• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 4524)
شنبه 17/12/1387 - 10:41 -0 تشکر 96036
و اینبار پیوندی دیگر، تبریییک

به نام او

سلام


سلااااااام دوستان خوبم... تبریک میگم... یه تبریک خااااص...تبریک میگم سالروز پیوند آسمانی امین مکه و شهبانوی قریش،حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه (س)

رو به همه ی شما دوستان خوبم 

حتما میدونید که انجمن خانواده در حال تهیه ی یک طومار بود، طومار آداب و رسوم ازدواج در شهرهای مختلف ایران

تصمیم گرفتیم که به مناسب این روز مبارک هدیه ای داشته باشیم به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) و حضرت خدیجه(س) و ثمره ی این ازدواج آسمانی

بانوی دو عالم حضرت فاطمه(س)

بنابراین گوشه هایی از مطالبی که دوستان برامون ارسال کردن رو براتون مینویسم تا شما هم مثل من با خوندنش لذت ببرید

و تبریک میگیم به متاهلین عزیز تبیانی:

tear drop عزیز و CLIFFگرامی

doki_inkalej و nasimevesal عزیز.....

kavire teshne و همسر گرامیشون

negin22 عزیییییزم و همسر گرامیشون

مجنون صفت گرامی و asal_gh عزیز( اگه اشتباه نکنم)

manham گرامی و همسر بزرگوارشون

آقای محمد ابراهیمی گرامی و همسر عزیزشون

نسیم نجفی عزیز و همسر بزرگوارشون

گل نیلوفر آبی عزیز و همسر گرامیشون

(من واقعا خودم رو کشتم که کسی جا نمونده باشه، دیگه من از تاهل همین دوستان خبر داشتم...اگر کسی مونده بگید که بنویسم)

تشکر ویژه میکنم از دوستان خوب و همراهان انجمن خانواده که با مطالب خوبشون همراهیمون کردن:

_Aarsoo_                                              

ENIAK_ab   
پنجره ی خیال                               
Mamal92                                          
Max2000 
saeidan  
endless_road
rosesurati                                
ماندگاری
A_V_B_2066
حاج قدرت الله

پارسا زاهد

گویای خاموش

 و حس غریب عزیزم که عکس های خوشگل این تاپیک رو از کلکسیون ایشون برداشتم....

 

باز هم تبریک میگم و انشاء الله تا آخر شب گزیده ی مطالب دوستان رو براتون مینویسم


 

 

زندگیتون زیباااا، زیبا و زیبا

------------------

راستی دوستان برای این روز دو تاریخ گفته شده، دیگه من نمیدونستم کدوم درسته

 

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 14:37 - 0 تشکر 96121


سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

من هم به نوبه ی خودم, سالروز این پیوند رو به همه ی دوستان تبریک میگم...

از زحمات دوستان در  تهیه ی مطالب برای آشنایی ما با آداب و رسوم هم تشکر میکنم

 و به انشرلی عزیز و جناب پارسا هم میگم خدا قوت...

این گل ها هم تقدیم به همه ی متاهلین تبیانی...

شاد و پاک باشید. 

 

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم  ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

 

شنبه 17/12/1387 - 15:30 - 0 تشکر 96129

بنام خدا

سلام

من نیز به نوبه ی خود سالروز این پیوند خجسته رو به همه ی شما تبریک میگم

و هم چنین از خانم آنشرلی هم بابت طرح زیبا شون و ارائه زیباترشون تشکر میکنم

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
شنبه 17/12/1387 - 18:24 - 0 تشکر 96176

به ناام او

سلام

جناب mamal92 گرامی و تهران قدیم

(با تشکر از حس غریب عزیز)

