سلام کلیف جونم .
آره اتفاقا منم گاهی به این فکر می افتادم .
اما نظر من اینه که :
کلا وقتی یک مادر ، دخترشو عروس میکنه خیلی توقعاتش بالا میره .
تازه گاهی مادر شوهر هم همینه .
هر دو طرف نمیتونن ببینن که بچه شون داره ازشون جدا میشه .
یعنی اکثرا فقط مادر همینطور هستشا .
چون بلخره زحمت کشیده او از این حرفا .
به نظر من باید تا حدودی به مادر زن یا مادر شوهر حق بدیم و به خودمون بقبولیم که اونا سنی ازشون گذشته ممکنه یک سری وسواس و اخلاق تند از خودشون نشون بدن که ما ناراحت بشیم اما در واقع نباید ناراحت شیم . چون شرایط رو باید پذیرفت .
من که خودم شخصا ناراحت نمیشم .
اما کلا موجبات همه ی این دوگانگی ها و بی احترامی هایی که امروزه در اکثر خانواده های عروس و داماد مشاهده میکنیم بازم به نظر من بر میگرده به خود داماد .
مثلا شما مادری رو در نظر بگیرید :
بعضی مادرا به پسرشون خط دهی میکنن و مثلا میگن خانومت رو ولش کن ، حالا امشب خونه ما بمون فردا برو خونه خودتون .
حالا اینجا اون پسر هستش که تصمیم میگیره .
میتونه با احترام بگه خانومم خبر نداره ان شاء الله با خودش میام .
یا میتونه بگه باشه می مونم . اما در اون صورت خانومش خیلی ناراحت میشه و کینه مادر شوهر تو دلش می افته .
بعضی مادر شوهر ها یا مادر خانوم ها به فرزندشون میگن :
هر وقت خواستی بیای خونه ما ، اون همسرتو نمیاری ها .
به هر حال بازم باید با والدین با احترام صحبت کرد و طوری رفتار کرد که به قول ایرانی ها :
نه سیخ بسوزه نه کباب .
من میگم یک زوج موفق ، زوجی هستش که زندگیه مشترک خودش رو به حرف های اینو اون بر باد نده و حتی اگر والدین هم حرفی بر خلاف زندگیه آنها زدند ، خیلی با احترام مشکل را رفع کنند .
ببخشید خیلی هم حرف زدم .