• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 4477)
سه شنبه 7/11/1393 - 10:23 -0 تشکر 691983
گزیدهٔ غزلیات شهریار

گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا

فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا

مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا

کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا

نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا

هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش

نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا

توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق

چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا

بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا

سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ

که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا

دوشنبه 20/11/1393 - 10:50 - 0 تشکر 692108



زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا




باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا






یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی




ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا






ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس




ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا






ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند




در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا






مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی




بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا






شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست




گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا






در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن




پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا






کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون




اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا






گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان




چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا



دوشنبه 20/11/1393 - 10:50 - 0 تشکر 692109



زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا




باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا






یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی




ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا






ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس




ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا






ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند




در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا






مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی




بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا






شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست




گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا






در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن




پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا






کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون




اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا






گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان




چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا



دوشنبه 20/11/1393 - 10:50 - 0 تشکر 692110



باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب




تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب






ساز در دست تو سوز دل من می گوید




من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب






مرغ دل در قفس سینه من می نالد




بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب






زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است




بیم آنست که از پرده فتد راز امشب






گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان




پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب






گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز




می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب






کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز




بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب






شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک




به گدائی تو ای شاهد طناز امشب



دوشنبه 20/11/1393 - 10:51 - 0 تشکر 692111



باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب




تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب






ساز در دست تو سوز دل من می گوید




من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب






مرغ دل در قفس سینه من می نالد




بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب






زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است




بیم آنست که از پرده فتد راز امشب






گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان




پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب






گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز




می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب






کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز




بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب






شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک




به گدائی تو ای شاهد طناز امشب



دوشنبه 20/11/1393 - 10:51 - 0 تشکر 692112



صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب




چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب






به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر




چو در ولایت غربت دو همزبان غریب






روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز




که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب






صفای باغچه قلهک است و از توچال




نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب






به گرد آیه توحید گل صحیفه باغ




ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب






دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران




به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب






چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی




روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب






مگر فروشده از بارگاه یزدانند




که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب






صفای مجلس انس است شهریارا باش




که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب



دوشنبه 20/11/1393 - 10:52 - 0 تشکر 692113



ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت




وی جام بلورین که خورد باده نابت






خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر




از خواب برآرم که نبینند به خوابت






ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی




یارب توچه آتش که بشویند به آبت






ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی




یارب نفتد ولوله وای غرابت






در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را




ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت






عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق




تا چند بخوانیم به اوراق کتابت






ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست




در کنج خرابات نبینند خرابت






دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر




بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت






آهسته که اشگی به وداعت بفشانیم




ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت






ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست




شوری بجز از غلغله چنگ و ربابت






در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت




حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت






ای آه پر افشان به سوی عرش الهی




خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت






شهریست بهم یار و من یک تنه تنها




ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت
15



سه شنبه 28/11/1393 - 10:22 - 0 تشکر 692188



ای جگر گوشه کیست دمسازت




با جگر حرف میزند سازت






تارو پودم در اهتزاز آرد




سیم ساز ترانه پردازت






حیف نای فرشتگانم نیست




تا کنم ساز دل هم آوازت






وای ازین مرغ عاشق زخمی




که بنالد به زخمه سازت






چون من ای مرغ عالم ملکوت




کی شکسته است بال پروازت






شور فرهاد و عشوه شیرین




زنده کردی به شور و شهنازت






نازنینا نیازمند توام




عمر اگر بود می کشم نازت






سوز و سازت به اشک من ماند




که کشد پرده از رخ رازت






گاهی از لطف سرفرازم کن




شکر سرو قد سرافرازت






شهریار این نه شعر حافظ بود




که به سرزد هوای شیرازت



سه شنبه 28/11/1393 - 10:23 - 0 تشکر 692189



ای چشم خمارین تو و افسانه نازت




وی زلف کمندین من و شبهای درازت






شبها منم و چشمک محزون ثریا




با اشک غم و زمزمه راز و نیازت






بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی




بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت






گنجینه رازی است به هر مویت و زان موی




هر چنبره ماری است به گنجینه رازت






در خویش زنیم آتش و خلقی به سرآریم




باشد که ببینیم بدین شعبده بازت






صد دشت و دمن صاف و تراز آمد و یک بار




ای جاده انصاف ندیدیم ترازت






شهری به تو یار است و غریب این همه محروم




ای شاه به نازم دل درویش نوازت



سه شنبه 28/11/1393 - 10:23 - 0 تشکر 692190



تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است




طالع مگو که چشمه خورشید خاورست






کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است




آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است






بر سردر عمارت مشروطه یادگار




نقش به خون نشسته عدل مظفر است






ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم




ما را سریر دولت باقی مسخر است






راه خداپرستی ازین دلشکستگی است




اقلیم خود پرستی از آن راه دیگر است






یک شعر عاقلی و دگر شعر عاشقی است




سعدی یکی سخنور و حافظ قلندر است






بگذار شهریار به گردون زند سریر




کز خاک پای خواجه شیرازش افسر است



سه شنبه 28/11/1393 - 10:23 - 0 تشکر 692191



ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است




دائم گرفته چون دل من روی ماهش است






دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند




شرح خزان دل به زبان نگاهش است






دیدم نهان فرشته شرم و عفاف او




آورده سر به گوش من و عذرخواهش است






بگریخته است از لب لعلش شکفتگی




دائم گرفتگی است که بر روی ماهش است






افتد گذار او به من از دور و گاهگاه




خواب خوشم همین گذر گاه گاهش است






هر چند اشتباه از او نیست لیکن او




با من هنوز هم خجل از اشتباهش است






اکنون گلی است زرد ولی از وفا هنوز




هر سرخ گل که در چمن آید گیاهش است






این برگهای زرد چمن نامه های اوست




وین بادهای سرد خزان پیک راهش است






در گوشه های غم که کند خلوتی به دل




یاد من و ترانه من تکیه گاهش است






من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا




با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است






در شهر ما گناه بود عشق و شهریار




زندانی ابد به سزای گناهش است



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.