• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن کارآفرینی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
کارآفرینی (بازدید: 4966)
سه شنبه 24/10/1392 - 11:28 -0 تشکر 680906
فاطمه دانشور، الگویی برای موفقیت زنان

مجله تندرستی: رازهای موفقیت خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی را از زبان فاطمه دانشور عضو شورای شهر تهران، مدیرعامل موفق یک شرکت صنعتی و مادر چهار فرزند بخوانید.




صبح یک روز سرد آذرماه است و اولین برف پیش زمستانی، کوچه ها و خیابان های شمال شهر را سپیدپوش کرده. قرارمان ساعت 9 صبح است و من کمی زودتر می رسم. نگرانم که مبادا آماده نباشند یا هنوز از خواب بیدار نشده باشند اما دل به دریا می زنم و وارد ساختمان می شوم.


اینجا خانه فاطمه دانشور است؛ عضو شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون اخلاق در تجارت اتاق بازرگانی، مدیرعامل شرکت صنعتی سپهر آسیا و بنیانگذار موسسه خیریه مهرآفرین؛ زنی 39 ساله که حرف و حدیث ها درباره پول و ثروتش این ذهنیت را به وجود می آورد که باید در یک قصر مجلل زندگی کند اما واقعیت این است که در این خانه چندان اثری از تجمل به چشم نمی خورد. خانه ای است تمیز و زیبا و مناسب برای یک خانواده پرجمعیت.





از همان بدو ورود، بوی خوش غذای جوشان روی اجاق، تکاپوی اهل خانه و صدای گریه بچه ها، فضایی گرم و خودمانی به وجود می آورند که آدم احساس می کند برای مهمانی به خانه یکی از اقوام آمده است! همینطور که در سالن پذیرایی به انتظار نشسته ام صدای شیرین و کودکانه ای را می شنوم که در آشپزخانه می گوید: «صبحانه نمی خوریم؟» سرک می کشم ولی کسی را نمی بینم؛ کمی بعد سایه ای به سرعت از پشت ستون ها رد می شود؛ خودش است. می دانم که باید پشت ستون آخری قایم شده باشد. آرام آرام سر کوچکش را بیرون می آورد و دزدانه نگاهم می کند ولی همین که می بیند مچش را گرفته ام، باز پنهان می شود. دو دقیقه بعد با موهای فرفری و لباس قرمز کنارم روی مبل نشسته و با کنجکاوی وراندازم می کند. اسمش روژین است؛ دختر اول فاطمه دانشور که 6 سال دارد.


می پرسم: «چندتا داداش داری؟» می گوید: «دوتا، اسمشون هم آرتین و رادینه!» می پرسم: «اسم خواهر کوچولت که تازه به دنیا اومده چیه؟» می گوید: «آیلین» و باز می پرسم: «این کیه داره گریه می کنه؟» می گوید: «آرتین تازگی ها خیلی گریه می کنه!» سرم را می چرخانم و موجود کوچک دیگری را می بینم که با موهای طلایی حلقه حلقه و شلوار بندی درست شبیه شازده کوچولو در ورودی اتاق ایستاده و زل زده است به من ... این باید آرتین یا رادین باشد؛ یکی از دوقلوهای خانم دانشور و در همین اثنا مادرش با نوزاد چند روزه ای در آغوش، وارد می شود. لبخند باطراوتی به لب دارد و با اشاره به نوزاد می گوید: «نوزادمون خوشگل از آب دراومده!»




خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 24/10/1392 - 11:49 - 0 تشکر 680917

چند سالگی ازدواج کردید؟



- من در 32 سالگی ازدواج کردم و علتش هم این بود که قبل از ازدواج پایه های شغلی ام را محکم کردم. اگر اول به رفاه نمی رسیدم شاید به این راحتی نمی توانستم بچه دار شوم چون برنامه ریزی بلندمدت داشتم. من بنگاه اقتصادی و بنگاه خیریه درست کردم. اینها آثاری هستند که از خودم به جا گذاشته ام و آدم ها نسبت به اثرشان حساسند و دوست دارند از اثرشان خوب حراست شود. من از همان ابتدا به حفظ اثری که از خودم به جا گذاشته ام؛ مخصوصا موسسه نیکوکاری ام فکر می کردم و می گفتم کسی باید از این موسسه حراست کند که خودم تربیتش کرده باشم. به خاطر همین به فرزندآوری معتقد بودم. در ضمن گفتم با اثراتی که از خودم به جا گذاشته ام یک فرزندکافی نیست، دو فرزند هم کافی نیست... پس در فهرست خواسته هایم نوشتم دوتا پسر و دوتا دختر می خواهم و همین اتفاق هم افتاد. خیلی ها فکر می کنند من در تعیین جنسیت شان دست برده ام ولی اینطور نیست.



خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 24/10/1392 - 11:50 - 0 تشکر 680918



گویا بلافاصله بعد از ازدواج بچه دار شدید؟



- بله، برنامه ریزی کرده بودم که اینها در چه مقطعی به دنیا بیایند. خوب فکر کردم چطور خلأ عاطفی نداشته باشند، کمبود محبت نداشته باشند، آن ارتباط کامل را با مادرشان بتوانند برقرار کنند و برای همه اینها هم مطالعه کردم. هم برنامه ریزی و هم مشاوره گرفتم. پس برای رسیدن به همه این اهداف به ابزاری به اسم پول احتیاج داشتم و راه به دست آوردن پول کافی برای این اهداف را در دوران مجردی پایه گذاری کرده بودم. قطعا باید برای نگهداری این بچه ها پرستار متخصص و آموزگاران مناسب استخدام می شد و همینطور خودم باید به طور مرتب مشاوره می گرفتم اگر یک زندگی معمولی داشتم هیچ کدام از این کارها را نمی توانستم انجام بدهم.



خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 24/10/1392 - 11:51 - 0 تشکر 680919



منظورتان از آموزگار برای بچه ها، چه جور آموزگاری است؟


- من باور دارم که قصه در زندگی بچه نقش زیادی دارد و خودم شب به شب برای بچه هایم قصه تعریف می کنم ولی یک نفر را در قالب آموزگار یا قصه گو استخدام کرده ام که می آید و از سه سالگی بچه ها برایشان قصه تعریف می کند. او قصه های بچگانه موش و گربه با اهداف اخلاقی می گوید و من قصه های معنوی، داستان های انبیا و شاهنامه را برایشان تعریف می کنم. دخترم هر روز با ذوق و شوق می پرسد. مامان امشب قصه کدام پیامبر (ص) را برایم تعریف می کنی؟ به عقیده من مدرسه جای سوادآموزی است، جای یادگیری الفبا و زبان انگلیسی و ریاضی ولی تربیت، جایش مدرسه نیست. جای تربیت در خانه است و نقش تربیت کننده هم با مادر است. درست است که من بخشی از این وظیفه را به آموزگار واگذار کرده ام اما هنگام استخدام او، تمام معیارهای شخصیتی لازم برای یک آموزگار و قصه گو را در نظر گرفته ام؛ حتی معیارهای ظاهری مثل اینکه قیافه دلنشین و خندانی داشته باشد.




خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 24/10/1392 - 11:51 - 0 تشکر 680920



شما خیلی زود بچه دار شدید و در واقع در طول هشت سال چهار بچه به دنیا آوردید. با این حساب از دوران رمانتیک بعد از ازدواج و مسافرت با همسر و ... صرفنظر کردید؟



- گذاشتم این طرف، با بچه ها اینها را تجربه کنم. واقعیت این است که همزمان نمی شود همه کار را انجام داد. شما نمی توانید همزمان هم در کارت موفق شوید، هم سفر و تفریح بروید همه بچه دار بشوید ولی اگر دو سال بعد پیش من بیاید شاید با چهارتا بچه و همسرم مدام در سفر باشیم.



خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 24/10/1392 - 11:52 - 0 تشکر 680921




در خانه شما، رئیس چه کسی است؟




- من همیشه می گویم باید از غرور آقایان مواظبت کرد و به خاطر همان غرور مردانه، رئیس باید مرد باشد. من هم معمولا کوتاه می آیم چون این کنار آمدن و انعطاف پذیری جزئی از خلقت زن است. زن جنسش از مهر است و همین باعث فداکاری و از خودگذشتگی اش می شود.


