• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 3384)
چهارشنبه 6/9/1387 - 13:2 -0 تشکر 73410
من از تو نمیتــــــرسم!

سلام.

توی این تاپیک قصد دارم در مورد تعریف هراس،انواع هراس و روش درمان ترس ها صحبت کنم.

مطلب کاربردی و جالبیه.پیشنهاد میکنم حتما بخونید.

                                                     **********

شما دور و بر خودتان کسی را سراغ دارید که از هیچ چیزی توی این دنیا نترسد؟

با یک حساب و کتاب سرانگشتی می‌توانید خیلی زود به این نتیجه برسید که تقریبا همه آدم‌ها از چیز یا چیزهایی می‌ترسند، مشروط بر این که نخواهند حقیقت را کتمان کنند. روان‌پزشکان در تعریفِ ترس می‌گویند یک واکنشی طبیعی و ضروری که جان آدم را در برابر خطرات احتمالی حفظ می‌کند اما همین واکنش طبیعی و ضروری، اگر از حدش خارج شود و شکل وسواس‌گونه به خودش بگیرد، آدم را از زندگی ساقط می‌کند و این، همان حالتی است که در بیماری فوبیا اتفاق می‌افتد.

فوبیا چیست؟

هنگامی که ترس از یک چیز آنقدر جدّی شود که زندگی روزمره را دچار اختلال کند، هراس یا فوبیا خوانده می‌شود. بنابراین، هراس عبارت است از ترس فزاینده و غیرمنطقی از یک چیز یا یک شرایط خاص.

«فوبیا»، ترس نامعقول و شدید از یک موضوع یا یک موقعیت است. در واقع به رغم آنکه فرد می داند ترسش نامعقول است ولی توانایی کنترل آن را ندارد و اگر در معرض آنچه که از آن «هراس» دارد، قرار بگیرد موجی از اضطراب، ترس شدید و حتی وحشتزدگی بر او مستولی می شود و این تجربه چنان برایش ناخوشایند است که سعی می کند همیشه از آن مورد «هراس آور» دوری کند. در میان این اختلال اضطراب، «فوبیاها» از همه شایع ترند.

 

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

شنبه 9/9/1387 - 13:1 - 0 تشکر 74056

مرسی از فوبیای جدیدی که کشف کردین mohsenkhosro عزیز.

اونوقت tebyanphobia چیه؟میشه بیشتر توضیح بدین؟

بحث ما همونطور که خودتونم اشاره کردین همچنان ادامه داره.دلائل فوبی و راه های درمان رو در ادامه خواهم گفت.

در انتها اگر سوالی بود در خدمتم.

-------------------------------------

ممنون از پیشنهادتون mahdi 313 گرامی.

هر فردی در هر مجموعه ای یه سری وظایف تعریف شده داره.

من با توجه به پیشنهاد و خواسته دوستان و نیازی که خودم حس میکنم وجود داره مطالبی رو از همون کتب درسی  علمی انتخاب میکنم و به بحث میذارم.

اما اینکه :"به نظر من بهتر اینه که یک گام به عقب برگردید و حوادث رو از چشم کسانی که این اتفاق براشون افتاده بیان کنید".این قسمت دیگه کار من نیست.وظیفه دوستانیه که میان و مطلب رو میخونن و از کنارش رد میشن.من در اکثر موارد در پایان مباحث از دوستان خواستم که بیان و تجربیات خودشونو مطرح کنن تا در موردش صحبت کنیم و به قول شما واکنش مخاطبین رو نسبت به اون مسئله بسنجیم.اما خب متاسفانه درصد کمی از دوستان این لطف رو میکنن.

ضمن اینکه خیلی از مباحثی که تا امروز قرار دادم از قبل میدونم که استقبال چندانی ازش نمیشه چون "علمی" هستن و فاصله زیادی از فال و طالع بینی دارن که علاقه اکثریت افراده.اما با این حال برای بالا رفتن سطح علمی  و حفظ اهداف اولیه انجمن اینکارو انجام میدم و به روزی فکر میکنم که یک روانشناس یا کسی که اشنا به مسائل اجتماعی و روانیه صفحه انجمن روانشناسی رو باز کنه.با چه مباحثی روبرو بشه بهتره؟

و اما در مورد تجربه ای که بیان کردین.ممنون از سوال خوبتون.

