• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 5735)
چهارشنبه 7/12/1387 - 20:11 -0 تشکر 93543
هدیه ی تبیانی ها به امام رضا

به نام او....

سلام

 

بار دیگر گلی از بوستان نبوی پرپر شد....

تسلیت عرض میکنم شهادت هشتمین کوکب آسمان امامت، امام رضا(ع) رو به عاشقان نورالهدی،ضامن آهو، قرة العین المومنین

مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبی ضامن آهو، غریب آشنا امام رضا(ع)....

 

دوستان خوبم در انجمن قرآن و عترت و سایر انجمن های انجمن تخصصی تبیان، گله میکردید که چرا طرح شیدایی ها اجرا نشد، باید بگم برای شیدا شدن

هیچ وقت دیر نیست.... به بی بهانه هم میشه شیدا شد...

اما با بهانه شیدا میشیم

میخواهیم هدیه ای بدیم به امام رضامون... 

میخواهیم به این بهونه بشناسیم اماممون رو....

دوستان خوبم ازتون میخوام که امام رضا رو برامون تعریف کنید، با کلام خودتون، با قلم خودتون و یا از دیگران،

با شعر با عکس، با مقاله( خیلی کوتاه) ... با نقاشی...با داستان های زندگی حضرت، با احادیث ایشون، با روایات و...با هر چی که دوست دارید

مختصر و مفید

یکی ، دو تا...سه تاا.... هر چقدر که دوست دارید

 

انشاء الله با پست های ارسالیتون مجموعه ای درست میکنم و به مدیر سیستم سرکار خانم احمدی تقدیم خواهد شد با عنوان :

 

بوی رضا، هدیه ای به غریب آشنا

کاربران انجمن های تخخصی تبیان،

پرندگان غریب حرم امام غریبان

 

---------------------

مـن غـریـب آمده ام، مثل شما، اى مولا!
         
تـو انـیـس دل غـمـگـیـن غریبانستى


بـاز آهـوى دلـم زار و اسـیر غمهاست   

ضـامـنـم بـاش كـه تو حامى انسانستى

تو به گرداب غم و دلهره و ترس و عذاب
         
مـنـجـى و مـأمـن دلـهاى پریشانستى

سـاكـنـان حـرمت غرق سعادت هستند
         
بـركـت و روشـنـى اهـل خراسانستى

دل اسـیـر غـم و دارم ز تـو امید نجات       

اى كـه تـو ضـامـن آهـوى بـیابانستى


بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
جمعه 9/12/1387 - 1:20 - 0 تشکر 93850

امام: ای جاثلیق، من زنده کردن مردگان را به دست حضرت عیسی علیه السلام را انکار نمی‌کنم، ولی او به اذن خداوند مردگان را زنده می‌کرد.


جاثلیق: زنده کردن مرده از افعال خداوند است و هر کس چنین کند یا کر و کور را شفا دهد، شایسته عبادت است.


امام: السع (یکی از پیامبران) نیز مانند حضرت عیسی، مردگان را زنده می‌کرد و کورها را شفا می‌داد و روی آب راه می‌رفت، ولی امت او هرگز او را خدای خود ندانستند. حضرت حزقیل( یکی دیگر از پیامبران) سی و پنج هزار مرده را در یک روز زنده کرد؛ در حالی‌که شصت سال بود از دنیا رفته بودند و این مطلب در تورات هست. ای راس الجالوت! آیا این مطلب در تورات نیست؟


راس الجالوت:چرا.

امام فرمود: قریش نزد رسول خدا آمدند و گفتند:" مردگان را زنده کن" رسول اکرم، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خواست و فرمود: « به گورستان برو و افرادی را که اینها نام می‌برند، صدا بزن و بگو محمد می‌گوید به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید» آنان زنده شدند و به رسالت پیامبر اسلام اقرار کردند.

آری، پیامبر اسلام بیماران و دیوانگان را شفا می‌داد و با حیوانات سخن می‌گفت ولی ما مسلمان‌ها او را خدای خود نگرفتیم. همچنین یکی از انبیاء بنی اسرائیل به امر خداوند به یک مشت استخوان پوسیده خطاب کرد که « به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید.» آنها همه زنده شدند . ابراهیم خلیل پرندگانی را قطعه قطعه کرد و آنها را کوبید و هر قسمت را سر کوهی قرار داد؛ وقتی آنها را خواند، همه زنده شدند.

