• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2510)
جمعه 17/8/1392 - 18:2 -0 تشکر 670702
شش ماهه سرباز کربلا

ای گل پرپر یا علی اصغر، آه و واویلا 
===================
مام نکویت، بوسد گلویت، با چشم گریان
محزون و غمگین،آید به سویت، با قلب سوزان
بر دست بابا، افتادی از پا، آه و واویلا
===================
لب تشنه خاموش، گل نیلوفر،اصغر زارم
از داغ هجرت، ای گل پرپر، من غمگسارم
طفل مه سیما، شد یار بابا، آه و واویلا
===================
اندر خیام،مولا حسین شد، فریاد و غوغا
ربابه نالان، در شور و شین شد، از جور اعدا
بانگ واویلا، رفته بر سما، آه و واویلا
===================
از کید دشمن، بر جان اصغر، تیر جفا شد
در راه الله، همچون برادر، اصغر فدا شد
شهید عطشان، همراه بابا، آه و واویلا
===================
خون گلویش، بر آسمان شد، از دست مولا
این ظلم و بیداد، از چه روا شد، بر ال طاها
نظم «رها» شد، بانگ واویلا، آه و واویلا
===================
بهروز رها

جمعه 17/8/1392 - 18:10 - 0 تشکر 670715

حالا كه راهِ آب دگر وا نمیشود

حالا كه چاره ای به تو پیدا نمیشود



حالا كه مشكِ ساقی لب تشنه پاره شد

بین دو نهر قطره مُهَیّا نمیشود



من گریه میكنم تو بزن چنگ سینه ام

دردی كه بی دواست مداوا نمیشود



ای ماهی فتاده به دور از فراتِ من

این دست و پا زدن به تو دریا نمیشود



دارد تلذّی ات همه را میكشد علی

خواهم كه شیر آورم اما نمیشود



از من مخواه تا كه در آغوش گیرمت

بابا نگاه میكند اینجا نمیشود



شش ماه، شب به پای تو بیدار بوده ام

امشب كنار من آیا نمیشود؟



بد مادری برای تو بودم كه میروی؟

واللهِ تیر ِ حرمله لالا نمیشود



هم جوشنی به قدِّ تو در خیمه ها نبود

هم اینكه روی نیزه سرت جا نمیشود



تو قصد كرده ای  كه فقط دِق دهی مرا

وقتی كه ماندنت به تمنّا نمیشود



من لال میشوم خودت اصلاً به من بگو

بی تو رباب بی كس و تنها نمیشود؟



مادر ، نرفته ای تو دلم شور میزند

صرف نظر از این سفر حالا نمیشود؟



دارم یقین علی كه پس از پر كشیدنت

دیگر خموش ناله ی زنها نمیشود



گوید دلم كه ناله نكن بیخودی رباب

این شیرخواره خوش قد و بالا نمیشود

شاعر:هانی امیر فرجی

جمعه 17/8/1392 - 18:10 - 0 تشکر 670717

هر لحظه از خدا طلب مرگ میکنی

وقتی که دشمنت بلد ِ راه میشود

ته مانده ی نفس زدنِ صبح تا غروب

صرف کشیدن دو سه تا آه میشود



در موج اشکهای خودت غرق میشوی

با این همه مصیبت و داغی که دیده ای

نسبت به گام قبلی خود پیرتر شدی

کم کم به شانه های رقیه رسیده ای

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

شاید سریعتر بشود انکسار تو

حالا که چند قطره فقط آب خورده ای

حالا که شیر هست ولی شیر خوار تو..


حالت شبیه محتضر رو به قبله است

دردسری شده به سلامت رساندنت

از بعد دیدن سر اصغر به نیزه ها

تغییرکرده لهجه ی لالای(ی) خواندنت

دلتنگ گرپه های کسی میشوی که او

آرام سرسپرده به اغوش نیزه ها

"این گریه ها برای تو اصغر نمیشود"

لالایی تو پر شده در گوش نیزه ها

شاعر: نوید اسماعیل زاده

جمعه 17/8/1392 - 18:11 - 0 تشکر 670718

میخواستم بزرگ شوی محشری شوی

تا چند سالِ بعد علی اكبری شوی



میخواستم كه قد بكشی مثل دیگران

شاید عصای پیریِ یك مادری شوی



لحظه به لحظه رنگ تو تغییر میكند

چیزی نمانده است كه نیلوفری شوی



مثل دو تكه چوب لبت را به هم نزن

اسبابِ خجلتم جلویِ دیگری شوی



این مادری ِ من كه به دردت نمیخورد

تو حاضری عزیز كه تاج سری شوی؟!

