سلام
شخصیت جالبی داره این خانوم. از استعدادهای خودشون در مسیر درست استفاده کرده. ناامید نبوده. خودش رو باور داشته و برای رسیدن به اهدافش تلاش کرده و پشتکار داشته. خوشمان آمد:)
اما یه انتقاد دارم. انتقادی که به نظرم خیلی از موفقیتهای ایشون رو تحت الشعاع قرار میده و دوست دارم نظر سایرین رو هم بدونم.
این خانوم تو 32سالگی ازدواج کرد. وقتی که به خیلی چیزها رسیده بوده. پول،شخصیت و جایگاه اجتماعی و خیلی چیزهای دیگه که هرزنی و مردی دوست داره داشته باشه. اما این خانوم در شرایطی به این موفقیتها رسیده که مجرد بوده! درصورتی که ما در دین و فرهنگمون موفقیت یک زن رو تو تواناییش تو اداره زندگی مشترک و نقش مادریش میدونیم. احادیث زیادی هست درباره زود ازدواج کردن. درباره خوب اداره کردن زندگی و خوب شوهرداری کردن.
باید دید اگه زود هم ازدواج میکردن به این چیزها که گفته شد میرسیدن یا نه؟
یک زن وقتی موفقه که به موقع ازدواج کنه. به موقع همسر باشه. به موقع مادر بشه و به موقع به فعالیتهای اجتماعیش هم بپردازه.
هردختری با خوندن این متن و سرگذشت خانوم دانشور به این نتیجه میرسه که پس هرچه دیرتر ازدواج کنه بهتره چون هم به جایگاه اجتماعیش میرسه و هم به زندگیش!! اونم الان که هی داریم معایب این دیرازدواج کردن رو میبینیم. شاید این خانوم یه استثنا باشه اما نمیشه منکر این شد که یه مادر بیست و پنج ساله بهتر از یه مادر چهل ساله میتونه حوصله ی بچه رو داشته باشه و به تربیتش بپردازه.
به هرحال، فکر میکنم ویژگی ها و دلایل موفقیت این خانوم رو باید با ازدواج به موقع تطبیق داد. میشه به موقع ازدواج کرد و مادر شد و به فعالیتها هم متناسب رسید. البته قابل توجهه که فعالیت اجتماعی وظیفه ی این زن نبوده بلکه بنابه استعدادشون بهش پرداخته.