بردن عروس

پس از جاری شدن خطبه عقد و مراسم عقد کنان چند ساعتی را به زدن ساز و رقص و شادمانی سپری می کردند . آنگاه چند نفر از خانه داماد با اسب سفیدی برای بردن عروس می آمدند . عروس را سوار بر اسب کرده و در جلوی آنها عمله جات طرب و پشت سر آنها نیز جاروکشان و سپس اسب عروس حرکت می کرده است . وقتی قافله عروس به خانه داماد می رسید باید داماد به پیشواز عروس می رفت و نارنجی به طرف وی پرتاب می کرد . اگر عروس می توانست نارنج را در هوا بگیرد نشانه آن بود که عروس بر سر داماد مسلط خواهد شد . هنگامی که می خواستند عروس را به خانه داماد ببرند پسربچه نابالغی را آورده و یک بقچه حاوی نان و پنیر را به وی می دادند و بچه موظف بود که این بقچه را به کمر عروس ببندد و با این نان و پنیر عروس را روانه خانه داماد می کردند . وقتی که عروس می خواست پایش را در آستانه در خانه داماد بگذارد . فندق یا گردویی را زیر پایش قرار می دادند تا به این ترتیب هر گونه طلسمی که برای عروس شده از بین برود در هنگام ورود ، عروس زیر لب می گفت یا عزیزالله ، به این نیت که عزیز شوهرش بشود و در این موقع داماد باید با بالای سر در خانه برود تا عروس از زیر پاهای او عبور کند تا بدین طریق در زندگی بر سر عروس مسلط باشد

تشکر فروان از جناب mamal92 گرامی

شاد باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 18:32 - 0 تشکر 96179

به نام او

سلام

rosesurati عزیزیییم... سیستان و بلوچستان، با تشکر از پنجره ی خیال عزیزمممم که ایشون هم برای سیستان و بلوچستان مطلب فرستاده بودند.


برگردان :

شاه مسرور و شاه اسب شادی را می تازد

امام اقوام شاه در پایین در حال تدارك حجله هستند .

داماد عمامه نو به سر می كند و لباسهای كهنه خود را به دلاك می بخشد .

هنگامی كه شاه و عروس ، كنار هم ایستاده اند و قرار است مراسم آینه در قرآن و شمعدان اجرا گردد . ابیات ذیل خوانده می شود كه امروز عمومیت ندارد .

ماه نو ابروی دلدار مبارك باد

آشنایی من و یار مبارك باد

چادری بر سر یارست بمانند كتان

پیرهن دانه انارست مبارك بادا

به رخ ماه نشسته است چنان گرد و غبار

بدست شاه دو دستمال مبارك مباد

مجلس آرا چو فردوس كه آخنه آمد

به یكی حمد زقرآن مبارك مبادا

و اكنون ، زمان ، زمان عقد است كه در سیستان به آن « عقد بندونی » می گویند و تقریباً شبیه سایر جاهای ایران است . مراسم عروس كشان یا « گرابرد » در سیستان بسیار جذاب و دیدنی است. پدر عروس اگر در قید حیات نباشد. برادربزرگ و ... پیش عروس می آیند و از او می خواهند بلند شود. عروس در حالی كه كمی غمگین است و بعضاً گریه می كند . پدر عروس یا برادر بزرگ او پیشانی عروس را می بوسد و می گوید : « برخیر و به خانه بخت برو » یا به لهجه سیستانی می گویند « گل م ور خیز وقت رفتنه » كه همان معنا را می دهد .(اشک تو چشام جمع شد،چقدر لحظه ی سختی ه )

عروس آرام آرام در حالیكه روبند بر سر و رو دارد پا بر میدارد . پدر عروس بعنوان اولین فرد مثلاً « فلان هكتار زمین یا فلان مقدار طلا به عروس هدیه می كند . اطرافیان به افتخار پدر عروس دست می زنند . هلله می كنند. در منزل عروس فقط اقوام عروس هدیه می دهند كه به آن « پوورداری » میگویند . و در منزل پدر داماد اقوام داماد برای هر قدم كه عروس بر می دارد . 10 هزار تومان یا بیشتر تقدیم می كنند . و این كار تا در حجله ادامه دارد .

هنگامی كه عروس به حجله میرسد باز مادرش را می خواهد و با گریه و زاری از او می خواهد كه نگذارد او را ببرند. تا او همچنان در كنارش باشد. و این نمادیست از مهر و الفت بی پایان فرزند به مادر و بالعكس در اینز مان توسط زنان ابیات ذیل كه زبان حال عروس است با كف و آهنگ خوانده می شود.