"به نظر شما ما ها چکار باید بکنیم که به ترسمون غلبه کنیم و در زمان ترس منطقی کارها رو انجام بدیم تا شتابزده ترین کارها رو ؟"

پاسخ

ترس یک واکنش زنجیره ای در مغزه که با یک محرک استرس زا شروع میشه و با آزاد شدن مواد شیمیایی ای مثل هورمون آدرنالین پایان پیدا میکنه که باعث تندی ضربان قلب، تنفس سریع و آزاد شدن انرژی در ماهیچه ها میشه و فرد رو آماده موقعیت " دفاع یا فرار" میکنه.واکنش ترس تقریبا کاملا غیرارادیه و ما نمی تونیم کنترلی روی ترس داشته باشیم. پاسخ دهی مغز به محرک ترس از دو راه انجام میشه. راه کوتاه و راه سریع. راه کوتاه سریع و بی حساب و کتابه؛ در حالیکه در راه بلند رسیدن پیغام به زمان بیشتری نیاز داره و رویدادها با دقت بیشتری در مغز مورد بررسی قرار می گیرن.

برای مثال:

. اگر در منزلتون با صدای بلندی بسته بشه، پیغامی که از راه کوتاه رفته به شما می گه که حتما دزدی وارد خونه شده و بهتره آماده دفاع باشید. ولی نصیحت راه بلند اینه که امروز هوا طوفانیه. نترس! باد در رو بهم کوبیده.

پس واکنش شما تو اون لحظه که همچین صحنه ای دیدین کاملا طبیعی و غیرارادیه

اما در مورد ترس های غیرمنطقی و راه درمانش توی مطلب بعدی توضیح میدم.

موفق باشید.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

شنبه 9/9/1387 - 13:8 - 0 تشکر 74057

مرسی از حضورتون MCLAREN عزیز.

به نکته های خوبی اشاره کردین.

در مورد اینکه یکی از دلائل ترس اگاهی نداشتن و یه نوع بیخبری از عامل ترسه.و دوم کنار اومدن با ترس های غیر منطقی از طریق تحلیل درست و به موقع.

راستی این سوسک صحرایی که میگین چه شکلی هست؟فک کنم باید از سوسکای شهری خوش قیافه تر باشه.

---------------------------------

سلام به tear drop عزیزم.

مرسی از حضورت خانومی.

در مورد اینکه هر سنی یک نوع خاصی از ترس رو به همراه داره کاملا درسته.و یکی از مشکلات اینه که سنمون بالا بره اما همچنان ترس های دوران کودکی ما رو از زندگی طبیعی دور کنه.پیشنهاد میکنم ادامه بحث رو دنبال کنی.

ایشالا که همیشه سلامت و شاد باشی عزیز.تریلی و کامیونم هیچ کاری نمیتونن بکنن.مطمئن باش.

--------------------------

سلام به Navaaye_Asemani گلم.

در مورد خاطره ای که گفتی شبیهش برای خودم پیش اومده.فک کنم دوم راهنمایی بودم.داشتم یه فیلم میدیدم که شخصیت اصلی داستانش مرد.به همین راحتی.بعد از اونجایی که مثل خودت قوه تخیل خیلی قویی دارم پیش خودم فک کردم که این چجوری مرد؟روحش چطوری از بدنش جدا شد؟همینجور که داشتم خیال پردازی میکردم دیدم نفسم داره کم کم بند میاد،فشارم اومد پایین و قلبم شروع کردن به تپش.

به یه وضعی رسیدم که خانوادم کلی نگران شدن و همون لحظه منو بردن بیمارستان.البته الان دلیل اون وضع رو میدونم و با روان درمانی حلش کردم.

-------------------------------------------

ممنون از حضورتون سیاوش صحنه عزیز.

در ادامه حتما به راهکارهای غلبه بر ترس اشاره میکنم.

موفق باشید.

:

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

دوشنبه 11/9/1387 - 12:45 - 0 تشکر 74542

دلا یــــــــل فوبی ها

1- در نظریه های روانکاوانه فرض بر این است که اشخاص مبتلا  به فوبی در ابتدای

زندگی خود برای محفوظ ماندن از خطر به افراد پیرامون خود اعتماد می کنند ولی

بعدها با ترس در می یابند که این اشخاص بالغ - معمولا  والدین -  قابل اعتماد 

نیستند، آنها نمی توانند با این بی اعتمادی یا ترس فراگیر از دیگران زندگی کنند. برای

اینکه مجددا به افراد اعتماد پیدا کنند، به طور ناهشیار ترس از دیگران را به ترس از

اشیا و موقعیت های کلی منتقل می کنند. زمانی که فرد در بزرگسالی در معرض

فشار روانی قرار گیرد، فوبی پدیدار می شود.

