• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 2160)
يکشنبه 12/8/1387 - 0:18 -0 تشکر 68349
خدا روی زمین آمد!!!

آیا خدا میتواند صعود و نزول داشته باشد و دیده شود؟

یکی از بحثهای اختلافی بین شیعه و برخی از اهل سنت مساله رویت خدا و نزول ذات باریتعالی در شب بر آسمان دنیاست

گروهی از اهل سنت معتقد است که خدا در بهشت خود را به بندگان صالح خود نشان می دهد و هر شب در ثلث سوم به آسمان دنیا نزول می کند و بندگان خود را دعوت به استغفار و توبه می کند

اما شیعه معتقد است آنچه در قران و روایات درباره دیده شدن و حرکت خدا آمده مجاز است و باید برخلاف ظاهرش تاویل شود یعنی خدا نمی تواند حرکت کند وا گر قران گفته و جاء ربک یعنی وجاء امر ربک یعنی  امر پروردگار تو آمد

بحث در اینباره بر میگردد به حکم عقل درباره هستی و مبدا آن و ذات خدا که بسیار خوبست که دوستان نظر خود را در این مورد ارائه کنند .

خدا را جدی بگیرید .          امام زمانتان را جدی بگیرید .         در امورتان جدی باشید .

*انجمن معارف به دنبال بهترین هاست*
*اگر یکی از بهترین هایید*
*همین الآن کلیک کنید*

يکشنبه 3/9/1387 - 11:35 - 0 تشکر 72735

با سلام بر جناب منتظر عشق 

من هم می دونم شیعه هستید می خواستم پوچ بودن استدلال سنی ها رو نشون بدم

اگر قرار باشه آیات قرآن رو ولو ظاهرش با عقل هم سازگار نباشه به ظاهرش تفسیر کنیم  سنگ رو سنگ بند نمی شه خداوند متعال خودش به ما یاد داده باید تفکر کنیم اگر قرار باشه ظاهر ها رو بگیریم تو همه آیات باید اینکار رو کرد پس نباید سوا کرد اگر اینجا با عقل سازگار نیست اونجاهم نیست چون عقل هم می گه خدا بی نهایته پس نمی تونه جسم باشه و نمی تونه مکان داشته باشه چون جسم یعنی چیزی که ابعاد داره پس یعنی محدودیت 

و بخاطر اینکه به آنها رحمت کند آفریدشان 

پنج شنبه 8/7/1389 - 22:17 - 0 تشکر 237207

شبهه :

شیعه رؤیت خدا را ناممكن می‌داند، در حالی كه رؤیت خدا در آخرت از آیات و روایات استفاده می‌شود.


پاسخ :

