• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
زن ریحانه آفرینش (بازدید: 3838)
پنج شنبه 23/8/1387 - 20:49 -0 تشکر 70551
-:- شیطنت های عاشقانه مادرانه -:-

به نام خدای مهربون

سلام

راستش نمیدونم تا حالا به این قضیه فك كردید یا اصلن درگیرش شدید كه وقتی مادرامون یه خورده سنشون میره بالا... یه جوری میشن... خیلی سخت میخندن... خیلی سخت موردی هست كه بهش علاقه نشون بدن... یه جورایی میشن... عوضش شكننده تر شدن و...

نمیدونم شاید شما تا حالا با این موضوع برخورد نكردید... اما این قضیه خیلی منو مشغول كرده

از یه طرفم میگم ... خدایی من چقدر دختر ناسپاسیم... این همه روزایی كه مادرم همیشه سعی میكرده منو خوشحال كنه... منو از زندگیم راضی نگه داره... حالا كه دیگه اون شور و نشاط جوونی رو نداره... من چرا هیچ كاری براش نمیكنم

میخواستم ازشما دوستای گلم بپرسم...

شماها فك میكنین برای اینكه مادرمون رو شاد كنیم...  چه كارایی باید بكنیم

خواهشن شعار ندین كه همین كه بچه ی خوبی باشیم كافیه... من مطمئنم كه كافی نیست...

اسم بحث رو گذاشتم شیطنت های عاشقانه تا ماهایی كه ادعامون میشه عاشق مادرمونیم بیایم و یه چن مورد از اون شیطنت های عاشقمون رو بگیم...

راه كار بگید...

حداقل مسیر رو نشون بدید...

راستی... ممكنه بحث خانوادگی بشه! اگه این جوری شد... از مدیر محترم میخوام كه منتقلش كنن...

ممنون

مواظب خودتون و دلای پاكتون باشید

یا علی 

 

دوشنبه 27/8/1387 - 21:10 - 0 تشکر 71415

به نام خدای مهربون

سلام...

به به.. واقعن آدم بعضی جوابا رو میخونه لذت میبره هااااااا....

تیر دراپ عزیز ممنونم...  باباااااا.. شماها كلن كارتون درسته ها... آفرین به دخملی هه گلتون...

جالب بود... ممنون

كلیف گرامی... ممنون... مطمئنن آموزنده بود...ممنون...

ممنون از همه

فعلن فك كنم بد جوری مریض شدم! شیطنتم نمیاد! دوباره میام با یه عالمه شیطنت!

مواظب خودتون و دلای پاكتون باشید

یا علی 

دوشنبه 27/8/1387 - 22:33 - 0 تشکر 71448

بنام خدا

با سلام

خب در پست قبلی که اشکم در اومد و شاید اشکتونو درآورده باشم ،آخه ما به دین اشک متهمیم ،حالا بریم سر شادی و شیطنت.

من شاید هفت سالم بود و یک برادر کوچک و شیر خواره داشتم و موقع غذا خوردن خانواده یکی باید اونو نگه می داشت و من با اون سن کم اونو میبردم در اتاق دیگر نگهداری میکردم تا مادرم راحت به کارش برسد ، و با این کار میخواستم مادرمو شاد کنم.(شاید به بحث نزدیک باشه ، نمیدونم)

افضل العبادة انتظار الفرج‏

یاران همه رفتند جامانده ام من           ازکاروان عشق وامانده ام من

چهارشنبه 3/4/1388 - 22:3 - 0 تشکر 125726

این قشنگترین تاپیکی بود که توی این انجمن خوندم

ای ول نواا

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.