• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
پژوهش های دانش آموزی (بازدید: 7166)
شنبه 19/5/1392 - 15:1 -0 تشکر 630813
آیا به ریاضیات علاقه دارید؟

با سلام خدمت همه دوستان فعال در انجمن و با تبریک به مناسبت عید سعید فطر

از شما تقاضا دارم در بحث زیر شرکت کرده به سوالات پاسخ دهید که مطمئنا به اینجانب در کسب تجربه و به کارگیری در امر تدریس کمک بسیار بزرگی خواهد کرد.

آیا در دوران تحصیلی به ریاضیات علاقه داشته یا دارید؟لطفا به یکی از گزینه ها پاسخ داده علت آن و عواملی که باعث آن مورد شده اند را توضیح دهید.

1- به ریاضی علاقه دارم.

2- به ریاضی علاقه ندارم.

3- از ریاضی وحشت دارم.

4- فقط به خاطر کسب مدرک خوانده ام.

 

      "ریاضی را باید آموخت نه برای ریاضیدان شدن بلکه برای خردمند شدن"

                                                                            ( جان لاک)

جمعه 25/5/1392 - 0:32 - 0 تشکر 633144

به نام خدا و سلام

1- به ریاضی علاقه دارم.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

جمعه 25/5/1392 - 1:35 - 0 تشکر 633182

""قـــاف"" گفته است :

سلام
موافقم. به شرطی که آدم همین حوصله رو داشته باشه و خسته نشه.

و راجع به تاریخ فلسفه، حق با شماست. یه سری داشتم تاریخ فلسفه رو (خیلی مقدماتی و ابتدایی) میخوندم. آخرش فهمیدم مثلا دو هزار سال پیش یکی یه چی گفته. صد سال بعدش یکی دیگه اونو رد کرده. صد سال بعد از اون دوباره یکی اومده گفته نه اولی درسته گفته!
و خلاصه اون قضیه الآن هم ممکنه خیلی ها بگن فلانی درست گفته، خیلی ها هم بگن اون یکی!
اینجا ما میمونیم و حرفای اولی و دومی! نه میفهمیم اولی درست گفته یا دومی، هم از اولی میمونیم هم از دومی! این وسط یه سومی هم میاد میگه منم هستم :)

خلاصه اگه دو دو تا چهار تا بود که این همه اختلاف نظر نبود!
اما علوم ریاضی و تجربی هم همیشه دو دو تا چهار تا نیستن. شنیدم نظریه نسبیت اینشتین رو هم زیر سوال بردن...
اصلا یه روش هست که میشه باهاش ثابت کرد 2+2=0  !!! فک کنم اسمش هم نهشتی بود :)
لیلای او گفته است :

سلام
شما هم بجای ما:)
آخه جواب داریم تا جواب. بشخصه کسی هستم که راحت قانع نمیشم. بعد ذات علوم انسانی و شاید همه علوم طوریه که هر سوالی به جوابش برسه خودش آبستن  سوالات دیگه ای میشه و همینطور تصاعدی میره بالا...قانونشه هر چی بیشتر بدونی کمتر میدونی...این که خوبه...معمولا زنجیره سوالات میرسن به یک سوال لاینحل بیجواب...این برای من زیاد پیش میاد. وقتی بنظر میرسه همه چیز یک به یک روشن میشه و معماها کشف میشن ناگهان روبه روی دری خودم رو میابم که نه قفل داره نه کلید و...آه...
تدریس علوم ریاضی و تجربی خیلی رضایتبخش تر از تدریس علوم انسانیه. فکرشو میکنم میبینم ریاضیات و تجربیات تکلیفشون مشخصه. مسائلی هست و راه حل هایی و پاسخهایی که معیار برای درستی و غلطی دارند. اما در علوم انسانی مسائل خیلی پیچیده تر و مرکب ترهستند. ذاتا مناقشه برانگیز و پر از اما اگر شاید چرا...آه!
-------
تاریخ علم سرگذشت پاسخ های مکرر است
و تاریخ فلسفه سرگذشت سوالهای مکرر

""قـــاف"" گفته است :

سلام
خوش به حالتون بهترین جمله ایه که الآن میتونم بگم!
از درساتون لذت ببرید...
به جای ما هم.

نه دیگه!
شما درس میخونید واسه چی پَ؟ واسه این که جوابای امثال منو بدید دیگه؟!!!

از خدا به شدت میخوام که این ذهن سائل رو از من و هیچکس دیگه ای نگیره. خدا نکنه یه وقتی برسه که... نه ولش کن اصلا حرفشم نزن... ایشالا که سولاش بیشتر هم بشه :)
لیلای او گفته است :

سلام
وای جدا؟! جالبه من امام صادقیم:)
دقیقا مثل شما بودم رشته خودمم ریاضی فیزیک بود دانشگاه خوب هم سراسری روزانه قبول شدم محبوب ترین رشته ای که میخواستم(کامپیوتر)
تو مصاحبه دانشگاه هم همین حرفای شما رو زدم! بهشون گفتم ذهنم پر از سواله و دغدغه انسانی وخب تکنولوژی لازمه پیشرفت جامعه ست و نیاز روز و ...
تا روز آخر موعد ثبت نام هم پنجاه پنجاه بودم ولی دلو زدم به دریا رفتم دنبال عشق خاصم!
پشیمون نیستم اگه میخواستم مهندس بشم میشدم یه مهندس معمولی چون علاقه مفرطم نبود. میدونم اگه ریاضی رو ادامه میدادم باز هم دلم و سرم مشغول انسانیات بود و سرم تو کتابای فلسفی. وقتی هم تمرکز نباشه حق اون علم ادا نشه..در واقع ظلم هست.
البته باز هم اگه پسر بودم ممکن بود همون مهندسی رو برم بخاطر اشتغال...
درحال حاضر دنبال جواب سوالام نیستم. چون گشتم نبود نگرد نیست. تو دریای سوالات غوطه میخورم و لذت میبرم و سعی میکنم درآینده این لذت رو با بقیه به اشتراک بذارم:)
""قـــاف"" گفته است :

سلام
ههیییی...
منم خیلی به علوم انسانی علاقه داشتم و دارم...
حتی دانشگاه امام صادق هم برا لیسانس اسم نوشتم ولی برا مصاحبه ش نرفتم...
ذهن من پر از سواله...
پر از سوالات مربوط به علوم انسانی
ولی اعتقاد دارم نباید تمام وقتم رو برای علوم انسانی بذارم تا جوابای سوالام رو پیدا کنم که اگه این کار را بکنم، از عمل و پیشرفتی که میتونم واسه جامعه ام بیارم، باز میمونم.
بهتره به چیزی که ایمان دارم عمل کنم و کم کم سوالام رو تا حد امکان حل کنم.
واسه همین رشته ای که خوندم و خواهم خوند یه رشته عملیه. صنعتی و تجاری و علمی. پر از ریاضی و فیزیکه :)

یه نصیحت یه بار واسه ام پیامک شد بسیار عالی بود. حیفم اومد اینجا نگم:
از امام علی نقل شده:
علم خود را نادانی و یقین خود را شک مپندارید. بنابراین هرگاه دانستید عمل کنید و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.

لیلای او گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;633057][quote=لیلای او;399461;633048][quote=""قـــاف"";389402;632913][quote=لیلای او;399461;632872][quote=""قـــاف"";389402;632857][quote=لیلای او;399461;632551]سلام
1-به ریاضیات علاقه دارم
تو دوران تحصیل تا پیش دانشگاهی علاقه داشتم. الانم دارم ولی رابطه م باهاش خیلی کمرنگ شده، در حد سلام احوالپرسی!! شاید چون بهش خیانت کردم و دورش زدم،اون دیگه چندان به من علاقه نداره:))
کلا بهش اعتقاد دارم. یکی از اصیل ترین علومه و مادر به معنای واقعی:)
اما خب دغدغه ها رو هم باید درنظر گرفت. نمیتونستم تو ریاضی خودمو حبس کنم. نیاز به تنفس در فضای دیگه ای داشتم. یعنی اون عشق و هووی همیشگی اش: علوم انسانی:)
فیزیک هم شیفته مندم!
الانم تا مطالبی پیرامون فلسفه و فیزیک یا فلسفه و ریاضی و علوم بین رشته ای میبینم با سر میپرم تو جریان...
استعدادم همیشه متوسط بوده در ریاضی-فیزیک. اگه انتخابی بود ریاضیدان یا فیزیکدان بودن رو شاید ترجیح میدادم. اما چون ازم برنمیومد جذب چیزی شدم که هم استعداد هم علاقه هم دغدغه رو توأما دارم.

