• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3315)
چهارشنبه 30/11/1392 - 22:0 -0 تشکر 685763
اصطلاحات عامیانه و امروزی زبان فارسی

نستعلیق

زبان شکلی از حیات است و با ما زندگی می کند و همگام با ما تکامل می یابد. جمع بزرگی از انسان ها با زبان تکامل می یابند و جمع بزرگ دیگری خود تکامل دهندگان زبان هستند. در سده های ششم و هفتم هجری مولوی توانست زبان شعر فارسی و پس از آن زبان گفت و گویی را از بسیاری از پیچیدگی ها آزاد سازد.

زبان اگر زایش درستی نداشته باشد، ما دچار دریافت زبانی و فرهنگی می‌شویم و واژه‌های مورد نیازمان را از جاهای دیگر می‌گیریم. پدیده‌های جدید نگاهی جدید و زبان جدیدی را می‌طلبند.

امروزه دو نگاه به زبان وجود دارد: پویانگری و ایستانگری. نگاه ایستایی این است که زبان تغییر نمی‌کند و مقدس است؛ اما در نگاه پویانگری زبان ابزار است و متناسب با شرایط، حتا معنایش هم تغییر می‌کند.

به ویژه در طی سه یا چهار دهه ی گذشته در جریان تحولات بزرگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در کشور ما که به روند حرکت از جامعه ی سنتی به جامعه ی مدرن که از دوران مشروطه آغاز شده بود شتاب بیش تری بخشیدند، زبان فارسی نیز دگرگونی های ژرف یافت و در کنار غنی تر کردن خود، با مشکلات تازه ای نیز که برخاسته از ناهنجاری های پدید آمده در جامعه ی ایران است رو به رو شد که یکی از آن ها تابو شدن بسیاری از واژه ها و مفاهیم توسط فرهنگ مسلط بود.

هر زبان طبیعى، مانند فارسى، عربى، انگلیسى یا صدها زبان دیگرى که در دنیا سخن گو دارند، به لحاظ نظرى از تعداد متعددى گونه ی زمانى، جغرافیایى، شغلى، تحصیلى، اجتماعى، سیاسی، سنى و جز آن ها برخوردار است. در هر مقطع زمانى، گونه یا گونه هایی از این انواع به دلایل معین اجتماعی تحول بیش تری می یابد و از دگرگونی های پیش آمده در اوضاع اجتماعی تاثیر بیش تری می پذیرند.

به عنوان مثال یکی از این گونه ها گونه ی سنى جوانان و نوجوانان است که همواره با گونه ی سنى پدر و مادرانشان، و گونه ی سنى پدربزرگ ها و مادربزرگ هایشان تفاوت های زیادی می یابند. نسلى که امروز پدربزرگ ها و مادربزرگ ها را تشکیل مى دهند، هنگامی که خود نوجوان بودند، اصطلاحاتى را به کار مى بردند که پدر و مادرهایشان به کار نمى بردند. مثلن «شفته»، «کانتورى»، «بادمجان دورقاب چین»، «شیربرنج»، «نکبت»، «آب خنک»، «پاچه ورمالیده»، «دسته هونگ»، «قرشمال»، «قاراشمیش» و صدها نمونه ی دیگر. افراد نسل امروز هم که اکنون میانسال به شمار مى آیند، هنگامی که نوجوان بودند، صدها واژه و اصطلاح ویژه ی خود را داشته اند. مثلن «نازک نارنجى»، «آنتن»، «جگر»، «هلو»، «چلغوز»، «ازگل»، «نخ دادن»، «نسناس»، «خالى بند»، «راحت الحلقوم» و ….
شمار کمى از این واژه ها و اصطلاحات از یک نسل به نسل بعد منتقل مى شوند و بقیه فراموش مى شوند. به عنوان مثال اکنون بچه هاى امروزی دیگر نمى دانند پدر و مادرانشان «راحت الحلقوم» را براى اشاره به چه نوع آدمی استفاده مى کرده اند، زیرا اینان به جاى آن امروز اصطلاح «پاناسونیک» را به کار مى برند و آن چه را که پدران و مادرانشان «ازگل» مى نامیدند، اینان «جواد» مى نامند. به گفته ی دیگر، پدید آمدن این نوع واژه ها و اصطلاح های تازه، مطلب تازه اى نیست که ناگهان در یک زبان روی داده باشد و در زبان شناسی امری کاملن طبیعی و دایمی است.