حضرت موسی با هفتاد نفر از برگزیدگان امّت خود به کوه طور رفت و آنها در اثر درخواست نابجای خود که گفتند می‌خواهیم خدا را ببینیم، به وسیله‌ی صاعقه‌ای هلاک شدند. آن‌گاه حضرت موسی دعا کرد و آنها زنده شدند. زنده کردن مردگان به دست پیامبران الهی نمونه‌های بسیار دارد.
من این داستان ها را نقل کردم تا نتوانی آنها را رد کنی. آیا هر کس مردگان را زنده کند باید پرستش شود؟ اگر چنین است پس همه‌ی این پیامبران باید پرستش شوند. چه می گویی؟


جاثلیق گفت: حق به جانب تو است و خدایی جز خدای یگانه نیست.

[سپس امام رضا علیه السلام به راس الجالوت رو کرد]

و فرمود: تو را به حق آن ده آیه‌ای که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شد، آیا خبر محمد صلی الله علیه و آله وسلم را در تورات ندیده‌ای؟


رأس الجالوت گفت: چرا.



امام پرسید: آیا در انجیل گفتار عیسی علیه السلام را دیده ای که فرمود: « من به‌زودی نزد خدای خود می‌روم و بعد از من " فارقلیطا" خواهد آمد و به حقانیّت من گواهی خواهد داد، همان‌گونه که من به حقانیّت او گواهی می‌دهم؟»


جاثلیق گفت: آری؛ این سخنان در انجیل هست.


امام فرمود: به شما بگویم انجیلی را که گم کردید، در کجا یافتید؟


جاثلیق گفت: ما فقط یک روز آن را گم کردیم و دوباره بدون هیچ کم‌و‌کاستی پیدایش نمودیم.



امام فرمود: اطلاع تو نسبت به انجیل بسیار کم است. اگر آن را فقط یک روز گم کرده‌اید، چرا در آن این همه اختلاف است؟ بدان هنگامی که انجیل از میان شما گم شد، نصاری دور هم جمع شدند تا ببینند چه باید بکنند.
لوقا و مرقابوس گفتند انجیل در سینه‌ی ما محفوظ است، آن را خواهیم نوشت.
سپس با یوحنا و متی دور هم جمع شدند و این چهار انجیل را نوشتند. لذا اناجیل چهارگانه با هم اختلاف دارد.


جاثلیق: من امروز فهمیدم که مطلب از چه قرار بوده؛ و بر فهم و علم من افزوده شد.



[سپس امام رضا علیه السلام نمونه‌هایی از اختلاف میان انجیل‌ها را بیان فرمود؛ ]

به طوری که جاثلیق گفت:« لوقا و مرقابوس و متی در مورد حضرت مسیح، شهادت دروغ داده‌اند.
سپس گفت: « ای دانشمند مسلمانان! مرا معاف بدار و بگذار دیگران سؤالات خود را مطرح کنند که به مسیح سوگند، در میان علمای مسلمانان، کسی مانند شما نیست.

منبع: دانشنامه رشد

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
جمعه 9/12/1387 - 10:23 - 0 تشکر 93883

السلام علیک یا ضامن آهو

نقاره زن، سراپا شور و غوغا

به هر نغمه برد نام رضا را

دلم در تاب و تب افتاده، یا رب

شده بی تاب چونان  موج دریا

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

جمعه 9/12/1387 - 10:55 - 0 تشکر 93896

نمیدونم چی باید بگم من زندگیمون رو مدیون امام رضا (ع) هستم و این تعارف نیست

امام رضا به من پناه داد و مثل اون اهو ضامنم شد

یا علی

شنبه 10/12/1387 - 10:37 - 0 تشکر 94122

به نام او

سلام

تشکر میکنم عزیزان...