مسأله رؤیت خداوند متعال به وسیله چشم ظاهری از مسائلی است كه در میان اهل سنت نیز محل اختلاف است و مذاهب مختلف سنی، نظر واحدی در این مورد ندارند. چنان كه اصحاب تفكر اعتزالی و به طور كلی، كسانی كه بر اساس دریافت‌ها و ره‌یافت‌های عقلی استدلال می‌كنند، منكر دیده شدن خداوند هستند.[1]
و لذا عقیده به امتناع رؤیت خدا، اختصاص به شیعه ندارد. در میان قائلین به امكان رؤیت نیز، دیدن در این جهان یا آن جهان محل اختلاف می‌باشد و تمامی فرق مجسمه، هم چون كرامیه و مشبهه اعتقاد دارند كه خدا را می‌توان در جهت و مكانی خاص مشاهده كرد.[2]
این بحث هم جهت عقلی دارد و هم وجهه نقلی. و چون آنچه در سؤال آمده بیشتر ناظر به مباحث نقلی و قرآنی است، با اشاره‌ای كوتاه، از دلایل فلسفی و عقلی گذر می‌كنیم.
آنچه از دلایل فلسفی حاصل می‌شود، نفی هرگونه جسمیت و مادیت و بلكه هر گونه جهت امكانی می‌باشد. و بدیهی است كه با نفی جسمیت خداوند، امكان رؤیت نیز منتفی خواهد شد.[3]
دلیل دیگری كه می‌توان بر آن تكیه كرد، بساطت ذات الهی است. توضیح آن كه: اگر دیدن خدا با چشم ظاهری ممكن باشد، آنچه دیده می‌شود یا همه ذات خداست و یا بخشی از آن. دیده شدن تمام ذات خدا مستلزم احاطه غیر خدا، بر خداست، كه محال است، و دیده شدن جزء و یا بخشی از خدا نیز، به معنی تركیب ذات الهی از اجزاء است كه آن نیز، ممتنع می‌باشد.[4]
ممكن است گفته شود كه این استدلالات، همه مبتنی برداده‌های عقلی است. در حالی كه مسائل جهان آخرت دور از دسترس عقل بشر قرار دارند. در پاسخ می‌گوییم: قواعد عقلی اختصاص به این دنیا ندارند و در هر عالمی صدق می‌كنند، دور بودن نشئه آخرت از دریافت‌های ظاهری و نیز برخی قواعد عقلی، باعث نمی‌شود كه هیچ یك از قوانین عقل، در آنجا صادق نباشد، و مثلا در آن دنیا معلول نیازمند به علت نباشد، و یا اینكه اجتماع نقیضین ممكن گردد.[5] و می‌دانیم كه تلازم بین امكان رؤیت ظاهری و جسمیت امری است قطعی و غیرقابل انكار.
تنها دلیل عقلی كه بر امكان رؤیت اقامه كرده‌اند، این است كه؛ جواهر و اعراض، همه دینی هستند، و لذا آن چه باعث دیده شدن آنها می‌شود، باید میان آنها مشترك باشد. و تنها وجه مشترك بین آنها نیز، «وجود» است، پس وجود مطلق دیدنی است. و لذا خداوند متعال نیز به چشم خواهد آمد.[6] پاسخ‌های متعددی به این استدلال داده شده است و ما برای رعایت اختصارفقط به این نكته اكتفا می‌كنیم كه، جوهر و عرض پیش از آن كه در وجود مشترك باشند، در امكان و حدوث اشتراك دارند.[7] هر چند این دو صفت نیز برای رؤیت حسی كافی نیستند، به علاوه كه دیده شدن همه جواهر هم ممتنع است، ‌و كسی نمی‌تواند ادعا كند كه عقل و نفس، كه جزو جواهرند، ‌دینی هستند.
با صرف نظر از مباحث عقلی، در قرآن كریم نیز، نه تنها شاهدی بر امكان رؤیت وجود ندارد، بلكه آیاتی وجود دارند كه با صراحت دیده شده خداون متعال را نفی می‌كنند.
آیه شریفه «لیس كمثله شیء»[8]، هرگونه شباهت بین خدا و غیر خدا را نفی می‌كند، كه این نفی، تمام شباهت‌ها را شامل می شود و در نتیجه جسمیت، تحیز و...، همه درباره خدا منتفی می‌گردند... و روشن است كه با نفی این صفات، امكان رؤیت ظاهری نیز منتفی خواهد بود.
آیه «لاتدركه الابصار و هو یدرك الابصار و هو اللطیف الخبیر»؛[9] به صراحت مشاهده حسی خداوند را منتفی اعلام می‌كند.
