید و از مغازه خارج شوید، اما همین که می‌گویید لباس اشکال دارد، او شروع به توجیه می‌کند. فروشنده‌های حرفه‌ای می‌توانند بدترین کالاها را هم طوری توصیف کنند که شما قانع شوید آن‌ها بهترین‌ها هستند. در مثالی که ما زدیم، فروشنده اگر اصرار داشته باشد جنس بنجلش را به شما بفروشد، ابتدا می‌پرسد چرا لباس را نپسندیده‌اید. شما علت‌های‌تان را توضیح می‌دهید و او برای هر کدام توجیهی ارائه می‌دهد.

مثلاً می‌گوید اگر یک‌بار لباس را بشویید همه لکه‌های سفیدش پاک می‌شود. او پارچه لباس را از دو طرف می‌کشد. تکان می‌دهد و چروکش می‌کند و می‌گوید سوراخ‌ها ناپدید شده است و علاوه بر این با چند بار پوشیدن با بافت کاملاً یکی می‌شود. می‌گوید جای برق افتادگی اتو روی پارچه، فقط خاک گرفتگی است و پس از نخستین شست‌وشو پاک خواهد شد و نباید نگران کوچک بودنش باشید، چون وقتی آن را تنتان کنید به مرور اندازه‌تان می‌شود!

برخی از فروشنده‌ها طوری اشکالات جنسی را که می‌خواهند به زور به مشتری‌ها بفروشند، توجیه می‌کنند و به عنوان حسن جلوه می‌دهند، که حتی خیلی از هم صنف‌های خودشان هم فریب می‌خورند، بنابراین بهترین راه این است که وقتی جنسی را نمی‌خواهید به سرعت نظرتان را اعلام کنید و از فروشگاه خارج شوید و با فروشنده بحث نکنید.

خرید

از قحطی برگشته‌ها

بعضی‌ها واقعاً حرص می‌زنند! کسانی وجود دارند که شیوه خرید کردنشان آدم را یاد روزهای پیش از قحطی می‌اندازد. آن‌ها عجله دارند، سبدهایشان را به سرعت از انواع کالاها پر می‌کنند و اصرار دارند همه آنچه خریده‌اند به کارشان می‌آید، در حالی که واقعاً این‌طور نیست و خیلی وقت‌ها بخشی از آنچه خریده‌اند با گذشت زمان بی‌مصرف و دور ریخته می‌شود.

خانواده‌ای را می‌شناسم که چند هفته به یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای رفتند. آن‌ها طوری حبوبات و کیسه‌های برنج و کنسروهای خوراکی‌های مختلف را خریداری کردند که بقیه مردم با تعجب می‌پرسیدند: «قرار است اتفاقی بیفتد؟ قحطی شده است؟ جالب اینجاست که گروهی دیگر هم به پیروی از این خانواده، با سرعت شروع به جمع‌آوری انواع اجناس از فروشگاه کردند، چون حدس می‌زدند شاید اتفاقی در حال وقوع است که از آن بی‌خبرند و فقط حدس می‌زنند همه کالاها قرار است نایاب شود! در هفته‌هایی که گذشت حبوباتی که این خانواده آن‌ها را انبار کرده بودند، دچار آفت‌زدگی شد، چون حجمشان آنقدر زیاد بود که نمی‌توانستند در محیطی مناسب انبارشان کنند. چند پرسش وجود دارد که همیشه باید وقت خرید آن‌ها را از خود بپرسید؛ دقیقاً چه چیز می‌خواهم؟ چرا به آن احتیاج دارم؟ باید چه مقدار از آن را خریداری کنم؟ آیا شرایط نگهداری‌اش را در منزل دارم؟

این پرسش‌ها را در فروشگاه‌های بزرگ و پرزرق و برق باید بارها با خودتان تکرار کنید و اگر نتوانستید به آن‌ها پاسخ بدهید بهتر است از خرید منصرف شوید.

همیشه پیش از خرید رفتن، روی کاغذ دقیقاً بنویسید که قصد خرید چه چیزهایی را دارید و در مرکز خرید دقیقاً سراغ فروشگاه‌های ویژه عرضه آن‌ها بروید و بجز آنچه روی کاغذ نوشته‌اید چیزی نخرید، مگر آن که واقعاً کالایی مهم را که مورد نیازتان بوده است، در فهرست از قلم انداخته باشید.

