به نام او...
سلام
*** تا حالا شده عاشق بشی؟اوهوم چیز نههه...ببخشید....تا حالا شده یه گزارش بنویسید بعد یکی رو بد یادتون بره
بعد هی دعا کنید تا شب که میرید خونه نخونه تاپیک رو؟ بعد مجبور شید برید تبیان؟بعد هیییشکی نباشه جز اونی که جا انداختینش
بعد کلی خجالت بکشید بعد همچنان دعا کنید که نخونه بعد برسید خونه...بپرید پشت کامپیوتر تاپیک رو باز کنیدو.......خودش اومده نظر داده!!
آنشرلی هستم مایع! آب شدم...رفتتتتتتت
جناب دوستدار u، باور کنید یا نه، حقیقتا عرض میکنمتو تمام طول نوشتن همایش میگفتم آقای تقی زاده یادت نره
چون یادم نمیومد کجا برای اولین بار دیدیمتون! گفتم فقط تشکر کنم از قول خودم و سایرین از زحماتتون و حتی بگم
که من کشف کردم که شما علاقه ی شدید دارید به بچه ها!! یعنی اینجور حس کردم...
خلاصه که من در ملا عام و در مقابل دیدگان میلیون ها کاربر! ابراز شرمندگی میکنم و واقعا فقط فراموش کردم
به هر حال آیم سو ساری( اینم برای میلیون ها کاربر خارجی ه سایت!)
اوهوم اوهومم....آنشرلی
با روسری ه قرمز هستم صدای من رو مستقیما از خونمون میشنوید
ارتباط غیر متسقیمی داریم با محل برگزاری همایش و میخوانیم گزارشی از این روز رو با قلم آنشرلی....
* دوستانی در طول همایش با پیامک های نه چندان کوتاهشان از من قول گرفتن که گزارش همایش رو براشون بنویسم و اونقدر برام این عزیزان عزیز بودن که نه بهشون نگفتم و به خاطر همون ها اومدم که گزارشی یا طعم آنشرلی براتون بنویسم...ببخشید اگه بدمزه بود
شرمنده اگه تکراری ه...فقط به خاطر همون عزیزان بود
من حتی مرخصی گرفته بودم به خاطر یه سری مسائل ناراحت کننده
اما ....
فهرست اتفاقات افتاده از صبح همایش: !
پست اول صحنه ی اول: کلاس نجوم
پست دوم صحنه دوم: قبل از همایش
پست سوم: همایش و وصف آنچه گذاشت
پست چهارم: بعد از همایش و....
بخونیم