پاسخ منفی خداوند به درخواست حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ با عبارت «لن ترانی»[10] نیز همین مدعا را اثبات می‌كند. استفاده از كلمه «لن» كه مفید نفی ابدی است، می‌تواند رؤیت در قیامت را نیز مشمول حكم نفی قراردهد. در این آیه یك نكته دیگر نیز جلب توجه می‌كند، و آن تعلیق رؤیت خداوند، به یك امر ناممكن، یعنی استقرار كوه در برابر تجلی الهی است. و از آنجا كه آیه، خبر از عدم استقرار كوه داده است، «فلمّا تجلی ربه للجبل جعله دكاً»، می‌توان نتیجه گرفت كه رؤیت خداوند نیز غیرممكن است. در انتهای آیه نیز سخن توبه موسی ـ علیه السّلام ـ و تسبیح تنزیه خداوند به میان آمده و حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ خود را اولین مؤمن به عدم امكان رؤیت ظاهری خداوند معرفی می‌كند. «فلمّا افاق قال سبحانك تبت الیك و انا اول المؤمنین».[11]
آیات 55 سوره بقره و 153 سوره نساء نیز در كنار آیات فوق می‌توانند مؤید انتفاء رؤیت خداوند باشند. چرا كه در این دو آیه، بنی‌اسراییل، به خاطر تقاضای دیدن آشكار خداوند، مستحق عذاب به وسیله صاعقه شناخته شده‌اند.[12]
البته در قرآن كریم آیاتی نیز وجود دارد كه برخی از فرق اسلامی ازجمله اشاعره، با استناد به آنها مشاهده ظاهری خدا در قیامت را نتیجه می‌گیرند.
یكی از این آیات، همان آیه 143 سوره اعراف می‌باشد كه به صورت مجمل مورد اشاره قرار گرفت. این آیه، هم مستند اشاعره است كه رؤیت در آخرت را قبول دارند، و هم دلیل معتزله بر امتناع رؤیت. اشاعره، نفی موجود در این آیه را ناظر به دیدن در این دنیا می‌دانند، و لذا رؤیت خدا در قیامت را می‌پذیرند. ایشان به دو نكته موجود در آیه استناد می‌كنند؛ یكی تقاضای حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ ، كه اگر رؤیت ممكن نبود، پیامبری چون موسی ـ علیه السّلام ـ آن را از خداوند درخواست نمی‌كرد. و دیگر، آن كه رؤیت، معلق بر استقرار كوه شده است، و استقرار جبل ذاتاً امری است ممكن و محال نمی‌باشد.[13]
آیه شریفه «وجوه یومئذٍ ناضره ـ الی ربها ناظره»[14]، از مهم‌ترین ادله قائلین به امكان رؤیت است كه در كتب مختلف خود به آن پرداخته‌اند. استدلال به این آیه متكی بر كلمه «ناظره» است كه با حرف اضافه «الی» به كار رفته است و در این صورت به معنای دیدن و رؤیت می‌باشد.[15] آیه «كلا انّهم عن ربّهم یومئذٍ لمحجوبون»؛[16] نیز در این مسیرمورد استدلال قرار می‌گیرد، زیرا به نظر مفسرین اشاعره، این آیه كفار را محجوب از دیدار خداوند معرفی می‌كند، و لذا اصل رؤیت امر پذیرفته شده‌ای خواهد بود.[17]
در منابع اهل سنت، روایاتی نیز یافت می‌شود كه خبر از رؤیت خداوند در قیامت می‌دهند. مثل این كه خداوند مثل ماه شب چهارده دیده خواهد شد،[18] و یا این كه خداوند پایش را برجهنم می‌گذارد و جهنم پر می‌شود،[19] و یا این كه خدا پایش را نشان می‌دهد تا مؤمنین او را بشناسند،[20] و در یك روایت نیز برای خداوند دست و انگشت قائل می‌شوند.