• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن انگليسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
انگليسي (بازدید: 10270)
پنج شنبه 8/12/1387 - 21:7 -0 تشکر 93813
شروع سری سوم یادگیری لغات کاربردی

 

...: به نام او که همیشه و همه جا نظاره گر ماست :...

 

سلام دوستان خوبم

قصد داریم سری سوم یادگیری لغات کاربردی رو شروع کنیم.

اول از دوست خوبمون جناب هوای دوست گرامی تشکر میکنم که زحمت ارائه لغات و موضوع این قسمت رو عهده دار شدند.

دیگر دوستان هم که مایل به ارائه لغات مورد نظرشون هستند میتونند از طریق ایمیل ارسال کنند تا بعد از بررسی، در اختیار دوستان قرار بگیرد.

انشاءالله دراین تاپیک قصد داریم شش لغت رو بررسی کنیم. پس مجبوریم وقت زیادی روی هر لغت نگذاریم...یعنی حداکثر بهره در مدت زمان مناسب. (البته بستگی به استقبال دوستان هم دارد)

 در نتیجه 4 یا 5 روز برای هر لغت فکر میکنم کافی باشه.

انشاءالله اولین لغت رو در پست بعدی معرفی میکنم.

 

منتظر حضور و همکاری همه شما دوستان هستیم.

پیشنهادات و انتقادهای خودتون رو در حیطه ی سری سوم دراین تاپیک بیان کنید.

 

موفق باشید.

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

شنبه 15/1/1388 - 18:41 - 0 تشکر 103451

ادامه از پست قبلي

*يك نكته گرامري مهم*

در جملاتي كه از even though استفاده مي شود (كه داراي دو clause مي باشند،) گاهي اوقات از but يا yet در clause بعدي استفاده مي كنيم كه اشتباه است. كه به جاي آنها مي توان از still استفاده كرد.

Even though we’re completely different, but/yet we’re great friends.

Even though we’re completely different, we’re still great friends.

تا بعد...

 
يکشنبه 16/1/1388 - 20:28 - 0 تشکر 103804

به نام دانای هستی بخش

سلام

در ادامه یه سری نكات را در مورد لغت even با نوع adj ارائه می دهم، امیدوارم مفید باشد.

دو معنای”صاف و هموار“ و ”مساوی“ از این لغت را آشنا هستیم پس با دو مثال به آنها اشاره می كنم.

The floor must be completely even before we lay the tiles.

قبل از اینكه موزائیك ها را قرار دهیم، كف بایستی كاملاً صاف باشد.

An even distribution of wealth

توزیعی مساوی از ثروت

___________________________________

و اما یه اصطلاح كاربردی از even با مفهوم ”بی حساب شدن“ مخصوصاً در مورد پول

لازم به ذكر هست كه این اصطلاح غیر رسمی است؛

If you pay for my ticket, we’ll be even.

اگر پول بلیط مرا بپردازی، بی حساب خواهیم شد.

دوستان گرامی، هر گونه نكته، جمله، سؤالی كه دارید مطرح نمایید.

لازم است بگویم كه این كار اساساً با همكاری است كه پربارتر و مفیدتر خواهد بود.

اگر نكته ای نباشه ای ان شاءلله لغت بعدی را ارائه خواهم داد.


So long

 
شنبه 22/1/1388 - 0:11 - 0 تشکر 104967

سلام دوستان

ممنونم از رو به آسمان گرامی، بابت تقبل زحمتی که در مدت غیبتم فرمودند و تاپیک رو پیگیری کردند.

لغت even رو انصافا خیلی عالی بررسی کردید.

اما بقیه دوستان کجان؟!؟

................................

كاربرد 7: شكستن یك ركورد (در جمله زیر در مورد ticket sale مطمئن نیستم، كسی اصطلاحی به جای اون می تونه ارائه بده؟ )

During the last days, one Iranian movie –-Ekhrajiha-ye 2-- break the record of ticket sale.

فکر میکنم این جمله درست باشه:

...breaks the record of best seller.

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

شنبه 22/1/1388 - 0:15 - 0 تشکر 104970

سلام دوباره...

دوستان خوبم؛

لغت بعدی Pull هست!

