• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 8461)
يکشنبه 13/5/1392 - 17:0 -0 تشکر 628652
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف ر)

 http://tabarestan.ir/

زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است.

در این مبحث حرف ر

سه شنبه 15/5/1392 - 16:0 - 0 تشکر 629324

رغان reghaan ۱روغن ۲کره
رغان داغ raghaan daagh ۱روغن داغ ۲کره ی داغ شده
رغان مندو raghaan mandoo روغنی که در درودگری به کار رود
رغان نون reghaan noon نان روغنی
رغ بزوئن regh bazooan رغن بزوئن
رغ رغی regh reghi خاک توأم با ریگ که دانه دانه باشد
رغن reghen اسهالی
رغن کلا reghon kelaa ظرفی است سفالی و با حجم زیاد که تا لبه آن را در زمین فرو برند ...
رغوک reghook آدم اسهالی – ریغو
رف raf ۱تاقچه ای که در بلندی باشد ۲برطرف شدن
رف raf ریزش یک پارچه ی کوه یا زمین – سنگ های بزرگ و یکپارچه و تخت ...
رفا rafaa انتظار
رفاق refaagh ایوان – سکو
رفاق سر refaagh sar سر سکو – روی ایوان
رفت reft ۱جای پا در زمین – رج و نشان پا در جنگل یا صحرا ۲رد به جا مانده ...
رفتگار rafte gaar ۱روانه – عازم – رونده
رفتگار بویین raftegaar baviyen ۱روانه شدن – عازم گشتن ۲آماده ی مرگ شدن
رفت و رش raft o rosh رفت و آمد
رفت و رش کاردن raft o raosh kaarden رفت و آمد کردن
رفچه rafche تاقچه
رف رفه raf rafe تخته سنگ لایه به لایه – تخته سنگ دامنه ی کوه
رف رفی سنگ raf rafi sang تخته سنگ های لایه به لایه
رف سر raf sar نام مرتعی درحومه ی منطقه ی شیرگاه
رف سر rafe sar ۱روی تاق چوبی ۲لب پرتگاه
رفق rafegh دوست
رفق باز rafegh baaz رفیق باز
رفق بیین rafegh bayitan یارگیری در بازی
رفقون rafeghoon رفقا دوستان
رفک refek سکو
رفن rafen نام مرتعی در لفور سوادکوه
رفو refoo رفو
رفو گر refoo gar رفوکننده
رفی بنه rafi bene زمین سنگی
رق ragh رگ
رق regh ۱مدفوع رقیق – اسهال ۲ریگ
رق regh شن ماسه ریگ
رق چشمه ragh cheshme روستایی در بیست و سه کیلومتری جنوب باختری کتول
رقینه reghine ۱آدم کم زور و کم جثه ۲در مقام توهین و تحقیر به کار رود
رک rek ۱کاردکی که به وسیله ی آن تخم کدو را از داخل کدو خارج کنند ...
رک rek ۱خمیده – هر چیزی که شیب ملایمی داشته باشد ۲از ادوات تله
رک rek شن و ماسه
رکا rokaa بلند و بالا و باریک
رکاب rekaab ۱جای پا،در دو طرف بدن اسب ۲شال کشتی گیری سنتی
رکا rokaa نوعی بازی
رکاب rekaab ۱جای پا،در دو طرف بدن اسب ۲شال کشتی گیری سنتی
رکاب به رکاب rekaab be rekaab صفوف فشرده سوارکاران به قسمی که رکاب هر اسبی به رکاب اسب ...
رکاب بیتن rekaab baytan اظهار عجز و التماس کردن با گرفتن رکاب اسب سوار
رکاب دار rekaab daar ظرف فلزی پایه دار
رکاب دار کلا rekaab daar kelaa از توابع دهستان نوکنده کای قائم شهر