[21] اگر این روایات حمل بر معنای ظاهری شوند، همه مستلزم جسمیت و بلكه مادیت خدا خواهند بود و با احكام صریح عقل و نیز آیات محكم قرآن در تعارض قرار می‌گیرند. و اگر این روایات را برخلاف ظاهرشان حمل كنیم، آن گاه نتیجه بحث، چیزی جدا از رؤیت ظاهری می‌شود كه خارج از محدوده این نوشتار است. و چنان كه برخی از محققین شیعه و سنی نیز اشاره كرده‌اند، اگر رؤیت به معنای انكشاف تام و یا علم حضوری به خداوند متعال باشد، دیگر اختلافی در این مسأله باقی نخواهد ماند و همه فرق مسلمین این نكته را می‌پذیرند.[22] چنان كه برخی از كتب تفسیری اهل سنت نیز، با استناد به حدیث پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مدعی رؤیتی هستند كه در آن، خداوند نه كیفیتی دارد و نه به حدی محدود است و نه دارای صفتی معلوم می‌باشد.[23] به علاوه، در چنین رؤیتی، تقابل را نیز شرط نمی‌دانند.[24]
پاسخ استدلال به آیه 143 سوره اعراف، با ذكر استدلال مخالفین رؤیت، مشخص گردید. كه البته به صورت مفصل در كتاب شرح تجرید العقاید علاء الدین قوشجی مورد بحث قرار گرفته است. درباره آیه «الی ربها ناظره» مفسرین شیعه معتقدند كه مراد از كلمه نظردر این آیه، یا به معنی انتظار است. كه در این صورت معنای آیه این است كه مؤمنین منتظر ثواب و رحمت الهی هستند و یا این كه به نظر همان معنای اصلی خود یعنی نگاه كردن به كار رفته است، ولی منظور نگاه به خدا نیست بلكه نگاه كردن به ثواب و نعمت‌های الهی مراد است.
ماده نظر، به همراه حرف جر «الی»، در مواردی در شعر عرب به معنای انتظار استعمال شده است. در داستان حضرت سلیمان نیز كلمه «ناظره» به معنی انتظار به كار رفته است، «و انّی مرسله الیهم بهدیه فناظره بم یرجع المرسلون».[25] به علاوه كه در حدیثی از امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ نیز نظر به ثواب،‌به عنوان منظور آیه ذكر شده است.[26]
این نكته نیز باید مورد توجه باشد كه نظر و رؤیت نه تنها به یك معنا نیستند، بلكه همیشه با هم همراه و ملازم نیز نمی‌باشند، و رؤیت یا دیدن، نتیجه نظر كردن است، چنان كه گفته می‌شود كه «نظرت الی الهلال فلم اره»، و لذا نمی‌توان از ذكر یكی ، دیگری را نتیجه گرفت.[27]
در میان مفسرین اهل سنت و از مفسرین معتبر در نزد ایشان نیز، كسانی برخلاف نظریه مشهور در بین آنها، برای آیه، تفسیری همانند تفسیر شیعه ذكر كرده‌اند. كسانی هم چون مجاهد، ابوصالح، حسن، سعید بن جبیر، و ...[28] در كتابهای خود اهل سنت نیز به این اختلاف در بین مفسرین اشاره شده است.[29]
علامه طباطبایی مفسر بزرگ شیعی تمامی آیاتی را كه به نوعی مثبت رویت الهی مربوط می‌شوند را ناظر به رویت قلبی می‌دانند و آیات «ما كذب الفواد ما رای»[30] و «كلا بل ران علی قلوبهم ما كانوا یكسبون كلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون»،[31] را شاهد می‌آورند، چرا كه در این دو آیه، قطعاً رویت قلبی مورد نظر است، زیرا در یكی دیدن به قلب نسبت داده شده و در دیگری نیز آنچه مانع دیدن است، رین قلب است و روشن است كه این عامل، مانع دیدن قلبی خواهد شد و ربطی به رویت بصری ندارد.[32]
نتیجه‌گیری:
رویت خداوند هیچ دلیل عقلی ندارد و بلكه دلایل عقلی هم بر اتنفاء آن دلالت می‌كنند. آیاتی از قرآن نیز به صراحت دیدن خداوند را انكار می‌كنند. دلایلی كه برای این بحث پیرامون مورد استدلال قرار گرفته‌اند، نه توانایی اثبات آن را ندارند. به علاوه كه بحث امتناع رویت خداوند اختصاص به شیعیان نداشته و برخی از اهل سنت نیز این نظر را قبول دارند.