تا اینجا خدارو شکر خیلی خوب روی لغات کار شده، امیدوارم این لغت رو با همکاری بیشتر دوستان و با کیفیت بهتر یاد بگیریم.

موفق باشید...

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

يکشنبه 23/1/1388 - 22:28 - 0 تشکر 105517

به نام خدا

سلام

خواهش می كنم Botanist گرامی، خوشحالم كه مورد استفاده قرار گرفته.

ممنونم بابت اون اصطلاح (Best-seller)، كاملاً درست هست؛

و اما لغت جدید Pull هست، این بار ایشالله به یه شیوه ی مبتكرانه و جالب تحلیلم رو شروع خواهم كرد؛

تا بعد...

 
دوشنبه 24/1/1388 - 16:27 - 0 تشکر 105657

با سلام

همونطوری كه گفته بودم با یه شیوه ی جالب تحلیل رو شروع خواهم كرد

با یك جستجو در كل مطالب انجمن مثال های زیر رو برای pull پیدا كردم در جاهایی كه نیاز به توضیح بیشتر بود بسط دادم:

 
دوشنبه 24/1/1388 - 16:28 - 0 تشکر 105658

A topic for laughing

A 45 year old woman had a heart attack and was taken to the hospital. While
on the operating table she had a near death experience. Seeing God she asked
“Is my time up?” God said, “No, you have another 43 years, 2 months and 8 days to live.”


Upon recovery, the woman decided to stay in the hospital and have a Face-lift, liposuction, breast implants and a tummy tuck. She even had someone come in and change her hair color and brighten her teeth!

Since she had so much more time to live, she figured she might as well make the most of it. After her last operation, she was released from the hospital.


While crossing the street on her way home, she was killed by an ambulance.
Arriving in front of God, she demanded, “I thought you said I had another 43
years?
Why didn’t you pull me from out of the path of the ambulance?”

God replied: “I didn’t recognize you”

Pull: to use your hands to make something or someone move towards you or in the direction that your hands are moving [≠ push] (كشیدن)

این هم ترجمه مفهومی از researcher گرامی:

یه خانم پیر در اثر یه عمل جراحی سنگین نزدیک به مرگ میشه و میتونه با خدا صحبت کنه و به خدا میگه آیا وقت من برای زندگی تمام شده؟ و خدا میگه نه، من به تو اجازه میدم مدت زیاد دیگه ای برای زندگی داشته باشی ... بعد زن در حال خوب شدن در بیمارستان به خودش میگه حالا که این همه زنده میمونم بگذار یه کم به خودم برسم... و انواع و اقسام عمل های جراحی زیبایی رو انجام میده حتی موهاش رو هم رنگ میکنه در بیمارستان ... اما موقعی که بیرون میاد یه ماشین زیرش میگیره و میمیره! بعد به خدا میگه پس چرا من مردم، تو که چیز دیگه ای  گفتی وقتی با هم صحبت کردیم ... و خدا پاسخ میده به خاطر آرایش (و زیباتر شدنت) لحظه ای که داشتی تصادف میکردی تو رو نشناختم که نجاتت بدم! (ترجمه مفهومی است نه لفظی)

 
دوشنبه 24/1/1388 - 16:28 - 0 تشکر 105660

سری مقالات روانشناسی

There are two kinds of people in the world. They are either on your team or they are not in your team. They are either on your dream team or they are not. People will push you up or they pull you down.

Pull somebody down: to make someone less successful, happy, or healthy

باعث ناراحتی یا شكست كسی شدن

 
دوشنبه 24/1/1388 - 16:29 - 0 تشکر 105661

Idioms

Pull the wool over somebody’s eyes: to deceive someone by not telling the truth

سر کسی شیره مالیدن /کلاه گذاشتن

The only conclusion a consumer can reach is that Microsoft managed to pull the wool over the eyes of millions of users.

 
دوشنبه 24/1/1388 - 16:29 - 0 تشکر 105663

تكلیف شماره 31

A: Hey, Peter, I was invited to be a judge for the contest.

B: Oh, really? You’re pulling my leg!

هی، پطرس، من برای داوری تو اون مسابقه انتخاب شدم.

واقعاً؟ تو داری من رو دست می‌ندازی!

Pull someone’s leg: tricking someone, fooling someone; teasing someone, mocking someone

تا بعد...

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.