دامبلدور (مدیر مدرسه هاگوارتز): این شخصیت هم دارای لایه های زیاد معنایی است:
یك حامی بزرگ: به تناسب زمان دامبلدور نماد یك حامی قدرتمند است برای ناجی آینده (هری پاتر) ولی باید دانست اگر چه او دارای وظایف سنگینی است ولی هیچ وقت نمی تواند جای ناجی را بگیرد و فقط و فقط ناجی می تواند نجات دهنده ی جامعه باشد. حامی از او مراقبت می كند و زمینه را برای رشد او فراهم می كند و در زمان مناسب هم از كنار او می رود.
اُسقف: در زمان هایی خاص دامبلدور با كمك چهره ای كه از او در داستان توصیف شده نقش یك اسقف را بازی میكند، او با لباس های بلند و خاصی و با ریش سفید و بلندش در مدت زمانی كه در داستان حضور دارد همچون یك اسقف به ارشاد دیگران می پردازد و نمونه های این ارشاد ها و راهنمایی ها را تحت عنوان سخنرانی های دامبلدور در متن داستان داریم یعنی دامبلدور به ظاهر سخنرانیِ اول سال تحصیلی را انجام می دهد یا در جمع معلمین جادوگری صحبتهایی می كند ولی در باطن به ارشاد آنان پرداخته و حتی بعضی از سُخنان او منحصر به داستان نیست بلكه توصیه هایی است كه در ذهن خواننده نقش می بندد و خواننده به طور ناخودآگاه آنان را در زندگی واقعی خود به كار می گیرد.
قدرت انگلستان: دامبلدور همچون انگلستان است كه نقش پدری آمریكا را بازی می كند و او را به سوی رشد سوق می دهد و در زمانی هم كه قدرت خودش كم می شود صحنه را به آمریكا (هری پاتر) می سپارد.
اسنیپ (مرگخوار توبه كرده): اسنیپ فردی است كه در كتاب شخصیت او به زیبایی توصیف شده. او دارای شخصیت دو گانه است و به قول كتاب دوم یعنی در زمانی كه دارد اسنیپ را كه به همراه دامبلدور و فلیچ و هری پاتر در دفتر دامبلدور جمع شده اند توصیف می كند: « نصف بدنش توی سایه و تاریكی و نصف دیگرش در روشنایی نور شمع ها قرار داشت ».
همان طور كه می بینیم تصویری كه به طور خواسته یا ناخواسته ترسیم شده، نشان دهنده مرموز بودن اسنیپ است، او مرگخواری است كه در اواسط جنگ اول به طور مخفی با دامبلدور ارتباط برقرار می كند و به او اطلاعات می دهد و در مدت زمان 13 سالی هم كه ولدمورت ضعیف بود، او در كنار دامبلدور كار می كرد و به عبارتی توبه كرده بود ولی در عین حال ارتباطش را با مرگخواران دیگر حفظ می كند ، او در زمان برگشتن ولدمورت به طرف او می رود ولی به طور ظاهری و بعد از مرگش به دست ولدمورت، معلوم می شود كه او همان زمان كه توبه كرده به واقع بوده و با دامبلدور همراه بوده و برای او كار می كرده.
اسنیپ در یك نگاه می تواند كشور ایتالیا باشد كه در اوایل جنگ جهانی اول، از حلقه ی جبهه متحدین گسست و به متفقین پیوست (همكاری اسنیپ با دامبلدور در زمان حمله ی اول ولدمورت) .
و در نگاه دیگر می تواند كشور شوروی باشد كه در جنگ جهانی دوم با هیتلر پیمان عدم تجاوز بست ولی درصدد حمله به آلمان بود (اسنیپ، در زمان قدرت گرفتن دوباره ولدمورت در عین حال كه با او همراه شد ولی در واقع با دامبلدور بود) كه در این حال هیتلر از این قصد شوروی مطلع شد و پیش دستی نمود و به شوروی حمله كرد كه باعث حیرت شوروی شد
(در كتاب 7 می خوانیم كه ولدمورت به وسیله ی مارش،اسنیپ را می كُشد، البته باید به همان نكته ای كه در ابتدای این مقاله اشاره شده است، توجه كرد، كه خانم رولینگ برای اینكه نمی خواسته سیر منطقی داستان ناقص شود این لایه ها را تا جایی كه امكان دارد در درون این داستان قرار داده !)