[1] . ر.ك: قوشجی، علاء الدین علی بن محمد، شرح تجرید العقاید، منشورات رضی، بیدار، عزیزی، قم، بی‌تا، چ سنگی، ص 327؛ و نیز: زمخشری، جار الله، محمود بن عمر، الكشاف، نشر البلاغه، قم، 1415 ق، چ 2، ج 2، ص 151 ـ 156؛ و نیز ثعالبی المالكی، عبدالرحمان بن محمد، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، (تفسیر ثعالبی)، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1418، ج 2، ص 503.
[2] .
قوشجی، همان.
[3] .
به عنوان نمونه ر.ك: علامه حلی، كشف المراد، تحقیق: حسن حسن زاده آملی، موسسه النشر الاسلامی، قم، 1422، چ 9، ص 405 ـ 414؛ این صفات مورد قبول بسیاری از علمای اهل سنت نیز می‌باشد، و قوشجی نیز در شرح خود آنها را می‌پذیرد.
[4] .
سبحانی، جعفر، رساله حول رویه الله سبحانه، موسسه الامام الصادق، قم، 1424 ق، ص 63 ـ 64.
[5] .
ر.ك: پیشین. ص 25 ـ 26.
[6] .
ر.ك: قوشجی، همان، ص 330؛ و نیز ثعالبی، ج 3، ص 74؛ و نیز: ‌الاسكندری، امام احمد بن منیر، الانتصاف، چاپ شده در حاشیه تفسیر كشاف، ج 2، ص 152.
[7] .
قوشجی، همان.
[8] .
شوری، 11.
[9] .
انعام، 103.
[10] .
اعراف، 143.
[11] .
درباره ناتوانی استدلال به این آیه برای اثبات مدعای اشاعره ر.ك: زمخشری، همان، ج 2، ص 151 ـ 156؛ و نیز قوشجی، همان، و نیز برای اطلاع از تفاسیرشیعه، ر.ك: طباطبایی، سید محمد حسین (علامه)، المیزان، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1371 ش، چ 5، ج 8، ص 236 ـ 243.
[12] .
به ترتیب: «لن نؤمن لك حتی نری الله جهره فاخذتكم الصاعقه» و «فقالوا أرنا الله جهره فاخذتهم الصاعقه».
[13] .
ر.ك: قوشجی، همان، ص 332 و نیز ثعالبی، همان، ص 523؛ و نیز القرطبی، محمد بن احمد الانصاری، الجامع لاحكام القرآن، موسسه التاریخ العربی، بیرو، 1405، ج 19، ص 107 ـ 110؛ و نیز: ابن كثیر القرشی الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ‌دار المعرفه، بیروت، 1412، ج 4، ص 479 ـ 480.
[14] .
القیامه، 22 ـ 23.
[15] .
به عنوان نمونه ر.ك: قوشجی، همان، ص 332، و نیز ثعالبی، همان، ص 523؛ و نیز القرطبی، محمد بن احمد الانصاری، الجامع لاحكام القرآن، موسسه التاریخ العربی، بیروت، 1405، ج 19، ص 107 ـ 110؛ و نیز: ابن كثیر القرشی الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، دار المعرفه، بیروت، 1412، ج 4، ص 479 ـ 480.
[16] .
مطففین، 15.
[17] .
قوشجی، همان، ص 333؛ و نیز القرطبی، همان، ص 261؛ و نیز: ابن كثیر، همان، ص 1 ـ 518.
[18] .
البخاری، ‌محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، دارالفكر، بیروت، 1401، ج 7، ص 205؛ و نیز: النیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، دار الفكر، بیروت، بی‌تا، ج 1، ص 112.
[19] .
البخاری، ‌همان، ج 8، ص 186 ـ 187.
[20] .
البخاری، همان، ص 182؛ و نیز النیشابوری، همان، ص 115.
[21] .
البخاری، ‌همان، ج 6، ص 33.
[22] .
قوشجی، همان، ص 327؛ و نیز ر.ك: سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، مكتبه بصیرتی، بی‌تا، ج 2، ص 23.
[23] .
السیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، دار المعرفه، 1365، بی‌جا، ج 6، ص 290.
[24] .
ثعالبی، همان، ج 2، ص 503.
[25] .
نمل، 35.
[26] .
فیض كاشانی، مولی محسن، تفسیر الصافی، تحقیق: حسین اعلمی، كتابخانه صدر، تهران، 1416، چ 2، ص 256.
[27] .
درباره نظرشیعه در تفسیر این آیه می‌توانید ر.ك: شیخ طوسی، محمد بن الحسن، التبیان، تحقیق: احمد حبیب قصیر العاملی، مكتب الاعلام الاسلامی، 1509، ج 10. ص 197 ـ 200؛ و نیز: امین الاسلام الطبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415، ج 10، ص 196 ـ 199.
[28] .
شیخ طوسی، همان، ص 199.
[29] .
الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان، دار الفكر، بیروت، 1415، ج 29، ص 239؛ و نیز القرطبی، همان، ص 108.
[30] .
نجم، 11.
[31] .
مطففین، 15.
[32] .
ر.ك: المیزان، همان، ج 8، ص 238.