خانواده هم موثر بودند. بخصوص پدرم که میتونم بگم یه ریاضی پرسته! و خانواده پدریم که ارزش اساسی براش قائلند و اصولا هوش پرستند!

ولی میتونم بگم همه معلم هام خوب نبودند. بعضیا فاجعه تدریس میکردند. در حدی که علاقمندایی مثل من دلسرد و بی تفاوتها رو منزجر میکردند. روی هم رفته تدریس آقایون خییییییلی بهتر از خانمهاست طبق تجربه من. در هندسه تحلیلی و گسسته و فیزیک پیش و حل تمرین حسابان سوم و حساب دیفرانسیل و انتگرال، دبیر های آقا داشتیم که به جز گسسته بقیه عااااالی بودند در حدی که برای کلاسهاشون جون میدادیم.
ولی دبیرهای خانم! نمیدونم تو تدریسشون یه اشکالات مشترکی بود. خیلی خشک و بیمزه تدریس میکردن. حتی باهوش ترینهاشون اونجور که خودشون ریاضی رو میفهمیدن، نمیفهموندن. 
کلا یادگیری و خوندن ریاضی یه مسئله ست و یاددادن و فهموندنش یه مسئله دیگه که استعداد وافری میخواد. کار هرکسی نیست.

یکی از دوستداشتنی های فلسفه همینه برام. که معمولا جای سوال و اشکال و ابهامش باقی میمونه. که میشه چون و چرا کنی. که حتی بنیانها رو از نو بنا کنی.
تو ریاضی-فیزیک خیلی کمتر و محدودتر پیش میاد. همین فیزیک نیوتونی با وجود نسبیت اینشتین هنوز مردود محسوب نمیشه. در ابعاد خودش تصدیق شده پابرجاست. هندسه اقلیدسی مگه با تولد هندسه نااقلیدسی به کام مرگ رفت؟! یا هندسه های بعدی....
الان بعضی 11بُعد در جهان کشف کردن. اما هنوز که هنوز سه بعد رو باور داریم. 4 بعد رو کوتاه بیایم n بعد رو کجای دلمون بذاریم؟! دیگه بذارید  از جهان های موازی چیزی نگیم!
تو منطق هم منطق ارسطویی هنوز کاملا منسوخ نیست. علی رغم وجود منطق فازی و منطق های پیشرفته نوین. پدرم منطقِ هندسی ساخته برای خودش!:|
تو این کورس جاری که دنبال میکنم تلاش کردن بعضی معماها و پارادکس های فلسفه رو با ریاضیات حل و فصل کنن و پرونده رو ببندن:))

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


جمعه 25/5/1392 - 2:54 - 0 تشکر 633208

سلام
با اینکه دوران مدرسه اکثرا نمره ریاضیم خوب بود و جز بهترینای کلاسمون بودم، هیچ وقت ازش خوشم نیومد. دلیل اصلیشم فکر میکنم این بود که کاربرد خیلی از مسائل و مباحث پیچیدش رو که کلی انرژی میگرفت یاد بگیرم توی واقعیت  درک نمیکردم. یعنی بعضی درسا مثل فیزیک و زیست رو موقعی که معلم سر کلاس درس میداد خود به خود ذهنم درگیر تجربه های مرتبط خودم در واقعیت میشد و باهاش ارتباط برقرار میکردم. حتی خارج از کلاس هم با نگاه به اطراف خیلی موقع ها خود به خود مباحث اون طور درسا میومد تو ذهنم و تحلیل میکردم. ولی در مورد ریاضی اینجوری نبود و فقط تخته و معلم و جزوه رو که میدیم یادش میفتادم!
امادوران دانشگاه که درگیر درس پژوهش عملیاتی شدیم خیلی برام شیرین تر بود. چون به صورت عینی و مستقیم کاربرد روشهای ریاضی رو در حل مسائل روزمره میدیدم.
به نظرم معلم اگه بتونه به صورت خلاقانه پیوندی بین مسائل واقعی و مباحث ریاضی برقرار کنه (حتی در حد یک مقدمه ابتدای شروع درس دادن) میتونه خیلی اثر بخش باشه.

جمعه 25/5/1392 - 11:16 - 0 تشکر 633261

لیلای او گفته است :

یکی از دوستداشتنی های فلسفه همینه برام. که معمولا جای سوال و اشکال و ابهامش باقی میمونه. که میشه چون و چرا کنی. که حتی بنیانها رو از نو بنا کنی.
تو ریاضی-فیزیک خیلی کمتر و محدودتر پیش میاد. همین فیزیک نیوتونی با وجود نسبیت اینشتین هنوز مردود محسوب نمیشه. در ابعاد خودش تصدیق شده پابرجاست. هندسه اقلیدسی مگه با تولد هندسه نااقلیدسی به کام مرگ رفت؟! یا هندسه های بعدی....
الان بعضی 11بُعد در جهان کشف کردن. اما هنوز که هنوز سه بعد رو باور داریم. 4 بعد رو کوتاه بیایم n بعد رو کجای دلمون بذاریم؟! دیگه بذارید  از جهان های موازی چیزی نگیم!
تو منطق هم منطق ارسطویی هنوز کاملا منسوخ نیست. علی رغم وجود منطق فازی و منطق های پیشرفته نوین. پدرم منطقِ هندسی ساخته برای خودش!:|
تو این کورس جاری که دنبال میکنم تلاش کردن بعضی معماها و پارادکس های فلسفه رو با ریاضیات حل و فصل کنن و پرونده رو ببندن:))

""قـــاف"" گفته است :

سلام
موافقم. به شرطی که آدم همین حوصله رو داشته باشه و خسته نشه.

و راجع به تاریخ فلسفه، حق با شماست. یه سری داشتم تاریخ فلسفه رو (خیلی مقدماتی و ابتدایی) میخوندم. آخرش فهمیدم مثلا دو هزار سال پیش یکی یه چی گفته. صد سال بعدش یکی دیگه اونو رد کرده. صد سال بعد از اون دوباره یکی اومده گفته نه اولی درسته گفته!
و خلاصه اون قضیه الآن هم ممکنه خیلی ها بگن فلانی درست گفته، خیلی ها هم بگن اون یکی!
اینجا ما میمونیم و حرفای اولی و دومی! نه میفهمیم اولی درست گفته یا دومی، هم از اولی میمونیم هم از دومی! این وسط یه سومی هم میاد میگه منم هستم :)

خلاصه اگه دو دو تا چهار تا بود که این همه اختلاف نظر نبود!
اما علوم ریاضی و تجربی هم همیشه دو دو تا چهار تا نیستن. شنیدم نظریه نسبیت اینشتین رو هم زیر سوال بردن...
اصلا یه روش هست که میشه باهاش ثابت کرد 2+2=0  !!! فک کنم اسمش هم نهشتی بود :)
لیلای او گفته است :

سلام
شما هم بجای ما:)
آخه جواب داریم تا جواب. بشخصه کسی هستم که راحت قانع نمیشم. بعد ذات علوم انسانی و شاید همه علوم طوریه که هر سوالی به جوابش برسه خودش آبستن  سوالات دیگه ای میشه و همینطور تصاعدی میره بالا...قانونشه هر چی بیشتر بدونی کمتر میدونی...این که خوبه...معمولا زنجیره سوالات میرسن به یک سوال لاینحل بیجواب...این برای من زیاد پیش میاد. وقتی بنظر میرسه همه چیز یک به یک روشن میشه و معماها کشف میشن ناگهان روبه روی دری خودم رو میابم که نه قفل داره نه کلید و...آه...
تدریس علوم ریاضی و تجربی خیلی رضایتبخش تر از تدریس علوم انسانیه. فکرشو میکنم میبینم ریاضیات و تجربیات تکلیفشون مشخصه. مسائلی هست و راه حل هایی و پاسخهایی که معیار برای درستی و غلطی دارند. اما در علوم انسانی مسائل خیلی پیچیده تر و مرکب ترهستند. ذاتا مناقشه برانگیز و پر از اما اگر شاید چرا...آه!
-------
تاریخ علم سرگذشت پاسخ های مکرر است
و تاریخ فلسفه سرگذشت سوالهای مکرر

""قـــاف"" گفته است :

سلام
خوش به حالتون بهترین جمله ایه که الآن میتونم بگم!
از درساتون لذت ببرید...
به جای ما هم.