فوق العاده بود متن ها و شعراتون

واقعا دوستشون داشتم

فکر میکنم با توجه به اینکه نسبتا بلند بود مطالب ارسالی و برای اینکه از همش استفاده کنم یه کوچولو برنامه رو تغییر بدم

مجددا برای هدیه ی خودم خدمت میرسم

یا علی

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 10/12/1387 - 17:38 - 0 تشکر 94230

 به نام مهربان بی همتا

همیشه از حرمت بوی سیب می آید                            صدای بال ملائك عجیب می آید 

سلام ، ضامن آهو ، دل شكسته من                              به پابوس نگاهت غریب می آید 

به پای درد دلــــت ای غــــریبه تنهــا                           علی زسمت نجف عن قریب می آید 

طلای گنبد تو وعدگاه كفترهاست                                 كبوتر دل من بی شكیب می آید 

( خدیجه پنجی )

 

آرامش آن است كه بدانی در هر گام دستهای تو در دستان خداست 

لحظه هایت آرام  

شنبه 10/12/1387 - 19:20 - 0 تشکر 94271

سلام آقا و سرورم, همه چیزی گفتند,سلامی دادند, منم مثل همیشه عقب موندم

 چی بگم؟ آقا جان... چی بگم که سرورم هستی و همه چیز میدانی...چقدر خوبه...فقط اینو بگم؟

 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی

 هر وقت این جمله رو بهتون میگم...

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
شنبه 10/12/1387 - 19:36 - 0 تشکر 94277

به نام او

سلام

اینم دل نوشته ی یکی از دوستان خوبمون در انجمن که دوست نداشت اسمش گفته بشه:

اشک من رو که در اورد....خیلی زیبا بود

*قربون کبوترای حرمت...



به نام خدا



السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)!

السلام علیک یا غریب الغربا، و یا معین الضعفا!

ای امام رئوف! امروز با دستانی پر اومدم پیشتون... با دستانی پر از نیاز و چشمانی پر از التماس! چه کنم آقا؟! شما آقایید و من گدا... گدا هم که طبیعتش نیازه و طلب...

امام رضا! من همون گدایی هستم که چندیه به در خونه ت پناه اوردم... و شما هم چه خوب و چه زیبا پناهم دادید... من هم به رسم گدایی دست از طلب ندارم تا جان من برآید...

مولای من! می خوام باهاتون درد دل کنم... اما از کجا بگم؟ از چی بگم؟!

ای غریب الغربا! امروز صبح تو اتاقم بودم و صدای پدرم رو می شنیدم، داشت از یکی از معجزات شما می گفت... آقاجون، شنیدن اون حرف با صدای بغض آلود که نه، با صدای توأم با گریه ی پدرم دلم رو لرزوند... اون از معجزه گفت و منو یاد حاجاتم انداخت... آقا یعنی می شه یه روزی یه نگاهی هم سمت ما بکنی؟! اما نه! می دونم نگاهت و حواست به من هم هست... که اگر نبود شاید سال ها پیش حاجتم رو می دادی و بعد ممکن بود من ِ ناشکر شما رو فراموش کنم... می دونم امام مهربونم! می دونم منتظرم گذاشتی تا همیشه بیام پیش خودت... تا فراموشت نکنم... امام من! می دونم حواست بهم هست و می دونم با تموم بدی هام بازم دوستم داری؛ دوستم داری که نگهم داشتی و از سر بازم نکردی... که اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟!

پس آقا باز هم صبر می کنم، صبر، صبر، صبر... و می دونم که اگر دعام مستجاب نشه اما شما همیشه همراهم هستید، که بارها و بارها این رو حس کردم... پس اشکالی نداره، فقط بدونم شما نگاهم می کنید، بقیه ش مهم نیست... بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت...

امام عزیزم، از دل ِ شکسته گفتم و یاد دلی شکسته افتادم... دل ِ شکسته ای که دیروز و امروز به نیت شما سعی کردم کمی خوشحالش کنم... اما آقا جان! مرهم اون دل فقط دست شماست... به خودتون سپردمش...

ای امام رئوف و مهربون! می دونم اگر به مادرتون زهرا (س) قسمتون بدیم دست رد به سینه مون نمی زنید... پس امام رضا! به حق پهلوی شکسته ی مادرتون زهرا (س)...