اکنون اگر چه ما در همه ی گرو های اجتماعی جامعه ی ایران شاهد پدید آمدن اصطلاحات عامیانه و ضرب المثل های جدیدی هستیم، ولی باید اعتراف نمود که یکی از مهم ترین گونه های زبانی متحول شده در طی چند دهه ی گذشته، گونه ی سنی جوانان است که واژه ها، اصطلاحات و ضرب المثل هایی را شامل می شود که که دو جنبه ی برجسته در آن ها جنبه های جنسی و سیاسی است و به همین دلیل امروز با دو دید متفاوت دو دسته از زبان شناسان به آن ها نگریسته می شود.

یکی از این دو دسته، زبان‌شناسان فرهنگستانی هستند. زبان‌شناسان فرهنگستانی این گونه ی زبانی را مخرب می‌دانند و چون بحث زبان و اخلاق را در هم ادغام می‌کنند، آن را بی‌فرهنگی و غیراخلاقی و توهین به داشته‌های غنی زبان فارسی می‌دانند. اما زبان‌شناسانی که به مسایل جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی زبان علاقه‌مندند و به کاربردشناسی اهمیت می‌دهند، به مطالعه‌ی این گونه ی زبانی به ‌مثابه ی یک پدیده‌ی انسانی می‌پردازند و هرگز نمی‌توانند از کارکردهای آن غافل باشند. این زبان شناسان به مطالعه ی زبان به مثابه یک پدیده ی انسانی می پردازند و در پی ارزش گذاری زبان خوب و زبان بد نیستند. اصطلاحات این گونه ی زبانی در میان جوانان ایران در حقیقت نوعی نقاب یا پوشش زبانی‌اند برای بیان آن چیزی که دستگاه رسمی فرهنگی بیان آن ها را منع کرده و به عنوان تابو تلقی کرده است. این زبان حتا چندان هم ویژه ی جوانان نیست و اگرچه در جوانان شدت و رواج بیش تری دارد، اما قشرها و گروه‌های گوناگون سنی و اجتماعی در زمان‌هایی از زندگی اجتماعی خود نیز متوسل به گونه های زبانی دیگران می شوند. از این رو، گروه دوم از زبان‌شناسان هرگز نمی‌توانند با این عنوان ‌که اصطلاحات و ضرب المثل های بخشی از جوانان امروز در ایران فرهنگی پست و غیرقابل مطالعه هستند، از مطالعه‌ی زبان مردم در بافت اجتماعی پرهیز کنند. شکستن قبح فرهنگ رسمی برای مطالعه نکردن فرهنگ غیررسمی، گامی بسیار بزرگ است و این گام اکنون هم‌سو با دورانی‌ست که ما در آن زندگی می‌کنیم، بعنی دورانی که تفاوت میان فرهنگ عالی و فرهنگ پست دست کم در کار پژوهشی به فراموشی سپرده شده است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم کلمه ها و عبارت های جدید گروه سنی جوانان امروز اکنون دیگز وارد فرهنگ فارسی شده‌اند و ممکن هم هست که ما از اصطلاحات آنان استفاده نکنیم، ولی حق نداریم به عنوان پژوهشگر کارکردهای این بخش از فرهنگ را نادیده بگیریم. مگر این‌که فرهنگ فارسی را فرهنگ ادیبانه و به اصطلاح متعالی بدانیم. ولی هنگامی که میلیون‌ها زن و مرد امروزه به این زبان با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند و کنایات و اشاراتی را اعم از جنسی و سیاسی، که فرهنگ رسمی و مسلط نمی‌پذیرد، از این طریق بیان می‌کنند، در این صورت این فرهنگ بخشی از فرهنگ یک جامعه‌ی بزرگ است و ویژه ی ایران و زبان فارسی هم نیست. در زبان انگلیسی بسیار بیش تر روی این مسأله کار کرده‌اند و فرهنگ‌های بزرگ عامیانه نوشته‌اند که قابل مراجعه است. ولی از آن جا که این نوع مطالعات در ایران روح فرهنگستانی ندارند نمی‌توان از فرهنگستان زبان انتظار داشت که برای چنین مطالعه‌ای و برای پژوهش روی گونه‌های زبانی به حاشیه رانده شده سرمایه‌گذاری کند.