سه شنبه 15/5/1392 - 16:2 - 0 تشکر 629326

رکاپشته rekaa peshte از مراتع نشتای شهر عباس آباد
رکاج rekaaj نام قسمتی از زمین های کشاورزی دهستان دشت سر آمل
رکاوند rekaavand از توابع دهستان پنج هزار بهشهر
رک بردن rek borden ۱رها شدن ۲آزاد شدن تله
رک رز reko rez ۱وسایل خرد و ریز ۲خرت و پر
رک رش reke rosh به تکاپو و حرکت در آمدن – جنبش – جریان
رک رک rek rek ۱صدای کشیدن پا به زمین در هنگام راه رفتن ۲صدای جویدن چیزی ...
رک رک بیاردن rek rek biyaarden رنده کردن
رکسن rekessen خاراندن
رکم rekem زمین زراعتی که سخت و سفت است زمین خشک
رکم rekem بیشه ای که راه عبورش مشکل است و بوته های جنگلی و درخت انبوه ...
رکم rekem نهالی که در مرز بین دو زمین روید و با برش دادن از یک طرف خمش ...
رکم rekem ۱جوراب پشمی نقش دار ۲نوعی طرح و بافت ویژه در بلوزهای دست ...
رکنا rakenaa پشه هایی که به صورت دسته جمعی پرواز کرده و گزدیدن آنها موجب ...
رکنده rekende رنده کننده
رکو بکشیین rekoo bakeshiyen غذا خوردن با عجله و ولع
رک و پک rek o pek ۱کاری را به اندازه ی کفایت به انجام رساندن ۲آت و آشغال
رک و رش دکتن rek o resh daketen ۱به راه افتادن ۲به جنبش افتادن
رک و رش گر بین rek o rosh gar bayyen ۱بچه ای که تازه به راه افتاده باشد ۲آن که پس از بیماری به ...
رک و رو rek o ro رفت و آمد – آمد و شد
رک و رو دکتن rek o ro daketen به راه افتادن کودک
رک و ریشه rok o rishe رگ و ریشه – ته و توی قضیه
رک و ریه rak o reye رک و ریه
رکون rakoon از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
رک هدائن rek hedaaen ۱راست و ریست کردن – رو به راه کردن ۲قوز کردن
رک هدائن rek hedaaen ۱راست و ریست کردن – رو به راه کردن ۲قوز کردن
رکه رز reke rez اثاثیه – خرده ریز
رکه رش reke rosh رفت و آمد
رکه رو reke roo آمد و رفت
رکی reki ۱نیم روی هم زده ۲وسیله ای برای تمیز کردن ته دیگ
رکی بکی reki baki تتمه و باقی مانده ی هر چیز
رگ reg ۱تکیه دادن موقتی و عاریه ای اشیا به یکدیگر ۲قیم موقت و نامطمئن ...
رگ rag عروق بدن
رگ reg دام گذاری
رگا rogaa ۱راه – محل عبور ۲آشنا و دم خور شدن با کسی
رگال rogaal ۱باز ۲راه عمومی
رگ بزوئن rag bazoen ۱شیر آمدن از پستان به طور ناگهانی – جهیدن رگ پستان در اثر ...
رگ به رگ rag be rag پیچیدن مفاصل و ضرب خوردگی آن
رگ به رگ ببین rag be rag babeyan ۱رگ به رگ شدن ۲ضرب خوردگی ۳گرفتگی عضله
رگ رگ reg reg ۱مشغول کاری بودن ۲آهسته کاری و مسامحه از روی عمد
رگل rogal گذر محل عبور
رگلند rogalend جایی که درختان بلند قامت روییده باشد و تنومندی درختان مانع ...
رگ و پبند rag o peband رگ و پیوند
رگه rage خط ممتد رگه مانند در سنگ و یا کوه و نظایر آن
رگ هدائن reg hedaaen دام را برای شکار آماده کردن
رم rom ۱شاخه ی نازک درخت ۲چوبی بلند که با آن گردو را پایین ریزند ...
رم ram فرار ناگهانی – رم کردن
رم rem جنگل انبوه
رم بردن ram borden رم کردنفرار ناگهانی حیوانات اهلی و وحشی
رمبش rembesh ۱هرگونه آوای راز گونه و توهم انگیز در شب ۲حرکت و جنبش راز ...

