• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
پژوهش های دانش آموزی (بازدید: 7179)
شنبه 19/5/1392 - 15:1 -0 تشکر 630813
آیا به ریاضیات علاقه دارید؟

با سلام خدمت همه دوستان فعال در انجمن و با تبریک به مناسبت عید سعید فطر

از شما تقاضا دارم در بحث زیر شرکت کرده به سوالات پاسخ دهید که مطمئنا به اینجانب در کسب تجربه و به کارگیری در امر تدریس کمک بسیار بزرگی خواهد کرد.

آیا در دوران تحصیلی به ریاضیات علاقه داشته یا دارید؟لطفا به یکی از گزینه ها پاسخ داده علت آن و عواملی که باعث آن مورد شده اند را توضیح دهید.

1- به ریاضی علاقه دارم.

2- به ریاضی علاقه ندارم.

3- از ریاضی وحشت دارم.

4- فقط به خاطر کسب مدرک خوانده ام.

 

      "ریاضی را باید آموخت نه برای ریاضیدان شدن بلکه برای خردمند شدن"

                                                                            ( جان لاک)

يکشنبه 27/5/1392 - 14:37 - 0 تشکر 634501

""قـــاف"" گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;634170][quote=لیلای او;399461;634089][quote=""قـــاف"";389402;633910]

سلام
اینو چه کار کردین که نقل قولش واسه من شده؟ من اگه همچین چیزایی بلد بودم که الآن اینجا نبودم :)
-سلام. من بیگناهم:)

.........
این پست ها هم یه جورایی اسپم شدن ها! از صابخونه عذرخواهی میکنم.
-اسپم چرا؟ در مورد دلایل علاقمندیمون به ریاضیات داریم مباحثه میکنیم:) بحث یکم جزئی شده که از این بابت امیدوارم گله ای نباشه. فکر نمیکنم خیلی از بحث دور باشیم به زعم خودم تا الان نتیجه حرفا این شد که هم ریاضیات و هم انسانیات! جالب و چالش انگیزند و قابلیتها و امتیازات خودشون رو دارند و فقط انسانیات با روحیه بنده سازگارتره.
عموی ما که فیزیک رو چسبید رفت تا آخر...میگفت: در هنر و علوم انسانی هزاران مولفه باید همراه شن که طرف به جایی که میخواد برسه(بیشتر منظورش موفقیت شغلی بود). از شانس گرفته تا اقبال عمومی تا سلایق و فرهنگها و ظرفیت مردم. کافیه که فرد از نگاه منتقدین و کارشناس ها مورد توجه قرار نگیره یا آثارش درک نشه...اما میگفت الان من به عنوان یه ایرانی تو آمریکا میتونم بسیاری مسائل پیچیده فیزیکی رو حل کنم و جواب رو بذارم جلوشون، چه حرفی دارن بزنن؟راحت خودمو تحمیل میکنم چون منطق ریاضی چون و چرا نداره. وقتی مسئله رو درست حل میکنی و وقتی پروژه ها رو میتونی درست به انجام برسونی دربرابرت تسلیم میشن و قبولت دارن و حاضرن پول دلخواه به پات بریزن.(این یکی از دلایلش  برای انتخاب رشته فیزیک بود)