آقاجان! چند ماه پیش که منت گذاشتی و به زیارتت دعوتم کردی، اون روزی که میلاد فرزندت امام مهدی (عج) هم بود، یادمه اون روز کمی عقب تر از سیل پروانه های ضریحت ایستاده بودم و از فاصله ای نه چندان دور رو به ضریحت داشتم... آقا یادتونه چه طور خیره مونده بودم؟! یادتونه نمی تونستم تکون بخورم؟! یادتونه با طنابی نامرئی وصل شده بودم به ضریح و نه می تونستم و نه می خواستم که اون طناب بندگی رو پاره کنم؟! یادتونه؟! اون جا خونه ی امنی بود که قلبم رو آروم می کرد... اون جا تموم غصه ها و دغدغه ها بی معنی شده بود... یادمه تو اون لحظات همش زیر لب می گفتم: اگر از این جا برم، کجا برم؟! چه جایی امن تر از این جا؟! آخه کجا برم؟!!

امام من! الآن هم زیر لب می گم: بذار همیشه دم در خونه ت بمونم، که اگر از این جا برونیم، خودت بگو آخه کجا برم؟

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 11/12/1387 - 14:49 - 0 تشکر 94481

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

یا ذالجلال و‌الاكرام

سلام

صلوات بر على بن موسى علیهماالسلام

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ موُسىَ الَّذِى ارْتَضَیْتَهُ وَرَضَّیْتَ بِهِ مَنْ

خدایا درود فرست بر على بن موسى آن بزرگوارى كه او را پسندیدى و خوشنود ساختى بوسیله او هر كه را

شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ اَللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ وَقآئِماً بِاَمْرِكَ

خواستى از آفریدگانت خدایا چنانچه گرداندى آن حضرت را حجتى بر آفریدگانت و قیام كننده به دستورت

وَناصِراً لِدینِكَ وَشاهِداً عَلى عِبادِكَ وَكَما نَصَحَ لَهُمْ فِى السِّرِ

و یاور دینت و گواه بر بندگانت و چنانچه آن جناب خیرخواهى نمود براى ایشان در پنهانى

وَالْعَلانِیَةِ وَدَعا اِلى سَبیلِكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ فَصَلِّ

و آشكار و دعوت كرد براه تو با كلمات حكیمانه و پند و اندرز نیكو پس درود فرست

عَلَیْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِكَ وَخِیَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ

بر او بهترین درودى را كه فرستى بر یكى از دوستانت و از برگزیدگان از خلق خود

اِنَّكَ جَوادٌ كَریمٌ

كه تو بخشنده و بزرگوار هستى

مفاتیح‌الجنان

به این دو محل نورانی تشریف بیاورید.ممنونم

ختم قرآن.. ختم قرآن برای ظهور آقا صاحب الزمان

اللهم عجل لولیك‌الفرج

 