ننه مه كنجه كه تونو ، مه نلی كه بره ( ای مادر من دختر توام ، مرا نگذار كه ببرند )

سوزن دست كه تونو ، منه نلی كه بره ( كمك كار یا سوزن دست توام را نگذار ببرند )

از راه گوری مبره منه نلی كه بره ( مرا از راه روستا گوری می برند . نگذار ببرند )

خ جفت چوری می بره منه نلی كه بره ( با یك جفت النگو میبرند ، نگذار كه ببرند )

خ خیل سواره مبره ، منه نلی كه بره ( با عده ای سوار می برند ، نگذار كه ببرند )

از راه بنجار مبره ، منه نلی كه بره ( از بنجار می برند . نگذار كه ببرند )

با ساز و تومك مبره ، منه نلی كه بره ( با ساز و دهل می برند مرا نگذار ببرند )

از راه كمك مبره ، منه نلی كه بره ( از روستای كمك می برند نگذار ببرند )

فردانه حالا مبره منه نلی كه بره ( همین حالا مرا می برند نگذار ببرند )

نه نه مه كنجك تونو ، منه نلی كه بره ( مادر من دختر تو هستم مرا نگذار ببرند )

خب حالا همه با هم شعر بالا رو بخونیم...

هه هه 

متشکرم عزیزان دلم

یا علی

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 18:38 - 0 تشکر 96184

به نام او

سلام

جناب saeidan گرامییی... خراسان شمالییی...

شیربها(قه له ند)

«قه‌له‌ند» یا شیربها، قبلا رایج بود و الان به ندرت وجود دارد. هر چند گروهی آن را مذموم می دانند ولی این رسم در فرهنگ از یك دیرینگی برخوردار است. پولی كه به عنوان شیربها گرفته می شد صرف خرید جهیزیه عروس و لباس دامادی می شد.

بالاخره در شب شیرینی خوری ریش سفیدان و بزرگان، خوانچه ای كه پار چه ای قرمز رویش كشیده شده بود با كنار زدن پارچه، دستمال ابریشمی را می گشودند و پولی را كه به عنوان شیربها به طرف دختر داده می شد را می‌شمردند و بعد به پدر عروس تحویل می دادند. پدر عروس نیز مبلغی را برمی گرداند تا گذشتی در حق دامادش كرده باشد.

پس از شمارش شیربها، دو نفر از بزرگان طرف عروس و داماد در بالای مجلس می نشستند و پس از فرستادن صلوات بر محمد و آلش تا یكی از آنان كه دارای كبر سن و تجربه بیشتر بود، دو كله قند را در دست می گرفت و طوری دو كله قند را بر هم می زد كه سر دو كله قند می‌شكست و در فاصله مناسب و یكسانی جدا می شدند.


با شكسته شدن كل قند هلهله و شادمانی و كف زدن ادامه می یافت. نخستین كار پس از آن تكه نمودن قندها بود كه تكه های بزرگ بین مهمانان تقسیم می شد و تكه اول به داماد داده می شد. نوك قندها را نیز به خانواده عروس و داماد می دادند تا آن را به یادگار نگهدارند و شیرینی و حلاوت آن شب پرخاطره همواره در مقابل دیدگانشان باشد

ایشالله قه له ندتون!!

شبتون چغکی(فکر کنم همین بود دیگه؟)

روزاتون موسی کو تفی!!( درست گفتم؟)

(جوگیر شدم، هر گونه اشتباه در لهجه تقصیر من نیست، تقصیر آقای سعیدان ه ....)

 به هر حال اگه خدای نکرده اشتباه بود من معذرت میخوام از مشهدی های عزیز

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 18:42 - 0 تشکر 96187

به نام او

سلام

دوست بسیار وظیفه شناس و خوب و گرامی و اینا! max2000 عزیز، خراسان جنوبی:

عقد

اگر نتیجه مثبت بود وقتی برای«گفتگو» تعیین می نمودند وپدران ومادران وبزرگان خانواده های پسرودختر در خانه پدراو گرد می آمدند و درباره همه مسایل مانند مهریه وقت عقد چگونگی برگزاری مراسم عقد وتهیه وتدارک وسایل ولوازم و...مذاکره می نمودند. پس ازموافقت دو خانواده ،خانواده پسر برای خانواده دختر هدایایی می فرستادند که بیشتر آنها خاص دختر بود. هدیه ای که برای دختر می فرستادند یک جفت کفش بود که در هر لنگه آن یک شاخه نبات می گذاشتند و در حد توانایی خود و شأن خانواده دختروخود او هدایای دیگری مانند انگشتریا پارچه ویا چیزهای دیگر و مقداری شیرینی نیز به آن ضمیمه می کردند و بدین ترتیب عملأ دختر را برای پسرشان «نامزد» یا به گفته محلی ها «درنشانی» می کردند. این هدیه یا «نشانی» حکم حلقه نامزدی امروز را داشت و چون نخستین هدیه داماد به عروس یک جفت کفش بود بردن«کفش» و منضمات آن را «کفش بران» می گفتند که با تشریفات ومراسمی درحد توانایی و شأن دو خانواده صورت می گرفت و چند تن از زنان بزرگترو نزدیک خانواده پسر کفشها و هدایای دیگر را از خانه دختر به خانه پسر می بردند.دختری که پسری برایش «کفش» فرستاده بود «در کفش» آن پسر و رسمأ نامزد او بود. از این موقع به بعد پسر اجازه داشت گاهی به خانه دختر برود و هر وقت می رفت«دست خالی» نمی رفت و یا قبلأ چیزی مانند قند چای برنج روغن پارچه لباس میوه و...به خانه دختر می فرستاد و به اصطلاح«خدمت» می کرد