نه دیگه!
شما درس میخونید واسه چی پَ؟ واسه این که جوابای امثال منو بدید دیگه؟!!!

از خدا به شدت میخوام که این ذهن سائل رو از من و هیچکس دیگه ای نگیره. خدا نکنه یه وقتی برسه که... نه ولش کن اصلا حرفشم نزن... ایشالا که سولاش بیشتر هم بشه :)
لیلای او گفته است :

سلام
وای جدا؟! جالبه من امام صادقیم:)
دقیقا مثل شما بودم رشته خودمم ریاضی فیزیک بود دانشگاه خوب هم سراسری روزانه قبول شدم محبوب ترین رشته ای که میخواستم(کامپیوتر)
تو مصاحبه دانشگاه هم همین حرفای شما رو زدم! بهشون گفتم ذهنم پر از سواله و دغدغه انسانی وخب تکنولوژی لازمه پیشرفت جامعه ست و نیاز روز و ...
تا روز آخر موعد ثبت نام هم پنجاه پنجاه بودم ولی دلو زدم به دریا رفتم دنبال عشق خاصم!
پشیمون نیستم اگه میخواستم مهندس بشم میشدم یه مهندس معمولی چون علاقه مفرطم نبود. میدونم اگه ریاضی رو ادامه میدادم باز هم دلم و سرم مشغول انسانیات بود و سرم تو کتابای فلسفی. وقتی هم تمرکز نباشه حق اون علم ادا نشه..در واقع ظلم هست.
البته باز هم اگه پسر بودم ممکن بود همون مهندسی رو برم بخاطر اشتغال...
درحال حاضر دنبال جواب سوالام نیستم. چون گشتم نبود نگرد نیست. تو دریای سوالات غوطه میخورم و لذت میبرم و سعی میکنم درآینده این لذت رو با بقیه به اشتراک بذارم:)
""قـــاف"" گفته است :

سلام
ههیییی...
منم خیلی به علوم انسانی علاقه داشتم و دارم...
حتی دانشگاه امام صادق هم برا لیسانس اسم نوشتم ولی برا مصاحبه ش نرفتم...
ذهن من پر از سواله...
پر از سوالات مربوط به علوم انسانی
ولی اعتقاد دارم نباید تمام وقتم رو برای علوم انسانی بذارم تا جوابای سوالام رو پیدا کنم که اگه این کار را بکنم، از عمل و پیشرفتی که میتونم واسه جامعه ام بیارم، باز میمونم.
بهتره به چیزی که ایمان دارم عمل کنم و کم کم سوالام رو تا حد امکان حل کنم.
واسه همین رشته ای که خوندم و خواهم خوند یه رشته عملیه. صنعتی و تجاری و علمی. پر از ریاضی و فیزیکه :)

یه نصیحت یه بار واسه ام پیامک شد بسیار عالی بود. حیفم اومد اینجا نگم:
از امام علی نقل شده:
علم خود را نادانی و یقین خود را شک مپندارید. بنابراین هرگاه دانستید عمل کنید و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.

لیلای او گفته است :
[quote=لیلای او;399461;633182][quote=""قـــاف"";389402;633057][quote=لیلای او;399461;633048][quote=""قـــاف"";389402;632913][quote=لیلای او;399461;632872][quote=""قـــاف"";389402;632857][quote=لیلای او;399461;632551]سلام
1-به ریاضیات علاقه دارم
تو دوران تحصیل تا پیش دانشگاهی علاقه داشتم. الانم دارم ولی رابطه م باهاش خیلی کمرنگ شده، در حد سلام احوالپرسی!! شاید چون بهش خیانت کردم و دورش زدم،اون دیگه چندان به من علاقه نداره:))
کلا بهش اعتقاد دارم. یکی از اصیل ترین علومه و مادر به معنای واقعی:)
اما خب دغدغه ها رو هم باید درنظر گرفت. نمیتونستم تو ریاضی خودمو حبس کنم. نیاز به تنفس در فضای دیگه ای داشتم. یعنی اون عشق و هووی همیشگی اش: علوم انسانی:)
فیزیک هم شیفته مندم!
الانم تا مطالبی پیرامون فلسفه و فیزیک یا فلسفه و ریاضی و علوم بین رشته ای میبینم با سر میپرم تو جریان...
استعدادم همیشه متوسط بوده در ریاضی-فیزیک. اگه انتخابی بود ریاضیدان یا فیزیکدان بودن رو شاید ترجیح میدادم. اما چون ازم برنمیومد جذب چیزی شدم که هم استعداد هم علاقه هم دغدغه رو توأما دارم.

خانواده هم موثر بودند. بخصوص پدرم که میتونم بگم یه ریاضی پرسته! و خانواده پدریم که ارزش اساسی براش قائلند و اصولا هوش پرستند!

ولی میتونم بگم همه معلم هام خوب نبودند. بعضیا فاجعه تدریس میکردند. در حدی که علاقمندایی مثل من دلسرد و بی تفاوتها رو منزجر میکردند. روی هم رفته تدریس آقایون خییییییلی بهتر از خانمهاست طبق تجربه من. در هندسه تحلیلی و گسسته و فیزیک پیش و حل تمرین حسابان سوم و حساب دیفرانسیل و انتگرال، دبیر های آقا داشتیم که به جز گسسته بقیه عااااالی بودند در حدی که برای کلاسهاشون جون میدادیم.
ولی دبیرهای خانم! نمیدونم تو تدریسشون یه اشکالات مشترکی بود. خیلی خشک و بیمزه تدریس میکردن. حتی باهوش ترینهاشون اونجور که خودشون ریاضی رو میفهمیدن، نمیفهموندن. 
کلا یادگیری و خوندن ریاضی یه مسئله ست و یاددادن و فهموندنش یه مسئله دیگه که استعداد وافری میخواد. کار هرکسی نیست.

سلام
صحیح است... صحیح است...
اگه این فیزیک نیوتونی و هندسه اقلیدسی صحیح نبود که الآن ما مکانیکا میبایست بریم غاز بچرونیم :)
(اون هندسه های بعدی دیگه چی ان؟!! مگه بازم داریم؟!)

ولی من فقط خواستم یکی دو مورد بیارم که بگم علوم غیر انسانی! هم او ن قدرا که میگن پاستوریزه نیست!

ولی به نظر من فرق علوم انسانی و غیر انسانی! اینه که مثلا وقتی من میرم یه معادله ریاضی حل کنم، اگه به صورت تحلیلی حل شد، که شد. اگه نشد بعضی مواقع میتونم برم سراغ حل عددی که نوعی تقریبه. ولی تقریبش خیلی دقیقه :)
اما تو فلسفه! باید بری تحلیلی مسئله هاش رو حل کنی! لحظه به لحظه در موقع حل مسئله باید حواست باشه داری چه کار میکنی و با گوشت و پوستت درکش کنی :) . حل عددی هم نداریم!
مگر این که شهود و این جور چیزا بیاد وسط کار... که دیگه اسمش فلسفه نیست!

اون n بعد و جهان موازی هم که گفتین، اگه به جاش ASDGHDFGDSFGDSFG رو هم میگفتین، من همون قدر میفهمیدم :)

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

جمعه 25/5/1392 - 23:14 - 0 تشکر 633893

""قـــاف"" گفته است :

یکی از دوستداشتنی های فلسفه همینه برام. که معمولا جای سوال و اشکال و ابهامش باقی میمونه. که میشه چون و چرا کنی. که حتی بنیانها رو از نو بنا کنی.
تو ریاضی-فیزیک خیلی کمتر و محدودتر پیش میاد. همین فیزیک نیوتونی با وجود نسبیت اینشتین هنوز مردود محسوب نمیشه. در ابعاد خودش تصدیق شده پابرجاست. هندسه اقلیدسی مگه با تولد هندسه نااقلیدسی به کام مرگ رفت؟! یا هندسه های بعدی....
الان بعضی 11بُعد در جهان کشف کردن. اما هنوز که هنوز سه بعد رو باور داریم. 4 بعد رو کوتاه بیایم n بعد رو کجای دلمون بذاریم؟! دیگه بذارید  از جهان های موازی چیزی نگیم!
تو منطق هم منطق ارسطویی هنوز کاملا منسوخ نیست. علی رغم وجود منطق فازی و منطق های پیشرفته نوین. پدرم منطقِ هندسی ساخته برای خودش!:|
تو این کورس جاری که دنبال میکنم تلاش کردن بعضی معماها و پارادکس های فلسفه رو با ریاضیات حل و فصل کنن و پرونده رو ببندن:))

لیلای او گفته است :

سلام
موافقم. به شرطی که آدم همین حوصله رو داشته باشه و خسته نشه.