سه شنبه 15/5/1392 - 16:3 - 0 تشکر 629327

رمبش rembesh چرخاندن چوب کره گیری در کندوی چوبی گالشان که دار تلم نام ...
رمبش دکتن rembesh daketen صدای حرکت یا آوای توهم انگیز و رازگونه
رم بکشیین rem bakeshiyen ۱به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل – کار کشیدن بیش از ...
رم بنسن rem banessan به جنگل انبوه زدن – در پناه جنگل قرار گرفتن
رم بییتن ram bayiten ترسیدن – به واسطه ی ترس از جایی جستن
رم توپ هاکردن rem toop haakerdan ۱تشر زدن ۲مرعوب کردن
رمج محله ramej mahalle روستایی در تنکابن
رمدان ramdaan از توابع دهستان یخ کش بهشهر
رمدان خل ramdaan Khel از توابع دهستان چهاردانگه ی هزار جریبی ساری
رم دئن ram daen ۱پناه گرفتن ۲رم دادن حیوان برای شکار کردن
رم زئن rom zean با چوبی نرم و نازک تنبیه کردن
رمش ramesh رمیدن
رمش سارو remesh saaroo گاو سیاه رنگ با پیشانی سفید
رمش سل ramesh sel گاو ابلق – سفید و سیاه
رمشه rameshe گوساله ای که بیش از دو سال داشته باشد
رمشی rameshi از توابع دهستان میان رود پایین نور
رمک ramak از توابع شهرستان رامسر
رمکی rameki گله وار به صورت دسته جمعی
رمنت ramenet از توابع دهستان بیشه بابل
رمندوک ramendook فراری – گریزان
رمنده ramende رم کننده
رمندیک ramendik رم کننده
رموک ramook اسب چموش و رم کننده – رم کننده
رموک ramook گاو سبک پا
رمه rame گله ی گوسفند و گاو
رم هاده ram haade دور کن
رم هایتن ram haayten ۱ترسیدن ۲به علت ترس از جای بستن
رمه خاسه rame Khaase از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
رم هدائن ram hedaaen ترساندن ناگهانی
رم هکردن ram hakerden رمیدن
رندش randesh خراشیدگی
رندو randoo ته دیگ
رنده rande رنده
رنده کاردن rande kaarden رنده کردن
رندی randi ته دیگ
رنکی roneki ۱رانکی ۲پاردم
رنگ rang شکل و قیافه – ریخت – سیما
رنگ باردنیین rang baardeniyan رنگ عوض کردن
رنگ برسیین rang baresiyan عمل،آماده سازی پشم های رنگی
رنگ به رنگ بوین rang be rang baveyan ترسیدن – یکه خوردن
رنگ دکتن rang daketan باز آمدن دوباره رنگ به چهره پس از بیماری یا وحشت و ترس
رنگ رج rang e rej تاووسک – سبزقبا – نام پرنده ایست
رنگ رج خوم range reje Khoom خم رنگرزی
رنگ رجی rang raji رنگ رزی
رنگرجی rangerejey سبز قبا
رنگ رز کلا rang rez kelaa از توابع دهستان لاله آباد بابل
رنگ رسی renge resi ۱انبوه بودن ۲پرمحصول – فراوانی – بسیار فراوان
رنگ رسی بیین renge resi biyen به بار نشستن میوه ی درخت و پربار بودن آن
رنگ رو range roo ۱شادابی چهره ۲خوش رنگی
رنگ زرد بویئن rang zard bavian کنایه از:ترسیدن