نسخه بپیچید؛ نسخه‌ای مفصل

شاید شما هم دیده باشید که خیلی‌ها اغلب اوقات بی آن که قصد قبلی برای خرید چیزی داشته باشند آن را می‌خرند. این نوع آدم‌ها بدون برنامه‌ای مشخص، با جیب پر وارد مراکز خرید می‌شوند و هرچه را که در اولین نگاه مورد پسندشان واقع شد می‌خرند، اما خیلی از اجناسی که شاید در اولین نگاه جذاب و سرگرم‌کننده باشد بعدها ممکن است هرگز به کار آن‌ها نیاید.

اگر می‌خواهید جزو این گروه نباشید همیشه پیش از خرید رفتن، روی کاغذ دقیقاً بنویسید که قصد خرید چه چیزهایی را دارید و در مرکز خرید دقیقاً سراغ فروشگاه‌های ویژه عرضه آن‌ها بروید و بجز آنچه روی کاغذ نوشته‌اید چیزی نخرید، مگر آن که واقعاً کالایی مهم را که مورد نیازتان بوده است، در فهرست از قلم انداخته باشید.

خرید

امان از تبلیغات

طنز جالبی میان برخی متخصص‌های تبلیغات گاهی رد و بدل می‌شود که معنایی عمیق و گزنده دارد. آن‌ها می‌گویند کالاهایی وجود دارند که اگر مردم آن‌ها را در تبلیغات ندیده بودند، هرگز احساس نمی‌کردند به آن‌ها نیاز دارند.

معنای طنز این است که تبلیغات طوری کالاها را به مردم معرفی می‌کند که انگار بدون خرید آن‌ها عقربه‌های زندگی‌شان متوقف می‌شود و دیگر روی خوشبختی و آرامش را نمی‌بینند، در حالی که پیش از دیدن این تبلیغات، آن‌ها بدون این کالاها زندگی آرامی داشته‌اند و حتی وجودشان را احساس نمی‌کرده‌اند و به همین خاطر است که می‌گوییم هرچه کمتر به انواع تبلیغات نگاه کنید، بیشتر از مصرف‌گرایی فاصله گرفته‌اید و کمتر هوس انواع تجملات و خریدهای آنچنانی و غیرضروری به سرتان می‌زند.

باورکردنی نیست، اما توجیه خیلی از خریدن اجناس غیرضروری و بی کاربرد این است که در رودربایستی با فروشنده مانده‌اند، چون او بارها و بارها انواع محصولات را از طبقات مختلف برایشان آورده است و آن‌ها خجالت کشیده‌اند بگویند هیچ کدام را نمی‌پسندند.

مجلس خواستگاری که نیست

طبیعی است که در یک مجلس خواستگاری، دختر و پسر هر دو خجالت‌زده می‌شوند و با هم رودربایستی دارند. ممکن است عروس خانم به آقا داماد شیرینی یا چای تعارف کند و او گرچه میل ندارد ولی از سر خجالت و کمرویی قبول کند، اما فروشگاه که مجلس خواستگاری نیست، یعنی هر چقدر هم فروشنده‌ای خوش‌اخلاق و مۆدب باشد و التماس کند، وقتی جنسی را نمی‌خواهید نباید آن را بخرید.

احتمال دارد شما وارد فروشگاهی شوید و فروشنده برای پیدا کردن جنس مورد نظر شما نمونه‌هایی از کالاهای مختلف را بیاورد و نشانتان بدهد، اما باید یادتان باشد که این تلاش فروشنده به هیچ‌وجه دینی بر گردنتان نمی‌گذارد که ملزمتان کند حتماً خرید کنید. وظیفه او معرفی کالاهای مختلف به شماست، اما وظیفه شما خرید کردن نیست، بلکه شناخت انواع مختلف یک محصول است و در مرحله بعدی شما انتخاب می‌کنید که آیا کالای معرفی شده را بخرید یا نه.

باورکردنی نیست، اما توجیه خریدن برخی اجناس غیرضروری و بی کاربرد این است که در رودربایستی با فروشنده مانده‌اند، چون او بارها و بارها انواع محصولات را از طبقات مختلف برایشان آورده است و آن‌ها خجالت کشیده‌اند بگویند هیچ کدام را نمی‌پسندند!

ادامه این مقاله ‌را می‌توانید در اینجا مطالعه نمایید.


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: sarakamali

مطالب مرتبط:

بخرید، اما حرص نزنید (2)

رهنمودهای پس‌انداز کردن

مدیریت هزینه‌های زندگی

چگونه بیشتر پس انداز کنیم؟

بودجه بندی درآمد ماهانه

موفقیت و مدیریت