2- گاهی گزارش شده است که فوبی از یک شی» یا موقعیت خاص،  بعد از تجربه

دردناک ویژه ای در رابطه با آن شی» ایجاد شده است. برخی افراد بعد از یک سقوط

شدید از بلندی و ارتفاع می ترسند و برخی  بعد از وقوع یک حمله قلبی در اتومبیل

شان، دچار فوبی از رانندگی می شوند. همچنین افراد مبتلا  به فوبی اجتماعی اغلب

وقایع و رویدادهای اجتماعی آسیب زایی را گزارش می کنند. اما خیلی از اوقات

بسیاری از افراد مبتلا  به فوبی - مخصوصا فوبی اجتماعی - هیچ رویداد آسیب زا یا

تکان دهنده ای را  در رابطه باشی یا موقعیتی که از آن می ترسند به یاد نمی آورند.

برای این افراد چه توجیهی داریم؟

 نظریه های رفتاری همچنین معتقدند علا وه بر اینکه ممکن است

گاها ترس در اثر یک رویداد ناخوشایند آموخته شود، این امکان نیز وجود دارد که با تقلید

واکنش های دیگران آموخته شود، به یادگیری ترس از طریق مشاهده رفتار دیگران

یادگیری جانشینی می گویند. بنابراین با دیدن صحنه ترس شدید مادرش از گربه ممکن

است دچار فوبی  گربه شود. 

مثال ملموس این امر می  تواند والدی باشد که دائما به فرزندش درباره ارتکاب عملی

هشدار می دهد تا مبادا اتفاق هولناکی برایش بیفتد.

3- چرا افراد معمولا  فقط از برخی اشیا و وقایع مثل عنکبوت، مار و بلندی هراس دارند

و از سایر چیزها مثلا  گوسفند نمی ترسند؟ دلیل این امر این است که برخی از اشیا

به گونه ای هستند که انسان در برابر آنها به لحاظ فیزیولوژیکی نوعی آمادگی دارد،

گرایش ذهن برای ترسیدن از مار یا بلندی اساسا بیشتر از محرک های خنثی چون

کتاب است.

4- کاستی مهارت های اجتماعی در فوبی اجتماعی، مطابق این دیدگاه فرد مبتلا  به

فوبی اجتماعی یاد نگرفته چگونه با دیگران رفتار کند تا احساس راحتی نماید، یا مکررا

اشتباهاتی می کند که از نظر اجتماعی نابجا و نامناسب است و در نتیجه دوستان و

معاشرانش وی را مورد سرزنش و انتقاد قرار می دهند. شواهد تایید کننده این دیدگاه

از یافته هایی سرچشمه می گیرد که نشان می دهند اشخاص مضطرب اجتماعی،

به لحاظ برخورداری از مهارت های اجتماعی رتبه پایینی می گیرند و تناسب زمانی و

مکانی  پاسخ های آنان در تعاملا ت اجتماعی (مثل تشکر کردن در زمان مناسب) بهم

ریخته است. می توان انتظار داشت که در نتیجه دریافت تنبیه از دیگران، بیمار حتی

بیش از گذشته از تعامل با سایرین خواهد ترسید.

5- علا وه بر مساله وراثت و نقش آن در ایجاد فوبی ها، یکسری کژکاری های زیستی

مغزی نیز در افراد مبتلا  دیده شده است که می توان به نااستواری دستگاه عصبی

خودمختار و سهولت برانگیختگی این دستگاه اشاره کرد. افراد نااستوار یا بی تاب

کسانی هستند که دستگاه عصبی خودمختارشان به آسانی و در گستره وسیعی از

محرک ها برانگیخته می شود.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

سه شنبه 12/9/1387 - 18:34 - 0 تشکر 74833

به نام خدای مهربون

سلام

نگین عیز خیلی خیلی ممنون از توضیحات و صحبت های خوب و جالبت...

یه دفه یه چیزی یادم اومد...  گفتم بنویسم! به نظرت این كه الان میگم چیه؟ من باید یه خورده این ذهنمو كنترل كنم آیا؟

من كلن از یه وسیله ای به اسم چاقو میترسم! میترسم؟ نمیدونم... اما یه جوریم نسبت بهش... همیشه مواظبم طرف تیز چاقو رو به من نباشه... خیلی حساسم رو این چاقو...

