تبیان، دستیار زندگی

سلام.این هم یکی دیگه از نوادگان پیکاسو...البته با میترا نیست:دی

فکرمیکنم تو این کادر کوچیک فقط میشه همین مدلی خورشید کشید که قشنگ شد:دی
منم که نیست میتونم گردی قشنگ بکشم:دی
همین یه مدل رو میتونم پس پیش ببرم:دی =))

نمیدونم.ولی فکرنکرده بود بهش...برای خودم هم جالب شد:دی

چرا از رنگ های جیغ ستفاده کردی؟:دی
یکم جیغ شده نقاشیت:دی
ولی ریتمیک کار کردی:)
چه مرتب و قشنگ
راستش من از نقاشی مدرن چیزی سر درنمیارم:)

هنری شده :)
اینکه ابرها دارن به ما لبخند می زنن به آدم درس زندگی میده:)))

:)
جان بخشی به طبیعت:دی
TX:دی
منظورم همون تشخیص بود.تشخیص رو همیشه اینطوری مینوشتم:)

TX:))

دقیقا نمی دونم چی باید بگم
ولی تقریبا یه چیزایی میشه گفت

نقاشی اول : هنرمند گرانقدر با رویکردی به شدت اکولوژیک دست به قلم مو بردن (البته ابهام چنان در لایه های نقاشی موج میزنه که احتمالش هست دست بیگناه باشه و کار کارِ انگشتان پا) ... بگذریم ... چیزی شبیه شیر آب دیده میشه (گوشۀ پایین سمت چپ) ... و نیز فردی معلق و معکوس که دهانش رو زیر شیر گرفته ... هم شیر آب، هم اون دوستمون به رنگ مشکی کشیده شدن، رنگ خلأ، رنگ عدم، رنگ بی رنگی! ... هنرمند سعی میکنه به ما هشدار بده ... میخواد کاهش منابع آب شیرین رو منعکس کنه و این وسط تلنگر شدیدی هم بر اسراف گرایان داره! ... شدت تلنگر رو شعله های قرمز رنگی نشون میدن که از یه طرف تعبیر «سعیر» رو در ذهن تداعی میکنن ... و از طرف دیگه افزایش دمای کرۀ زمین رو به تصویر میکشن ... و اما بخش زردرنگ اثر ... این بخش با قسمتهایی  به شکل تیغه و چنگال، حریم بخش آبی رو تهدید میکنن ... نقاش گریز زیبایی داشته به وضعیت بحرانیِ جنگلها و طبیعتی که رو به زردی گذاشته ...
(لیلای گرامی، اینو بعد از بازی کردن انگری بِردس نکشیدین؟!)

نقاشی دوم : خب البته این نقاشی هم کمتر از قبلی چندلایه و چندبعدی نیست ... اما ... اما چیزی که در نگاه اول به ذهن میرسه، شدت فراغت هنرمند بوده در زمان خلق این اثر ... (لیلای گرامی ... این همونی نیست که وقتی بیکاری 2 (بیکاری پیشرفته) رو پاس میکردین کشیدینش؟!) ... تاریخ خلق اثر هم که از جملۀ منقوش درش پیداست ... تنها نکته ای که منتقدو مجاب میکنه بپذیره خالق این اثر واقعا نقاش و هنرمند بوده، همین جمله ست ... فقط ذهن حساس و انعکاس برانگیزِ! یه هنرمند نسبت به چیزهایی که در طول روز در اطرافش میبینه واکنش نشون میده ...

البته عطیۀ عزیز، این لبخندی که ابرا میزنن به آدم، خب فحش میدادن بهتر بود ... (مخصوصا سمت راستیه)
باور کنین بیشتر شبیه تهدید به خشکسالیه تا درس زندگی!

خب شوخی بسه ... کلا نقاشی های دوستان پر از انرژی مثبت و شور و شوقه ... قسمت شه من و سلطان هم یه شب میشینیم پای مسنجر، هرچی شخصیت تو هزار و یک شب ایفای نقش کردن رو بوم تقدیمتون میکنیم ...