در حقیقت در مطالعه ی این نوع جریان ها ما وارد نوعی مطالعه ی فرهنگی می‌شویم، زیرا بخش بزرگی از این اصطلاحات از حوزه‌های زندگی عمومی برمی‌خیزد و به همین دلیل هنگامی که ما به دنبال مطالعه‌ی فرهنگ‌های به حاشیه رانده شده می‌رویم، در واقع قصد پلیسی نداریم و به دنبال این نیستیم که مثلن آن ها را شناسایی و راه حلی برای پیش گیری از آن ها ارایه کنیم، بلکه برای این است که بخشی از فرهنگ جامعه‌ را بشناسیم و توضیح دهیم که این گونه پدیده های زبانی در تقابل و واکنش با چه جریان‌های فرهنگی و اجتماعی شکل گرفته، چه کارکردهایی دارند و چه نیازهایی را پاسخ می‌دهند. فرهنگ مسلط در ایران گستره‌ی تابوسازی را در زبان گسترش داده است و دامنه ی این تابوسازی تا آن اندازه گسترش پیدا کرده است که امروز مثلن پزشک متخصص پستان را متخصص سینه می گویند که عبارتی غلط و نامفهوم است.

طبیعی است که هنگامی که یک فرهنگ مسلط دامنه‌ی تابوسازی زبانی را گسترش ‌دهد و این احساس ایجاد شود که سخن گفتن در باره‌ی هر چیزی ممکن نیست، در نتیجه، فرهنگ به حاشیه رانده شده نیز در سوی دیگر، در برابر رویکرد تنگ کردن دامنه ی کلام از سوی فرهنگ مسلط، دامنه‌ی واکنش خود را در ساختن نشانه‌های کلامی و غیرکلامی گسترش می‌دهد. از همین رو نیز هست که امروز این فضای گفتاری در گونه زبانی جوانان به یک فضای محرمانه و مخفی مبدل شده است. ولی نظام‌های نشانه‌ای مخفیانه، ترفندهای گوناگون در زندگی اجتماعی و واکنش به فرهنگ و نظام مسلط فرهنگی‌اند و به همین دلیل نیز باید معرفی، بررسی و تحلیل شوند. زبان مخفی که در اصل یک زبان مستقل نیست و یکی از شکل ها و گونه های زبان معیار است، عمدتن در حوزه ی واژگان و تا حدی اصطلاحات و عبارت های قبلی زبان ابداع می شود. بخشی از این واژه ها به سبب فراوانی کاربرد به زبان مردم کوچه و بازار نیز راه پیدا می کند و جزیی از زبان معیار می شود.

از سوی دیگر در هر جامعه ی در حال گذار مانند جامعه ی ما تاخیر فرهنگی وجود دارد. یعنی ما برای پاسخ به نیازهای واقعی خود از تکنولوژی‌ای که در اختیار داریم، استفاده نمی‌کنیم. پیامک ها (اس‌ام‌اس‌ها) نیز که در حوزه‌ی ارتباط بررسی می‌شوند، از این تاخیر مستثنا نیستند. در جامعه های صنعتی از نیاز به تولید می‌رسند ولی در جامعه های سنتی یا در حال گذار مسأله وارونه است و از تولیدات وارداتی به تعریف نیاز می‌رسند. یعنی ما از مصرف به نیاز می‌رسیم. نتیجه ی چنین وضعیتی برای جامعه ای مانند جامعه ی ما این است که بسیاری از آن ‌چه که ما داریم برای پاسخ به نیازهای اولیه‌ی ما نیست، بلکه برای پاسخ به نیازهای ثانویه‌ی ماست. پیامک ‌ها در جامعه های صنعتی وظیفه ی اطلاع‌رسانی دارند. مردم این جامعه ها به این‌که اطلاعی بدهند و هزینه‌ی کم تری داشته باشد احساس نیاز کردند و از این رو پیامک را پدید آوردند. در جامعه‌ی ما چون نخست این پدیده وارد شده است، نخست برای نیازهای ثانویه از آن استفاده می‌کنیم؛ یعنی پیامک کارکردی تفریحی و برای سرگرمی یافته است. نتیجه آن که بیش ترین کارکرد پیامک در میان جوانان ما در حوزه‌ی طنز و تفریح است و چنین وضعی نیز امکان پیدایش بسیاری از اصطلاحات حدید را دز میان آنان پدید آورده است.