آثار یک هنرمند یا متفکر یا نویسنده چه بسا زمان خودش درک نشه. معمولا هم همینه اگه اثر خیلی جلوتر و برتر از زمان خودش باشه مورد بیمهری و قدرنشناسی قرار میگیره. در زندگی فیلسوفا هم میبینیم که چقدر دیر فهمیده میشن. معمولا تو انزوا،سختی،تهمت،تمسخر و...
اما کدوم ریاضیدان و فیزیکدانی هست که قدرش رو به موقع ندونن؟و مظلوم واقع بشه؟
.......................
گوگل رو راست میگید ولی تا وقتی شما اینجایید دیگه گوگل کیلویی چند؟!
چیزای خوبی دارم از شما یاد میگیرم. اینجا یا یه مبحث دیگه باید اساسی سوال پیچتون کنم.
!!!ما رو هر چقدر تیغ علمی میخواید بزنید! ولی چندان چیزی به چنته نمیارید ها!ما کم سوادها رو بیشتر ازین خجل میکنید؟! ما اینجا علایق و نادانسته هامون رو به اشتراک میذاریم:) غرض بیان اطلاعات نیست. برعکس بیان اطلاعاتی ست که آرزوی داشتنش رو داریم:)
......................
فقط دو تا سوال:
مثلا این بعد چهارم چیه؟! زمانه؟
در کیهان شناسی اینیشتینی بله. ولی در تئوریهای پسا اینیشتینی! مثل تئوری ریسمانها(یا تئوریهای ریسمان!) و تئوری M ، بر ابعاد 10گانه/11گانه/20 و حتی 26 گانه بحث میشه. که یکی از این ابعاد مربوط به زمان هست.
لینک مرتبط:
http://www.rphysic.blogfa.com/post-38.aspx
و احیانا اون جهان موازی یه چی تو مایه های نظریه مُثُل افلاطونه؟
تا حالا بهش از این زاویه فکر نکردم. جواب فعلی و اجمالی ام "خیر" هست. ربطی درظاهر نمیبینم. ولی جای تعمق و تامل داره.
...........................
و در مورد فلسفه اسلامی:
من اطلاعاتم خیلی محدوده ولی میدونم که علاوه بر دو روش فلسفه ای که گفتید (مشاء و اشراق) دو روش فکری دیگه هم بوده (عرفا و متکلمین) که البته فلسفه نیست ولی حکمت متعالیه یه جورایی سنتز هر چهار تاست.
این تز و آنتی تز و سنتز رو الآن از خودتون یاد گرفتم :)
درست میفرمایید. احسنت. تا حدی سنتز 4 تاست اما از علم کلام نه اینکه در خود حکمت بهره گرفته باشه بلکه حکمت متعالیه اش با نقد و پاسخ به شبهات متکلمین قوام یافته. و عرفان هم خود مکتب اشراق به نوعی مکتب فلسفی-عرفانی هست. شهود رل مهمی رو دراون بازی میکنه! ولی حقیقتا ملاصدرا بود که موفق شد دست عرفان رو تو دست فلسفه بگذاره و فرزند برومند و بلندبالایی از ایشان به تاریخ اهدا کند:)

راستی: این تز آنتی تز سنتز،خودش تنها یکی از نظریات مطرح در فلسفه(هِگِل آلمانی) هست. خیلی حکما بعدی مخالف و منتقد و حتی تمسخر کننده این ایده و ایده های دیگر هگل وجود دارند. از شوپنهاور و نیچه تا امروزیها. من اما مطالب این فیلسوف رو خیلی باب طبع خودم یافتم و جوهره اش رو خیلی جاها بکار میگیرم.

کنجکاوی شما ستودنیه.

دوست دارم چندتا نمونه از مهمترین سوالات فکری شما رو بدونم اگه اشکالی نیست.

سلام
ممنون از شما
اون لینک رو زدم تو favorite تا سر فرصت مطالعه ش کنم.
...................
سوالات من؟!
بیخیال!
مثل این میمونه شما از من بپرسی دو دو تا چند تا؟! :)
الآن مهم ترین سوالم اینه که تاسیسات بیمارستان رو چه کار کنم زودتر تموم شه :) (پروژه کارشناسیم)

من یه اخلاق بد دارم که اگه برم سمت یه کار باید تا تهش برم. گذشته اون زمانی که من درگیر فلسفه بودم. مقداری تاریخ فلسفه (غربی و اسلامی) خوندم بعد به این نتیجه رسیدم که فلسفه اگه میخواد من رو برسونه به جایی که باید، باید حسابی براش وقت و حوصله بذارم. حسابی نه ها! حسااااااااااااااااااااابی! از یه طرف بسیاری از فیلسوفان رو دیدم که هی دارن حرف های همدیگه رو رد میکنن. گفتم علی! اگه بری تو این وادی، آخرش میشی مثل یکی از همینا دیگه! یه چی رو با قاطعیت میگی ولی از دید یکی دیگه معلوم نیست درست باشه. و من به دنبال حقیقت مطلق هستم. نه نسبی. الآن بعضی یادداشت هام رو دارم. مثلا توش نوشتم این دکارت رو چه حساب این حرف رو زده؟ یا گفتم هیوم حرفا منطقی تر از دکارت میزنه ولی نفهمیدم واسه چی به جبر رسید؟! ربطش رو نفهمیدم!