درنشانیتون ایشالله جناب max2000

خدمتتون رو ببینیم جناب

موید باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 18:48 - 0 تشکر 96190

به نام او

سلام

_Aarsoo_ عزیزم و آذربایجان


پس از انجام مراسم خواستگاری و موافقت خانواده ی دختر بساط شور و شادی چیده می شود در برخی نقاط آذربایجان مرسوم است که با ائلچی پلوسی از میهمانانی که دعوت کرده اند پذیرایی می کنند . پس از آن ریش سفیدان و بزرگان طایفه دختر و پسر را با مشورت در خانه دختر گرد هم می آیند و درباره نحوه برگزاری مراسم ازدواج تبادل نظر می کنند و روز برگزاری بله و برون ( سوز دانیشما ) و عقد و عروسی را تعیین می کنند .
در روز تعیین شده عده ای از بزرگان و ریش سفیدان به خانه ی دختر دعوت می شوند تا بر طبق رسوم و سنت معمول مبلغ مهریه را تعیین کنند. البته در میان عشایر آذربایجان برخی از نقاط آن مرسوم است که خانواده مبلغی را به عنوان " باشلیق " که معادل آن در بین دیگر استانها شیر بها می باشد دریافت می کنند. پس موافقت کله قندی را که از طرف خانواده پسر آورده شده است به وسیله ی یکی از بزرگان شکسته شده در سر کله قند را که هر کس به مادر دختر بدهد از او هدیه ای دریافت خواهد کرد. پس از مراسم بله و برون ( سوز دانیشماق ) مقدمات عقد که شامل خرید انواع پارچه های رنگی و طلا جواهر برای عروسی و هدایایی به عنوان خلعت برای خانواده ی عروس می باشد فراهم می گردد در یک روز خجسته با دعوت تعدادی از نزدیکان و بزرگان با حضور روحانی در خانه دختر برگزار می شود در هنگام خواندن خطبه ی عقد دختران دم بخت پارچه ی سفیدی را روی سر داماد و عروس گرفته ( تکه هایی از قند را به علامت حلاوت و شیرینی و دوام زندگی عروس و داماد به یکدیگر می سایند ترانه های محلی شادی را می خوانند ). در گذشته دختران و پسرانی که  از همدیگر خوششان میآمد ،برای دیدار یکدیگر شبها بخارج خانه میآمدند. نامزدها و عاشقها برای همدیگر ترانه و بیاتی خوانده و بدین شکل شب را سحر مینمودند .و بایاتی هایی را برای یکدیگر می خواندند که در روستاهای آذربایجان رسوم است که در شب چهارشنبه سوری داماد از روزنه ی بام خانه ی دختر ( قورشاق ) یا شال کمر را آویزان می کند و خانواده ی دختر به آن شال جوراب و دستمال یا هدیه دیگر می بستند که یکی از زیباترین مراسم آذربایجان است و مصداق شعر استاد شهریار است که می گوید:


بایرام دی گئجه قوشو اخوردی / آداخلی قیز بیگ جورابین توخوردو

هرکس شالینی بیر باجادان سوخوردو / ای نه گوزل قایدادی شال سال لاماق

بیگ شالینا بایرام سنین باغ لاماق

آرسو جان ترجمه ات را آرزوم!

مرسی عزیز

یا علی

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 18:54 - 0 تشکر 96195

به نام او

سلام

و آماا... کاربر خوب، کاربر هاوایی  A_V_B_2066و کار خوبشون برای مازندران

(چون خیلی تعریف کردید گل خوشگل گذاشتم براتون!)