سه شنبه 15/5/1392 - 16:4 - 0 تشکر 629328

رنگ زردی بکشین rang zardi bakesheyan ۱سختی و بیماری کشیدن ۲شرمنده بودن
رنگ شندی rang shandi رنگ ریختن
رنگه range رنگ
رنگ هدائن rang hedaaen ۱رنگ باختن – از بین رفتن رنگ در اثر ثابت نبودن آن۲رنگ گرفتن ...
رنگه رج خانه range rej Khaane کارگاه رنگرزی
رنگه رج محله range rej mahle از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
رنگه وجن range vajen نام غاری در اراضی دهکده ی ایلکا در کوهستان نور
رنه rene ردپا
رنه rene حمله ور شدن – یورش بردن
رنه هاکردن ranne haakerden رنده کردن
رو ro روی فلز روی
رو ro روان – روح
رو roo ۱رخ – صورت ۲دشت
رو ro عسل مایع و رقیق
رو roo ۱رودخانه ۲مجازا:دریا
رو roo شرم و ملاحظه
رو ro ۱روانه کردن ۲نرم
رو آر roo aar رودخانه ی کوچکی که از اطراف ده گذردرودخانه – رودباراز دهستان ...
روآرسر rooaarsar کنار رودخانه – در کنار رود
روآر سره roo aar sere از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
روآلقی roo aaleghi روانداز نمدی اسب
روا revaa روباه
روات revaat کاروان سرا
روات revaat ۱پاره ۲سوراخ سوراخ شده
رواج revaaj رایج
رواج بیتن revaaj bayten رایج شدن
رواج بیین revaaj biyen رواج یافتن – رسم بودن
رواج دینگئن revaaj dingoen رسم کردن – معمول کردن
رواج هاکردن revaaj haakerden رایج کردن
روا شال revaa shaal روباه
رواغ –سر revaagh sar ۱ایوان – ترس ۲پله
روانگتن roo angetan خواهش کردن
روئد هکاردن rooed hekaarden روی آوردن
روئه rooe رویه – روش
روئی rooi از جنس روی – ظرف رویی
روبا roobaa روباه
روبار roobaar رود رودخانه
روبار سر roobaar sar کنار رودخانه
رو بتتن roo batetan ۱الهام شدن ۲در رویا شدن
روبرا roo beraa ۱درست ۲سرحال،رو به را
رو برو rooberoo ۱مقابل ۲در برابر – مقابله
روبری خانی rooberi Khaaney چشمه ای است معروف در کوه های تنکابن
روبری محلی roobari bahlay یکی از روستاهای تنکابن
روبزوئن roo bazooen ۱به رخ کشیدن – یادآوری عمل زشت و غیرمعمول ۲رو انداختن
روبموئن roobemooan ۱جلو آمدن – چاق شدن ۲پیشرفت کردن
روبنگتن roo bengetan رو انداختن
رو بویین roo baviyen رو شدن – برملا شدن
روبیا roobiyaa لوبیا
روبیتن roobayten چهره پوشاندن زنان – در حجاب شدن
روپچ roopech ۱از انواع بیماری دامی ۲نوعی گرفتگی عضله

سه شنبه 15/5/1392 - 16:6 - 0 تشکر 629330

روپشت roo pesht از توابع زیر آب سوادکوه
روتن rooten فروختن
روجا roojaa ستاره ی صبح گاهی که همان سیاره ی زهره،است
روجاری roojaari کمک از سر رغبت و میل و با روی گشاده
روجاشهر roojaa shahr مرتعی جنگلی در حومه ی نوشهر
روجن roojen ۱پنجره ۲روزنه
روجی رجه rooji raje ارتفاعی در شمال آلاشت سوادکوه و به معنی جایی که خورشید طلوع ...
روجی کلوم roji keloom نام ارتفاعی در سوادکوه
روجین roojin پشته و توده ی شاخ و برگ درختان
روجین roojin ۱روزنه – پنجره ی کوچک برای روشنایی اتاق ۲اشکوب
روچاک rochaak رودخانه
روچاکه په roochaakke pe کنار رودخانه
روخاد بیاردن rooKhaad beyaarden ۱اظهار کردن – بروز دادن ۲به رو آوردن
روخ بزوئن rooKh bazooen ۱جوانه زدن ۲از درخت صاف بالا رفتن
روخنه rooKhane رودخانه
روخنه – په rooKhene pe مسیر رودخانه
رود آر rood aar از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
روداب roodaab مرتعی واقع در روستای گرجی محله ی بهشهر
رودار rodaar پر رو دریده
رو داشتن roo daashten ۱رونق داشتن – گرمی بازار کار ۲وقیح بودن –رو داشتن
رودبار rood baar نام مرتعی در آمل
رودبار دشت roodbaar dasht از توابع دهستان دشت سر بخش مرکزی آمل
رودبارک rood baarek ۱از توابع دهستان پشت کوه ساری ۲از توابع دهستان کلاردشت
رودبار مله roodbaar male از توابع دهستان چهاردانگه ی هزار جریبی ساری
رودبار هج roodbaar hej دره ی چلاب که از ارتفاعات لفور شروع شده و به منگل ختم شود ...
رودبار یخکش roodbaar yaKhkash از توابع دهستان یخ کش بهشهر
رود پشت rood pesht از توابع دهستان اسفیورد شوراب ساری
رودپشت rood posht از توابع دهستان زاور تنکابن
رو در رو roo dar roo ۱مقابل ۱مقابل شدن – رو در رو قرار گرفتن
رو در مونسن roo dar monessan رو در ماندن – ملاحظه داشتن
رودر واسی roodar vaasi رودر بایستی – ملاحظه کاری
رو دز ro dez ظرفی است که از جنس روی،به شکل نیم کره و بسیار حجیم که بر روی ...
رو دکتن roo daketen پررو شدن – وقیح شدن
رود گر rood gar نام بخشی از زمین های بهشهر
رودگر مله roogar male ۱از محله های قدیمی آمل ۲از محله های قدیمی شهرستان بابل ۳از ...
رو دنگوئن roo dengooen ۱ رو دنگوئن ۲ رو دینگوئن
روده پرتینگ roode perting ۱شکم ۲شکمبه
روده پیج roodepij ۱گرفتگی روده – قلنج روده ای
رو راست بئوتن roo raast baooten بی پرده و آشکار سخن گفتن
رو راست بیئن roo raast biyen درست کرداری
روز باد rooz baad بادی که به هنگام روز و در حاشیه ی رودخانه وزد
روز بلندی rooz belendi ۱تا روز هست ۲روز بلند
روز بن rooze ben از آغاز
روز په rooz pe هنگام روز
روز چاشتی rooz chaashti روز روشن – در روشنای روز
روز دکتن rooz daketan روز شدن
روزگار roozegaar ۱سن و سال ۲زمانه – روزگار
روز مز rooz mez کارگر روز مزد
روزونه roozone روزانه مربوط به یک روز