-سلام. اخلاق بد؟ این که عالیه.
دنبال رسیدن به جایی هستید؟! راه خودش مقصده. رفتن رسیدنه.
اینکه میگید "دنبال حقیقت مطلق هستم" در فلسفه غرب سالهاست که منسوخ شده. اصولا ممکن نمیدونن چنین چیزی رو(نه اینکه حقیقت رو منکر باشند،بلکه یافتن اونرو محال میدونن در نتیجه جستجویش را بیهوده) . حالا نظر اونا مهم نیست! ولی راستش خود منم تو این قضیه چالش دارم. که بماند. بحث بیخ پیدا میکنه. البته اشتباه نشه نسبی گرا نیستم نه. اگه خدا بخواد و بار بخوره بحث خواهیم کرد.
یادش بخیر جلسات دکارت ما خیلی شیرین بود نقد جمعی میکردیم. در مورد جبر هم اگه هیوم به جبر نمیرسید من تعجب میکردم! اصولا اونایی که به جبر نمیرسند باید برای من دلیل بیارن! که تا الانش قانع نشدم!

این اولا.
دوما اینکه تو اوج آمپاس فکری، یه سفر مکه برنده شدم! بسیار کمکم کرد که آرامش فکری داشته باشم و نه تنها اون آرامش بعد از دو سال برام باقی مونده بلکه به روز هم شده :)
الآن مدل سوالام عوض شده.
چون دغدغه ام عوض شده. یا بهتر بگم کامل تر و پخته تر و واضح تر شده.
سوالام اجتماعی شده! به زندگی روزمره ام نزدیک تره. مطمئنم تهش به جای خوبی میرسه. مثل هیوم به جبر نمیرسه :) خلاصه اتلاف اکسرژیش خیلی کمتره.

-بسیار خوووب. خدا این آرامش رو براتون نگه داره. سوالای اجتماعی داشتن خیلی مبارک و مفیده. راستش من نیز از این دست سوالات فراوون دارم. اما ته این سوالات باز هم میرسم به همون سوالات بنیادی ام. نمیشه کامل تفکیکشون کرد. کار درسته که در غرب انجام شده وحدت و آمیختگی  همین مسائل اجتماعی با فلسفه و جهان بینیشون هست. بطوریکه فیلسوفان متاخر عموما در مورد مسائل کاربردی و اجتماعی هم نظریه پردازی میکردند. از جمله مارکس،ژان پل سارتر،راسل،پوپر،جان دیوئی،ویلیام جیمز و...
اما فلسفه اسلامی ما هنوز تو همون آسمونا جاخوش کرده. و به خواب 300 ساله اصحاب کهف فرو رفته(نظر شخصی بده و برخیاست!)

مثلا یه سوال که این روزا درگیرشم اینه:
میشه آدم کاری کنه که برای خودش نباشه؟! چه جوری؟ اصلا درک نمیکنم مثلا شهید چمران میگه:
چه زیباست توکل به خدا کردن و در میان ظوفان ها با اطمینان قلب پرواز نمودن و در معرکه حیات و ممات بی پروا به آغوش شهادت رفتن و از همه چیز خود گذشتن و به آزادی مطلق رسیدن

-جالبه یه تاپیکی قبلا در مورد "خلوص" با دوستان بحث کرده بودیم. به یه جاهایی هم رسیدیم. سوال منم تقریبا مشابه شما بود. اخلاص رو نمیفهمیدم. نه که الان کامل بفهمم. اما پیشنهاد که تاپیکو نگاه کنید:
تاپیک: خالص یعنی چه

خلاصه سولام منو به حرکت وامیداره.
نه خمودی.
شاید برعکس سابق.
شایدم به خاطر ترس از فلسفه باشه (که به نظرم نیست) ولی هر چی هست راضی ام. داره جواب میده.
فلسفه رو هم گذاشتم تفریحی بهش بپردازم :) بیشتر با مسائل اجتماعی حال میکنم الآن.