مراسم ازدواج در مازندران:

بعد از ظهر عروسی داماد به همراه فامیل و دوستان برای آوردن عروس به طرف خانه عروس راه می افتد داماد از قبل اسبی را تزیین می كند تا عروس را روی آن بنشاند وقتی به خانه عروس رسیدند خانواده عروس با نقل و شیرینی و دود كردن اسپند به استقبال آنها می رود پدر یا برادر عروس، نانی را به كمر عروس با شال سفید یا سبز می نشانند به این نیت كه اولین فرزندشان پسر باشد و پسر بچه دیگری آیینه به دست جلوی اسب عروس راه می افتد.
در بین راه دوستان داماد با پای كوبی و تیر اندازی، در شادمانی سهیم می شوند گاهی نیز با گذاشتن مسابقه اسب دوانی بر عروسی می افزایند.

وقتی كه به در خانه داماد رسیدند داماد از اسب پیاده نارنج، انار، یا سیبی، را در دست می گیرد و به سمت عروس پرت می كند عروس باید آن را بگیرد و سپس آن را با هم بخورند.
عروس ابتدا وارد خانه نمی شود مگر اینكه پدر داماد سكه ای یك راس گاو و یا زمینی را به عنوان رونما یا پاناز به عروس بدهد.
 وقتی عروس وارد حیاط خانه شد مادر و خواهرهای داماد اسپند دود می كنند و نقل و نبات و شیرینی به همراهان می دهند تمام مهمانان شام را در خانه داماد می خورند وپس از خوردن شام آنجا را ترك می كنند تنها زنی به نام " عروس مار " به معنای "مادر عروس" همراه عروس می ماند.

 ایشالله یه روزی بیاید بگید من فردا نمیام انجمن میخوام برم مار زن سلام!

:)

حق نگهدارتون


بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 19:0 - 0 تشکر 96197

به نام او

سلام

گویای خاموش عزیزم و endless_road عزیزم با هم کار کردن که فعلا گویا فرستاده و منتظر مطلب دوست عزیزمون هستیم

اگه نفرستادن مطلب قبلیشون رو میذاریم

گویای خاموش عزیزم و درفول

پس از مراسم عقدکنان، در فاصله ی بین عقد و عروسی، خانواده ی داماد مهمانی ای می دهند و خانواده ی عروس را برای شام یا نهار دعوت می کنند، به این مراسم « نمک تخشان» می گویند و به این معنی است که خانواده ی عروس نان و نمک خانواده ی داماد را می خورند.

در فاصله ی بین جشن عقدکنان و عروسی، رسم بر این است که در اعیاد مختلف (شامل اعیاد مذهبی و عید نوروز) خانواده ی داماد به خانه ی عروس می روند و هدیه ای به عروس می دهند (خیلی اوقات طلا).

سپس در تاریخی که خانواده ها تعیین می کنند نوبت به جشن عروسی می رسد. یک شب قبل از عروسی، جشن «حنابندان» برگزار می شود. در این جشن ابتدا خانواده ی داماد و اقوام و آشنایان نزدیکشان به خانه ی عروس می روند. مجدداً خنچه هایی تهیه می شود که به همراه پارچه و چند هدیه، حنا را که تزئین کرده اند در آن ها قرار می دهند و به خانه ی عروس می برند. سپس در دستان عروس برگی سبز گذاشته و در آن مقداری حنا قرار می دهند (دزفولی ها حنا را خوش یمن می دانند). بعد از آن خانواده ی داماد چمدان عروس خانم را که محتویاتش بیشتر آن قبلاً به همراه عروس خریداری شده (از جمله پارچه های مختلف، کفش ها، لباس های مختلف و...) را باز می کنند و به مهمان ها نشان می دهند. سپس خانواده ی داماد و خانواده ی عروس، همگی به منزل داماد می رند. در آن جا این بار خانواده ی عروس چمدان آقا داماد را باز کرده و وسایل درون آن را به مهمان ها نشان می دهند. سپس در دست ها (و گاهی به پاهای) داماد حنا می زنند. در برخی خانواده های دزفولی، در این مراسم توسط خانواده ی داماد شام هم داده می شود.

فردای آن شب هم که مراسم عروسی برگزار می شود. شب که مهمان ها عروس و داماد را تا خانه شان بدرقه کردند، مادر عروس مخلوطی از هل و قند سابیده شده که قبلاً تهیه کرده است را بین مهمان ها تقسیم می کند.