الهی به حق فاطمه ،عجل لفرج مولانا صاحب الزمان

يکشنبه 11/12/1387 - 20:44 - 0 تشکر 94594

به نام او

سلام

زائر رضا دلت هوای مشهد نكرده ؟ یادش بخیر میرفتم حرم تا سحر میموندم اونجا . دلمو میدادم دست آقا . اونایی كه رفتن میدونن تو حرم میشه امام رضا رو دید نمیدونم ولی ... وقتی میگن رئوفه وقتی میگن مهربونه راست میگن اصلا همش حس میكنم صفت غالب امام رضا همون مهربونی ایشون هست وقتی دم در حرم می ایستی وقتی گنبد رو میبینی سرتو كه خم میكنی دست كه رو سینه میذاری با دلشكستگی میگی : السلام علیك یا علی بن موسی الرضا.... وقتی وسط سلام بغض گلوتو میگیره احساس میكنی آقا یه نگاه تو چشات میكنه با همون مهربونیش دست رو سرت میكشه آرومت میكنه ... خوش بحال اونایی كه اینقدر بی تابی میكنن دل رئوف حضرت طاقت نمیاره دیگه اونا رو تو آغوشش میكشه آرومشون میكنه........ كیه رفته مشهد امام رو ندیده؟ كی میتونه بگه رفتم و ندیدم ؟ محاله ... اونم امام رضا مگه مهمون نوازتر از اون میبینی ؟ قبل از اینكه مشهد برسی میاد استقبالت . كیه كه چشماش به ضریح خورده و جمال حضرت رو ندیده؟ مگه میشه ؟ جواب سلام كه واجبه چطور سلامش كردی و جواب نشنیدی اون كه جواب داد تو حواست كجا بود؟ چه صفایی داره وقتی آماده بشی برای حرم آروم آروم به نشانه احترام راه بری سرتو بندازی پایین وگرنه اینقدر عجله داری كه دوست داری عین كبوتراش پرواز كنی بشینی رو گنبد طلا .. با هر قدم دلت تندتر میزنه . میرسی به در حرم معنویت بهت غالب میشه در حرم رو میبوسی یه قدم میری جلوتر چشات كه به گنبد نورانیش میفته بی تاب میشی سرتو خم میكنی سلام میكنی ... صدای زمزمه زائرا رو میشنوی یه سری كنار باب المراد نشستن منتظر شفای مریضشون هستن ... تو هم دلتو ببند به ضریح مگه نمیخوای این دل مریض هم شفا بگیره مگه نمیخوای این دل پر معصیت با یه نگاه آقا پاك بشه دلی كه جای هر كس و ناكس نیست دلی كه بهت دادن گفتن پاك نگهش میداری جای خداست ... چقدر بهش بی توجهی كردی چقدر با گناه سیاهش كردی به حضرت بگو دستم از همه جا كوتاهه گفتن بیا پیش غریب الغربا منم اومدم اینجا یه عنایتی كن آقا اگه دلت شكست یعنی اذن دخول رو گرفتی . جلوتر میری هر چی به ضریح مبارك نزدیكتر میشی سر وصداها بیشتر میشه سر وصدایی كه دوستش داری زمزمه ایی كه برات آشناست همراه درد دلای مردم صدای بال ملائك هم شنیده میشه ........یه غم سنگینی رو دلت میشینه یه بغضی كه نمیدونی چرا هر وقت به ضریح نزدیك میشی گلوتو میگیره یه حالی كه شاید ناشی از غربت سلطان و شاه خراسان هست فقط یه جورا دوست داری سر رو شونه امام بذاری و تا صبح قیامت اشك بریزی .. به اوج بی نیازی میرسی دیگه هیچی نمیخوای از همه جا بریده شدی یه سبكی و یه احساس پاك یه آزادی از قفس بدن یه عروج از فضای پست دنیا ... شاید ساعتها بگذره و تو حس نكنی نمیدونی كجا داری سیر میكنی كجا داری میری یا بهتره بگم كجا دارن تو رو میبرن فقط اونقدر روحت شفاف شده كه یه چیزایی میبینی كه قبلا نمیدیدی......... .........یه دنیا شرمندگی یه دنیا خجالت از حریم كسی كه دعوتت كرد و بهش قول میدی آدم بشی ولی وقتی برمیگردی ... چقدر ادعاهای ما زیاده چقدر بوی ریا از كارامون میاد یه كار كوچولو میكنیم دوست داریم به همه بگیم من فلانم من چنانم با اخلاص خداحافظی ابدی كردیم!!! و دیدار به قیامت گفتیم با خودمون عهد بستیم هر جوری هست مانع ظهور بشیم فقط الكی الكی ادعا میكنیم منتظریم عاشقیم محبیم ... به كوچكترین بهانه ها دل همدیگه رو میشكونیم زود قضاوت میكنیم و تهمت میزنیم همدیگه رو وادار به دشمنی میكنیم حتی حرفای به ظاهر خداجویانه ما عمقش ریا و خودپسندی شده دوست داریم به همه بگیم ما عقل كلیم همه باید مثل ما بشن به هر كسی رسیدیم از خودمون گفتیم و گفتیم نشون دادیم خیلی به فكر اسلامیم و در واقع هیچ و پوچیم ... آخه چه بلایی سر ما اومده ؟ این خصلتها در شیعه علی چكار میكنه؟ جای این رذایل دل یه بچه شیعه كه نیست .... دلم بدجوری پره از اونایی كه فكر میكردم ..... ولش كن بیخیال . خودمم دست كم ندارم!!! فردا كه مولای ما ظهور كرد باید بهش جواب بدیم كه چرا با كارامون هم فرج رو عقب انداختیم هم دل حضرت رو شكوندیم اونهم چجوری هی ادعا كردیم ما جزو ملائك مقربیم اونایی كه تازه از مشهد برگشتن اگه یه ذره هم عوض نشدن زیارتشون بی اثر بود مشهد رفتن كه فقط دیدن ضریح و چند قطره اشك نیست حرم یعنی تحول یعنی عوض شدن یعنی حداقل یه قدم بالا رفتن ... زائر رضا دلت هوای مشهد نكرده ؟ دوست نداری دوباره دیوونگی كنی جلوی حرمش ؟ از خود بیخود بشی و رضا رضا كنی اونجا دیگه بهونه واسه اشك ریختن نیست راحت راحت یه گوشه میشینی و هر چی تو دلته خالی میكنی .. صفایی داره كه جای دیگه پیدا نمیشه . خوش بحال اونایی كه همیشه حال و هوای مشهد و حرم تو دل اوناست خوش بحال اونایی كه دائم زمزمه زوار امام تو گوششونه . نماز كه میخونن روحشون پر میكشه اونجا ... دلم لك زده واسه اون كبوترا كه بیقرار از اینور به اونور صحن و گنبد میپرن ... دلم تنگ شده واسه وقتی كه وارد حرم میشدم ... دلم گرفته از آخرین خداحافظی كه با حرم كردم وقتی كه اینقدر دلم گرفته بود نتونستم جمله آخر رو بگم وقتی كه نزدیك در شدم گفتن بریم طاقت نیاوردم باید میرفتم ولی دلم نمیذاشت سرمو كه خم كردم بگم با اجازه من رفتم ‚ یاد سلام كردنام افتادم آخه من تازه اومدم هنوز هیچی نگفتم هنوز گیجم باورم نشده اومدم چرا با این عجله میگی برو من كه هنوز كارت دارم علی بن موسی الرضا ... وای از اون وقتی كه دیگه به هر ترتیبی شده از حرم میبرنت بیرون بریم دیگه داره دیر میشه .. ولی تو در عالم خودتی یه بغض تو گلوته كه شكسته و چشمات اشك میریزه تو راه همش به فكر اون لحظاتی بودی كه تو حرم گذشت اون حال و هوا اون صفای حرم ... صحنها ، سقاخونه ها ، خادمها ، كبوترا ، زائرا ... هر چند دقیقه سرتو برمیگردونی عقب یه نگاه به گنبد میندازی انگار یكی داره با تیشه به دلت میزنه ... آخه تو كه اینجوری منو آواره خودت كردی چطوری دلت اومد بگی برو تو كه میدونی چه دلی دارم چرا نذاشتی بیشتر بمونم اصلا من حالا كجا برم برگردم به دنیا و شلوغی دست و پا گیرش؟ ولم نكن همه جا دستمو بگیر غریب الغربا ...... اللهم عجل بظهور الحجه التماس دعا

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
سه شنبه 13/12/1387 - 23:11 - 0 تشکر 95212

به نام او

سلام


یا ضامن آهو  مولای نهان آشکار ِسبز پوش !!

دلم برای حرمت بهانه می گیرد ...

از پرده برون آ ....!

بخوانم !!   بخواهم  که پر بگیرم تا اوج  ِحریم آسمانیت...!

شب را کنار پنجره فولاد تو صبح کردن چه تماشا دارد ...

های های تنهایی در نیمه شبهای حرمت چه تماشا دارد...

من دلم گرفته است؛ گنبد نورانیت بغض ِدلم می شکند...

گوشه ای می خواهم که به زانو گیرم سر ِآلوده به درد را ....

چشم آلوده به اشک را... تن ِآلوده به تب را .....!

جانم از تکرار ناموزون لحظه های بیکسی به تنگ آمده کاری بکن از غصه رهایم کن ..!

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.