و راجع به تاریخ فلسفه، حق با شماست. یه سری داشتم تاریخ فلسفه رو (خیلی مقدماتی و ابتدایی) میخوندم. آخرش فهمیدم مثلا دو هزار سال پیش یکی یه چی گفته. صد سال بعدش یکی دیگه اونو رد کرده. صد سال بعد از اون دوباره یکی اومده گفته نه اولی درسته گفته!
و خلاصه اون قضیه الآن هم ممکنه خیلی ها بگن فلانی درست گفته، خیلی ها هم بگن اون یکی!
اینجا ما میمونیم و حرفای اولی و دومی! نه میفهمیم اولی درست گفته یا دومی، هم از اولی میمونیم هم از دومی! این وسط یه سومی هم میاد میگه منم هستم :)

خلاصه اگه دو دو تا چهار تا بود که این همه اختلاف نظر نبود!
اما علوم ریاضی و تجربی هم همیشه دو دو تا چهار تا نیستن. شنیدم نظریه نسبیت اینشتین رو هم زیر سوال بردن...
اصلا یه روش هست که میشه باهاش ثابت کرد 2+2=0  !!! فک کنم اسمش هم نهشتی بود :)
""قـــاف"" گفته است :

سلام
شما هم بجای ما:)
آخه جواب داریم تا جواب. بشخصه کسی هستم که راحت قانع نمیشم. بعد ذات علوم انسانی و شاید همه علوم طوریه که هر سوالی به جوابش برسه خودش آبستن  سوالات دیگه ای میشه و همینطور تصاعدی میره بالا...قانونشه هر چی بیشتر بدونی کمتر میدونی...این که خوبه...معمولا زنجیره سوالات میرسن به یک سوال لاینحل بیجواب...این برای من زیاد پیش میاد. وقتی بنظر میرسه همه چیز یک به یک روشن میشه و معماها کشف میشن ناگهان روبه روی دری خودم رو میابم که نه قفل داره نه کلید و...آه...
تدریس علوم ریاضی و تجربی خیلی رضایتبخش تر از تدریس علوم انسانیه. فکرشو میکنم میبینم ریاضیات و تجربیات تکلیفشون مشخصه. مسائلی هست و راه حل هایی و پاسخهایی که معیار برای درستی و غلطی دارند. اما در علوم انسانی مسائل خیلی پیچیده تر و مرکب ترهستند. ذاتا مناقشه برانگیز و پر از اما اگر شاید چرا...آه!
-------
تاریخ علم سرگذشت پاسخ های مکرر است
و تاریخ فلسفه سرگذشت سوالهای مکرر

لیلای او گفته است :

سلام
خوش به حالتون بهترین جمله ایه که الآن میتونم بگم!
از درساتون لذت ببرید...
به جای ما هم.

نه دیگه!
شما درس میخونید واسه چی پَ؟ واسه این که جوابای امثال منو بدید دیگه؟!!!

از خدا به شدت میخوام که این ذهن سائل رو از من و هیچکس دیگه ای نگیره. خدا نکنه یه وقتی برسه که... نه ولش کن اصلا حرفشم نزن... ایشالا که سولاش بیشتر هم بشه :)
""قـــاف"" گفته است :

سلام
وای جدا؟! جالبه من امام صادقیم:)
دقیقا مثل شما بودم رشته خودمم ریاضی فیزیک بود دانشگاه خوب هم سراسری روزانه قبول شدم محبوب ترین رشته ای که میخواستم(کامپیوتر)
تو مصاحبه دانشگاه هم همین حرفای شما رو زدم! بهشون گفتم ذهنم پر از سواله و دغدغه انسانی وخب تکنولوژی لازمه پیشرفت جامعه ست و نیاز روز و ...
تا روز آخر موعد ثبت نام هم پنجاه پنجاه بودم ولی دلو زدم به دریا رفتم دنبال عشق خاصم!
پشیمون نیستم اگه میخواستم مهندس بشم میشدم یه مهندس معمولی چون علاقه مفرطم نبود. میدونم اگه ریاضی رو ادامه میدادم باز هم دلم و سرم مشغول انسانیات بود و سرم تو کتابای فلسفی. وقتی هم تمرکز نباشه حق اون علم ادا نشه..در واقع ظلم هست.
البته باز هم اگه پسر بودم ممکن بود همون مهندسی رو برم بخاطر اشتغال...
درحال حاضر دنبال جواب سوالام نیستم. چون گشتم نبود نگرد نیست. تو دریای سوالات غوطه میخورم و لذت میبرم و سعی میکنم درآینده این لذت رو با بقیه به اشتراک بذارم:)
لیلای او گفته است :

سلام
ههیییی...
منم خیلی به علوم انسانی علاقه داشتم و دارم...
حتی دانشگاه امام صادق هم برا لیسانس اسم نوشتم ولی برا مصاحبه ش نرفتم...
ذهن من پر از سواله...
پر از سوالات مربوط به علوم انسانی
ولی اعتقاد دارم نباید تمام وقتم رو برای علوم انسانی بذارم تا جوابای سوالام رو پیدا کنم که اگه این کار را بکنم، از عمل و پیشرفتی که میتونم واسه جامعه ام بیارم، باز میمونم.
بهتره به چیزی که ایمان دارم عمل کنم و کم کم سوالام رو تا حد امکان حل کنم.
واسه همین رشته ای که خوندم و خواهم خوند یه رشته عملیه. صنعتی و تجاری و علمی. پر از ریاضی و فیزیکه :)

یه نصیحت یه بار واسه ام پیامک شد بسیار عالی بود. حیفم اومد اینجا نگم:
از امام علی نقل شده:
علم خود را نادانی و یقین خود را شک مپندارید. بنابراین هرگاه دانستید عمل کنید و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.

""قـــاف"" گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;633261][quote=لیلای او;399461;633182][quote=""قـــاف"";389402;633057][quote=لیلای او;399461;633048][quote=""قـــاف"";389402;632913][quote=لیلای او;399461;632872][quote=""قـــاف"";389402;632857][quote=لیلای او;399461;632551]سلام
1-به ریاضیات علاقه دارم
تو دوران تحصیل تا پیش دانشگاهی علاقه داشتم. الانم دارم ولی رابطه م باهاش خیلی کمرنگ شده، در حد سلام احوالپرسی!! شاید چون بهش خیانت کردم و دورش زدم،اون دیگه چندان به من علاقه نداره:))
کلا بهش اعتقاد دارم. یکی از اصیل ترین علومه و مادر به معنای واقعی:)
اما خب دغدغه ها رو هم باید درنظر گرفت. نمیتونستم تو ریاضی خودمو حبس کنم. نیاز به تنفس در فضای دیگه ای داشتم. یعنی اون عشق و هووی همیشگی اش: علوم انسانی:)
فیزیک هم شیفته مندم!
الانم تا مطالبی پیرامون فلسفه و فیزیک یا فلسفه و ریاضی و علوم بین رشته ای میبینم با سر میپرم تو جریان...
استعدادم همیشه متوسط بوده در ریاضی-فیزیک. اگه انتخابی بود ریاضیدان یا فیزیکدان بودن رو شاید ترجیح میدادم. اما چون ازم برنمیومد جذب چیزی شدم که هم استعداد هم علاقه هم دغدغه رو توأما دارم.

خانواده هم موثر بودند. بخصوص پدرم که میتونم بگم یه ریاضی پرسته! و خانواده پدریم که ارزش اساسی براش قائلند و اصولا هوش پرستند!