نکته‌ی دیگری نیز که در اصطلاحات امروزی جوانان که بخشی جنسی و بخشی به اجتماع و سیاست مربوط می شود، دیده می شود این است که اغلب این اصطلاحات مردانه است. آن چه که پژوهشگران باید بدان پاسخ بدهند این است که آیا زنان زبان خودمانی ندارند؟ شاید برای یک پژوهشگر مرد بررسی این نکته در جامعه ی ایرانی کاری دشوار باشد؛ از این رو لازم است که این کار به صورت گروهی و با همراهی زنان صورت گیرد تا بتوان به محفل‌های زنانه نیز راه یافت و زبان خودمانی آنان را نیز کشف کرد.
متغیر دیگری که در مطالعه‌ی اصطلاحات و ضرب المثل های جدید باید مورد توجه قرار گیرد، خاستگاه طبقاتی و اجتماعی گویندگان آن ها ا‌ست. زبان اصطلاحی که یک بچه تهرانی ساکن جردن به کار می‌برد با زبان مخفی یک بچه تهرانی ساکن شوش فرق دارد. بچه‌های جنوب شهر تهران تابوها را صریح‌تر و آسان‌تر به کار می‌برند در حالی که بچه‌های شمال تهران که به همان اندازه این تابوها را به کار می‌برند، آن ها را بیش تر به صورت های استعاری، مجازی و زیر پوشش‌ها و ماسک‌های ترکیب های بلاغی زبانی می گویند. این جنس زبان همچنین بسیار متحرک و پویاست و بررسی آن هر چند سال یک بار باید تکرار شود، زیرا جزو جوهر این جنس و گونه‌ی زبانی‌ست که ایستا نباشد.

در طی سال های گذشته کتاب هایی در این زمینه به چاپ رسیده اند که از میان آن ها می توان به دو کتاب به نام های “مردم شناسی اصطلاحات خودمانی” و “مردم شناسی ارتباطات خودمانی” نوشته ی آقای دکتر محمود اکرامی با موضوع های زبان رایج جوانان و بررسی محتوای پیامک ها (اس ام اس ها)، کار آقای ابراهیم نبوی در ضمیمه ی کتاب “سالن ۶ ” که از زبان مخفی زندانیان گردآوری شده، کتاب “فرهنگ جبهه” نوشته ی سید مهدی فهیمی، کتاب”فرهنگ لغات زبان مخفی” نوشته ی آقای دکتر مهدی سمایی که آن هم از نوعی زبان رایج در میان جوانان و اصطلاحات رایج میان آنان گفت و گو می کند و کتاب “فرهنگ اصطلاحات جوانان” از مهشید مشیری اشاره کرد.
این کتاب ها کارهایی ارزشمند هستند و گام های برداشته شده در این حوزه‌ی فرهنگی جسورانه و زحمت پژوهشی‌ در گرد‌آوری واژه‌ها و اصطلاحات این حوزه قابل ستایش است، لیکن همان گونه که در آغاز گفته شد، به دنبال تحولات پر شتاب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چند دهه ی گذشته در جامعه ی ایرانی، اکنون در دیگر حوزه های اجتماعی نیز اصطلاحات و ضرب المثل هایی رایج شده است که نمونه ی آن ها در قبل وجود نداشته و برای بیان معانی جدیدی پدید آمده اند. به عنوان مثال اصطلاح “آقا زاده” که امروز وارد زبان مردم شده و همه روزه به کار می رود دارای بار معنایی جدیدی است که با معنای این عبارت در گذشته تفاوت بنیادی دارد. این اصطلاح امروز برای فرزندان افراد با نفوذ و سرشناسی به کار می رود که با تکیه بر این نفوذ و انجام کازهایی اغلب ناروا ثروت های افسانه ای به چنگ آورده اند و بسیاری اصطلاحات یا واژه های دیگری که یا کاملن تازه هستند و یا دیگر دارای معنای واقعی پیشین خود نیستند و بار معنایی جدیدی یافته اند. لذا ضروری است که این گونه واژه ها و اصطلاحات و نیز ضرب المثل های جدید که دز عرصه های گوناگون اجتماعی ساخته شده اند گردآوری، تدوین و طیقه بندی شوند.