سه شنبه 15/5/1392 - 16:8 - 0 تشکر 629332

روزی roozi رزق
روستم تیر کمون roosteme tir kamon رنگین کمان
روسک roosk حیوانی شبیه خدنگ
روسم roossem رستم – نامی برای مردان
روسی roosi روسی زبان – اهل روسیه
روش rosh ۱آب در جریان ۲راه افتادن – حرکت
روش roosh ۱پسوند فاعلی به معنی فروشنده ۲سپیدرو ۳چوبی که با آن شیر ...
روش roosh نوعی آب زی کوچک شبیه میگو که در کنار ساحل دیده شود
روش roosh رویش روییدن
روش roosh کاملا سفید و روشن
روشا roshaa ۱چوب نازک و بلند برای چیدن گردو ۲فروشنده
روش بکشیین roosh bakeshiyen ۱حرکت کردن ۲همانند حرکت خزندگان خزیدن آهسته
روش دماستن roosh demaasten از حالات سرشاخ شدن کشتی گیران در کشتی محلیدر این حالت دو ...
روشمبه rooshembe فروشنده
روشن rooshen روشن نورانی
روشنا rooshenaa روشنی
روشناباد rooshnaabaad ۱امام زاده ای بین گرگان و کردکوی – روشنوا ۲دهستانی در کردکوی ...
روشناس rooshanaas سرشناس – مشهور – پرآوازه
روشن بین rooshen bayyen ۱روشن شدن ۲درخشیدن
روشنده rooshende فروشنده
روشند هکاردن rooshend hekaarden ۱روشن کردن ۲برافروختن آتش
روشن کلا roshan kolaa از دهکده های متروکه ی زیارت خاسه رود واقع در استرآباد رستاق ...
روشن کو rooshen koo از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
روشنوا rooshnevaa روشن آباد،امام زاده ای در هجده کیلومتری غرب گرگان
روشن هاکردن rooshen haakerden روشن کردن
روشن هکان rooshen hekaan روشن کن
روشنی بنه کتن roosheni bene katan روشنایی سپیده دم
روشور roo shoor سفید آب مخصوص حمام
روش هایتن roosh haayten به جریان افتادن – جاری شدن
روضه خنی rooze Khoni روضه خوانی
رو عسل ro asel عسلی که از موم جدا شده باشدعسل خالص
روغون پیلک roghon pilak کوزه ی روغن
روغونک rooghoonek جوانه ی درخت ملاولیک
روفاک roofaak روسری چارقد
روک rook ۱برآمدگی کوه – یال کوه ۲بلندی
روک روک rook rook ۱راه رفتن بسیار ۲مشغول بودن به کارهای کم اهمیت در محدوده ...
روک روک rook rook آوای جویدن و شکستن قند
روک روکی rook rooki پرنده ای بزرگتر از گنجشک به رنگ قهوه ای سیر که در تابستان ...
روک روکی rook rooki استخوان و غضروف خوراکی ماکیان یا پستان داران
روک سر rooke sar بلندی – فراز – بالا یال
روکش rookash از توابع دهستان پایین خیابان لیتکوه بخش مرکزی آمل
روکش roo kash ۱پوسته و لعاب روی چیزها ۲روانداز
روک شال rook shaal از انواع شغال
روگا roogaa ۱صحرا – دشت وسیع ۲اولین بار به سوی مکان ناشناخته ای رهسپار ...
روگا roogaa ۱پاتوق – مکانی که محل آمد و شد فرد باشد ۲دشت وسیع صحرا
رو گل ro gal راه و گذری که رفت و آمد عمومی شد
رومی roomi نوعی تفنگ دولول سرپر ساخت ایتالیا که در گذشته شهرت فراوان ...
رون roon جارویی که از دسته کردن شاخه های نازک درست شود
رونا roonaa راه های باریک سینه ی کوه