-خداروشکر.
یه چیزی بگم؟
یادتونه گفتید رفتید سراغ فناوری و تکنولوژی و علوم مهندسی تا بیشتر بدرد جامعه بخورید و پیشرفت آفرین باشید و...(فحوای کلام این بود دیگه؟)
میدونید ماها از بس تو علوم انسانی عقب موندیم تو علم و صنعت هم تا سالها حرفی برای گفتن نداشتیم. علوم انسانی مادر تمدن هستن...
الانه هم اكثریت اشخاصی كه یه نبوغی دارند و دغدغه ای،جذب مهندسی و پزشکی و نهایتا علوم پایه ریاضی میشن و این میشه در علوم انسانی ما متوسط که هیچی ضعیف هیچی. تقریبا هیچیم! و خیال هم میشه که علوم اسلامی کفایت میکنه. این تفکر منجر به رکودی فرهنگ،توسعه،استقلال،پویایی جامعه و قس علی هذا میشه.

شما هم دعام کنید به آرزوم برسم. آرزوم اینقدر برام مهمه که واسه خاطر اون میخوام ادامه تحصیل بدم (ان شاءالله)

ان شاءالله که به آرزوی قشنگتون میرسید.

انصافا این دیگه اسپم بود. باز هم معذرت.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


يکشنبه 27/5/1392 - 19:5 - 0 تشکر 634657

سلام
به منظور جلوگیری از پرت شدن به بیرون توسط صابخونه، جواب رو میرم تو همون مبحث خالص یعنی چه مینویسم.

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

دوشنبه 28/5/1392 - 15:27 - 0 تشکر 634914

سلام
من که عاااااااااااااااااااااااااااااااااااشششق ریاضی ام.............

تو که تنها نمي موني، من تنها رو دعا کن

خاطراطمو نگه دار، اما دستامو رها کن

دوشنبه 28/5/1392 - 18:48 - 0 تشکر 634993

""قـــاف"" گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;634657]سلام
به منظور جلوگیری از پرت شدن به بیرون توسط صابخونه، جواب رو میرم تو همون مبحث خالص یعنی چه مینویسم.

من که خوشحال میشم دوستان در این صفحه به بحث می پردازند. موفق باشید

سه شنبه 29/5/1392 - 16:35 - 0 تشکر 635402

سلام
2- نچ
چرا؟
زیرا برای اینکه !!!
خب اول راهنمایی که بودم ، مدرسه تیزهوشان بود ! بعد یه معلم ریاضی داشتیم که روسی بود !!!(با یه مهندس ایرانی توی نیروگاه اتمی ازدواج کرده بود  . راستی یه چشمش آبی بود یه چشمش سبز . البته نسبت به روسیهایی که اینجا زیادن قدش خیلی کوتا بود ولی خوشگل بود !!! دیگه گفتم توضیحاتم کامل باشه . )
بیچاره به زور فارسی حرف میزد چه برسه که ریاضی درس بده ( البته بچه هایی که عاشق ریاضی بودن مشکل زیادی نداشتن ولی من که یکم بازیگوشی میکردم از اون موقع با ریاضی دچار مشکلاتی شدم که هنوز حل نشده .
شایدم کلا مشکل از جای دیگه باشه . در هر صورت گیراییم سر کلاس همیشه خوب بود و همون موقع میرفتم تمرین حل میکردم ولی از ریاضی خوندن توی خونه خیلی کم میشد که لذت ببرم .
خیلی کاراهم کردم که رابطم با ریاضی عاشقانه بشه یا حداقل دوستانه .. مثلا همیشه دفترای خوشگلمو میذاشتم برا ریاضی . جزوه ریاضیم همیشه قشنگتر از بقیه جزوه ها بود . حتی جلد پر از قلب و آی لاو یو گرفتم یه بار !
ولی نشد یعنی تا حالا نشده که دوست بشیم .
در هر صورت اگه مجبور بشم برا ارشد درس بخونم باید رابطه مو خوب کنم
به نظر شماها که عاشقش هستین چکار کنم؟