شاعر:علی اکبر لطیفیان

جمعه 17/8/1392 - 18:11 - 0 تشکر 670719

مادر بیا و دل بکن از من که چــاره نیست
زیرا برای یاری دیـن یک ســواره نیست
من می روم که کــم شود از داغ سینه ات
داغــی شبیه تشنگــی شیرخواره نیست
بــابــا به من اجازه ی رزم و رجز بده
در کار خیر ، حاجت هیچ استخاره نیـست
من را بــه روی منبر دستــان خود ببر
من را ببر که فرصت جـنگی دوباره نیست
حس می کنم که درد یتیمی به یک طـرف
من را توان خواهر بی گوشـواره نیست
لب تشنه ی شهادت و خون تشنه ی خداست
وقتی برای یاری دین یک سـواره نیست

جمعه 17/8/1392 - 18:12 - 0 تشکر 670721

کربـلا آتش به جــــــان آسمانـــــها مـــــی زند

کودک بی شیـــــــــــر را بر دست بابا می زند

شیرخــــــــــواره آمده میــــــــدانُ تیرُ حــــرمله

طعنه بر حرف حسین و مشکِ سقا می زند



گوش تا گوش گلـــو را با ســــه شعبه می درد

می کند شرمنده بـــابــــــــا را پسر را می زند

خونِ مظلومی اصغر مــــی رود بالا و عــــــرش

بر سر و صورت شبیه سینـــــــــه زنها می زند

گــــــــردنی باقی نمانــــــده ســــر نگهدار پدر

دست خود آرام جای گردنش جـــــــــا می زند

پشت خیمه قبر می سازد ولی دشمن سرش

عاقبت بر روی نی های تماشــــــــــــــــا می زند

با تماشای سر اصغـــــــــــــر به روی نی، رباب



ناله های العجل پیــــــــــدا و پنهـــــان می زند


شاعر: حسین ایمانی

جمعه 17/8/1392 - 18:12 - 0 تشکر 670722

اولین روز است که بی گهواره می گردی  علی


یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی


آخرین باری که بستم بند این قنداق را


بر دلم افتاد که دیگر بر نمی گردی علی



بیشتر شرمنده می سازی پدر را گریه کن


بس کن این لبخند تو اشکم در آورد ی علی


زانویت را جمع کردی بس که پر دردی علی


باز کن از ساقه ی تیر انگشتان خود


نیست هم بازی تو بیپاره ام کردی علی


بی تعادل هستی ، ماتم چگونه با سرت


حجم تیر حرمله را تاب آوردی علی


می زنی لبخند پیدا می شود سر های تیر


عاقبت دندان شیری هم در آوردی علی

شاعر:سراج

جمعه 17/8/1392 - 18:13 - 0 تشکر 670723

همان غریب که از هر غریب تنهاتر

به روی دست خودش برده بود بالاتر


دمی به سمت حرم زد ، دمی به لشکریان

کسی که بود از عیسی دمش مسیحاتر



نگاه خسته ی او را کسی نمی فهمید

اگرچه بود نگاش از همیشه گیراتر


و روی دست خودش یک امام می آورد

که از تمامی مردان قوم آقاتر


علی شده ست مهیا برای جنگیدن

کمان حرمله آن سو شده مهیاتر


تمام قامت او زیر تیر پنهان شد

گلوی کوچک اش اما شده ست پیداتر


سه شعبه ای که علمدار را زمین انداخت

همان سه شعبه به جسمش نشست زیباتر


و قامتش همه در هم شده ست و پاشیده ست

و قد کوچک او گشته است رعناتر


دو سطر نیزه نوشتی به خط کوفی بود

به خط خون بنویسش ، به خط خواناتر

شاعر : مجتبی حاذق

جمعه 17/8/1392 - 18:13 - 0 تشکر 670724

طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب

لالا گلم ، عزیز دلم ، اصغرم بخواب

شرمنده ام که شیر ندارم ...به سینه ام

ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب



آرام که نمی شوی ای میوه ی دلم

خیمه به خیمه هرچه تو را می برم ، بخواب

نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی

پلکم به هم نیامده مادر ، برم بخواب

لالا گلم ، ببین که شبیه تو تشنه ام

آتش مزن به جان من ای مادرم ، بخواب

من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود

خواب و خیال بود نشد باورم ، بخواب

شاعر : رضا رسول زاده

جمعه 17/8/1392 - 18:14 - 0 تشکر 670725

شکسته پشت غم از بار غصه های رباب

از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب

به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است

شرار زخم دل خون لای لای رباب



و تار صوتی آتش گرفته می فهمد

که آمده چه بلایی سر صدای رباب

برای کودکش آنقدر آه و ناله نکرد

که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب

به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین

کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب

قنوت صبر گرفته برای حلق علی

خدا کند به اجابت رسد دعای رباب

میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب

سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب

و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد

به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب

"رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد

پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟

و فکر می کنم آب فرات گل شده است

که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب

خدا به داد دل خاطرات او برسد

چه می کشند خیالات انزوای رباب

شاعر: مصطفی متولی


جمعه 17/8/1392 - 18:14 - 0 تشکر 670726

زلال اشك تو رشك فرات است

فرات از صافى چشم تو مات است

وجود تو تعادل بخش این نهر

كه بى تو آبگیرى بى ثبات است



نماز صبر مى‏خواند كنارت

غمت گرداب كشتى نجات است

نیازى نیست تا حكمت بخوانیم

وجودت شرح اسماء و صفات است

من از عمر كمت خواندم كه روحت

به این كثرت سرا بى‏التفات است

نخ قنداقه پر پیچ و تابت

مدار كهكشان و ممكنات است

شاعر :رضا جعفری

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.