ولی میتونم بگم همه معلم هام خوب نبودند. بعضیا فاجعه تدریس میکردند. در حدی که علاقمندایی مثل من دلسرد و بی تفاوتها رو منزجر میکردند. روی هم رفته تدریس آقایون خییییییلی بهتر از خانمهاست طبق تجربه من. در هندسه تحلیلی و گسسته و فیزیک پیش و حل تمرین حسابان سوم و حساب دیفرانسیل و انتگرال، دبیر های آقا داشتیم که به جز گسسته بقیه عااااالی بودند در حدی که برای کلاسهاشون جون میدادیم.
ولی دبیرهای خانم! نمیدونم تو تدریسشون یه اشکالات مشترکی بود. خیلی خشک و بیمزه تدریس میکردن. حتی باهوش ترینهاشون اونجور که خودشون ریاضی رو میفهمیدن، نمیفهموندن. 
کلا یادگیری و خوندن ریاضی یه مسئله ست و یاددادن و فهموندنش یه مسئله دیگه که استعداد وافری میخواد. کار هرکسی نیست.

سلام
صحیح است... صحیح است...
اگه این فیزیک نیوتونی و هندسه اقلیدسی صحیح نبود که الآن ما مکانیکا میبایست بریم غاز بچرونیم :)
(اون هندسه های بعدی دیگه چی ان؟!! مگه بازم داریم؟!)

-شما باید بفرمایید!نداریم عایا؟ پس این ریاضیدانا چه میکنن این همه وقت؟!...قطع به یقین پیشرفت کرده یا درحال پیشرفته اگه هنوز هندسه نو ظهور نکرده...منتظر میمونیم:))

ولی من فقط خواستم یکی دو مورد بیارم که بگم علوم غیر انسانی! هم او ن قدرا که میگن پاستوریزه نیست!

ولی به نظر من فرق علوم انسانی و غیر انسانی! اینه که مثلا وقتی من میرم یه معادله ریاضی حل کنم، اگه به صورت تحلیلی حل شد، که شد. اگه نشد بعضی مواقع میتونم برم سراغ حل عددی که نوعی تقریبه. ولی تقریبش خیلی دقیقه :)
اما تو فلسفه! باید بری تحلیلی مسئله هاش رو حل کنی! لحظه به لحظه در موقع حل مسئله باید حواست باشه داری چه کار میکنی و با گوشت و پوستت درکش کنی :) . حل عددی هم نداریم!
مگر این که شهود و این جور چیزا بیاد وسط کار... که دیگه اسمش فلسفه نیست!

-درسته. بعضی باور دارند شهود هم یک نوعی از ادراکه و دست کم برای خود شخص شاهد(!) معتبره. در کل فلسفه با سیستم تز آنتی تز سنتز جلو میره همون که خودتون فرمودید یه نظریه ارائه میشه(تز) فیلسوف دیگری میاد ضد اون نظریه رو ارائه میده(آنتی تز) و بعدی ترکیبی از این دو رو خلق! میکنه(سنتز) بعد خود این سنتز میشه یک تز برای آنتی تز بعدی و...
هرچند این روند در فلسفه غرب صادق تره و در فلسفه اسلامی تنها نمونه کاملش مشاء(تز) و اشراق(آنتی تز) و متعالیه(سنتز) داریم. بعد ملاصدرا حکیمان دیگر زحمت کشیدند و بیشتر حاشیه نویسی کردند:|
بگذریم اومدم بگم این پویایی فلسفه و حکمت که به تبعش علون انسانی و حتی غیرانسانی! متاثر میشند و تمدنها رو تغییر تحول میدن برام جالب و درگیر کننده ست. همه چیز هم میتونه درست باشه هم غلط. همه چیز تا حدی ناقصه و در سیر تکامل بشری تکمیل میشه. هر نقص با تکمیل شدن نقص دیگری رو متولد میکنه و پروسه میره الی ماشاءالله:)

اون n بعد و جهان موازی هم که گفتین، اگه به جاش ASDGHDFGDSFGDSFG رو هم میگفتین، من همون قدر میفهمیدم :)
راستش اونچیزی که بصورت ثابت شده و مستند خودم اطلاع دارم 11 بعد هست که درنظری فیزیک Mدانشمندا ثابت کردند. و خودشون اذعان کردند که این ته ماجرا نیست و ابعاد دیگری برای کشف همیشه هست. درست مثل ذرات بنیادی. که مرتب کشف و شهود و اثبات میشن و حتی تئوری بینهایت بودن ذرات توسط پروفسور حسابی خودمون مطرح شده بود. جهان های موازی هم قضیه رو شاید نه پیچیده تر ولی مرکب تر میکنه. اینکه هر کدوم از ما یا اشیاء نسخه های بیشمار دیگری داریم که موازی با ما واقعیت دارند و خیلی مسائل مترتب به این قضیه که با پیشرفت فناوری و علم دیجیتال و رایانه چندان صعب و بعید بنظر نمیرسند هیچ صحه های موکدی هم پیدا میکنند.
مجالش این مقال نیست و در حد وسع سواد بنده هم نیست این شما و این برادر گولگل گوگولی:)یعنی میشه یه روز "فلسفه علم" بخونم تو دانشگاه؟! آه....

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 26/5/1392 - 0:31 - 0 تشکر 633910


[/quote]
سلام
صحیح است... صحیح است...
اگه این فیزیک نیوتونی و هندسه اقلیدسی صحیح نبود که الآن ما مکانیکا میبایست بریم غاز بچرونیم :)
(اون هندسه های بعدی دیگه چی ان؟!! مگه بازم داریم؟!)

-شما باید بفرمایید!نداریم عایا؟ پس این ریاضیدانا چه میکنن این همه وقت؟!...قطع به یقین پیشرفت کرده یا درحال پیشرفته اگه هنوز هندسه نو ظهور نکرده...منتظر میمونیم:))

ولی من فقط خواستم یکی دو مورد بیارم که بگم علوم غیر انسانی! هم او ن قدرا که میگن پاستوریزه نیست!

ولی به نظر من فرق علوم انسانی و غیر انسانی! اینه که مثلا وقتی من میرم یه معادله ریاضی حل کنم، اگه به صورت تحلیلی حل شد، که شد. اگه نشد بعضی مواقع میتونم برم سراغ حل عددی که نوعی تقریبه. ولی تقریبش خیلی دقیقه :)
اما تو فلسفه! باید بری تحلیلی مسئله هاش رو حل کنی! لحظه به لحظه در موقع حل مسئله باید حواست باشه داری چه کار میکنی و با گوشت و پوستت درکش کنی :) . حل عددی هم نداریم!
مگر این که شهود و این جور چیزا بیاد وسط کار... که دیگه اسمش فلسفه نیست!

-درسته. بعضی باور دارند شهود هم یک نوعی از ادراکه و دست کم برای خود شخص شاهد(!) معتبره. در کل فلسفه با سیستم تز آنتی تز سنتز جلو میره همون که خودتون فرمودید یه نظریه ارائه میشه(تز) فیلسوف دیگری میاد ضد اون نظریه رو ارائه میده(آنتی تز) و بعدی ترکیبی از این دو رو خلق! میکنه(سنتز) بعد خود این سنتز میشه یک تز برای آنتی تز بعدی و...
هرچند این روند در فلسفه غرب صادق تره و در فلسفه اسلامی تنها نمونه کاملش مشاء(تز) و اشراق(آنتی تز) و متعالیه(سنتز) داریم. بعد ملاصدرا حکیمان دیگر زحمت کشیدند و بیشتر حاشیه نویسی کردند:|
بگذریم اومدم بگم این پویایی فلسفه و حکمت که به تبعش علون انسانی و حتی غیرانسانی! متاثر میشند و تمدنها رو تغییر تحول میدن برام جالب و درگیر کننده ست. همه چیز هم میتونه درست باشه هم غلط. همه چیز تا حدی ناقصه و در سیر تکامل بشری تکمیل میشه. هر نقص با تکمیل شدن نقص دیگری رو متولد میکنه و پروسه میره الی ماشاءالله:)