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

چهارشنبه 30/5/1392 - 0:18 - 0 تشکر 635575

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;635402]سلام
2- نچ
چرا؟
زیرا برای اینکه !!!
خب اول راهنمایی که بودم ، مدرسه تیزهوشان بود ! بعد یه معلم ریاضی داشتیم که روسی بود !!!(با یه مهندس ایرانی توی نیروگاه اتمی ازدواج کرده بود  . راستی یه چشمش آبی بود یه چشمش سبز . البته نسبت به روسیهایی که اینجا زیادن قدش خیلی کوتا بود ولی خوشگل بود !!! دیگه گفتم توضیحاتم کامل باشه . )
بیچاره به زور فارسی حرف میزد چه برسه که ریاضی درس بده ( البته بچه هایی که عاشق ریاضی بودن مشکل زیادی نداشتن ولی من که یکم بازیگوشی میکردم از اون موقع با ریاضی دچار مشکلاتی شدم که هنوز حل نشده .
شایدم کلا مشکل از جای دیگه باشه . در هر صورت گیراییم سر کلاس همیشه خوب بود و همون موقع میرفتم تمرین حل میکردم ولی از ریاضی خوندن توی خونه خیلی کم میشد که لذت ببرم .
خیلی کاراهم کردم که رابطم با ریاضی عاشقانه بشه یا حداقل دوستانه .. مثلا همیشه دفترای خوشگلمو میذاشتم برا ریاضی . جزوه ریاضیم همیشه قشنگتر از بقیه جزوه ها بود . حتی جلد پر از قلب و آی لاو یو گرفتم یه بار !
ولی نشد یعنی تا حالا نشده که دوست بشیم .
در هر صورت اگه مجبور بشم برا ارشد درس بخونم باید رابطه مو خوب کنم
به نظر شماها که عاشقش هستین چکار کنم؟


سلام
هیچی فقط سر کلاس به جای اینکه حواستون به قیافه معلمتون باشه، به درس باشه. همه چی حل میشه :)

به نظرم آدم اگه چیزی احتیاجشه نباید دریغ کنه. رابطه من با شیمی هم مثل رابطه شما با ریاضیه! خدا رو شکر تو رشته من شیمی کاربرد زیادی نداره ولی به خاطر ماجراهایی احتمال داره نیاز پیدا کنم برم سراغ شیمی. اگه لازم شد با کمال میل میرم چون میگم خوب لازمه دیگه! اونم یه علمه! راستی اشتباه نشه! این جمله ها رو برای تلقین به خودم نمیگم ها! اعتقاد دارم بهشون!
فک کنم کمترین نمره دوران دبیرستانم هم مال زیست شناسی سال اول بود! اتفاقا ممکنه نیاز بشه سراغ اون هم برم. باز هم همون حرفایی که واسه شیمی زدم میاد وسط . دیگه بدم میاد برام معنی نداره چون از هیچی دیگه بدم نمیاد.
شاید یه دلیلش آشنایی با پروفسور خوش نویس و دکتر آگاه باشه. از وقتی دیدمشون دیگه از هیچ علمی برای یادگیری ابایی ندارم. پروفسور خوش نویس لامصب همه کاره است! همه کاره!