یكی از علت هاش كه یه دلهره برای من ایجاد میكنه میدونی چیه؟ اینكه مثلن همین جوری یه اتفاقی میفته و مثلن چاقو میفته زمین... من برا خودم میدونی چی تصور میكنم... اینكه الان اگه مثلن من تو آشپزخونه بودم... بعد این چاقو اون وری میفتاد... این وری میشد... میرفت تو گردنم از این ور میرفت از اون ور در میومد... من با كله میرفتم تو ماهیتابه! و الی ماشاالله... این قدر این تصویرا رو برا خودم درست كردم... كه حسابی این چاقو شده برام غول!

راستی یادم رفت بگم خواندن این پاسخ برا بیماران قلبی مضر است! اهم اهم... هر چند دیگه مضر نیست.. چون جاهای وحشتناكشو خودم سانسور كردم...

میبینی نگین جان!

من همه ی این تصاویر رو تو ذهنم دارم... به نظرت الان مشكل من چیه؟ خیلی حالم بده؟ آره! هوم!

این كه تجسم نكنم هم اصلن دست خودم نیست... من مجبورم.. میفهمید.. مجبووووووووووور...

هوم!

خوشحال میشم كمكم كنید

مواظب خودتون و دلای پاكتون باشید

یا علی 

پنج شنبه 14/9/1387 - 12:16 - 0 تشکر 75304

سلام به Navaaye_Asemani عزیزم.

حساسیت و ترسی که توضیح دادی یکم غیر عادیه.

یه سوال:وقتی توی ذهنت همچین صحنه هایی بوجود میاد قدرت کنترل روشونو داری؟

فقط همین مورد ذهنتو درگیر میکنه یا چیزای دیگه هم هست؟

من یه حدسایی میزنم.این دوتا سوالو جواب بده تا توی یه تاپیک جداگانه بگم در چه حالی.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

پنج شنبه 14/9/1387 - 14:34 - 0 تشکر 75327

سلام دوباره
منم یه نوع تصوراتی تو ذهنم دارم که عجیبه برام ، مثلا تو ذهنم یه دفعه می بینم که رفتم زیر کامیون له شدم یا کامیون از رو سرم رد میشه و کلم می پاشه می ترکه !!!!
من همیشه برای انجام کاری کلی تصور ترسناک می کنم که اگر بتونم بر اون چیره شم همه ی کارام درست میشه و خیلی خوب اون کار رو می تونم پیش ببرم مثلا برای رانندگی همش فکر می کنم یکی رو زیر میکنم یا به ماشین کناری میزنم و دقیقا بیشتر وقتا همین اتفاق میفته !!!( من که گواهی نامه ندارم آقای پلیس بیا منو دستگیر کن !!!)
برای ترسام همیشه یه تصور تو ذهنمه یه چیزی که خودم ساختم مثلا از اینکه مار بهم حمله کنه ، یا همین امروز صبح داشتم به این فکر می کردم که تو باتلاق خفه میشم و گیر می کنم تو گل و لای و به طرف زمین کشیده میشم ، این چه جور تصوراتیه حتی بیشترشون دردناکه مثلا تصور اینکه دارم آمپول میزنم درد همون آمپول زدن رو داره گاهی وقتا هم بوی آمپول رو حس می کنم !!! من قبلا در مورد شیزوفرنی با شما صحبت کردم و گفتم که چه قدر به این بیماری علاقه دارم !!! به نظرتون این تصورات هم میتونه شیزوفرنی باشه ؟؟؟ خیلی سوال مسخره ای بود ولی در کل این تصورات که در واقع من رو از یک مکان به مکان دیگر میبره خوبه یا بد ؟ و تاکید می کنم وقتی که این تصورات رو دارم بو رو هم حس میکنم و صدا رو هم میشنوم ولی هنوز نتونستم لمس کنم آیا میشه لمس هم کرد ؟؟؟
این سوالات ربطی به بحث نداشت ولی فکر می کنم عامل ترسیدن در من همین تصورات باشه که وقتی بی خیالشون میشم در کارم موفق میشم خیلی وقتا من در گذشته از تشکر و سلام و خیلی چیزها می ترسیدم و همین باعث اختلال در روابط عمومیم با دیگران می شد ولی وقتی وارد فضاهای عمومی شدم و زندگی اجتماعی رو فراگرفتم این ضعف در من کاسته شد و در حال حاضر به طور کل از بین رفته است .
من خیلی از ترسام برای این بوده که در نگاه دیگران بد دیده نشم و به جرئت می تونم بگم به هیچ وجه این طرز فکر بهم کمک نکرد و در واقع وقتی آن چیزی که خودم می خواستم شدم بیشتر مورد قبول دیگران قرار گرفتم .
خوب من الان بیمار شما هستم لطف کنید زودتر نسخه رو بپیچید میخوام برم !
ممنونم از شما که رایگان ویزیت می کنید :-)
در پناه حق  