نمک تخشانتون منم دعوت میکنید عزیزان؟!

:)

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 17/12/1387 - 20:3 - 0 تشکر 96217

به نام خد اسلام

وای مرسی

من که اولین نفر فرستادم چرا واسه منو آخر گذاشتی ؟؟؟؟ من قسمت عروسیشو خیلی بیشتر دوست داشتم به خاطر شعراش :دی

میریم سراغ ترجمه . امیدوارم درست ترجمه کنم . به یاری بقیه دوستان نیازمندیم !

ائلچی پلوسی : پلوی خواستگار یا همون مهمونی ئی که خونواده خواستگار رو به دوماد شده ! میده

سوز دانیشما : معنای لغتیش میشه " حرف زدن " / یعنی همون مراسمی که بزرگای فامیل میان حرف عروسی میزنن ! ( هه هه ! خداییش چی گفتم ! همون بله برون دیگه !!! )

باشلیق : ( هه ههه ! خداییش جای نوا خالیه بیاد این لغت ها رو ترجمه کنیم ! ما دو تا یه لغت نامه مشترک داریم که با هم تالیفش کردیم ! ) / یعنی همون ب بسم الله ! / باش که به معنای سر ه . یعنی همون اول سر یه چیز می گیرن دیگه ! / همون شیربهایی که بهش اشاره شده !

پارازیت : " پس موافقت کله قندی را که از طرف خانواده پسر آورده شده است به وسیله ی یکی از بزرگان شکسته شده در سر کله قند را که هر کس به مادر دختر بدهد از او هدیه ای دریافت خواهد کرد. " / من اینقذه این مراسمو دوست دارم ! بیشتر وقتا هم عموم که بزرگ فامیله کله قندو با خودش می بره ! بعد فامیل براش هدیه میارن .

سوز دانیشماق : همون سوز دانیشماقه ! هههه ! وای من دارم می ترکم از خنده ! یعنی همون سوز دانیشما هه ! .. در شهرهای مختلف آخرش به انواع مختلف تلفظ میشه : سوز دانیشما ، سوز دانیشماق ، سوز دانیشماک ! { قاه قاه } / الان به یه معنی دیگه از اون لحاظش رسیدم از بس تکرارش کردم ! سوز دانیشما یعنی حرف نزن ! ههههه

خلعت : می دونین که همون پارچه ست ! پارچه یا لباس . آذریها خیلی از این لغت استفاده می کنن .

قورشاق : جدن اینو نمی دونم ! ادامش نوشته یا شال کمر ! والله به گوشم آشنا نیست ! نمی تونم چیزی بگم !

هههههه ! بریم ببینیم چه بلایی سر شعر استاد شهریار می تونیم بیاریم ! استاد شرمنده روحت هستم ! تنت تو گور نلرزه ها !

بایرام دی گئجه قوشو اخوردی : شب عید ، پرنده میخوند

آداخلی قیز بیگ جورابین توخوردو : دختری که نامزده ، جوراب دوماد رو می بافت

هرکس شالینی بیر باجادان سوخوردو : ( هههه ! ای خدا اینو چجوری ترجمه سلیس کنم ؟ ) / ( به این نتیجه رسیدم که خود متن بهتر میتونه مفهوم رو برسونه ) / در شب چهارشنبه سوری داماد از روزنه ی بام خانه ی دختر شال کمر را آویزان می کند

ای نه گوزل قایدادی شال سال لاماق : وای که چقدر قاعده و رسم خوبیه آویزون کردن شال ! ( مراجعه شود به بخش مربوطه )

بیگ شالینا بایرام سنین باغ لاماق : ( اینو دقیق نمی دونم . هر چی فهمیدم میگم ) . { همش دارم تکرارش می کنم که گفتاری بفهمم چی میگه ! عمری تو گوشمون حرف زدن ! } / ( یه کم صبر کنین ! دارم با نوا رای زنی می کنم به یه ترجمه برسیم ! ) / ( طی رای زنی با نوا و خانواده به نتیجه نرسیدیم در مورد این مصرع )

دیگه ظاهر و باطن همین بود ! ببخشید اگه اشتباه بود ترجمه هام ! ولی کلی خندیدیم با دوستان ! چقدر زبان شیرینیه ! به به

شاد باشین

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.