اون n بعد و جهان موازی هم که گفتین، اگه به جاش ASDGHDFGDSFGDSFG رو هم میگفتین، من همون قدر میفهمیدم :)
راستش اونچیزی که بصورت ثابت شده و مستند خودم اطلاع دارم 11 بعد هست که درنظری فیزیک Mدانشمندا ثابت کردند. و خودشون اذعان کردند که این ته ماجرا نیست و ابعاد دیگری برای کشف همیشه هست. درست مثل ذرات بنیادی. که مرتب کشف و شهود و اثبات میشن و حتی تئوری بینهایت بودن ذرات توسط پروفسور حسابی خودمون مطرح شده بود. جهان های موازی هم قضیه رو شاید نه پیچیده تر ولی مرکب تر میکنه. اینکه هر کدوم از ما یا اشیاء نسخه های بیشمار دیگری داریم که موازی با ما واقعیت دارند و خیلی مسائل مترتب به این قضیه که با پیشرفت فناوری و علم دیجیتال و رایانه چندان صعب و بعید بنظر نمیرسند هیچ صحه های موکدی هم پیدا میکنند.
مجالش این مقال نیست و در حد وسع سواد بنده هم نیست این شما و این برادر گولگل گوگولی:)یعنی میشه یه روز "فلسفه علم" بخونم تو دانشگاه؟! آه....
[/quote][/quote]
سلام
اینو چه کار کردین که نقل قولش واسه من شده؟ من اگه همچین چیزایی بلد بودم که الآن اینجا نبودم :)

.........
این پست ها هم یه جورایی اسپم شدن ها! از صابخونه عذرخواهی میکنم.
.......................
گوگل رو راست میگید ولی تا وقتی شما اینجایید دیگه گوگل کیلویی چند؟!
چیزای خوبی دارم از شما یاد میگیرم. اینجا یا یه مبحث دیگه باید اساسی سوال پیچتون کنم.
......................
فقط دو تا سوال:
مثلا این بعد چهارم چیه؟! زمانه؟
و احیانا اون جهان موازی یه چی تو مایه های نظریه مُثُل افلاطونه؟
...........................
و در مورد فلسفه اسلامی:
من اطلاعاتم خیلی محدوده ولی میدونم که علاوه بر دو روش فلسفه ای که گفتید (مشاء و اشراق) دو روش فکری دیگه هم بوده (عرفا و متکلمین) که البته فلسفه نیست ولی حکمت متعالیه یه جورایی سنتز هر چهار تاست.
این تز و آنتی تز و سنتز رو الآن از خودتون یاد گرفتم :)

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

شنبه 26/5/1392 - 16:10 - 0 تشکر 634089

""قـــاف"" گفته است :

سلام
صحیح است... صحیح است...
اگه این فیزیک نیوتونی و هندسه اقلیدسی صحیح نبود که الآن ما مکانیکا میبایست بریم غاز بچرونیم :)
(اون هندسه های بعدی دیگه چی ان؟!! مگه بازم داریم؟!)

-شما باید بفرمایید!نداریم عایا؟ پس این ریاضیدانا چه میکنن این همه وقت؟!...قطع به یقین پیشرفت کرده یا درحال پیشرفته اگه هنوز هندسه نو ظهور نکرده...منتظر میمونیم:))

ولی من فقط خواستم یکی دو مورد بیارم که بگم علوم غیر انسانی! هم او ن قدرا که میگن پاستوریزه نیست!

ولی به نظر من فرق علوم انسانی و غیر انسانی! اینه که مثلا وقتی من میرم یه معادله ریاضی حل کنم، اگه به صورت تحلیلی حل شد، که شد. اگه نشد بعضی مواقع میتونم برم سراغ حل عددی که نوعی تقریبه. ولی تقریبش خیلی دقیقه :)
اما تو فلسفه! باید بری تحلیلی مسئله هاش رو حل کنی! لحظه به لحظه در موقع حل مسئله باید حواست باشه داری چه کار میکنی و با گوشت و پوستت درکش کنی :) . حل عددی هم نداریم!
مگر این که شهود و این جور چیزا بیاد وسط کار... که دیگه اسمش فلسفه نیست!

-درسته. بعضی باور دارند شهود هم یک نوعی از ادراکه و دست کم برای خود شخص شاهد(!) معتبره. در کل فلسفه با سیستم تز آنتی تز سنتز جلو میره همون که خودتون فرمودید یه نظریه ارائه میشه(تز) فیلسوف دیگری میاد ضد اون نظریه رو ارائه میده(آنتی تز) و بعدی ترکیبی از این دو رو خلق! میکنه(سنتز) بعد خود این سنتز میشه یک تز برای آنتی تز بعدی و...
هرچند این روند در فلسفه غرب صادق تره و در فلسفه اسلامی تنها نمونه کاملش مشاء(تز) و اشراق(آنتی تز) و متعالیه(سنتز) داریم. بعد ملاصدرا حکیمان دیگر زحمت کشیدند و بیشتر حاشیه نویسی کردند:|
بگذریم اومدم بگم این پویایی فلسفه و حکمت که به تبعش علون انسانی و حتی غیرانسانی! متاثر میشند و تمدنها رو تغییر تحول میدن برام جالب و درگیر کننده ست. همه چیز هم میتونه درست باشه هم غلط. همه چیز تا حدی ناقصه و در سیر تکامل بشری تکمیل میشه. هر نقص با تکمیل شدن نقص دیگری رو متولد میکنه و پروسه میره الی ماشاءالله:)

اون n بعد و جهان موازی هم که گفتین، اگه به جاش ASDGHDFGDSFGDSFG رو هم میگفتین، من همون قدر میفهمیدم :)
راستش اونچیزی که بصورت ثابت شده و مستند خودم اطلاع دارم 11 بعد هست که درنظری فیزیک Mدانشمندا ثابت کردند. و خودشون اذعان کردند که این ته ماجرا نیست و ابعاد دیگری برای کشف همیشه هست. درست مثل ذرات بنیادی. که مرتب کشف و شهود و اثبات میشن و حتی تئوری بینهایت بودن ذرات توسط پروفسور حسابی خودمون مطرح شده بود. جهان های موازی هم قضیه رو شاید نه پیچیده تر ولی مرکب تر میکنه. اینکه هر کدوم از ما یا اشیاء نسخه های بیشمار دیگری داریم که موازی با ما واقعیت دارند و خیلی مسائل مترتب به این قضیه که با پیشرفت فناوری و علم دیجیتال و رایانه چندان صعب و بعید بنظر نمیرسند هیچ صحه های موکدی هم پیدا میکنند.
مجالش این مقال نیست و در حد وسع سواد بنده هم نیست این شما و این برادر گولگل گوگولی:)یعنی میشه یه روز "فلسفه علم" بخونم تو دانشگاه؟! آه....

سلام
اینو چه کار کردین که نقل قولش واسه من شده؟ من اگه همچین چیزایی بلد بودم که الآن اینجا نبودم :)
-سلام. من بیگناهم:)

.........
این پست ها هم یه جورایی اسپم شدن ها! از صابخونه عذرخواهی میکنم.
-اسپم چرا؟ در مورد دلایل علاقمندیمون به ریاضیات داریم مباحثه میکنیم:) بحث یکم جزئی شده که از این بابت امیدوارم گله ای نباشه. فکر نمیکنم خیلی از بحث دور باشیم به زعم خودم تا الان نتیجه حرفا این شد که هم ریاضیات و هم انسانیات! جالب و چالش انگیزند و قابلیتها و امتیازات خودشون رو دارند و فقط انسانیات با روحیه بنده سازگارتره.
عموی ما که فیزیک رو چسبید رفت تا آخر...میگفت: در هنر و علوم انسانی هزاران مولفه باید همراه شن که طرف به جایی که میخواد برسه(بیشتر منظورش موفقیت شغلی بود). از شانس گرفته تا اقبال عمومی تا سلایق و فرهنگها و ظرفیت مردم. کافیه که فرد از نگاه منتقدین و کارشناس ها مورد توجه قرار نگیره یا آثارش درک نشه...اما میگفت الان من به عنوان یه ایرانی تو آمریکا میتونم بسیاری مسائل پیچیده فیزیکی رو حل کنم و جواب رو بذارم جلوشون، چه حرفی دارن بزنن؟راحت خودمو تحمیل میکنم چون منطق ریاضی چون و چرا نداره. وقتی مسئله رو درست حل میکنی و وقتی پروژه ها رو میتونی درست به انجام برسونی دربرابرت تسلیم میشن و قبولت دارن و حاضرن پول دلخواه به پات بریزن.(این یکی از دلایلش  برای انتخاب رشته فیزیک بود)