سه شنبه 15/5/1392 - 16:11 - 0 تشکر 629334

رون پی roon pey کشاله ی ران
رونکی بن roonaki ban بندهایی که رانکی را به پالان وصل کند
رونما roonemaa هدی های که به عروس داده شود
رو نمانه roo nemaane رونما – هدیه به نوعروس
رونمی roo nemey دادن رونما به عروس
رونه roonne ۱هرزه – ولگرد ۲وسیله ای که از کار افتاده باشد
رونی revoni تکه ای است سازی مربوط به سرنا – این قطعه هنگام حرکت عروس ...
رونی بسس rooni bosses ۱مصر شدن – اصرار کردن ۲ول – رها – افسار گسیخته – هرزه
روون ravoon روان
روون roovoon گاو مایل به قرمز،با خال سفیدی در پیشانی
رو هدائن roohedaaen ۱شخم کردن ۲رو دادن – لوس کردن
رو هدائن ro hedaaen ۱غلتاندن ۲پرت کردن
روهین roohin قلعه ای تاریخی که در منطقه ی سوادکوه قرار داشته است
رویان royaan رویان،ولایت وسیعی از ناحیه ی کوهستانی تبرستان در بخش غربی ...
رویانج rooyaabej اهل رویان
رویز لوه royez lave پاتیل بزرگ مخصوص پختن دوشاب و رب
رویه rooye ۱مزرعه ۲استری
ره re بریدگی داخل صخره ی بزرگ
ره re سوراخ روزنه
ره ra مخفف رای – میل و خواسته
ره re حرف نشانه ی مفعول
ره re سوراخی در ته تنور یا کوره برای مکش هوا
رها rehaa آزاد رها
رهار rehaar صحرا
رهه raha آزاد – رها
رهی rahi ۱یاور یار ۲امید
ری rey یک من برابر با دوزاده کیلو
ری rey ری آمدن برنج به هنگام طبخ – حجیم شدن برنج بر اثر پختن
ریا reyaa ۱نمود رشد ۲جوانه
ریا riyaa جوانه ی کوچک
ریا بزوئن reyaa bazoen جوانه زدن بذر
ریات reyaat کوهی به ارتفاع ۳۶۰۰ متر در کلاردشت
ریات چال reyaatchaal دره ای در ارتفاع ۳۳۸۰متر در کلاردشت چالوس
ری انگتن rey angetan راهی کردن
ریتو ritoo از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
ریحون rayhon ریحان
ریخ riKh خواب کوتاه چرت
ریخته riKhte بی درنگ – پیاپی
ریخ رو riKhe ro اسهال
ریخوک riKhook آدم اسهالی
ریخه riKhe ریشه و کنده ی درخت
ریرا reyraa نامی برای زنان – تغییریافته ی لیلا
ریزآو riz ow از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
ریزمال rize maal گوسفند و بز
ریز واریز riz vaariz از نغمات سازی مربوط به موسیقی مراسمی که با سرنا و نقاره نواخته ...
ریزه کاری rize kaari قطعه ای سازی مربوط به سرنا استدر فرهنگ معین ترسیم دقیق اشکال ...
ریزه مال rize maal در اصطلاح دامداران البرز شمالی به گوسفند گفته شود
ریزین rizin تیر و کمان کشی
ریس ris ۱چندش نفرت داشتن ۲بی نظم و کثیف
ریس ris درختی که در تمام فصول سال سبز است و در صخره رویدچوبش بسیار ...