يکشنبه 18/7/1389 - 10:34 - 0 تشکر 240378

"منتظر عشق" عزیز سلام
نمی دانم الان شما کجا تشریف آوردید ولی انصافا بحث خوب و قابل تاملی را مطرح کردید که ای کاش آن زمان بنده در انجمن ها بودم و با شما گفتگو می کردم اگر هنوز این نزدیکی ها هستید دعوت می کنم بحث را دنبال کنید.

و البته سایر دوستان به ویژه "efasadi" عزیز که به تازگی به جمع معارفی های تبیان پیوستند. به ایشان هم خوشامد می گوییم. اما موضوع مورد بحث:

هنگامي که مقدمات نعمتها به شما مي رسد دنباله آن را به واسطه کمي شکر گزاري از خود دور نسازيد .
يکشنبه 18/7/1389 - 10:35 - 0 تشکر 240379

این موضوع تجسم خداوند در تاریخ پیشینه زیادی دارد و یکی از مباحثی است که در دوره ای ملاک مسلمانی و کفر بود و به دنبال آن کشتارهایی رخ داد؛ بدین ترتیب که هرکس به آن عقیده نداشت او را به دار مجازات می آویختند. فکر می کنم با این پیشینه اهمیت موضوع تا حدی روشن می شود.

هنگامي که مقدمات نعمتها به شما مي رسد دنباله آن را به واسطه کمي شکر گزاري از خود دور نسازيد .
يکشنبه 18/7/1389 - 14:28 - 0 تشکر 240496

اگر قائل به حرکت و نزول باشیم یعنی خداوند حد و اندازه دارد و این نشان محدود بودن است که این داشتن حدود یک نقص است و اگر قائل به خدای بدون نقص هستیم این امکان ندارد .

يا علي گفتيم و عشق آغاز شد

سه شنبه 27/7/1389 - 16:40 - 0 تشکر 243579

«عقیده ای مستحکم»

از محمّد بن عبد اللَّه خراسانى خادم حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده است که روزى گروهى نزد امام رضا (علیه السلام) حضور داشتند که یکی از منکرین خداوند بر آن حضرت وارد شد. آن فرد از امام(علیه السلام) پرسید: "برایم بیان کن که خدا چگونه است و کجاست؟"

حضرت فرمود: "واى بر تو! آنچه تو گمان کرده‏اى خطا است. او خود جا و مکان را ایجاد کرده است. او وجود داشته است؛ در حالی که هیچ جا و مکانى وجود نداشت و چگونگی را خودِ او ایجاد کرده است. او بود در حالی که هیچ چگونگى و کیفیتى وجود نداشت. لذا با هیچ کیفیتی و جا و مکانی شناخته نمی‌شود و توسط هیچ حسی درک نمی‌شود و با هیچ چیز نیز مقایسه نمی‌شود."

مرد گفت: "حال که با هیچ حسّی از حواسّ قابل درک نیست، پس اصلًا وجود ندارد!"

حضرت فرمود: "واى بر تو! چون حواسّت از درک او عاجز است، ربوبیت او را انکار مى‏کنى؟ و حال آنکه وقتى حواسّ ما از ادراکش عاجز مى‏شود، یقین مى‏کنیم که او، پروردگار ما است و او چیزى است بر خلاف سایر اشیاء."

مرد پرسید: "چه دلیلى بر وجود خدا هست؟"

حضرت فرمود: "وقتى به بدنم مى‏نگرم و مى‏بینم نمى‏توانم در عرض و طول، چیزى از آن کم کنم یا بر آن بیفزایم و سختى‏ها را از آن دفع کنم و چیزى به سود آن انجام دهم، مى‏فهمم که این ساختمان، بناکننده‏اى دارد و به او اقرار می‌کنم. همچنین وقتی چرخش فلک را به قدرت او و ایجاد ابرها و گرداندن بادها و حرکت ماه و خورشید و ستارگان و دیگر نشانه‌های شگفت آور و استوار را مى‏بینیم، پی‌ می‌برم که اینها همه تقدیرکننده (برنامه ریز) و پدیدآورنده دارد.