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

چهارشنبه 30/5/1392 - 12:52 - 0 تشکر 635758

سلام بر همه دوستان و عاشقان ریاضی که اینجا رو محل بحث های خودشون می دونن و به انجمن ما رونق داده اند.
من هم  ریاضی خونده ام چه در دبیرستان و چه در دانشگاه
البته رشته ی دانشگاهی ام کامپیوتر بود که به نظر من فرزند ریاضیات و فیزیک می شه و بعد هم سال ها ریاضی درس دادم . یعنی  یکی از علاقه مندی های بزرگم در زندگی ریاضی بوده و هست . تاثیر این علاقه مندی رو در زندگی دیده ام ریاضیات ورزشی برای ذهن هست ،همونطور که برای این که اگر بخواهید از نظر بدنی قوی باشید  باید تمرین های جسمانی انجام بدین ، اگه بخواهین قدرت تجزی تحلیل و حل مسائل رو داشته باشین ریاضیات تمرین خوبیه که بتونین تمام مسائل زندگی ،کار،ارتباطات اجتماعی ، درسی و..... رو تجزیه تحلیل کنین و به نتیجه ی درست برسین .

چهارشنبه 30/5/1392 - 15:13 - 0 تشکر 635834

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;635402]سلام
2- نچ
چرا؟
زیرا برای اینکه !!!
خب اول راهنمایی که بودم ، مدرسه تیزهوشان بود ! بعد یه معلم ریاضی داشتیم که روسی بود !!!(با یه مهندس ایرانی توی نیروگاه اتمی ازدواج کرده بود  . راستی یه چشمش آبی بود یه چشمش سبز . البته نسبت به روسیهایی که اینجا زیادن قدش خیلی کوتا بود ولی خوشگل بود !!! دیگه گفتم توضیحاتم کامل باشه . )
بیچاره به زور فارسی حرف میزد چه برسه که ریاضی درس بده ( البته بچه هایی که عاشق ریاضی بودن مشکل زیادی نداشتن ولی من که یکم بازیگوشی میکردم از اون موقع با ریاضی دچار مشکلاتی شدم که هنوز حل نشده .
شایدم کلا مشکل از جای دیگه باشه . در هر صورت گیراییم سر کلاس همیشه خوب بود و همون موقع میرفتم تمرین حل میکردم ولی از ریاضی خوندن توی خونه خیلی کم میشد که لذت ببرم .
خیلی کاراهم کردم که رابطم با ریاضی عاشقانه بشه یا حداقل دوستانه .. مثلا همیشه دفترای خوشگلمو میذاشتم برا ریاضی . جزوه ریاضیم همیشه قشنگتر از بقیه جزوه ها بود . حتی جلد پر از قلب و آی لاو یو گرفتم یه بار !
ولی نشد یعنی تا حالا نشده که دوست بشیم .
در هر صورت اگه مجبور بشم برا ارشد درس بخونم باید رابطه مو خوب کنم
به نظر شماها که عاشقش هستین چکار کنم؟



سلام مدیر جون 
چه خاطراتی داری ها :) معلم روسی چه باکلاس :)

عشق چشمان من رو که کور کرده :) به خاطر همین خیلی به دردت نمی خورم برای مشاوره . 

ولی جدی من به شخصه ریاضی رو خوب می فهمیدم و خب روان می خوندم. ینی نه اینکه نخونم هآ  ولی از خوندن و حل مسئله و اینها لذت می بردم. البته همه اینها اوجش در دوران دبیرستان بود و تو دانشگاه ریاضی کمرنگ شد یواش یواش.من یه کوچولو ریاضی  هم تدریس می کنم و بیشتر مشکلم با بچه ها اینه که نمی خونن دیگه. چون بعد چند هفته تمرین همون هایی که بلد نبودن تا حد خوبی روان مسئله حل می کنن.
البته شما که استادی! 
به شخصه به اونهایی که از خوندن یک علم لذت می برند و اتفاقن همون رو هم دنبال می کنند غبطه می خورم . چون خیلی از ما بعد یه مدت می فهمیم که باید یه چیزی رو بخونیم چون لازمه. 