آثار یک هنرمند یا متفکر یا نویسنده چه بسا زمان خودش درک نشه. معمولا هم همینه اگه اثر خیلی جلوتر و برتر از زمان خودش باشه مورد بیمهری و قدرنشناسی قرار میگیره. در زندگی فیلسوفا هم میبینیم که چقدر دیر فهمیده میشن. معمولا تو انزوا،سختی،تهمت،تمسخر و...
اما کدوم ریاضیدان و فیزیکدانی هست که قدرش رو به موقع ندونن؟و مظلوم واقع بشه؟
.......................
گوگل رو راست میگید ولی تا وقتی شما اینجایید دیگه گوگل کیلویی چند؟!
چیزای خوبی دارم از شما یاد میگیرم. اینجا یا یه مبحث دیگه باید اساسی سوال پیچتون کنم.
!!!ما رو هر چقدر تیغ علمی میخواید بزنید! ولی چندان چیزی به چنته نمیارید ها!ما کم سوادها رو بیشتر ازین خجل میکنید؟! ما اینجا علایق و نادانسته هامون رو به اشتراک میذاریم:) غرض بیان اطلاعات نیست. برعکس بیان اطلاعاتی ست که آرزوی داشتنش رو داریم:)
......................
فقط دو تا سوال:
مثلا این بعد چهارم چیه؟! زمانه؟
در کیهان شناسی اینیشتینی بله. ولی در تئوریهای پسا اینیشتینی! مثل تئوری ریسمانها(یا تئوریهای ریسمان!) و تئوری M ، بر ابعاد 10گانه/11گانه/20 و حتی 26 گانه بحث میشه. که یکی از این ابعاد مربوط به زمان هست.
لینک مرتبط:
http://www.rphysic.blogfa.com/post-38.aspx
و احیانا اون جهان موازی یه چی تو مایه های نظریه مُثُل افلاطونه؟
تا حالا بهش از این زاویه فکر نکردم. جواب فعلی و اجمالی ام "خیر" هست. ربطی درظاهر نمیبینم. ولی جای تعمق و تامل داره.
...........................
و در مورد فلسفه اسلامی:
من اطلاعاتم خیلی محدوده ولی میدونم که علاوه بر دو روش فلسفه ای که گفتید (مشاء و اشراق) دو روش فکری دیگه هم بوده (عرفا و متکلمین) که البته فلسفه نیست ولی حکمت متعالیه یه جورایی سنتز هر چهار تاست.
این تز و آنتی تز و سنتز رو الآن از خودتون یاد گرفتم :)
درست میفرمایید. احسنت. تا حدی سنتز 4 تاست اما از علم کلام نه اینکه در خود حکمت بهره گرفته باشه بلکه حکمت متعالیه اش با نقد و پاسخ به شبهات متکلمین قوام یافته. و عرفان هم خود مکتب اشراق به نوعی مکتب فلسفی-عرفانی هست. شهود رل مهمی رو دراون بازی میکنه! ولی حقیقتا ملاصدرا بود که موفق شد دست عرفان رو تو دست فلسفه بگذاره و فرزند برومند و بلندبالایی از ایشان به تاریخ اهدا کند:)

راستی: این تز آنتی تز سنتز،خودش تنها یکی از نظریات مطرح در فلسفه(هِگِل آلمانی) هست. خیلی حکما بعدی مخالف و منتقد و حتی تمسخر کننده این ایده و ایده های دیگر هگل وجود دارند. از شوپنهاور و نیچه تا امروزیها. من اما مطالب این فیلسوف رو خیلی باب طبع خودم یافتم و جوهره اش رو خیلی جاها بکار میگیرم.

کنجکاوی شما ستودنیه.

دوست دارم چندتا نمونه از مهمترین سوالات فکری شما رو بدونم اگه اشکالی نیست.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 26/5/1392 - 17:34 - 0 تشکر 634170

لیلای او گفته است :
[quote=لیلای او;399461;634089][quote=""قـــاف"";389402;633910]

سلام
اینو چه کار کردین که نقل قولش واسه من شده؟ من اگه همچین چیزایی بلد بودم که الآن اینجا نبودم :)
-سلام. من بیگناهم:)

.........
این پست ها هم یه جورایی اسپم شدن ها! از صابخونه عذرخواهی میکنم.
-اسپم چرا؟ در مورد دلایل علاقمندیمون به ریاضیات داریم مباحثه میکنیم:) بحث یکم جزئی شده که از این بابت امیدوارم گله ای نباشه. فکر نمیکنم خیلی از بحث دور باشیم به زعم خودم تا الان نتیجه حرفا این شد که هم ریاضیات و هم انسانیات! جالب و چالش انگیزند و قابلیتها و امتیازات خودشون رو دارند و فقط انسانیات با روحیه بنده سازگارتره.
عموی ما که فیزیک رو چسبید رفت تا آخر...میگفت: در هنر و علوم انسانی هزاران مولفه باید همراه شن که طرف به جایی که میخواد برسه(بیشتر منظورش موفقیت شغلی بود). از شانس گرفته تا اقبال عمومی تا سلایق و فرهنگها و ظرفیت مردم. کافیه که فرد از نگاه منتقدین و کارشناس ها مورد توجه قرار نگیره یا آثارش درک نشه...اما میگفت الان من به عنوان یه ایرانی تو آمریکا میتونم بسیاری مسائل پیچیده فیزیکی رو حل کنم و جواب رو بذارم جلوشون، چه حرفی دارن بزنن؟راحت خودمو تحمیل میکنم چون منطق ریاضی چون و چرا نداره. وقتی مسئله رو درست حل میکنی و وقتی پروژه ها رو میتونی درست به انجام برسونی دربرابرت تسلیم میشن و قبولت دارن و حاضرن پول دلخواه به پات بریزن.(این یکی از دلایلش  برای انتخاب رشته فیزیک بود)

آثار یک هنرمند یا متفکر یا نویسنده چه بسا زمان خودش درک نشه. معمولا هم همینه اگه اثر خیلی جلوتر و برتر از زمان خودش باشه مورد بیمهری و قدرنشناسی قرار میگیره. در زندگی فیلسوفا هم میبینیم که چقدر دیر فهمیده میشن. معمولا تو انزوا،سختی،تهمت،تمسخر و...
اما کدوم ریاضیدان و فیزیکدانی هست که قدرش رو به موقع ندونن؟و مظلوم واقع بشه؟
.......................
گوگل رو راست میگید ولی تا وقتی شما اینجایید دیگه گوگل کیلویی چند؟!
چیزای خوبی دارم از شما یاد میگیرم. اینجا یا یه مبحث دیگه باید اساسی سوال پیچتون کنم.
!!!ما رو هر چقدر تیغ علمی میخواید بزنید! ولی چندان چیزی به چنته نمیارید ها!ما کم سوادها رو بیشتر ازین خجل میکنید؟! ما اینجا علایق و نادانسته هامون رو به اشتراک میذاریم:) غرض بیان اطلاعات نیست. برعکس بیان اطلاعاتی ست که آرزوی داشتنش رو داریم:)
......................
فقط دو تا سوال:
مثلا این بعد چهارم چیه؟! زمانه؟
در کیهان شناسی اینیشتینی بله. ولی در تئوریهای پسا اینیشتینی! مثل تئوری ریسمانها(یا تئوریهای ریسمان!) و تئوری M ، بر ابعاد 10گانه/11گانه/20 و حتی 26 گانه بحث میشه. که یکی از این ابعاد مربوط به زمان هست.
لینک مرتبط:
http://www.rphysic.blogfa.com/post-38.aspx
و احیانا اون جهان موازی یه چی تو مایه های نظریه مُثُل افلاطونه؟
تا حالا بهش از این زاویه فکر نکردم. جواب فعلی و اجمالی ام "خیر" هست. ربطی درظاهر نمیبینم. ولی جای تعمق و تامل داره.
...........................
و در مورد فلسفه اسلامی:
من اطلاعاتم خیلی محدوده ولی میدونم که علاوه بر دو روش فلسفه ای که گفتید (مشاء و اشراق) دو روش فکری دیگه هم بوده (عرفا و متکلمین) که البته فلسفه نیست ولی حکمت متعالیه یه جورایی سنتز هر چهار تاست.
این تز و آنتی تز و سنتز رو الآن از خودتون یاد گرفتم :)
درست میفرمایید. احسنت. تا حدی سنتز 4 تاست اما از علم کلام نه اینکه در خود حکمت بهره گرفته باشه بلکه حکمت متعالیه اش با نقد و پاسخ به شبهات متکلمین قوام یافته. و عرفان هم خود مکتب اشراق به نوعی مکتب فلسفی-عرفانی هست. شهود رل مهمی رو دراون بازی میکنه! ولی حقیقتا ملاصدرا بود که موفق شد دست عرفان رو تو دست فلسفه بگذاره و فرزند برومند و بلندبالایی از ایشان به تاریخ اهدا کند:)

راستی: این تز آنتی تز سنتز،خودش تنها یکی از نظریات مطرح در فلسفه(هِگِل آلمانی) هست. خیلی حکما بعدی مخالف و منتقد و حتی تمسخر کننده این ایده و ایده های دیگر هگل وجود دارند. از شوپنهاور و نیچه تا امروزیها. من اما مطالب این فیلسوف رو خیلی باب طبع خودم یافتم و جوهره اش رو خیلی جاها بکار میگیرم.