پنج شنبه 14/9/1387 - 23:43 - 0 تشکر 75405

به نام خدای مهربون

سلام

ممنون نگین عزیز بابت همراهی و همكاریت ....

اما این كنترل كه گفتی...

ببین نگین جان.. این تصاویر تو ذهن من به وجود نمیاد.. من خودم به وجودشون میارم... اصن انگاری خوشم میاد.. منتها دلیل همه ی اینا چاقو هه... نه هیچ چیز دیگه..ینی اگه چاقو نباشه اصن همچین چیزایی به وجود نمیاد... آره كنترل دارم... هیچ مشكلی برام به وجود نمیاد.. فقط فكر میكنم... بعد كه خودم میبینم دارم شورشو در میارم بیخیالش میشم و میرم به زندگیم میرسم انگار نه انگار...

خودم یه حدسی میزنم...چون از اون موقع این قضیه خیلی اوج گرفت در مورد چاقو

چن سال پیش... من كوچیك تر بودم... تو روز تاسوعا تو شهرستانمون دور اون میدونی كه توش تعزیه اجزا میكردن جم شده بودیم تا تعزیه ببینیم.. یه دفه دیدیم یكی داره دنبال یكی دیگه میكنه... فك میكردیم دارن برا تعزیه تمرین میكنن... ولی بعدش دیدیم نههههههه... باباهه دنبال پسرش كرده بود و قشنگ چاقو رو چن مرتبه فرو كرد تو سینه پسرشو در آورد و پسره مرد... جلو چش همه ی ملت... خیلی صحنه ی یه جوری بود... من خودم حس میكنم از اون موقع رو این قضیه حساس شدم.. چون هر چی فك میكنم قبل اون من این جوری نبودم...

و اما نظر شما نگین جان...

منتظرم و ممنون

مواظب خودتون و دلای پاكتون باشید

یا علی 

پنج شنبه 21/9/1387 - 12:30 - 0 تشکر 76772

سلام به Navaaye_Asemani عزیزم.

چند روزیه آنفلونزای شدید گرفتم و تازه امروز تونستم از تختم بیام بیرون.

تو این چند روزم همش فکرم پیش تو بود که بیامو زودتر جواب نوای عزیزمو بدم.

به نظرم این نشونه هایی که میگی یه چیزی شبیه وسواس فکریه.

البته چیز وحشتناکی نیست که الان ازش بترسی و نخوای بپذیریش.

وقتی فکرایی توی ذهن ما بوجود میان و ریشه میکنن و بعد از یه مدت کوتاهی به خودمون میایم که وای!چه فکر بیخودی بود و معمولا قدرت کنترل روی اونا رو نداریم نوعی وسواس فکری به حساب میاد.مخصوصا با دیدن اون صحنه توی دوران کودکیت این قضیه حساس تر میشه.

توی تاپیک بعدی در مورد این موضوع و راه کنترلش بیشتر توضیح میدم.

من خودم چند سال پیش یه مورد مشابه مورد تو داشتم که خوشبختانه حل شد.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

جمعه 6/10/1387 - 17:23 - 0 تشکر 79450

سلام نگین عزیز....

منم یه نوع از فوبیا رو دارم.......یعنی یه چیزی برام خیلی وحشتناکه....که میتونم بگم به نوعی غیر قابل گریز هم هست....

راه کارهای درمان فوبیا چیه؟؟؟

میشه چند راهکار عملی بگید.....

 

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم  ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

 

يکشنبه 8/10/1387 - 18:11 - 0 تشکر 79748

سلام به حس غریب عزیزم.

خوشحالم که این بحث مورد توجهت قرار گرفته.

اگه مایل بودی بگو مورد فوبیات چیه.

توی اولین فرصت ادامه بحث رو با راه های درمان خواهم گذاشت.فعلا درگیر تاپیک تحلیم هستم.

موفق باشی.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.