تو را نادیدن ما غم نباشد  که در خیلت به از ما  کم نباشد
پنج شنبه 31/5/1392 - 23:50 - 0 تشکر 636440

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;635402]سلام
2- نچ
چرا؟
زیرا برای اینکه !!!
خب اول راهنمایی که بودم ، مدرسه تیزهوشان بود ! بعد یه معلم ریاضی داشتیم که روسی بود !!!(با یه مهندس ایرانی توی نیروگاه اتمی ازدواج کرده بود  . راستی یه چشمش آبی بود یه چشمش سبز . البته نسبت به روسیهایی که اینجا زیادن قدش خیلی کوتا بود ولی خوشگل بود !!! دیگه گفتم توضیحاتم کامل باشه . )
بیچاره به زور فارسی حرف میزد چه برسه که ریاضی درس بده ( البته بچه هایی که عاشق ریاضی بودن مشکل زیادی نداشتن ولی من که یکم بازیگوشی میکردم از اون موقع با ریاضی دچار مشکلاتی شدم که هنوز حل نشده .
شایدم کلا مشکل از جای دیگه باشه . در هر صورت گیراییم سر کلاس همیشه خوب بود و همون موقع میرفتم تمرین حل میکردم ولی از ریاضی خوندن توی خونه خیلی کم میشد که لذت ببرم .
خیلی کاراهم کردم که رابطم با ریاضی عاشقانه بشه یا حداقل دوستانه .. مثلا همیشه دفترای خوشگلمو میذاشتم برا ریاضی . جزوه ریاضیم همیشه قشنگتر از بقیه جزوه ها بود . حتی جلد پر از قلب و آی لاو یو گرفتم یه بار !
ولی نشد یعنی تا حالا نشده که دوست بشیم .
در هر صورت اگه مجبور بشم برا ارشد درس بخونم باید رابطه مو خوب کنم
به نظر شماها که عاشقش هستین چکار کنم؟

با سلام خدمت دوست خوبم و تشکر از شما، من فکر میکنم شما ریاضی رو دوست دارین که اگه اینطور نبود برای خوب شدن رابطه تون باهاش اینقدر تلاش نمیکردین،همونطور که گفتین یکی از علتها همون ضعف در پایه است و به گفته خودتون به دلیل بازیگوشی به ریاضی کم لطفی کردین و نرفتین سراغش و همین دلیلی شد که به دلیل تسلط نداشتن رو مطالبش ازش خوشتون نمیومد .ریاضی من تو دبیرستان خوب بود اما چون زیاد تمرین حل نمیکردم تسلطی نداشتم اما وقتی بعنوان دبیر ریاضی وظیفه تدریس اونو بر عهده گرفتم روز و شب دارم مطالعه میکنم و چون رو مباحث تسلط دارم روز به روز به شگفتی این علم بیشتر پی میبرم. اگر رشته دانشگاهی شما رو میدونستم بهتون میگفتم چه کتابهایی رو بخونین بهتون در قوی شدن و علاقمندی کمک میکنه.

پنج شنبه 31/5/1392 - 23:54 - 0 تشکر 636442

z_ansari گفته است :
[quote=z_ansari;500469;635758]سلام بر همه دوستان و عاشقان ریاضی که اینجا رو محل بحث های خودشون می دونن و به انجمن ما رونق داده اند.
من هم  ریاضی خونده ام چه در دبیرستان و چه در دانشگاه
البته رشته ی دانشگاهی ام کامپیوتر بود که به نظر من فرزند ریاضیات و فیزیک می شه و بعد هم سال ها ریاضی درس دادم . یعنی  یکی از علاقه مندی های بزرگم در زندگی ریاضی بوده و هست . تاثیر این علاقه مندی رو در زندگی دیده ام ریاضیات ورزشی برای ذهن هست ،همونطور که برای این که اگر بخواهید از نظر بدنی قوی باشید  باید تمرین های جسمانی انجام بدین ، اگه بخواهین قدرت تجزی تحلیل و حل مسائل رو داشته باشین ریاضیات تمرین خوبیه که بتونین تمام مسائل زندگی ،کار،ارتباطات اجتماعی ، درسی و..... رو تجزیه تحلیل کنین و به نتیجه ی درست برسین .

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیر محترم انجمن،بسیار ممنون که نظر خودتون رو در این رابطه مطرح کردید.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.