مرد پرسید: "پس چرا چشم او را نمى‏بیند؟"

فرمود: "براى اینکه فرقى باشد بین او و بین آفریده‌هایش ـ که با چشم قابل رؤیت مى‏باشند ـ گذشته از این، او بالاتر از این است که دیده‌ای او را ببیند و یا فکری او را درک نماید یا عقلی او را دریابد."

مرد گفت: "پس حدّ و چارچوب او را برایم بیان کن!"

امام فرمود: "حدّی ندارد."

مرد پرسید: "چرا؟"

فرمود: "زیرا هر چیزى که حدّى دارد، وجودش متناهی است. اگر چارچوب بپذیرد، فزونی را هم قبول خواهد کرد و اگر فزونی بپذیرد، نقص هم قابل طرح است. با آنکه او غیر محدود، زیاده ناپذیر، کمیت ناپذیر و غیر قابل تجزیه است و با فکر، درک نمى‏شود."

مرد پرسید: "شما که مى‏گویید: او لطیف (ظریف‌°کار و دقیق)، سمیع (شنوا)، حکیم، بصیر (بینا) و علیم است یعنى چه؟ آیا کسى مى‏تواند بدون گوش، شنوا باشد؟ یا بدون چشم، بینا باشد؟ یا لطیف (ظریف‌°کار و دقیق) باشد، ولى با دست کاری انجام ندهد؟ و یا حکیم باشد ولى صنعتگر و سازنده نباشد؟"

حضرت فرمود: "لطیف (ظریف‌°کار و دقیق) در بین ما مخلوقات، به‌کسی اطلاق می‌شود که کارى انجام دهد. آیا ندیده‏اى وقتى کسى چیزی را پردازش می‌دهد و در پردازش خود ظریف‌کاری می‌کند، مى‏گویند فلانى چقدر دقیق است و کار را با ظرافت انجام می‌دهد؟

پس چطور خداوند بزرگ را لطیف نخوانیم در حالیکه که آفریده‌ای ظریف و بزرگ آفریده و در جانوران روح قرار داده و هر جنسى را با جنس خود، در شکل گوناگون آفریده، به‌گونه‌ای که پاره‌ای همگون پاره‌ای دیگر نیست و هر کدام در پردازش چهره‌اش نشانی از ظریف‌کاری خداوند لطیف و آگاه دارد؟ پس به درختان و بارهای خوش آنها، از خوراکى گرفته تا غیر خوراکى نگریستیم و آن وقت گفتیم پروردگار ما لطیف است؛ ولى نه مانند لطیف بودن مخلوقات در کارهایشان.

می‌گوییم او شنونده است؛ چرا که صداى هیچ یک از خلایق از عرش تا فرش از مورچه‏هاى ریز گرفته تا بزرگتر از آن، در دریا و خشکى بر او پوشیده نیست و زبان آن‏ها را با هم اشتباه نمى‏کند. در این موقع می‌گوییم او شنوا است به غیر گوش.

می‌گوییم او بیننده است ولى نه با چشم؛ زیرا که در شب تاریک جای پای مور سیاه را بر روى سنگ سیاه مى‏بیند و نیز حرکت مورچه را در شب تاریک مى‏بیند و سودآوری و زیان آوری او، نشان جفت‌گیری او، تخم او، نسل او را می‌بیند. چنین است که می‌گوییم او بینا است، امّا نه مانند بینا بودن مخلوقات."

راوى گوید آن فرد از بحث رها نشده تا آنکه مسلمان شد.

(برگرفته از کتاب "توحید"، تألیف: شیخ صدوق(ره))

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

جمعه 30/7/1389 - 13:51 - 0 تشکر 244246

با سلام
فكر كنم اگر ما عالم مجردات را بشناسیم و درك كنیم و بفهمیم، همه‌ی این بحث‌و نقل‌ها تموم می‌شه
ممنون
یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.