چهارشنبه 30/11/1392 - 22:16 - 0 تشکر 685782



س


- ساختن خود = معتادان از آن به معنی مصرف مواد مخدر استفاده می کنند، اما در زبان عامیانه به معنی هر نوع خوبی رساندن به خود (یا دیگران) است. مثال: بیا ببرمت جیگرکی بسازمت (جگر بدم بخوری)، گرسنه ام، برم خودم رو بسازم (غذا بخورم)، خسته ام، برم شمال خودم رو بسازم (تفریح/استراحت کنم)، بیا اینجا آب خنک هست، خودت رو بساز (رفع تشنگی کن)


- سازمان سنجش = کسی که زیاد می پرسد.


- سازمان گوشت = آدم چاق و فربه


- سالار = بامعرفت، لوتی. مثال: طرف خیلی سالاره! (یعنی خیلی بامعرفت است)


- سفره الفقرا = روزنامه


- سکه رایج بلاد اسلامی= صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند.


سگ برگر = غذایی است که خورده شده و باعث شده دهان طرف بوی یک کامیون پیاز بدهد و همراه با بو – های دیگر


- سوار درخت انگور = مست، کسی که شراب زیاد خورده و تلو تلو می خورد.


- سوپر قلعه = نهایت دهاتی بودن


- سوسک کردن کسی = کوچک و خوار کردن طرف مقابل، با برتری زیاد کسی را مغلوب کردن


- سوپر کالی‌ فرا جلیس تیک ِ اِکس پیا ل ِ دوشِز = روی هم یعنی: وه! به نشانه ی تعجب و شگفت‌زدگی.
کسی که در یک آن از چیزی شگفت‌زده می‌شود، در مقابل آن شگفت‌زدگی شروع به گفتن این عبارت دراز می‌کند.


- سوتی = ضایع، سه


- سوتی دادن = ضایع کردن، خراب کردن، انجام دادن کاری بر خلاف قاعده ی معقول


- سوراخ جورابتیم = به شوخی برای نشان دادن نهایت فروتنی و چاکری در برابر دوست گفته می شود


- سه = ضایع ، مایه ی شرمندگی


- سه دروغ بزرگ = دانشگاه آزاد اسلامی


- سه سوت = سریع


- سیامک سنجرانی = سیم و سنجاق (اسباب تریاک کشی در زندان)


- سیاه بازی: حقه بازی، شارلاتان بازی


- سی جی = آدم خز موتور باز


- سیرابی = توهینی قدیمی از دوره ی برادران آب منگل


- سیریش = سمج، کنه


- سیستم = هر چیز الکترونیکی که به هر وسیله ای سوار می شود


- سیکیم خیاری = هنگامی استفاده می شود که کسی کاری را بدون برنامه و هدف خاصی انجام بدهد. دیمی


- سیم های کسی قاطی کردن = دیوانه شدن، حالت عادی نداشتن. مثال: رییس سیماش قاطی کرده، طرفش نرو!


چهارشنبه 30/11/1392 - 22:17 - 0 تشکر 685783



ش


- شاسی = اشاره به قد


- شاسی بلند = قدبلند


- شاخ شدن = پر رو شدن، بدون دعوت به جایی رفتن، خود را قاطی کردن


- شاسکول = از همه جا بی خبر، هندونه، مسخره، خل


- شصت تیر = با سرعت


- شقایق = به آدم معتادی می‌گویند که زیر چشمش قرمز است.


- شکلات = کسی که فقط تهدید می کند ولی جرات دعوا ندارد


- شلخک = همین جوری، اله بختکی


- شلغم = کنایه از آدم بی‌بخار و به دردنخور. آدم منفعل.


- شله زرد = شل و وارفته


- شلیمف = تنبل


- شوخی افغانی = هر گونه شوخی که حال طرف را تا حد سکته یگیرد


- شوخی شهرستانی = به شوخی‌هایی می گویند که از حد شوخی می‌گذرند و به اعمال فیزیکی شدید منجر می‌شوند.