ما این را در زندگی مادرها و مادربزرگ هایمان دیده ایم که بارها گذشت های بزرگی کرده اند و خانواده حفظ شده است. در بعضی از خانواده ها هم ظاهرا و هم باطنا رئیس است و مرد شخصیت تضعیف شده ای دارد که بچه ها از او خیلی حساب نمی برند. این ضعف شخصیتی مرد هم به زن لطمه می زند هم به بچه ها. شما به عنوان یک زن در جامعه به یک مرد مقتدر در کنار خودتان نیاز دارید. این نیاز زن است و نمی شود بگویید زن بدون وجود یک مرد مقتدر می تواند پیشرفت کند. پس هنر زن این است که چطور آن مرد مقتدر را با اهداف خودش همراه کند. خدا این هنر را به زن داده که بتواند از توان و قدرت آن مرد مقتدر در جهت رسیدن به اهداف درست خودش کمک بگیرد اما زنی که بخواهد غرور مرد را لگدمال و او را کوچک و خوار کند، مرد ضعیف و توسری خوری را کنار خودش خواهد داشت که نمی تواند به حمایت و پشتیبانی او هیچ امیدی داشته باشد.



خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 24/10/1392 - 11:53 - 0 تشکر 680922


شما یک موسسه نیکوکاری دارید، درست است؟


- هدف من در بنگاه خیریه، ساخت بنای فکری انسان های نیازمند است چرا که اگر آن بنا به درستی ساخته شود افراد خودشان می دانند باید چه کار کنند تا پول دربیاورند و زندگی بهتری داشته باشند. بنابراین رسالت سازمانی ما در «مهرآفرین»، آموزش است. خیلی از این بچه هایی که ما با آنها سر و کار داریم هنوز الفبا را یاد نگرفته اند. اولین کاری که می کنیم این است که آنها را بفرستیم مدرسه. همچنین ما بچه های تحت پوشش مان را در کانون نخبگان استعدادیابی می کنیم و ابعاد مختلف فعالیت هایشان را می سنجیم. از بین بچه هایی که تست استعدادیابی از آنها گرفته ایم تا به امروز 50 نابغه کشف شده که دوتایشان بچه های کار افغانی اند و اصلا سواد هم ندارند. ما برای توانمندسازی این بچه ها برنامه ریزی می کنیم و علاوه بر آموزش های معمول مدرسه، مهارت هایی از قبیل کامپیوتر، زبان و موسیقی را به صورت تخصصی به آنها آموزش می دهیم.



خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 24/10/1392 - 11:53 - 0 تشکر 680923



و اما حرف آخر؟



- بعد از اولین مصاحبه ای که از من چاپ شد بیش از هزار نامه از خانم های مختلف به من رسید و آن زمان فهمیدم که چقدر زنان ما نیامند دانستن این حرف ها و آشنایی با الگوهای موفق داخلی هستند. چون همواره در طول تاریخ، محدودیت هایی پیش پای خانم ها بوده که این محدودیت ها باعث به وجود آمدن ویژگی هایی مثل ترس و کمبود اعتماد به نفس در آنها شده است. در حالی که زن ها به طور ذاتی خصوصیاتی دارند که می تواند عامل موفقیت و پیشرفت شان شود از قبیل پشتکار و صبر و تحمل و یک سرماخوردگی عادی یک مرد را به کلی از پا می اندازد ولی یک خانم تمام مسئولیت خانه و بچه و کار را به عهده دارد و صدایش درنمی آید. خب این توان و قدرت زن هاست که می توانند از آن بهره بگیرند و به بالاترین درجه رشد برسند اما متاسفانه دخترهای ما، گاهی مسیر را اشتباه می روند. مثلا خیلی هایشان ترجیح می دهند. برخلاف بعضی ها که اعتقاد دارند دخترها به دانشگاه می روند چون باهوش ترند، به نظر من اینطورنیست و ربطی به هوش ندارد، بلکه دخترها دانشگاه را انتخاب می کنند چون دوست دارند بعد از فارغ التحصیلی به مشاغلی مثل کارمندی و کارشناسی روی بیاورنداما پسرها می روند سراغ کسب و کار خودشان و بنگاه اقتصادی می زنند و رشد می کنند. پس باید این نگاه در دخترها تقویت شود که از توانایی هایشان در به دست آوردن اهداف بزرگتری استفاده کنندو در زندگی قدرت ریسک پذیری بیشتری داشته باشند.




