به نام یگانه حامی پرستوهای بی آشیونه
سلام به دوستای صمیمی و مهربون خودم
امروز دلم دوباره بهونه ی تو رو گرفته
درست مثل هر وقت دیگه
یادم میاد چند ماه پیش پرنده ی غمگینی در کلبه ی سینه ام مسکن گزیده بود
و آواز سوزناکش دل مجروح مرا می سوزاند
اما به عشق تو او را از کلبه پروازش دادم
وتو را در جای جای وجودم نشاندم
اما افسوس که تنهام گذاشتی و رفتی
اینک دلتنگ از دوری تو در کنج خرابه ی دلم به تنهایی و تاریکی پناه آورده ام
و به دنبال تو می گردم پدربزرگ مهربونم...
نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت
ناراحتم...غمگینم...به خاطر از دست دادن عزیزترین کسم...
اما بیش از اون خوشحالم....به خاطر داشتن دوستای مهربونی که چه در لحظات شادی
و چه در لحظات غم هیچ وقت تنهام نمیزارن...
بابت لطف تک تک شما دوستان گلم خیلی خیلی حتی اونورتر از خیلی متشکرم
از دوست خوبم...آبجیه مهربونم...آنشرلی ممنونم...دستت مرصی عزیزم
از دوستانی که واسه ی شادی روح پدربزرگ عزیزم صلوات ختم کردن نیز بسیار سپاسگذارم
امیدوارم همیشه تو انجمن خبر شادی باشه نه...
دلاتون همیشه مهربون
بازم مرصی بابت همه چی