- شیرین عسل = چاپلوس، بادمجان دور قاب چین


- شیلنگ = دراز


- شیمبل = جاسازی کردن، مخفی کردن


چهارشنبه 30/11/1392 - 22:19 - 0 تشکر 685785



ص


- صاف شدن = تحمل فشار بیش از حد توان. مثال: این درس خیلی سنگینه، صاف شدم.


- صفاسیتی = لذت زیاد بردن



ض


- ضایع = خراب


- ضد حال = چیز ناخوشایند


- ضد حال زدن = حال گیری کردن



ع


- عبدالله = کند ذهن. مثال: آخه عبدالله آدم واسه اسکی شلوار جین می پوشه؟


- عُمرن = هرگز، امکان ندارد. مثال: عمرن بتونن ما رو ببرن تو بازی (امکان ندارد که بتوانند ما را وارد بازی کنند)


- عمرنات پتاسیم = همان عمرن است. اختراع بچه های دبیرستانی که جدول مندلیف یاد میگیرند. به طور خلاصه عمرنات هم گفته می شود.



ف


- فاب (فابریک) = دوست دختر یا دوست پسری که فقط با تو باشد. مثال: مریم فاب منه (فقط دوست دختر منه)


- فراجناحی = با همه رفیق


- فراخ = مودبانه ی کون گشاد است، تنبل و تن پرور


- فر دادن = از چیزی زدن، از چیزی کف رفتن


- فر خوردن = ترسیدن


- فروغ فرخزاد = دختر شاعر خوشگل


- فضانورد = معتاد به قرص، معتاد به حشیش که در عالم هپروت به سر می برد.


- فطیر = خیلی خیلی زیاد، اونقدر که نشود فکرش را کرد


- فک زدن = زیاد حرف زدن، چانه زدن


- فک کسی به زمین خوردن = دهان کسی از شدت تعجب باز ماندن، روی کسی کم شدن


- فلفل سبز = مامور انتظامی


- فنچ (فنچول) = به نشانه‌ی کوچک‌بودن و برای تحقیر طرف مقابل یا نشانه‌ی برتری استفاده می ‌کنند. دختر کم سن و سال


چهارشنبه 30/11/1392 - 22:22 - 0 تشکر 685787



ق


- قات زدن = قاتی کردن، جوش آوردن، آشفته و عصبانی شدن


- قُزل قورت = گرسنگی شدید


- قُزمیت = عقب افتاده


- قشنگ = وقتی کسی مدام در حال اشتباه کردن و دچار برداشت‌های اشتباه از چیزی باشد به تمسخر و تذکر او را با این واژه صدا می‌زنند که تاکید و هشداری باشد برای این که طرف مقابل را متوجه اشتباه بودن حرف‌هایش بکنند. مثال: قشنگ! این چیزی که تو می‌گویید معنی‌اش این می‌شود نه آن. نمونه‌ی مترادف با این واژه؛ مشنگ، هوشنگ، مجید‌جان دلبندم، پسرم و امثال آن‌ها است.


قمقمه = اهل قم


قورباغه = ماشین فولکس


- قه ثانیه = فورا



ک


- کاکتوس = مامور انتظامی


- کاسب = به فروشندگان مشروبات الکی و مواد مخدر می‌گویند..


- کاهگل لقد نمی کنم = حرف دارم می زنم، گوش کن!


- کُردان = دروغ گو، خالی بند، مدرک جعل کن، بچه باز، متخصص ازاله ی بکارت، وقیح


- کرمو = کسی که کرم می ریزد.


- کره = خیلی با حال


- کره خوری = خوردن غذاهای چرب و شیرین پس از دود کردن ماده ی مخدر؛ وحشیانه غذا خوردن؛ به کار بردن بیش از حد هر چیز.


- کره کردن = اشتهای غذا خوردن پس از کشیدن سیگار یا علف


- کف کسی بریدن = برای نشان دادن تعجب زیاد به کار می رود. مثال: قیمتش رو بفهمی کفت می بره…


- کف دستش مثل کون بچه صافه = هیچ پول ندارد، فقیر است


- کف و خون بالا آوردن = خیلی تعجب کردن، خیلی هیجان زده شدن


- کلان (از کلانتر) = پلیس ، نیروی انتظامی


- کل کل کردن = لج بازی کردن


- کم آوردن = جا زدن


چهارشنبه 30/11/1392 - 22:24 - 0 تشکر 685788



گ


- گاگوول = نفهم، خنگ، مترادف با اسکل و یوول است.