خدا در همین نزدیکی است
چهارشنبه 25/10/1392 - 23:29 - 0 تشکر 681240

سلام
مطلب شدیدا مفید و قابل تامله 
ممنونم.
یکم جای بحث داره
مثلا همین که گفته دخترا باید ریسک پذیر باشن ... هرکسی نمیتونه ریسک پذیری رو به زندگیش راه بده . به هرحال به شرایط آدم هم بستگی داره . گاهی تنها راه یه دختر ، عاقلانه و سنجیده جلو رفتنه . وگاهی هم آروم و معملولی پیش رفتن توی کار .

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

سه شنبه 1/11/1392 - 10:35 - 0 تشکر 681813

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;681240]سلام
مطلب شدیدا مفید و قابل تامله 
ممنونم.
یکم جای بحث داره
مثلا همین که گفته دخترا باید ریسک پذیر باشن ... هرکسی نمیتونه ریسک پذیری رو به زندگیش راه بده . به هرحال به شرایط آدم هم بستگی داره . گاهی تنها راه یه دختر ، عاقلانه و سنجیده جلو رفتنه . وگاهی هم آروم و معملولی پیش رفتن توی کار .


سلام مدیرجان 
ممنون از توجهت 
حرف ایشون میتونه در بعضی جهات برای بعضیا صدق کنه مثلا شاید هر کسی نتونه اینقدر ریسک کنه که یک کار بزرگ رو شروع کنه و کارآفرین باشه ولی توو جهات دیگه زندگی اش می تونه کارهای کمی خلاقانه تر کنه 
یعنی من هم قبول دارم که تیپ شخصیتی در چگونگی زندگی آدمها نقش مهمی داره یعنی بعضی آدمها هستند که اصلا نمی تونن تصمیم بگیرن یا از تغییر بدشون میاد و واقعا براشون سخته 
حالا نباید از این افراد انتظار داشت که مثل خانم دانشور باشن 


خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 1/11/1392 - 13:53 - 0 تشکر 681856

سلام

شخصیت جالبی داره این خانوم. از استعدادهای خودشون در مسیر درست استفاده کرده. ناامید نبوده. خودش رو باور داشته و برای رسیدن به اهدافش تلاش کرده و پشتکار داشته. خوشمان آمد:)

اما یه انتقاد دارم. انتقادی که به نظرم خیلی از موفقیتهای ایشون رو تحت الشعاع قرار میده و دوست دارم نظر سایرین رو هم بدونم.

این خانوم تو 32سالگی ازدواج کرد. وقتی که به خیلی چیزها رسیده بوده. پول،شخصیت و جایگاه اجتماعی و خیلی چیزهای دیگه که هرزنی و مردی دوست داره داشته باشه. اما این خانوم در شرایطی به این موفقیتها رسیده که مجرد بوده! درصورتی که ما در دین و فرهنگمون موفقیت یک زن رو تو تواناییش تو اداره زندگی مشترک و نقش مادریش میدونیم. احادیث زیادی هست درباره زود ازدواج کردن. درباره خوب اداره کردن زندگی و خوب شوهرداری کردن.

باید دید اگه زود هم ازدواج میکردن به این چیزها که گفته شد میرسیدن یا نه؟

یک زن وقتی موفقه که به موقع ازدواج کنه. به موقع همسر باشه. به موقع مادر بشه و به موقع به فعالیتهای اجتماعیش هم بپردازه.

هردختری با خوندن این متن و سرگذشت خانوم دانشور به این نتیجه میرسه که پس هرچه دیرتر ازدواج کنه بهتره چون هم به جایگاه اجتماعیش میرسه و هم به زندگیش!! اونم الان که هی داریم معایب این دیرازدواج کردن رو میبینیم. شاید این خانوم یه استثنا باشه اما نمیشه منکر این شد که یه مادر بیست و پنج ساله بهتر از یه مادر چهل ساله میتونه حوصله ی بچه رو داشته باشه و به تربیتش بپردازه.

به هرحال، فکر میکنم ویژگی ها و دلایل موفقیت این خانوم رو باید با ازدواج به موقع تطبیق داد. میشه به موقع ازدواج کرد و مادر شد و به فعالیتها هم متناسب رسید. البته قابل توجهه که فعالیت اجتماعی وظیفه ی این زن نبوده بلکه بنابه استعدادشون بهش پرداخته.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.