سه شنبه 15/5/1392 - 16:13 - 0 تشکر 629337

ریس بزئن ris bazoen ۱ریسه رفتن ۲لرزیدن
ریس بکردن ris bakerden سیخ شدن موی تن در اثر چندش
ریس بیموئن ris biyamooen بیزار شدن – نفرت داشتن
ریس داشتن ris daashten هراس داشتن از انجام کاری
ریسمون بازی rismoon baazi از بازی های جذاب بومی که پیشتر در اکثر عروسی ها و جشن ها معمول ...
ریسو risoo گل آذین گردو
ریسه rise رشته های سفید متصل به تخم خربزه
ریسه rise ریسمانی چندلایه
ریسه رج rise raj زنجیروار
ریس هکاردن ris hekarden ریسه – نوعی واکنش که در اثر آن موی تن سیخ شود
ریسه کش rise kash زنجیروار
ریسیک risik گل گردو
ریش rish زخم ناسور – زخمی که چرکی باشد
ریش بنی rish beni دوشاخه ی چوبی درخیش جهت تنظیم شخم – وسیله ای در گاوآهن برای ...
ریش بییتن rish bayiten برانگیخته شدن با شنیدن حرفی یا دیدن چیزی
ریش ریش rish rish ۱پاره پاره ۲تکه تکه
ریشه گنه مکه rishe ganne makke کاکل ذرت
ریغن righen کسی که اغلب اسهال دارد – اسهالی
ریق چینک righ chinak نوعی بازی کودکانه با خرده سنگ
ریک rik ۱لثه ۲خنده ای که دندان ها نمایان شود
ریکا rikaa پسر
ریکا قلعه rikaa ghale محلی در جنگل های شمال شرقی کدیر که در حوالی آن قلعه ای به ...
ریکا کون rikaa koon جمع پسر پسرها
ریک انار rik anaar انار ترش
ریکا وونی rikaa vooni دوران پسری
ریک بچیئن rik bachien خندیدن به طوری که دندان ها نمایان شود
ریک بکرده شال rik bakerde shaal ریک بکرده شال
ریک پس کاردن rik pas kaardan کنایه از خنده ی مضحک
ریک چشمه rik cheshme از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
ریک ریک هاکردن rik rik haakerden به شدت خندیدن – پیاپی خندیدن
ریک شور rike shoor شستن برنج و امثال آن به نوعی که ریگ های موجود در آن خارج شود ...
ریک کا rik kaa بازی یک قل و دوقل یا سنگ چاران بازی
ریکنده raykande از توابع دهستان بیشه سر قائم شهر
ریک و پیک هچیین rik o pik hechiyen ریک و پیک هچیین
ریک و وازی rik o vaazi اصطلاحی به معنی:فراوانی
ریک هاچین rik haachian ۱جمع شدن لب ها پس از خوردن چیزهای گس مزه مانند خرمالو ۲نشان ...
ریک هاچین rik haachiyan ۱خنده ی تمسخر آمیز ۲دندان را با فشار و خشم نشان دادن
ریک هچیین rik hechiyen نشان دادن دندان از سرخشم
ریکه ریکه rikke rikke قهقه زدن – خنده ی مستانه
ریکه ریکه هکاردن rikke rikke hekaarden خندیدن با صدای بلند – کرکر کردن
ریک هلی rik hali آلوچه وحشی و ترش
ریگ rig ۱لثه ۲دندان
ریگ چشمه rig cheshme ۱از توابع دهستان بابل کنار بابل ۲مرتعی در راستوپی سوادکوه ...
ریگ چشمه rig cheshme روستایی در بیست و سه کیلومتری جنوب باختری شهرستان علی آباد ...
ریگ ریگ هاکردن rig rig haakerden خنده ی زننده و بی جا سر دادن
ریگو rigoo از توابع دهستان بندپی بابل
ریگ هچیین rig hechiyan خندیدن
ریمون rimon ۱پارگی را به هم آوردن ۲التیام یافتن ۳کلیه

سه شنبه 15/5/1392 - 16:14 - 0 تشکر 629339

ریمون بزوئن rimoon bazooan تخریب اجسام فلزی در اثر زنگ زدگی
رینه rine نام دهکده ای در بالا لاریجان آمل
ریون riyoon از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
ریون rayyon ریحان
ریه reye روده
ریه riye کنایه از فرزندان و نوه ها و ایل و تبار
ریه riye روده
ری هاکردن rey haakordan ۱فزونی یافتن – اضافه شدن ۲برآمدن برنج در حال پخت – ری آمدن ...
ریه بکشین riye bakeshiyan به دنبال هم راه افتادن – قطار شدن
ریه په reye pe از توابع دهستان بندپی بابل
ریه پج riye pej نوعی بیماری روده ای که گوسفندان در آن دچار شوند
ریی rayi حشره ای ریز
پایان حرف ر

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.