- گرخیدن = ترسیدن، کپ کردن، کم آوردن، قافیه را باختن


- گل واژه = مودبانه دری وری، حرف بی محتوا و بی هدف.


- گلابی = تنبل، ببو و پخمه. مثال: برو بابا گلابی


- گوجه زدن = تگری زدن (بالا آوردن)


- گوشت = دختری که اندام زیبایی دارد. جیگر


- گوشت کوب = هر چیز به دردنخور معمولن قابل حمل. مثال: اون گوشکوبتو (تلفن همراه) بده یه زنگ بزنم


- گولاخ = به ترکی یعنی گوش و به آدم درب و داغون و نخراشیده می گویند


- گون = کسی که هر چی بهش میگی نمی فهمه و آی کیوش (IQ) پایین است


- گیر سه پیچ = سماجت بسیار



ل


- لاو انداختن (love) = عاشق شدن، رفیق شدن


- لاو ترکاندن (love) = عاشق هم بودن، اظهار عشق و محبت دختر و پسر به یکدیگر. مثال: اون دوتا رو ببین چه لاوی می ترکونن!


- لایی کشیدن = با ماشین به سرعت از میان دو ماشین دیگر گذشتن


- لبگند = لبخند دارای درد و رنج. لبخند زورکی


چهارشنبه 30/11/1392 - 22:29 - 0 تشکر 685790



م


- مال دوره ی گروهبان یکی هیتلر = دارای افکار قدیمی، پیرمرد


- مالیات = چاپلوسی! مثال: بابا اینقدر مالیات نده! (این قدر چاپلوسی نکن!)


- ما هم بله = ما هم در جریانیم. ما هم تو کاریم


- ماهی شو برو! = حرف زیادی نزن، ساکت باش!


- مخ زدن = مخ خوردن، جلب کردن


- مخ گایی = کار کسی که یک بند حرف می زند و یک مطلب درست و صحیح در حرف هایش نیست.


- مگسی شدن = عصبانی شدن


- ملی شدن = همه در جریان قرار گرفتن، برای همه آشکار شدن


- مماس بودن = در ارتباط بودن


- مُهرمون هم خرابه = (برگرفته از نمایش آهنگین شهر قصه که در آن مسئول دولتی برای دریافت رشوه بهانه تراشی می کند.). معنی آن این است که مشکل به این سادگی که به نظر می رسد نیست و مسایلی پشت پرده وجود دارد. مثال: تو که همه مدارکت جوره، چرا کارتو راه نمی اندازند؟پاسخ: ای بابا، ما مُهرمونم خرابه!


- میخ شدن = خیره شدن، گیر دادن


- میرزا مقوا = آدم لاغر و لق لقو


چهارشنبه 30/11/1392 - 22:30 - 0 تشکر 685791



ن


- ناخدا = بی‌خدا، کافر، بی‌دین


- نا فرم = بد شکل، بد جور


- نبشی دادن = سوتی دادن، گاف دادن


- نک و نال = ناله و زنجموره


- نمره ی شهرستان = دهاتی، روستایی، جواد


- نمور (نموره) = جزیی، کوچک، کمی



ه


- هاگیر واگیر = گیر و دار، شلوغی و پلوغی


- هَپَلی =کثیف، آلوده، کسی که بهداشت را رعایت نمی کند. (برگرفته از نمایشی در برنامه کودک در دهه ی ۶۰ به نام “محله ی برو بیا” که در آن هپلی نماد میکروب بود. مثال: هپلی برو دستاتو بشور!


- هندونه = اسکل، شاسکول، از همه جا بی خبر


- هندونه گذاشتن = الکی حرف زدن


- هویج = بی بخار، پخمه



ی


یول = شخصی که چیزی نمی‌فهمد. گیج. مترادف تندتری برای اسکل و شاسکول است.



  • منبع تازنمای زبان و ادبیات فازسی (آریا ادیب)


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.