کنجکاوی شما ستودنیه.

دوست دارم چندتا نمونه از مهمترین سوالات فکری شما رو بدونم اگه اشکالی نیست.

سلام
ممنون از شما
اون لینک رو زدم تو favorite تا سر فرصت مطالعه ش کنم.
...................
سوالات من؟!
بیخیال!
مثل این میمونه شما از من بپرسی دو دو تا چند تا؟! :)
الآن مهم ترین سوالم اینه که تاسیسات بیمارستان رو چه کار کنم زودتر تموم شه :) (پروژه کارشناسیم)

من یه اخلاق بد دارم که اگه برم سمت یه کار باید تا تهش برم. گذشته اون زمانی که من درگیر فلسفه بودم. مقداری تاریخ فلسفه (غربی و اسلامی) خوندم بعد به این نتیجه رسیدم که فلسفه اگه میخواد من رو برسونه به جایی که باید، باید حسابی براش وقت و حوصله بذارم. حسابی نه ها! حسااااااااااااااااااااابی! از یه طرف بسیاری از فیلسوفان رو دیدم که هی دارن حرف های همدیگه رو رد میکنن. گفتم علی! اگه بری تو این وادی، آخرش میشی مثل یکی از همینا دیگه! یه چی رو با قاطعیت میگی ولی از دید یکی دیگه معلوم نیست درست باشه. و من به دنبال حقیقت مطلق هستم. نه نسبی. الآن بعضی یادداشت هام رو دارم. مثلا توش نوشتم این دکارت رو چه حساب این حرف رو زده؟ یا گفتم هیوم حرفا منطقی تر از دکارت میزنه ولی نفهمیدم واسه چی به جبر رسید؟! ربطش رو نفهمیدم!
این اولا.
دوما اینکه تو اوج آمپاس فکری، یه سفر مکه برنده شدم! بسیار کمکم کرد که آرامش فکری داشته باشم و نه تنها اون آرامش بعد از دو سال برام باقی مونده بلکه به روز هم شده :)
الآن مدل سوالام عوض شده.
چون دغدغه ام عوض شده. یا بهتر بگم کامل تر و پخته تر و واضح تر شده.
سوالام اجتماعی شده! به زندگی روزمره ام نزدیک تره. مطمئنم تهش به جای خوبی میرسه. مثل هیوم به جبر نمیرسه :) خلاصه اتلاف اکسرژیش خیلی کمتره.
مثلا یه سوال که این روزا درگیرشم اینه:
میشه آدم کاری کنه که برای خودش نباشه؟! چه جوری؟ اصلا درک نمیکنم مثلا شهید چمران میگه:
چه زیباست توکل به خدا کردن و در میان ظوفان ها با اطمینان قلب پرواز نمودن و در معرکه حیات و ممات بی پروا به آغوش شهادت رفتن و از همه چیز خود گذشتن و به آزادی مطلق رسیدن

خلاصه سولام منو به حرکت وامیداره.
نه خمودی.
شاید برعکس سابق.
شایدم به خاطر ترس از فلسفه باشه (که به نظرم نیست) ولی هر چی هست راضی ام. داره جواب میده.
فلسفه رو هم گذاشتم تفریحی بهش بپردازم :) بیشتر با مسائل اجتماعی حال میکنم الآن.


شما هم دعام کنید به آرزوم برسم. آرزوم اینقدر برام مهمه که واسه خاطر اون میخوام ادامه تحصیل بدم (ان شاءالله)


انصافا این دیگه اسپم بود. باز هم معذرت.

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

شنبه 26/5/1392 - 19:45 - 0 تشکر 634261

Histogram گفته است :
[quote=Histogram;829323;633208]سلام
با اینکه دوران مدرسه اکثرا نمره ریاضیم خوب بود و جز بهترینای کلاسمون بودم، هیچ وقت ازش خوشم نیومد. دلیل اصلیشم فکر میکنم این بود که کاربرد خیلی از مسائل و مباحث پیچیدش رو که کلی انرژی میگرفت یاد بگیرم توی واقعیت  درک نمیکردم. یعنی بعضی درسا مثل فیزیک و زیست رو موقعی که معلم سر کلاس درس میداد خود به خود ذهنم درگیر تجربه های مرتبط خودم در واقعیت میشد و باهاش ارتباط برقرار میکردم. حتی خارج از کلاس هم با نگاه به اطراف خیلی موقع ها خود به خود مباحث اون طور درسا میومد تو ذهنم و تحلیل میکردم. ولی در مورد ریاضی اینجوری نبود و فقط تخته و معلم و جزوه رو که میدیم یادش میفتادم!
امادوران دانشگاه که درگیر درس پژوهش عملیاتی شدیم خیلی برام شیرین تر بود. چون به صورت عینی و مستقیم کاربرد روشهای ریاضی رو در حل مسائل روزمره میدیدم.
به نظرم معلم اگه بتونه به صورت خلاقانه پیوندی بین مسائل واقعی و مباحث ریاضی برقرار کنه (حتی در حد یک مقدمه ابتدای شروع درس دادن) میتونه خیلی اثر بخش باشه.

با سلام ، کاملا حق با شماست . در جامعه ما بیشتر علاقمندان به ریاضیات به ریاضیات محض علاقه دارند تا ریاضیات کاربردی از این رو تسلط دبیران بر مسائل محض ریاضی بیش از مسائل کاربردی است. من هم با نظر شما موافقم ، آنچه ریاضیات را جذابتر می کند این است که بدانیم در کجا کاربرد دارد.

يکشنبه 27/5/1392 - 13:53 - 0 تشکر 634468

sabaandraha92 گفته است :
[quote=sabaandraha92;897590;634261]

[quote=Histogram;829323;633208]سلام
با اینکه دوران مدرسه اکثرا نمره ریاضیم خوب بود و جز بهترینای کلاسمون بودم، هیچ وقت ازش خوشم نیومد. دلیل اصلیشم فکر میکنم این بود که کاربرد خیلی از مسائل و مباحث پیچیدش رو که کلی انرژی میگرفت یاد بگیرم توی واقعیت  درک نمیکردم. یعنی بعضی درسا مثل فیزیک و زیست رو موقعی که معلم سر کلاس درس میداد خود به خود ذهنم درگیر تجربه های مرتبط خودم در واقعیت میشد و باهاش ارتباط برقرار میکردم. حتی خارج از کلاس هم با نگاه به اطراف خیلی موقع ها خود به خود مباحث اون طور درسا میومد تو ذهنم و تحلیل میکردم. ولی در مورد ریاضی اینجوری نبود و فقط تخته و معلم و جزوه رو که میدیم یادش میفتادم!
امادوران دانشگاه که درگیر درس پژوهش عملیاتی شدیم خیلی برام شیرین تر بود. چون به صورت عینی و مستقیم کاربرد روشهای ریاضی رو در حل مسائل روزمره میدیدم.
به نظرم معلم اگه بتونه به صورت خلاقانه پیوندی بین مسائل واقعی و مباحث ریاضی برقرار کنه (حتی در حد یک مقدمه ابتدای شروع درس دادن) میتونه خیلی اثر بخش باشه.[/quo

با سلام ، کاملا حق با شماست . در جامعه ما بیشتر علاقمندان به ریاضیات به ریاضیات محض علاقه دارند تا ریاضیات کاربردی از این رو تسلط دبیران بر مسائل محض ریاضی بیش از مسائل کاربردی است. من هم با نظر شما موافقم ، آنچه ریاضیات را جذابتر می کند این است که بدانیم در کجا کاربرد دارد.


یکی از خوبی های خانه ریاضیات همینه دیگه!
سلام!
:)

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.